مسیر غلط در سیاستگذاری
ارزیابی سیاستهای پیشفروشی بانک مرکزی در گفتوگو با شاهین چراغی
شاهین چراغی میگوید: اقدام به پیشفروش یکماهه و سهماهه اشتباه بوده است. از سوی دیگر اثر چندانی بر نقدینگی هم نداشته است. چراکه مردم سپردههای خود را از بانکها خارج کرده و به پیشخرید سکه تبدیل کردهاند و نقدینگی جدیدی از دست مردم خارج نشده است.
شاهین چراغی اعتقاد دارد که تقاضای بالای سکه، واکنشی به نبود دلار چهار هزار و 200تومانی است. به گفته او در شرایط کنونی این سکه است که قیمت دلار را تعیین میکند، این در حالی است که باید این مکانیسم برعکس باشد. به گفته او، اینکه بانک مرکزی یک سیاستی را اعمال میکند، به صورتی که پیشفروش سکه را به مدت یکماهه و سهماهه انجام میدهد و پس از آن به دلایلی آن را متوقف کند نشاندهنده اشکالاتی در سیستم سیاستگذاری است. این کارشناس ارزی تاکید میکند: بانک مرکزی میتواند به دلیل اینکه برخی اوقات در بازار وقفه ایجاد میشود و خرید و فروشی صورت نمیگیرد، با بر عهده گرفتن نقشهای متفاوتی که برایش تعریف شده بازار را به سمت تعادل حرکت دهد. اما قیمت اولیهای که برای برگه مالی معرف سکه در نظر گرفته میشود خیلی مهم است و مهم تعیین درست آن است، پس از آن نوسانات قابل کنترل است.
♦♦♦
همانطور که مستحضرید بانک مرکزی پس از اعلام قیمت تکنرخی دلار، به صورت موازی در بازار ارز طرح پیشفروش سکه یکماهه و سهماهه را نیز اجرایی کرد. آیا این سیاست توانسته است راهگشا باشد و اگر این مکانیسم عملکرد مناسبی نداشته چه ضعفها و مشکلاتی را داشته است؟
واقعیت این است که بانک مرکزی به جهت اینکه بابت تعیین نرخ ارز، بازار معاملات SPOT ندارد، عملاً کشف نرخ ارز به صورتی شده است که قیمت سکه، نرخ ارز را تعیین میکند. یعنی قیمت سکهای که در بازار معامله میشود عملاً مشخص میکند که قیمت دلار چه میزان است. در صورتی که در بازارها این موضوع برعکس است. به این معنا که در یک بازار متعادل قیمت دلار تعیین میشد و بعد قیمت سایر کالاها مانند سکه بر اساس آن تعیین میشد. اما اینکه بانک مرکزی یک سیاستی را اعمال میکند، به صورتی که پیشفروش سکه را به مدت یکماهه و سهماهه انجام میدهد و پس از آن به دلایلی آن را متوقف میکند نشاندهنده اشکالاتی در سیستم سیاستگذاری است. بانک مرکزیها در دنیا هیچوقت سیاستهای کوتاهمدت را در نظر نمیگیرند. یعنی فلسفه وجودی یک بانک مرکزی این است که سیاستهای اقتصادی را با یک دید بلندمدت در پیش بگیرد که ایجادکننده آرامش در بازار باشد. اگر دقت کرده باشید فدرالرزرو آمریکا زمانی که قصد دارد نرخ بهره را نیم درصد افزایش یا کاهش دهد، با طمانینه و با نگاه کارشناسی عواقب این تصمیم را سنجیده و سپس عملی میکند. این در حالی است که شما تصمیمهای عجولانه و بدون نگاه کارشناسی را در بانک مرکزی کشور ملاحظه میکنید. به عنوان مثال بانک مرکزی از شهریورماه نرخ سود بانکها را به صورت دستوری کاهش میدهد، سپس در مقطعی آنها را پنج درصد افزایش میدهد. یعنی در شش ماه دو تصمیم مهم را در مورد نرخ سود اتخاذ میکند. در مرحله اول نرخ سود بانکی را از 18 به 15 درصد کاهش داده و پس از نابسامانیهایی که در بازار اتفاق افتاد تصمیم خود را تغییر داده و از 15 به 20 درصد افزایش میدهد. این عملکرد نشان میدهد که بانک مرکزی در مورد تصمیماتی که اتخاذ میکند نگاه بلندمدت ندارد و در واقع مسوول سیاستهای تنشزا در ساختار کشور بانک مرکزی است. این در حالی است که بانک مرکزی در دیگر کشورها کانون آرامش در سیاستهای پولی کشور است.
