بلاتکلیفیها اجازه تصمیمگیری نمیدهند
علل ناپایداری اصلاحات قیمت بنزین در گفتوگو با فریدون اسعدی
فریدون اسعدی میگوید: ما در اصلاح قیمت بنزین نمیتوانیم مولفههای اثرگذار بر این موضوع را نادیده بگیریم، هر سیاستی که از این ویژگی برخوردار نباشد، عقیم خواهد بود. منظور از مولفههای اثرگذار و متغیرهای مهم مواردی مثل قیمت جهانی است.
هفت اقتصاددان با هدف واقعیسازی پایدار قیمت بنزین، پیشنهاد دادهاند که نسبت به شناورسازی روزانه قیمت بنزین و حذف تدریجی یارانه در این بخش اقدام شود. آنها علت پایدار نبودن اصلاحات قیمت بنزین را عدم تغییر فرمول محاسبه قیمت بنزین عنوان میکنند. فریدون اسعدی، کارشناس اقتصاد انرژی، هم درباره علت پایدار نبودن اصلاحات قیمت بنزین میگوید: «علت آن، به این برمیگردد که در حوزههای دیگر اقتصادی تکلیف ما خیلی مشخص نیست. مثلاً در بخش صنعت تکلیف ما مشخص نیست، از این نظر میگویم مشخص نیست که ما هنوز نمیدانیم باید دنبال چه صنایعی برویم و اکنون بیشترین مصرف بنزین (بیش از 99 درصد) به بخش حملونقل اختصاص دارد که ناکاراترین خودروها در آن در حال تردد هستند.» وی نیز موافق شناورسازی قیمت بنزین است اما عنوان میکند: «شما نمیتوانید یک تعرفه 120درصدی در بازار خودرو وضع کنید و سپس بگویید قیمت بنزین را میخواهم شناور کنم. با این اقدام، تناقض در سیاست اتفاق میافتد.»
♦♦♦
چرا قیمت بنزین در اقتصاد ایران هیچگاه بهصورت اصولی اصلاح نشده و سیاستگذاران نسبت به اصلاح قیمت بنزین با ترس تصمیمگیری میکنند؟
به هر حال جوامع مختلف در هر کشوری نسبت به یکسری کالاها حساسیتهایی دارند. مثلاً در ایران حساسیت مردم نسبت به بنزین بالاست یا در کشوری مثل هند این حساسیت نسبت به کالای دیگر وجود دارد یا در ایتالیا مردم نسبت به قیمت خودرو و لوازم خانگی حساسیت دارند. اینکه ما بنزین را در گروه کالاهایی مثل کالاهای دیگر قرار دهیم و اصول سیاستگذاری بقیه کالاها را در مورد بنزین لحاظ کنیم، کارشناسان را دچار سردرگمی میکند و این باعث میشود که سیاستگذاران تصمیم مشخصی درباره این کالا نتوانند اتخاذ کنند. اما نظر کارشناسی من این است که ما در مورد مقولهای تحت عنوان ثروت بینالنسلی صحبت میکنیم که ماده اولیه آن نفت است. برای تهیه بنزین از مادهای مثل نفت استفاده میشود و روی این حساب ما چون در کشوری زندگی میکنیم که سیاست مشخصی راجعبه استفاده از این منابع تحت عنوان الگوی بهینه برای بهرهبرداری منابع طبیعی به صورت عام و نفت و گاز به صورت خاصتر نداریم، در تصمیمگیریها دچار سردرگمی میشویم. ما الگویی نداریم که حقوق نسلهای آینده در آن لحاظ شود و در آن الگو، همگان از این سرمایه ملی و ثروت بینالنسلی به نحو احسن بهرهمند شوند، به همین دلیل است که در تصمیمگیریها دچار سردرگمی میشویم. اینکه چرا سیاستگذاران ما معمولاً با ترس درباره قیمت بنزین تصمیمگیری میکنند به این برمیگردد که ما یک نظام اقتصادی مشخصی برای مدیریت کشور نداریم.
