محدودیت نتیجه معکوس دارد
بررسی پیامدهای ممنوعیت ارزهای مجازی در گفتوگو با میرسهیل نیکزاد
میرسهیل نیکزاد میگوید: پیشفرض تضاد منافع بانک مرکزی با بیتکوین و دیگر رمزارزها پیشفرض درستی نیست، این پیشفرض نهتنها برای من، بلکه برای بانک مرکزی نیز مورد قبول نیست.
ایست رسمی بانک مرکزی به معاملات بیتکوین بهانهای شد تا با «میرسهیل نیکزاد» به گفتوگو بنشینیم. به عقیده این فرد متخصص در حوزه بلاکچین و ارزهای رمزپایه، ممنوعیت معامله ارزهای مجازی با ملاحظه انگیزههای مجرمانه در معاملات ارزرمزها نتیجه معکوسی جز افزایش سهم فعالیتهای مجرمانه در معاملات بیتکوین نخواهد داشت. این مربی و مشاور بیتکوین و بلاکچین معتقد است سلطه بیتکوین و بلاکچین یک پدیده حتمی در آینده است. بنابراین بانک مرکزی در آینده نهچندان دور مجبور به پذیرش رواج ارزهای رمزینه خواهد شد. نتیجهای که بسیاری از کشورها زودتر از این به آن رسیدهاند. بنابراین بهتر است به این پدیده جدید پولی به چشم یک فرصت نگاه کرد نه یک تهدید.
♦♦♦
بانک مرکزی اخیراً با انتشار اطلاعیهای استفاده از رمزارزها را در نظام پولی و بانکی کشور ممنوع اعلام کرد. چه عواملی باعث شد تا سیاستگذار پولی به یکباره این تصمیم را اتخاذ کند؟ اگرچه رمزارزها از منظر عدهای از کارشناسان به عنوان تهدیدی برای نظام مالی کشور عنوان میشوند اما از منظر کاهش هزینه مبادلات و کمک به مراودات بینالمللی بهخصوص در شرایط تحریمی دربردارنده فرصتهایی برای اقتصاد ایران است.
به نظر من امروز شاید تعداد کشورهایی که در آنها دولت، بخش خصوصی، انحصارگران اقتصادی، مردم، دانشگاهیان و کارآفرینان در مقابل پدیده رمزارزها همگی، منافع مشترکی داشته باشند از انگشتان یک دست فراتر نرود. اگر میشد این همسویی منافع را اندازه گرفت شاید ایران اولین آنها بود از اینرو تحلیل بنیادی دیگری برای این خودتحریمی نمیبینم. اکثر کشورها در برخورد اول با رمزارزها آنها را ممنوع کردهاند. با این ممنوعیت توجه بزهکاران و متخلفان را برای مطالعه و شناسایی و بهکارگیری آنها جلب میکنند و پس از آشکار شدن قابلیتهای بالای این فناوری، به ناچار برای کنترل آن دست به دامن مردم شده و با آزاد اعلام کردن رمزارزها از مردم برای جمعآوری اطلاعات امنیتی کمک میگیرند. این روالی است که در هشت سال گذشته در بیش از صد کشور جهان طی شده و تنها تفاوت ظاهری در متن قوانین مستقیم مربوط به رمزارز هست که گاهی سختگیرانه و گاهی هوشمندانهتر طراحی و پیادهسازی میشوند.
آیا تصمیم سیاستگذار نسبت به ممنوعیت استفاده از این ارزهای رمزینه بجا بود؟ هزینه و فرصت این تصمیم برای اقتصاد ایران چیست؟
تحلیل اقتصادی و فناوری همواره تنها بخشی از متغیرهای تصمیمگیری در سیاستسازی و سیاستگذاری و اجراست. نباید صرفاً مزیتهایی را که میشناسیم در تصمیمگیری سیاستگذار دخیل بدانیم. اما در دنیایی که یک کمپین انتخاباتی ۱۵۰ هزاردلاری فیسبوک که تا دیروز به جاسوسی شهروندان به نفع دولت مرکزی آمریکا متهم میشد از سلاحهای مخوف کشتار جمعی بر دولت آمریکا اثرگذارتر خوانده میشود، عقب ماندن از قافله فناوریهای جدید و برهمزننده معمولاً هزینههای کمی را به دولتها تحمیل نمیکند.
