ایران به مثابه ایران
بهتر است کجای دعوای چین و آمریکا بایستیم؟
در شرایطی که رقابت میان چین و ایالات متحده آمریکا جدیتر شده و صحبت از پیشنویس قراردادی بلندمدت میان جمهوری اسلامی ایران و چین مطرح است، یکی از پرسشهایی که در فضای سیاسی و رسانهای کشور مطرح شده، این است که «بهتر است ایران کجای ارتباط چین و آمریکا در نظام بینالملل و در فضای رقابتی میان آنها قرار گرفته و جای خود را پیدا کند؟». به نظر من پاسخ این پرسش مشخص است. ایران یک کشور تعریفشده در روابط بینالملل، با سابقه دیرینه و توانمندیهای قابل تعریف کلاسیک از منظر تاریخی و بهروزشده از نظر تحولات بهوجودآمده در دهههای اخیر در داخل است.
اکنون و با توجه به این گزاره، آنچه مسجل است پرسش «ایران بهتر است کجای چین و آمریکا بایستد؟» در درون خود دارای یک تناقض مفهومی است؛ چراکه با مطرح شدن این پرسش بیش از آنکه به اصالت ایران اندیشیده شود و ایران اصیل را در آینده آن به چشماندازی بایسته پیوند دهد، همه موجودیت و آینده ایران را به یک فضای دیگر یعنی رقابت چین و ایالات متحده آمریکا گره میزند. این جهتگیری در مطرح کردن چنین پرسشی یک جهتگیری کلاممحورانه است.
این در حالی است که در تعریف هویت یک فرد یا یک ملت و جایگاه هویتی آن باید از جهتگیریهای کلاممحورانه یا logocentrism دوری جست. اینکه بخواهیم هویت خودمان و بهتبع آن بعد از هویتشناسی، جایگاهشناسی خود در صحنه بینالملل را متوجه بیگانگان کنیم، امری پسندیده نیست و یک هویت دیگر آفریدن است که در نهایت هم هزینهآور میشود. در تحلیل مطرح شدن چنین پرسشی آنچه مسجل است این است که ابتدا باید از این معنا دوری جست و به جای آنکه مسائل مربوط به رقابت ایالات متحده آمریکا با چین یا هر معنای دیگری را در تعریف هویت و جایگاه ایران آینده مدنظر قرار دهیم، باید آینده ایران را در ارتباط با ایران، توانمندیهای آن و آنچه ایران میتواند در انباشتهها و داشتههای خود بهره ببرد تا خود را از دیگران مجزا کند و در عین حال جایگاه خود را بازیافته و به جایی که میخواهد برود برنامهریزی کند، تمرکز کنیم.
شناخت محیط بیرونی (مثلاً رقابتهای بینالمللی یا رقابت چین و ایالات متحده آمریکا) در مرحله دوم مطرح میشود. شناخت محیطی سرتاسر رقابت در فضای بینالمللی که بسیار مواج و تغییرپذیر است. امروز سخن از فروپاشی آمریکا سخن تازهای نیست و حدود نیمقرن است که در جوامع مختلف مطرح بوده است. همان موقع که ایالات متحده آمریکا در دهه 1980 میلادی در اوج قدرت اقتصادی بود و توانست در آغاز دهه 90 فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را رقم بزند، سخنهای زیادی در مورد فروپاشی ایالات متحده آمریکا به میان میآمد. بعد از فروپاشی شوروی این معنا تا حدودی از متن به حاشیه رفت ولی دوباره مطرح شد و حالا دوباره به اوج رسیده است.
این مساله محتمل است و امری است که بارها در دورانهای مختلف تاریخی تکرار شده است و بسیاری از امپراتوریهای بزرگ فروریختهاند و بسیاری از قدرتهای بزرگ دنیا که ادعای ابرقدرتی داشتهاند از مسند قدرت به پایین کشیده شدهاند؛ اما آنچه مسجل است این است که بازی قدرت همواره ادامه یافته است.
در این بازی قدرت کسی برنده است که بتواند قدرت خود را بشناسد، بداند کجاست و میخواهد به کجا برود و اگر بخواهد این پرسشها را در بافت متن پاسخگویی بهطور کامل به زلف رقابتهای بینالمللی گره بزند و بافت و بنیاد حرکت خود را بر این مبنا قرار دهد، پیروزی هرکدام از دو طرف در رقابت تفاوت چندانی برای آن کشور یا ملت نخواهد داشت. در بازی ایالات متحده آمریکا و چین هم میتوان گفت سه سناریوی کلان یا اولیه مطرح است. اول برد ایالات متحده آمریکا، دوم برد چین و سوم تعامل آنها.