هنگامی که سیاستگذار پولی کشور حرکتهایی از این دست انجام میدهد که از شهریورماه تا آخر سال دو بار سیاست خود را در قبال نرخ سود بانکی که از مهمترین مسائل حال نظام بانکی کشور است تغییر میدهد، میتوان دو استنباط داشت. یکی اینکه بانک مرکزی برنامهای برای آینده ندارد و دوم اینکه وضعیت اقتصادی کشور در شرایط خاصی است که نیاز به تغییرات لحظهای و تصمیمات سریع برای حل مشکلات وجود دارد. اما در هر حال اینگونه تصمیمات سیاستگذار پولی میتواند موجب گمراهی شود. به عقیده بنده مردم به سیاستهای بانک مرکزی چندان خوشبین نیستند. همانطور که ملاحظه میکنید با اینکه بانک مرکزی اعلام میکند دلار نخرید، بازهم مردم اقدام به خرید آن میکنند. این بیتوجهی به بانک مرکزی نشاندهنده بیاعتمادی مردم به این نهاد است. ریشه بیاعتمادی مردم را در اتفاقاتی که در همین مدت کوتاه رخ داده است میتوان جستوجو کرد. به عنوان مثال هر بار بانک مرکزی اعلام کرده است که نرخ دلار کاهش پیدا میکند این اتفاق نیفتاده است. یعنی اگر شما صحبتهای رئیس کل بانک مرکزی را از زمانی که سرکار آمده تاکنون بررسی کنید، ملاحظه خواهید کرد که هرچه از سوی ایشان مطرح شده است بعداً برعکس عمل شده است.
یکی از این موارد که مورد سوال شما هم بود، در مورد پیشفروش سکه است. بانک مرکزی و دولت اعلام کردند که هیچ مشکلی در مورد پیشفروش سکه وجود ندارد و سکهها به موقع تحویل داده خواهد شد ولی عملاً دیده میشود که پس از مدتی ابتدا پیشفروش یکماهه حذف میشود، پس از آن پیشفروش سهماهه و با این روال که پیش میرود میتوان انتظار داشت که به زودی پیشفروش ششماهه و یکساله نیز حذف شود. این در حالی است که به عقیده بنده زمانی این پیشفروشها اهمیت دارند که روال بازار را روان کنند. در حالی که این اقدام بانک مرکزی کمک چندانی به بازار نکرد. در نتیجه بنده معتقد هستم که اقدام به پیشفروش یکماهه و سهماهه اشتباه بوده است. از سوی دیگر اثر چندانی بر نقدینگی هم نداشته است. چراکه مردم سپردههای خود را از بانکها خارج کرده و به پیشخرید سکه تبدیل کردهاند و نقدینگی جدیدی از دست مردم خارج نشده است.
این اقدام بانک مرکزی نمیتواند تقاضای مردم را از خرید دلار به سمت یک بازار متشکل هدایت کند؟
ممکن است چنین اثری داشته باشد و تقاضای دلار کاهش پیدا کند. اما به عقیده من ابتدا باید بازار SPOT شکل بگیرد. بحث بنده این است که باید بازار متشکلی بابت معاملات SPOT وجود داشته باشد که بازیگردان آن مردم به شکل حقیقی و حقوقی باشند، پس از آنکه معاملات مشخص و ثبت شد و بازار روال عادی پیدا کرد میتواند بازاری مانند بازار سکه راهاندازی شود. یعنی عملاً otc مارکت باشد و هر معاملهای که مدنظر است در این بازار انجام شود. اما به عقیده بنده مدلی که تاکنون ارائه شده است، دارای اشتباهاتی است. در واقع سیاستهایی که در حال حاضر اعمال میشود ادامه سیاستهای سال 60 است. برای اثبات این موضوع به نکتهای اشاره میکنم. زمان اعلام ارز تکنرخی و لیست مواردی که به آنها ارز دولتی تعلق میگیرد، برای من جالب بود که برای واردات جسد دولت ارز تخصیص میدهد، با پیگیریهایی که انجام دادم متوجه شدم یکی از دغدغههای کشور در سالهای 60 این بوده است که دانشجویان پزشکی برای دورههای آموزشی خود با کمبود جسد مواجه بودند، در آن سالها برای دورههای تشریح از هند جسد وارد میشده است و این مورد که اخیراً در بخشنامه بانک مرکزی آمده است نیز از همین قضیه نشات گرفته است. در واقع ما پس از 30 سال، بخشنامهای را برداشته و بهروزرسانی کردهایم و برای سال جاری اعمالش میکنیم.
