شناسه خبر : 35995 لینک کوتاه

اکوسیستم نامهیای صادرات

آیا در بن‌بست سیاست انزوا گیر مانده‌ایم؟

 
 
نیما نامداری/ پژوهشگر اقتصاد

گاهی برخی گزاره‌ها از فرط تکرار، بدیهی به نظر می‌رسند اما وقتی روی آنها دقیق می‌شوید تردید جدی در اعتبار آنها ایجاد می‌شود. بحث صادرات خدمات فنی و مهندسی در ایران هم چنین وضعیتی پیدا کرده است. سال‌هاست درباره ظرفیت‌های صادراتی ایران در بخش مهندسی و فناوری صحبت می‌شود و از مزیت رقابتی ما در بازارهای جهانی سخن گفته می‌شود. انبوه نیروی انسانی ماهر هم مهم‌ترین استدلال پشت این ادعاست. اما هیچ‌وقت صادرات خدمات ایران به بازارهای جهانی قابل توجه نبوده و هیچ نشانه‌ای در دست نیست که این ادعا را اثبات کند. آیا واقعاً مزیتی نداریم یا اینکه کوتاهی و کم‌کاری اتفاق افتاده است؟ شخصاً تصور می‌کنم برخلاف باور رایج، کوتاهی خاصی از سمت بخش خصوصی رخ نداده اما اوضاع در این سال‌ها به نحوی بوده که حتی اگر ما زمانی هم مزیتی در صادرات خدمات مهندسی و فناوری داشته‌ایم مدت‌هاست آن مزیت را از دست داده‌ایم.

واقعیت آن است که در سال‌های گذشته صادرات خدمات مهندسی و فناوری در ایران همواره با چهار مانع اساسی روبه‌رو بوده که این موانع اخیراً بلندتر هم شده‌اند. اولین مانع فقدان سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه در شرکت‌های ایرانی است. سهم سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه در شرکت‌های معتبر دنیا عموماً ۵ تا ۱۰ درصد بودجه سالانه آنهاست. این نسبت در شرکت‌های موفق در کشورهای در حال توسعه هم کمتر از یک درصد نیست اما در ایران بعید است این نسبت حتی به یک‌صدم درصد هم برسد. تنگنای مالی و شرایط سخت اقتصادی هم شرایط را بدتر کرده است. با چنین وضعیتی امکان همراهی با روندهای فنی و مهندسی در دنیا وجود ندارد. رقابت در بازار جهانی خدمات فنی و مهندسی که بازار بسیار سیّالی هم هست وقتی ممکن است که خدمات شما دست‌کم همپای روندهای روز دنیا جلو آمده باشد. این موضوع حتی در نیروی انسانی هم دیده می‌شود. در عمل بخش مهمی از نیروی انسانی شرکت‌های ایرانی در بخش خدمات نیروهای ماهر در سطح جهانی نیستند. به‌خصوص به دلیل روند رو به تزاید مهاجرت نیروهای متخصص مدام ظرف نیروی انسانی متخصص در کشور خالی‌تر هم می‌شود. ضمن اینکه هیچ مرجع دقیق و قابل استنادی پشت این ادعا نیست که ما در بخش خدمات با مازاد ظرفیت نیروی انسانی ماهر روبه‌رو هستیم. ممکن است برخی معتقد باشند که روزآمد بودن مزیت رقابتی ما در حوزه خدمات نیست اما ارزان بودن خدمات ممکن است مزیت ایجاد کند. اینجاست که مانع دوم به چشم می‌آید. به دلیل انزوای اقتصادی که شرکت‌های ایرانی با آن روبه‌رو هستند تقریباً هیچ شرکت مهندسی و فناوری در ایران سراغ نداریم که بازار خدمات خود را فراتر از داخل کشور تعریف کرده باشد.

یعنی اساساً در مرحله ایده‌پردازی و خلق چشم‌انداز و توسعه کسب‌وکار، شرکت‌های ایرانی متصور نیستند که ممکن است بازاری در خارج از ایران داشته باشند. البته این واقع‌بینی آنها را نشان می‌دهد اما نتیجه‌اش این خواهد شد که خدمات بسیاری از شرکت‌های ایرانی در ابعاد فراتر از کشور مقیاس‌پذیر (Scalable) نیست. یعنی اساساً ظرفیت طراحی‌شده برای عرضه این خدمات در سطح بازار داخل کشور بوده و گسترش معنادار بازار به کشورهای دیگر (فرض محال که محال نیست!) مستلزم سرمایه‌گذاری قابل توجه جدیدی است که اقتصادی بودن این صادرات را زیر سوال می‌برد. به عبارت دیگر نقطه سربه‌سری این شرکت‌ها با فرض سقف بازار داخلی است که تعیین شده و بزرگ شدن ناگهانی بازار مستلزم سرمایه‌گذاری جدید و طبعاً انتقال نقطه سر‌به‌سری به سطح بالاتری است.

سومین مانع، فقدان زیرساخت‌های نهادی و اجرایی برای چنین صادراتی است. صادرات خدمات نسبت به صادرات کالا معمولاً پیچیدگی‌های اجرایی بیشتری دارد. مثلاً در مورد زیرساخت‌های حقوقی مسائل متنوعی در زمینه قراردادها، مسائل مالیاتی، قوانین ریسک و پولشویی، ضوابط مالکیت معنوی و موارد متعدد دیگری وجود دارد که ما در ایران برای آنها تجربه و دانش کافی نداریم. متخصصانی که تجربه چنین مسائلی را داشته باشند یا موسساتی که خدمات حرفه‌ای در این حوزه‌ها ارائه دهند هم در ایران نادر هستند. همین مشکل در زمینه زیرساخت‌های مالی و بانکی، خدمات تبلیغات و برندینگ و زیرساخت‌های ارتباطی و انتقال داده کشور هم وجود دارد. حتی مساله ساده‌ای مثل ویزا به یک چالش برای تبادلات بین‌المللی کسب‌وکارها تبدیل شده است. به دلیل سال‌ها دوری از بازارهای بین‌المللی هیچ‌وقت نیاز نبوده که به چنین مسائلی فکر کرده و پیش‌نیازهای آن را ایجاد کنیم.