بنابراین یکی از کلیدیترین موضوعاتی که باعث شده ما هم در بحث بنزین نتوانیم تصمیم دقیق و مشخصی بگیریم این است که الگوی مشخص بهرهبرداری از منابع طبیعی که بتواند حقوق و منافع نسلهای آینده را تامین کند، نداریم. علاوه بر این، یک نظام اقتصادی معین در دستور کار ما قرار ندارد که مشخص باشد آیا بازار میخواهد حاکمیت کند یا اینکه قرار است اقتصاد در دست دولت باشد یا اینکه بازار و دولت میخواهند با همدیگر حاکمیت کنند. البته اکنون به رویکرد سوم نزدیکتر هستیم اما در برنامههای ما این موضوع خیلی مشخص نیست. مثلاً همواره قوانین متعددی در کشور داریم و وقتی در کشور قانونی تصویب میشود باید آن را به صورت دقیق اجرا کرد. مثال دقیق این موضوع اصل 44 قانون اساسی است. از چندین سال پیش بحث خصوصیسازی را دنبال میکنیم و امروز که شاید یک دهه از اجرای این قانون گذشته، هنوز سهم دولت و خصولتیها در اقتصاد قابل توجه است و این بخشها عملاً عنان فعالیتهای اقتصادی در حوزه تصدیگری را عهدهدار شدهاند.
بنابراین من این موضوع را مقداری کلیتر میبینم به صورتی که اگر در این حوزهها اصلاحات اقتصادی مناسب و باکیفیت و پایدار اتفاق نیفتاده به این مساله برمیگردد که در راس تصمیمات سیاسی و اقتصادی، رویکردهایی به لحاظ نظام اقتصادی و الگوهای مناسب برای بهرهبرداری از منابع طبیعی نداریم.
آیا علت پایدار نبودن اصلاحات قیمت بنزین تنها عدم اصلاح فرمول تعیین قیمت بنزین بوده است؟
علت پایدار نبودن اصلاح قیمت بنزین هم به همان مساله مورد اشاره برمیگردد که رویکرد ما مشخص نیست. چون در حوزههای دیگر اقتصادی تکلیف ما خیلی مشخص نیست. ما در این حوزه، اصلاحات پایدار و توسعهزا نداشتیم. مثلاً در بخش صنعت تکلیف ما مشخص نیست، از این نظر میگویم مشخص نیست که ما هنوز نمیدانیم باید دنبال چه صنایعی برویم و اکنون بیشترین مصرف بنزین (بیش از 99 درصد) به بخش حملونقل اختصاص دارد که ناکاراترین خودروها در آن در حال تردد هستند. توجه کنید که اکنون در کشور ما خودروهای ناکارآمد و با مصرف بالا وارد میشود و خودروهای بیکیفیت هم در این کشور در حال تولید هستند. بنابراین علت ناپایداری اصلاحات و نبود اجماع ملی بر سر رویکرد اصلاحات در زمینههای اقتصادی به این برمیگردد که سیاست صنعتی ما مشخص نیست. همین مساله هم باعث شده که ناکارایی در بهرهبرداری از منابع طبیعی داشته باشیم. به لحاظ کارشناسی اعتقادم بر این است که اجرای هر سیاستی که بسترهای مناسب آن فراهم باشد و اجرای آن به این منجر شود که بهرهبرداری از منابع طبیعی و ثروتهای بینالنسلی به حداقل برسد و کارایی و اضافه رفاه مصرفکننده حداکثر شود، مورد حمایت است و ما باید دنبال چنین رویکردهایی باشیم. بنابراین ما در اصلاح قیمت بنزین نمیتوانیم مولفههای اثرگذار بر این موضوع را نادیده بگیریم، هر سیاستی که از این ویژگی برخوردار نباشد، عقیم خواهد بود. منظور از مولفههای اثرگذار و متغیرهای مهم مواردی مثل قیمت جهانی است و البته موضوعاتی مثل مسائل مرتبط با حملونقل عمومی، خودروهایی که مصرفکننده حاملهای انرژی هستند، سن خودروها و موارد اینچنینی نیز بر این تصمیم اثرات خاص خودش را دارد.