آیا فراگیری معاملات بیتکوین در ایران چنان بوده است که تا این حد بانک مرکزی نسبت به این مساله نگران شده و تصمیم به ممنوعیت ارزهای مجازی گرفت؟
این سوال با پیشفرض تضاد منافع بانک مرکزی با بیتکوین و دیگر رمزارزها مطرح شده، در حالی که این پیشفرض نهتنها برای من، بلکه برای بانک مرکزی نیز مورد قبول نیست کما اینکه در کشورهای زیادی نظر سوئیس، ژاپن، انگلیس و... بانک مرکزی عملاً حاضر به پذیرش مالیات و عوارض وصولی در قالب بیتکوین و رمزارزها شده و در بسیاری کشورهای دیگر نظیر امارات، روسیه، ونزوئلا و... بانکها اقدام به استفاده از رمزارزها به عنوان رسانهای برای انتشار پولهای خود کردهاند و برآیند آنها هرگز و هرگز به معنای تهدیدانگاری صرف بین رمزارزها و منافع ملی کشورها نبوده است و نخواهد بود.
با توجه به دلایلی که سیاستگذار پولی در ممنوعیت استفاده از ارزهای مجازی گفته است آیا مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم تنها دلیل ممنوعیت بیتکوین در کشورمان است؟
بنا به اعلام بانک مرکزی این ممنوعیت مصوبهای از طرف شورای عالی مبارزه با پولشویی بوده است هرچند دبیرخانه شورا متن این مصوبه چهار ماه پیش را هنوز اعلام نکرده ولی ممکن است تصور اولیه اعضای شورای عالی مبارزه با پولشویی یا بانک مرکزی این باشد، اما تجربه نشان داده ممنوعیت رمزارزها نتیجهای که به بار میآورد این است که با قدرت زیاد در بازارهای پولشویی استفاده شوند، لازم به توضیح است به دلیل نداشتن کنترل مستقیم بر رمزارزها استفاده آن از سوی افراد بدون دخالت واسطه سوم یعنی بانک یا قانونگذار یا دولت یا غیره انجام میشود، پس در معماری بیتکوین و نظایر آن دولت یا هر نهاد دیگری فقط و فقط یک عضو مساوی با سایر اعضای شبکه خواهد بود و برای افزایش اطلاعات خود از این شبکه غیرقابل توقف لازم دارد تا برخی دیگر از اعضا اطلاعات خود را در اختیار دولت قرار دهند تا دولت موفق به مبارزه با پولشویی بپردازد و این میسر نمیشود جز اینکه حجم قابل توجهی از آنها قانونی بوده و اطلاعات از طریق مردم داوطلبانه به دولت داده شود و با دادهکاوی برای شناسایی جرائم استفاده شود.
نگرانی بابت تراز سرمایه کشور تا چه حد در ممنوع اعلام کردن بیتکوین دخیل بوده است؟ آیا محدودیتهای ارزی اعمالشده در ماههای اخیر ارتباطی به ممنوع اعلام کردن بیتکوین داشته است؟
اخبار رسیده حاکی از آن است که بر سر مثبت یا منفی بودن تراز سرمایه کشور اختلاف است، از اینرو نمیتوان در مورد آن اظهار نظر شفافی داشت. به نظر من رمزارزها خود راهی برای رفع محدودیتهای ارزی در جهان هستند. چطور ممکن است این تفکر عاملی شود برای ممنوع کردن آنها؟
برخورد و ممنوعیت ارزهای رمزی تنها خاص کشورمان نیست. این نوع برخوردها در دیگر کشورها نیز از سوی سیاستگذار پولی رخ داده البته برخی بانکهای مرکزی نسبت به آن رویکرد متفاوتی داشتهاند و ارزهای مجازی را نوآوری دانستهاند و درصدد پذیرش آن هستند. چرا موضع بانکهای مرکزی هریک از کشورها در قبال ارزهای دیجیتال چون بیتکوین بسیار متفاوت است؟ این همه تفاوت نظر و تشتت در قبال بیتکوین میان نهادهای ناظر پولی دنیا نشانه چیست؟
رمزارزها قهراً از اختیارات بانکهای مرکزی جهان میکاهند. عموماً اختیاراتی نظیر ممنوعیتها یا تحریمها از طریق رمزارزها بیاثر میشوند، در حالی که مسوولیتهای قانونی بانکها پابرجاست و اگر دایره این کاهش جزو اختیاراتی باشد که بانکها با تکیه بر آن به انجام وظایف خویش میپرداختهاند طبعاً تضاد آشکارتری در عمل خواهیم دید.