تحریم هم وضعیت را بدتر کرده و در بسیاری موارد حتی امکان استفاده از زیرساخت کشورهای دیگر برای صادرات خدمات را هم غیرممکن کرده است. صادرات خدمات یک فرآیند انفرادی نیست. یعنی این‌گونه نیست که یک شرکت تصمیم بگیرد خدماتش را به جاهای دیگر دنیا عرضه کند و بلافاصله موفق شود. بلکه باید یک زیست‌بوم (اکوسیستم) حقوقی و مالی و اجرایی برای آن وجود داشته باشد که شرکت‌ها به اتکای آن امکان ورود به بازار جهانی خدمات را داشته باشند. ما در ایران به هیچ وجه چنین فضا و زیرساختی نداریم. مانع چهارم که به باور من مهم‌ترین است مانع ذهنیت (Mindset) است. باید بپذیریم چهار دهه دوری از اقتصاد جهانی و موضع‌گیری علیه تعامل با جهان خارج، باعث شده ذهنیت همه ما تا حد زیادی برای تعامل با خارج ناآماده باشد. صادرات خدمات مستلزم تعامل بین آدم‌هاست. برخلاف کالا که صادرات آن تا حد زیادی استاندارد شده و نقش تعاملات بین‌فردی در آن کمتر است در صادرات خدمات فنی و مهندسی نقش آدم‌ها پررنگ است.

هر چقدر افراد تجربه ارتباط بین‌المللی بیشتری داشته باشند و انعطاف‌پذیری و سازگاری آنها در مواجهه با فرهنگ‌ها و جوامع متفاوت بیشتر باشد، طبعاً در این‌گونه ارتباطات بهتر عمل می‌کنند. دهه‌ها دوری از مراودات بین‌المللی باعث شده رفت‌و‌آمد ایرانی‌ها با غیرایرانی‌ها کمتر شده باشد تا جایی که هنوز هم دیدن یک خارجی در بسیاری از نقاط کشور و حتی تهران امر متعارفی نیست و توجه مردم را جلب می‌کند. حضور ایرانی‌ها در رویدادهای خارجی و نیز غیرایرانی‌ها در رویدادهای داخلی ما هم بسیار اندک است. بدتر اینکه برخی ذهنیت‌های بیگانه‌ستیزانه (Xenophobic) در بسیاری ایرانی‌ها دیده می‌شود که حتی ابایی از ابراز آن هم ندارند. همه اینها باعث شده که ما در تعامل با مردمان کشورهای دیگر درست عمل نکنیم. طبعاً اینجا درباره استثناها صحبت نمی‌کنیم بلکه وضعیت غالب است که موضوع بحث ماست. به گمان من، تجربه زیسته ایرانی‌ها هم در این سال‌ها به نحوی بوده که درون‌گرایی و ماندن در حصار مرزهای ذهنی و جغرافیایی برای اکثریت قاطع مردم به یک وضعیت طبیعی بدل شده تا جایی که باید آن را در هر تحلیلی به عنوان مفروض (Given) در نظر گرفت.

مجموع موانع بالا باعث می‌شود امید به صادرات خدمات در ایران وجود نداشته باشد. البته این به معنای دست شستن از آینده نیست. به هر حال روند جهانی شدن گریزناپذیر است. این روزها که همه‌گیری کرونا باعث شده جریان کالا در دنیا دچار اختلال شود نه‌تنها کالا بلکه آدم‌ها هم دیگر نمی‌توانند به سادگی جابه‌جا شوند و به همین دلیل تبادلات جهانی خدمات هم مختل شده است. به واسطه این شرایط در بسیاری از کشورها عرضه برخی کالاها و خدمات با مشکل روبه‌رو شده است. کالاها و خدماتی که زنجیره تامین آنها گستردگی جغرافیایی بیشتری دارد طبعاً از این نظر بیشتر دچار مشکل شده‌اند. پس عجیب نیست عده‌ای فیل‌شان یاد هندوستان کرده باشد و دنبال خودکفایی در همه چیز افتاده باشند.

استدلال اصلی مدافعان متاخر خودکفایی این است که وابستگی به واردات از کشورهای دیگر باعث می‌شود در شرایط بحرانی نظیر جنگ یا بیماری‌های همه‌گیر اگر کشورهای تولیدکننده خودشان با کمبود روبه‌رو شوند صادرات را متوقف خواهند کرد تا تقاضای داخلی خودشان را پاسخ دهند. این حرف جدیدی نیست. از قبل هم اغلب کشورها متوجه بودند که در مواقع خاصی، آن هم درباره کالاهای معدودی نیاز به ایجاد ذخایر ملی است. اما این به هیچ وجه به معنای دفاع از خودکفایی در همه چیز نیست. حتی کرونا هم باعث نشد جریان کالا و خدمات در دنیا متوقف شود و بعد از اندکی اختلال، دوباره زنجیره تامین جهانی کالاها و خدمات خود را بازیابی کرد. به همین دلیل ما هم نباید تلاش برای صادرات را از دستور کار خود خارج کنیم اما بدون رفع موانع بالا و بسیاری موانع ریز و درشت دیگر هم نمی‌توانیم انتظار رشد صادرات داشته باشیم. 

دراین پرونده بخوانید ...