داستان بیپایان
چرا راه کنترل تورم از اصلاح قوانین مادر میگذرد؟
با آغاز دهه 1350 و روند فزاینده قیمت نفت که باعث افزایش قابل توجه درآمدهای دولت شد، خط اول قصه پرغصه تورم نیز نوشته شد، قصهای که از همان سال تاکنون با ماجراهای تاسفبار با ماست و سایه شومش را از کتاب کسبوکار و زندگی مردمان کشور ما برنداشته است. در حالی که در تمام دهه 1340 با وجود رشد بالای اقتصاد و حرکت به سمت صنعتی شدن، نرخ تورم از 5 /4 درصد فراتر نرفته و در بیشتر سالها کمتر از دو درصد بود.با ثبت تورم 5 /5درصدی در سال 1350 روند فزاینده نرخ تورم آغاز میشود و به سرعت تورم دورقمی و بالا جزئی جداناشدنی از اقتصاد ایران میشود. از آن روز تاکنون که 50 سال گذشته، تورم بهجز در معدود سالهایی تکرقمی نشده و میانگینی در حدود 20 درصد را به ثبت رسانده است در حالی که تورم سالهاست که یک مساله حلشده در اقتصاد کلان دنیا محسوب میشود. تورم چه در سالهای رونق و چه در سالهای رکود، چه در زمان جنگ و چه در سالهای بهبود روابط، چه در تحریم و چه در دوران رهایی از آن، همواره با اقتصاد ایران عجین بوده و همه اینها نشان میدهد که تورم به یک قاعده دائمی تبدیل شده که زیرساخت نهادی مناسبی برای رشد و نمو دارد.مقابله با این داستان دنبالهدار نیز راهی جز اصلاح ریلگذاری و تغییر جدی مسیر ندارد. به نظر میرسد شرط لازم حرکت در مسیر بهبود تورم اصلاح نهادی آن یعنی اصلاح قانون کهنه و ناسازگار و پرتناقض پولی و بانکی است که از سالها قبل بدون حصول به نتیجه آغاز شده و هماکنون به ایستگاه مجلس یازدهم رسیده است. اگر این قانون بعد از پنج دهه به درستی اصلاح شود لااقل زمینه کنترل تورم به عنوان شرط لازم فراهم میشود و بعد میتوان منتظر حصول شروط کافی مانند حضور یک تیم متخصص و قدرتمند در بانک مرکزی، ثبات سیاسی و... شد تا شاید داستان تورم دورقمی ماندگار به صفحه پایان نزدیک شود.