اگر بانکها انجام وظایف خود را بیشتر محول به تعرفهها و ممنوعیتها کرده باشند بیشک با مشکلات فراوانی دستوپنجه نرم خواهند کرد اما اگر در عوض به مشوقها و کنترلکنندههای بازار رقابتی و انضباط بازار عرضه و تقاضای پول پرداخته باشند عموماً به راحتی با اجبار ناگزیری به نام رمزارزها کنار میآیند و همکاری عموم جامعه را با خود همراه خواهند کرد.
با وجود چنین شرایطی، بانکهای مرکزی باید چه سیاستها و مواضعی را در برخورد با ارزهای دیجیتال داشته باشند؟
فکر کنید شما یک جواهرساز هستید، در بازار هم محصولات شما و هم دیگر جواهرسازان رواج دارد و همه میتوانند محصولات دیگران را بخرند و به فروش برسانند. شما با جواهر ساخت شرکت دیگری چگونه رفتار میکنید؟ اگر من در جایگاه بانک مرکزی قرار گرفته بودم چنین دید و نگاه و رفتاری را اتخاد میکردم.
آیا ارزهای مجازی قابلیت غلبه بر شکل فعلی پول را دارد؟ آیا بشر به ارزهای مجازی اعتماد خواهد کرد؟ آیا ارزهای مجازی مانند بیتکوین میتواند باعث مرگ واحد پول ملی یک کشور شود؟
در مورد غلبه ارز مجازی قطعاً بله ولی اینکه بهترین راهحل ممکن تا ابد باشد کسی به آن اطمینان ندارد، همینطور که به پول نمیتوان چنین نگاهی داشت.
ارزهای مجازی به معنی واقعی کلمه چیزی بیشتر از تعریفی را که ما امروز برای پول داریم دربر میگیرد، در واقع پول خودمختار غیرمتمرکز یکی از انواع کاربردهای ارزهای مجازی به حساب میآید که طرف صحبت آن فعلاً بانکها هستند، ارزهای مجازی که عموماً هر یک شبکهای هم از کاربران در کنار خود دارند، اشکال متنوعی از بستههای ارزیدنی خودمختار غیرمتمرکزند. این بستهها میتوانند حاوی پول، خدمت، سهام یک دارایی یا حق تقدم یک بهرهمندی خاص باشند، با این تعریف و با نگاه به کاربردهای متنوع رمزارزها اگر انتظار داشته باشیم دوره بلوغ و اثرگذاری اولیه آنها نیز به سرعت بیتکوین طی شود شاهد تغییرات بنیادی زیادی در جهان خواهیم بود. بیتکوین پس از هشت سال موفق شد ارزش حدود نیم درصد از داراییهای جهان را در خود جمع کند و به پنجمین پول پرتراکنش دنیا تبدیل شود، که با توجه به بستر الکترونیکی آن به راحتی احتمال همهگیر شدن آن در زمانهای بسیار کوتاه فراهم است. حال تصور کنید اقبال بشر به ارزشهای جدیدی علاوه بر پول خودمختار غیرمتمرکز از این خانواده بیشتر باشد، یعنی نیاز به کامپیوتر بیطرف، خودمختار و غیرمتمرکز، نیاز به شبکه، نیاز به سیستم رایگیری، نیاز به سیستم نوبتدهی، بنیادهای خیریه، نظامهای آموزشی، ساختارهای نظامی و... را در خود احساس کند و بخواهد سازمانهایی داشته باشد که امکان اعمال تصمیمات یکجانبه از سوی یک یا چند عضو خاص در آن هرچه کمتر باشد، جواب رمزارزها هستند.