از دیگر مسائلی که وجود دارد عدم پیشبینی مسائل مهم در نگاه سیاستگذار ارزی است. این سوال وارد است که با این ساختار فکری، دولت نمیدانست که وضعیت ارز طی هفت سال به کجا میرسد؟ چرا سامانه نیما الان و پس از بحران رونمایی میشود؟ به نظر میرسد این سامانه را قبلاً هم میتوانستند راهاندازی کنند. بنده صرافی دارم و این سامانه در حالی رونمایی شده است که من هنوز آن را ندیدهام. یعنی یک پلتفورم معاملاتی راهاندازی شده است در حالی که کارگزاران هنوز در جریان نیستند. اینگونه تصمیمگیریها نشان میدهد که سیاستگذاران چقدر از دنیای واقعیت به دور هستند. دور بودن از دنیای واقعی باعث میشود که تصمیمگیریهای درستی انجام نشود. در مورد بازار متشکل باید به این نکته نیز توجه کرد که این بازار بابت چه چیزی تشکیل شده است. تا آنجا که من در جریان هستم دو بازار متشکل وجود دارد. یک بازار متشکل بابت معاملات SPOT که بازار نقدی است و دومی بازار متشکلی بابت معاملات otc که بابت معاملات آتی است. تا این دو بازار راه نیفتد و شکل نگیرد همیشه این مشکلات در کشور خواهد بود.
در مورد مشکل ارز، الگوی رفتاری دقیقاً همان الگوی رفتاری است که در بازار سرمایه کشور وجود دارد. این الگو به این صورت است که سهامداران خرد روی یک نماد معاملاتی در بازار سرمایه شروع به خریدهای خرد میکنند و بازار را اصطلاحاً مثبت میکنند، بعد از آن خرید حقوقیها روی آن سهم شروع میشود. در بازار ارز هم دقیقاً همین است. مردم بازار را داغ میکنند و پس از آن تقاضاهای بزرگ وارد بازار میشود. این نشان میدهد که اگر این بازار خرد بتواند متشکل باشد و اطلاعاتش درست باشد، میتوان آن را هدایت کرد و مشکل حل میشود. اما در حال حاضر مرجع رسمی برای اعلام قیمت واقعی ارز وجود ندارد و قیمتها دهانبهدهان میچرخد و هر کسی قیمت خودش را میدهد. در این شرایط زمانی که واردکنندگان بزرگ وارد بازار میشوند و یک صادرکننده بزرگ هم میگوید که من ارز را با این قیمت نمیفروشم بازار از حالت عادی خارج میشود. بزرگترین مشکل بازار ارز این است که قیمتها شفاف و منصفانه نیست و بازیگران بازار نمیدانند که کجای بازار هستند. یعنی همیشه خریدار و فروشنده احساس مغبون بودن دارند.
آیا ورود پیشفروش سکه به بازار بورس امکانپذیر است و این اقدام سبب تعیین نرخ تعادلی بازار ارز میشود؟
فرض کنید که پیشفروش سکه را IPO کنند و به صورت یک نماد مورد معامله قرار بگیرد. این در اصل قضیه تفاوتی ایجاد نمیکند. این کار را به این منظور انجام میدهند که بتوان روی برگههای پیشخرید سکه که در دست افراد است معاملات ثانویه انجام داد. اما عملاً کمکی به بازار نخواهد کرد. زیرا به هر حال این برگه قیمتی دارد که باید تعیین شود. یعنی کمکی به تعیین نرخ تعادلی ارز نخواهد کرد.
مکانیسمی که در دیگر کشورها اجرایی میشود این است که بانک مرکزی بازهای برای نوسانات نرخ ارز در نظر میگیرد که اگر از این حد خارج شد به وسیله ابزاری که دارد بازار را کنترل کند. آیا این مکانیسم در مورد اقتصاد ایران هم جوابگو است؟
بانک مرکزی میتواند به دلیل اینکه برخی اوقات در بازار وقفه ایجاد میشود و خرید و فروشی صورت نمیگیرد، با بر عهده گرفتن نقشهای متفاوتی که برایش تعریف شده بازار را به سمت تعادل حرکت دهد. اما قیمت اولیهای که برای برگه مالی معرف سکه در نظر گرفته میشود خیلی مهم است. در واقع خیلی مهم است که قیمت درست تعیین شود. اما پس از آن نوسانات آن قابل کنترل است. بنده موافق این مساله هستم که بانک مرکزی به جای اینکه به صورت سنتی پیشفروش سکه کند عملاً بیاید در بورس پوزیشن فروش را بر عهده بگیرد، در این صورت شفافیت بازار افزایش پیدا میکند و معاملهگران این فرصت را خواهند داشت تا معاملات آتی را نیز انجام دهند. اگر کسی معاملات آتی انجام داد و برگه معاملات در دست داشت میتواند همانجا تحویل فیزیکی هم داشته باشد.