هرکدام از آنها در این بازی قدرت، برنده یا بازنده شوند یا باهم به ادراک متقابل برسند، در نهایت اگر جمهوری اسلامی ایران بخواهد در بازی آنها جای خود را مشخص کند، بازیگری خواهد بود که توسط کنشگران دیگر اداره خواهد شد. از اینرو ایران باید به جای این معنی به معنایی دیگر در رابطه با خودش توجه داشته باشد و سپس بر اساس سناریوهای موجود، سناریوهای بدیل را در هر وضعیت با بنیاد آنچه در ارتباط با خود و آینده خود اندیشیده است مورد توجه قرار دهد. این مسائل حلکننده وضعیت فعلی جامعه ما و بحرانهای آن نخواهد بود و صرفاً میتواند به عنوان مسکن و مشغولکننده افکار عمومی از آن استفاده کرد.
ایران همواره محل رقابت شرق و غرب بوده است. ایران در نقطه ثقلی از ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک قرار دارد که پلی میان شمال و جنوب و شرق و غرب است. ایران سرزمینی است که خود نماد «کنش گفتمانی» است؛ یعنی ایران در منطق قدرت جغرافیایی خود یک کشور قدرتمند است چراکه همین منطق جغرافیایی به او اجازه میدهد در نظم منطقهای و بازیهای بینالمللی بسیار موثر باشد.
از اینرو اگر ایران این منطق قدرت را در چارچوب یک کنش گفتمانی ژئوپولتیک بپذیرد و از آن به درستی بهره ببرد، در نتیجه نه برگ امتیازگیری میان قدرتهای بزرگ از یکدیگر بلکه برگ امتیاز گرفتن از همه قدرتها برای ایران را در دست خواهد داشت. اما آنچه برای ایران همواره در طول تاریخ مسالهساز بوده این است که در این دورانها تعریف ایران نه بر اساس هویت ایران بلکه بر اساس بررسی نقش ایران در نظام بینالملل توسط قدرتهای بزرگ صورت گرفته و به گونههای مختلف به کشور تحمیل شده است و با تحمیل آن به پایتختهای ایران در ازمنه گوناگون تاریخی ایران به مثابه برگ امتیازگیری در نبرد قدرتهای بزرگ مطرح شده است. این معنا را میتوان در ازمنه گوناگون تاریخی به ویژه بعد از افول قدرت ایران از دوره قاجار به اینسو بیشتر ملاحظه کرد. اکنون ایران باید مشارکت فزاینده درون با تاکید بر تحول بزرگ را دنبال کند و همچنین انزوای فعال از برون را با ایجاد فضای مسالمتآمیز پی گیرد.
«گفتمان سلام در درون و صلح در بیرون» متنی است که من در سال 1390 بر آن تاکید کردم مبنی بر اینکه این گفتمان را باید دنبال کرد، باید در درون مشارکت فزاینده حول یک تحول بزرگ را شکل دهیم و از طرف دیگر برای گریز از فشارهای بینالمللی ایجادشده در جهت اهداف قدرتهای بزرگ در مبارزه برای شکلدهی به نظم آینده جهانی خود را به برگ امتیازدهی به قدرتهای بزرگ تبدیل نکنیم؛ به گونهای که آنها در رقابت آینده برای ساخت و پرداخت قدرت خود از ما سوءاستفاده نکنند. اما هنوز این جریان ادامه دارد و هر روز که میگذرد ایران بیشتر در این ورطه فرو میرود. مساله همکاری 25ساله ایران و چین هم که امروز مطرح است یک پیشنویس قرارداد است که هنوز تبدیل به یک قرارداد یا تفاهمنامه نشده است و در برابر خود چالشهای بس عظیمی دارد. اما آنچه مسجل است این است که این قرارداد میتواند به عنوان سکتهای ناقص در ارتباط ایران با نظام بینالملل خود را نشان دهد اما آنچه برای سرنوشت آن قابل پیشبینی است این است که ایران و چین هر دو در خلال آن در چالش درونی با یکدیگر و همچنین در چالش فرامابینی قرار دارند؛ به این معنا که از یکسو جمهوری اسلامی ایران و چین با یکدیگر چالشهای جدی در پیشرو خواهند داشت و از سوی دیگر چین و ایران هر کدام در برابر واشنگتن به عنوان قدرت رقیب در به اجرایی درآوردن این هدف چالشهای زیادی در پیش رو دارند. بنابراین باید گفت هماکنون بیش از اینکه به فکر متن قرارداد باشیم باید به روش انعقاد قرارداد و پیامدهایی که انعقاد آن در جهت فعال کردن اقدامات ضدایرانی به وجود میآورد بیندیشیم.