تعادل در دیپلماسی
ایران چگونه میتواند بازنده جنگ چین و آمریکا نباشد؟
محمد ناظری: این روزها بحث قرارداد راهبردی 25ساله میان ایران و چین، دوباره توجهات را به اختلافات آمریکا و چین در صحنه بینالمللی و موقعیت ایران میان این دو جلب کرده است. نشانههای درگیری این دو قدرت جهانی که میتواند یادآور رقابت بلوک غرب و شرق دوران جنگ سرد باشد از سالها پیش نمایان بود و حتی در سند امنیت ملی ایالات متحده آمریکا به این مساله اشاره شده بود. مسالهای که امانوئل مکرون، رئیسجمهور کشوری که خود را پدر اتحادیه اروپا میداند به تلخی از آن یاد میکند: «ما احتمالاً شاهد پایان هژمونی غرب در جهان هستیم. ...ساختار جهان حول دو محور بزرگ شکل خواهد گرفت: آمریکا و چین.» با فروپاشی شوروی در دهه 90 میلادی، فضایی لیبرالی در روابط بینالملل به وجود آمد و آمریکا گمان میکرد میتواند با «بازی دادن» چین در صحنه بینالمللی، هژمونی لیبرالی خود را توسعه دهد و جهان به نوعی یکدست شود. اما از اوایل قرن بیست و یکم، کمکم مشخص شد امتیازهایی که به چین در سازمانهای جهانی داده شده است موجب رشد سریع این کشور شده است؛ آنهم در حالی که به قول رئالیستها چین «قاعده بازی» را رعایت نمیکند. هرچند در دوران اوباما تا حدی فضای میان دو کشور تلطیف شده بود و حتی در مساله برجام دو طرف بر سر توافق با ایران هم کنار آمدند اما اختلافات کماکان وجود داشت. مخصوصاً با توجه به اهمیت ژئوپولتیک شرق در قرن جدید و تغییر نگرش سیاست خارجی آمریکا از «آتلانتیکمحوری» به «پاسیفیکمحوری» اهمیت اختلافات با چین روزبهروز بیشتر میشد تا اینکه دونالد ترامپ جمهوریخواه از سال 2016 این اختلاف را به یک درگیری علنی تبدیل کرد. ترامپ علاوه بر جنبه استراتژیک و اقتصادی، مسائل فرهنگی و تکنولوژیک را هم به اختلافات با چین افزود. با خروج آمریکا از توافقاتی مثل برجام که چین هم عضوی از آن بود و اختلافات شدید در حوزه تعرفه تجاری و قراردادهای دوجانبه چین و آمریکا و حتی اختلافات نظامی شدید دو طرف در دریای جنوبی چین تقریباً میتوان گفت درگیری دو طرف به حالت علنی درآمده است؛ هرچند بعید است از چینیها این گزاره را علناً بشنویم. حالا و در میان اختلافات شدید دو طرف بحث برنامه همکاری راهبردی ایران و چین و مشارکت در برنامه گسترده و پرتنش «راه ابریشم جدید» چین مطرح شده است. محمدمهدی بهکیش چند سال است تلاش میکند توجه سیاستمداران کشورمان را به این موضوع جلب کند که ایران اگر مراقبت نکند ممکن است قربانی جنگ نیابتی آمریکا و چین در منطقه شود. اما با وجود اختلافات شدید ایران و آمریکا و عدم موفقیت در مذاکره با آمریکا و همچنین نظر منفی بخشی از جامعه و برخی مسوولان به رابطه با چین، ایران چگونه میتواند بحران اقتصادی را که بخشی از آن مربوط به جایگاهش در نظام بینالملل است پشت سر بگذارد؟ اگر قرار باشد ایران میان رابطه با چین و آمریکا تعادل برقرار کند نقطه تعادل در کجای صحنه بینالملل است؟ آیا رابطه با چین تعادل را به دیپلماسی ایران بازمیگرداند؟