در مورد مرگ یک واحد پولی در مقابل رمزارزها باید گفت ممانعتی برای تبدیل شدن واحد پولی یک کشور به رمزارزها وجود ندارد، نکته اصلی رمزارزها در این است که تنها چیزی که برای اعتماد کردن در آنها وجود دارد خود رمزارز است، بگذارید با یک مثال موضوع را مرور کنیم، به طور مثال اگر بخواهیم بیتکوین و دلار را با هم مقایسه کنیم علاوه بر تمام تصمیماتی که نظام عرضه و تقاضا در جهان، برای تعیین قیمت دلار روی آن میگذارند باید به تصمیمات انواع و اقسام سیاستگذارهای مختلف نیز توجه کرد مثلاً ممکن است کشوری معامله دلار را در هر قیمتی به جز یک عدد خاص ممنوع اعلام کند یا آمریکا داد و ستد دلارهای موجود در حساب بانکی را همواره منوط به ارائه اطلاعات ویژهای کرده یا کشور دیگری را از بازی نقل و انتقالات دلار اخراج کند. اینها همگی تصمیماتی هستند که مثالهای فراوانی از آن به خاطر داریم و اهمیت آنها از این جنس است که دربرگیرنده تناقضی فلسفی در بازار عرضه و تقاضا هستند، یعنی میتوانند در عرض مدت زمان کوتاهی بر ارزش برخی داراییها اثر جدی بگذارند بدون آنکه در این مدت آن داراییها، به خاطر تولید بیشتر یا کمتر کالا یا خدمات، تغییری در ارزششان ایجاد شده باشد، تنها عامل مستقل از نظام عرضه و تقاضای عمومی در تعیین قیمت، کمبودها و فراوانیهای ناشی از تصمیمات دولت مرکزی، ممنوعیتها و مشوقهایی است که به طور آنی میتواند ارزش یک پول را در محدودهای از بازار تغییر دهد. این در حالی است که در بیتکوین و رمزارزها یک کمیابی ذاتی طراحی شده و بنا بر جبر فلسفی موجود در پروتکل آنها قابل تغییر نیست، یعنی در لحظه امکان افزودن مقدار قابل توجهی بیتکوین که تاکنون وجود نداشته است به هریک از اعضای شبکه مقدور نیست. کل بیتکوینها محدود بوده و در نهایت 21 میلیون عدد خواهد شد. موضوع دیگر، غیرقابل توقف بودن رمزارزهاست بدین معنی که از نظر معماری برای زنده بودن و کار کردن و قابل اعتماد بودن شبکه حتی تعداد بسیار اندکی از اعضا هم کافی است، این یعنی برای خاموش کردن آن باید تقریباً تمام اعضا را خاموش کرد. عدم امکان بازپسگیری تراکنشهای انجامشده بین دو نفر توسط نفر سوم، اطمینان بیبدیلی برای تحریم نشدن فرد در استفاده نکردن از این ابزار مالی، فراهم میکند.
با توجه به مزایایی که پول الکترونیکی نسبت به پول کاغذی دارد و بهزعم کارشناسان اجرای سیاست پولی در اقتصادی که پول الکترونیکی وجود دارد، احتمالاً سادهتر است و دست بانک مرکزی را برای پیادهسازی سیاست پولی و ثباتسازی اقتصاد کلان (و نهتنها کنترل تورم)، بازتر نگه میدارد، چگونه میتوان در اقتصاد ایران همانگونه که در دنیا بهتدریج استفاده از پول کاغذی منسوخ میشود و مبادلات الکترونیکی محور قرار میگیرد ما هم به این سمت حرکت کنیم. در این صورت آیا بانک مرکزی استقبال خواهد کرد؟
اولاً فراموش نکنیم که رمزارزها میتوانند با قیافه کاغذی و دقیقاً مثل اسکناس هم مورد استفاده قرار بگیرند، این سوال باید به دو قسمت تقسیم شود. یکی نسبت میزان نقدینگی به کل پول است که بیشک بانک مرکزی از نتایج آن استقبال خواهد کرد ولی با رفتاری که تاکنون با فینتکها داشته به نظر میرسد خیلی علاقهای به فراهم آوردن مقدمات آن ندارد. اما قسمت دوم موضوع جامعتری دربردارد که مشکل پول نقد فقط بخشی از آن است. آنچه اعمال قانون توسط بانک مرکزی و اتصال ایران به اقتصادهای جهانی در بسترهای الکترونیکی را فراهم میکند نظام شفافسازی اطلاعات تراکنشهاست، یعنی استانداردهایی که طبق آن طرفین پرداخت باید مبدأ و مقصد و علت پرداختشان را معرفی کرده و در صورتی که طبق قوانین حقوقی برای دولت یا سایر نهادها وجود داشته باشد آن را بپردازند. توانایی بخش بزرگی از اقتصاد فعلی ما در برقراری ارتباط با عوامل تاثیرگذار در تصویب و اجرای قوانین حوزه مالی و همچنین نیاز به عدم شفافیت برای تسهیل در فرآیند دور زدن تحریمها دو عامل اصلی است که تاکنون مانع تحقق قوانین شفافیت مالی و پولشویی در بانکهای ایرانی شده است. در این میان رمزارزها شاید تنها ابزار بانک مرکزی برای بیرون رفتن از بنبست فعلی است.