مثلاً در برنامه چهارم قرار بود سن ناوگان حملونقل عمومی کاهش یابد اما آیا این سیاست عملی شد؟ بنابراین اینکه میگویم علت ناپایداری اصلاحات قیمت بنزین نداشتن استراتژیهای مشخص است به این دلیل است که ارتباط قابل توجهی بین متغیرهای مختلف وجود دارد. ما نیامدیم در سیاستهای اتخاذی برای اصلاح قیمت بنزین، متغیرهای اثرگذار بر این موضوع را دخالت دهیم تا سطح اثرگذاری هم به یک سطح قابل قبولی برسد تا بتواند کششپذیری موضوع تغییر قیمت بنزین، مصرف آن را کاهش دهد. شما اگر به زبان اقتصادی صرف به مساله نگاه کنید، میبینید بر اساس مقوله کشش قیمتی بنزین، در صورت تغییر قیمت این حامل انرژی، واکنشهایی را شاهد خواهید بود که این به دلیل ارتباط بین مقولههای مختلف در اقتصاد کشور است اما این اثرپذیری بدون تغییر وضعیت متغیرهای دیگر پایدار نخواهد بود.
ما در یک دهه اخیر سه مرتبه شاهد تغییر قیمت بنزین بودهایم اما پیش از آن در اقتصاد ایران تاکنون بحث تغییر فرمول قیمتگذاری بنزین مطرح بوده است؟
نه، تاکنون بحث تغییر فرمول قیمتگذاری بنزین مطرح نشده است. فرمایش دوستان پیشنهادکننده شناورسازی قیمت بنزین با هدف واقعیسازی پایدار قیمت بنزین صحیح است. ما اگر دنبال تغییر فرمول قیمتگذاری بنزین بودیم، میتوانستیم متغیرهای موثر را لحاظ کنیم تا تصمیم سیاستگذاران، اثرگذاری مطلوب را به همراه داشته باشد. منتها نباید فراموش کنیم که سیاستمداران ملاحظاتی دارند. البته خیلی خوب است که جامعه نخبگان و گروههای مرجع چنین مسائلی را در کشور مطرح و این مسائل را در کشور به گفتمان تبدیل کنند، منتها باید این گفتمان را در مسیر اجرای اصلاحات اساسی قرار دهیم. ما هم از این رویکرد دفاع میکنیم، منتها هرکدام از کارشناسان ممکن است در طرح این گفتمان هدفی برای خود دنبال کنند. به نظرم هدف باید این باشد که بتوان دولتمردان و سیاستمداران را در مسیری قرار داد که بتوانیم اصلاحات اساسی اقتصادی اتفاق بیفتد. باید تکلیف مشخص شود که کدام جنبه از اقتصاد اثرگذارتر در نظام اقتصادی کشور است؛ نظام بازار، دولت، مداخلهگری یا موارد دیگر. اکنون مثلاً مباحث مطرح درباره نرخ ارز هم به همین مساله برمیگردد. اگر مثلاً تکلیف ما در این بخش به لحاظ نوع نظام اقتصادی تا یک حدودی مشخص شود، تکلیف ارز هم مشخص خواهد شد. ارز میتواند مسیر خودش را انتخاب کند. من هم به لحاظ کارشناسی اعتقاد به این دارم که باید مباحث را به بازار و بخش خصوصی بسپاریم. چون بخش خصوصی برای یک ریال منابعی که به دست میآورد خیلی دقیقتر و سنجیدهتر از دولت میداند تا چگونه و کجا هزینه کند. باید بدانیم که دولت کارگزار و تصدیگر خوبی نیست و دولت تصدیگر بهدنبال حفظ بوروکراسی پیچیده برای تقویت نقش و جایگاه خودش است. به لحاظ کارشناسی اعتقاد دارم مباحث قیمتگذاری نباید با مداخله تعیین شود و باید به بازار محول کرد. کمااینکه حاکمیت هم این موضوع را پذیرفته است، یعنی اینکه سیاستهای کلی اصل 44 پذیرفته شده و از آن طرف این قانون مصوب شده است. این اتفاقات به معنای آن است که ما پذیرفتیم بخشهایی از مباحث را به بازار بسپاریم. در بحث بنزین هم میتوانیم این کار را انجام دهیم اما در سادهترین کار ممکن آن و جزئیترین موارد این بخش، ما نپذیرفتیم که آن را به دست بازار و بخش خصوصی بسپاریم. مصداق این حرف بنده، موضوع توزیع بنزین در کشور است که کماکان در اختیار دولت است و هزینههایش از بودجه عمومی تامین میشود.