آقای جهانگیری در صحبتهای خود به این نکته اشاره کردهاند که تعداد محدودی از پیشفروش سکه استقبال کردهاند. برداشت شما از این رویداد چیست؟
بنده معتقدم این موضوع اشکال خاصی ندارد. برخی میگویند که چرا مردم پولها را از کشور خارج میکنند در حالی که باید گفت شما حکمرانی خوبی انجام ندادهاید که مردم ارز را از کشور خارج میکنند. این دو بحث متفاوت است. مردم خارج از کشور میروند و ارز خارج میکنند، شما باید جذابیتی در کشور ایجاد میکردید که مردم تعطیلات خود را در کشور بمانند. در حال حاضر امکانات گردشگری در داخل کشور چندان مناسب نیست. قیمتها در مقایسه با امکاناتی که در اختیار مردم قرار میگیرد بالاست. به عنوان مثال سفر به گرجستان ارزانتر از سفر به مشهد است. عرض بنده این است که کسی که 25 هزار سکه خریده، کار اشتباهی نکرده است. اگر غیر از این رفتار میکرد عقلایی نبود. اما اگر منظور آقای جهانگیری این بوده است که همه مردم برای خرید سکه نیامدهاند این یک اشتباه دیگر دولت است. این حرکت مردم به نظر میرسد به دلیل عدم اعتماد کافی به دولت بوده است. در واقع مردم از اینکه اسکناس دلار را در جیبشان داشته باشند خیالشان آسودهتر است. این خطای استراتژیکی است که سیاستمداران دارند. مردم اطمینانی که به یورو دارند به پیشفروش سکهای که از طریق بانک مرکزی کشورشان انجام میشود ندارند. این اطمینان از سوی مردم وجود ندارد که سکههای خود را در موعد مقرر دریافت کنند. اما این مشکل پس از اینکه دور اول سکهها تحویل داده شود حل میشود و اگر مردم ببینند که سکهها به موقع تحویل داده میشود از این طرح استقبال میکنند.
با توجه به رونمایی سامانه «نیما» اگر سیاستگذار نرخ بازار را بپذیرد آیا دلیلی وجود دارد که پیشفروش سکه هم ادامه پیدا کند؟
در فرهنگ ایرانیان طلا جزء لاینفک زندگیشان است و جذابیتهای خودش را دارد. در نتیجه پیشفروش سکه میتواند به عنوان ابزاری در کنار اقدامات دیگری که بانک مرکزی انجام میدهد وجود داشته باشد. اما در سامانهای که راهاندازی شده است باید خرید و فروشها در قیمت واقعی انجام شود. در حال حاضر قیمتی که دولت برای دلار اعلام کرده است 4200 تومان است در حالی که در بازار آزاد، دلار به قیمت بیش از 5600 در حال معامله است. تفاوت بین این دو قیمت بسیار بالاست. بیش از 30 درصد است. در حالی که در بازار دیگر کشورها این آربیتراژ وجود ندارد. به همین دلیل است که معتقدم خرید سکه در واقع واکنشی به در دسترس نبودن ارز 4200تومانی است.
بحث دیگری هم وجود دارد که نقدینگی بانکها بسیار بالاست. گزینههایی مانند سکه و ارز گزینههای جایگزینی است که مردم زمانی که پول خود را از بانکها خارج میکنند در این بازارها سرمایهگذاری کنند.
میزان نقدینگی موجود در کشور 1500 هزار میلیارد تومان است، اگر تصور کنیم که 40 درصد از این منابع مالی سود به آن تعلق نگیرد، میتوان محاسبه کرد که از این میزان نقدینگی به 900 هزار میلیارد تومان سود 20 درصد تعلق میگیرد. اگر سود این میزان نقدینگی را محاسبه کنیم 180 هزار میلیارد تومان در سال است که معادل روزی 500 میلیارد تومان سود است. این میزان خلق پول در سرور بانکها مبلغ بسیار بالایی است.. حالا اگر 180 هزار میلیارد تومان را به دلاری که بانک مرکزی گفته است تقسیم کنیم، نزدیک 42 میلیارد دلار در سال است. البته محاسبات دقیق نیست و عددی که محاسبه شده کمتر از عدد واقعی است. با وجود این، این سوال ایجاد میشود که این تقاضا در چه حوزهای از اقتصاد باید خودش را نشان دهد؟ این عدد کجاست؟ این عدد بعد از سه سال میشود 120 میلیارد دلار. این سیل نقدینگی که از طریق بانکها تولید میشود باید جایی از اقتصاد را تخریب کند. این نقدینگی مانند سلولهایی که در بدن مخرب هستند و وجود دارند یک جایی از بدن را نابود میکند. قطعاً اولین جایی که از اقتصاد تخریب میشود، ارز است. این مدل بسیار سادهای است. من تعجب میکنم که چرا برخی اوقات از آن غافل میشویم.