به نظر شما ارزهای مجازی تا کجا پیش خواهند رفت؟ آیا بانکهای مرکزی مجبور به پذیرش سلطه ارز رمزپایه خواهند شد؟
به نظر من رمزارزها ابزار اصلی انتقال ارزش در دنیای آینده هستند. افراد و سازمانها ابزارهای فعلی ثبت و انتقال حقوق مربوط به داراییها و خدمات خود را از سیستمهای متمرکز به سیستمهای غیرمتمرکز انتقال خواهند داد، کودکان آینده در بانکها حساب بانکی نخواهند داشت بلکه پولهای خود را منتشر کرده و برای خود بانکدار میشوند و در صورت نیاز پولهای خود را که مبتنی بر دارایی و تواناییهایشان منتشر کردهاند با سایر پولهایی که در بازار وجود دارد معاوضه خواهند کرد. هزینه هنگفتی که سازمانهای اطلاعاتی فعلی برای امنیت اطلاعات خود خواهند داد و حتی بازار کار این حوزه به طور کلی دگرگون شده و رمزارزها به عنوان بستههای متنوع امنی که انواع پروتکلهای نیاز بشر در تعاملات خود را در دل دارند به کار آمده و داد و ستد میشود.
مفاهیم سنتی بورس کالا و سرمایه، سهام و ارزهای خارجی به طور کلی متعالی شده و در ساختاری شبانهروزی و بدون محدودیت زمانی با کمترین تاخیر همانند گردش مایعات در ظروف متصل، یکپارچه خواهد شد. حذف قید و بندهای ساعات کاری و محدوده نوسانات ارزش شاخصهای سهام و ارزهای جهان شاید چشمانداز کوچکی است که از پنجره بازار کنونی رمزارزها به روی جهان آینده بر ما گشوده شده است. تصور کنید ارزش سهام شرکتها به طور شبانهروزی در حال تغییر باشد و زمانی برای بسته شدن نمادهای تابلوها وجود نداشته باشد.
جواب من به سوال شما در مورد پذیرش رمزارزها توسط بانکهای مرکزی مثبت است اما پیشبینی زمان تحقق آن کار راحتی نیست. چیزی که در این میان اهمیت دارد تغییراتی بسیار مهمتر از پذیرش و عدم پذیرش رمزارز توسط بانکهای مرکزی خواهد بود. با مطالعه عمیق در ساختار و فرآیندهای رمزارزها چشمانداز جدیدی از معماریهای کارآمدتری برای سیستمهای اطلاعاتی جهان دیده میشود. این بدان معناست که تمامی سازمانهای کوچک و بزرگی که میشناسیم به نوبه خود دستخوش این دگرگونی خواهند بود. بانکها، دانشگاهها، شرکتها و در انتها ناگزیر دولتها هم با سیستمهای اطلاعاتی جدیدی کار خواهند کرد که قدرت نهادهای متمرکز کوچک و بزرگ در آنها بسیار ناچیزتر از حالت کنونی آن است.