به نظر شما شناورسازی قیمت بنزین هم در همین راستاست که شما اشاره کردید؟
اگر ما در آن مسیر اصلاحات اساسی حرکت کنیم و سازوکارهای آن مهیا شود، این هدف قابل پیگیری است. شما نمیتوانید یک تعرفه 120درصدی در بازار خودرو وضع کنید و سپس بگویید قیمت بنزین را میخواهم شناور کنم. با این اقدام، تناقض در سیاست اتفاق میافتد. به هرحال مصرفکننده هم برای خودش تعریفهایی دارد و معیارهای ارزیابی برای خودش قائل است و از قوه عاقله برخوردار است. ما نمیتوانیم همواره همه مسائل را به مصرفکننده تحمیل کنیم. من موضوع را اینطور میبینم که یکسری اصلاحات دیگر در بازار کالاهای مکمل بنزین باید اتفاق بیفتد. شما اگر بخواهید شناورسازی قیمت بنزین را در ارتباط با بحث کششپذیری قیمت بنزین مدنظر قرار دهید میبینید هر کالایی که جایگزینی بیشتری داشته باشد، حساسیت مصرفکننده نسبت به آن بیشتر نیست.
شما اگر اکنون شناورسازی قیمت بنزین را اجرا کنید اما از آن طرف در سیاستگذاری بازار خودرو یا بحث جایگزینی حملونقل عمومی یا توسعه حملونقل عمومی یک سیاست مشخص و قابل اجرا را پیگیری نکنید، این باعث میشود که هدف کاهش مصرف بنزین محقق نشود. در بازهای ممکن است مصرفکننده نسبت به آن واکنشی نشان ندهد اما از یک مرحله به بعد وقتی شما میبینید جایگزینی وجود ندارد عملاً مصرف به همان سمتوسو میرود. اکنون سیاست ما در خودروسازی مشخص نیست. به هر حال خودروسازان ما یک بنگاه خصولتی هستند که به دنبال حداکثر کردن سود و منافع خودشان به هر شکل و کیفیتی هستند. از سوی دیگر دولت در کجای کار در ارتباط با بحث خودروسازی سیاستی را اتخاذ کرده که رفاه مصرفکننده را حداکثر کند. به نظر من بدون اصلاح آن سیاستها ممکن است شناورسازی قیمت بنزین یکسری نارضایتیهایی را به همراه داشته باشد و اجرای این سیاست را با چالش مواجه کند. ممکن است فشارهایی از سوی مجلس به عنوان مدافع مردم یا نهادهای دیگر وارد شود.
به جز بحث شناورسازی قیمت بنزین، موضوع حذف یارانه بنزین نیز در پیشنهاد اقتصاددانان مطرح است. اما ما تا پیش از این تجربههای مناسبی در حذف یارانه بنزین نداشتیم. به نظر شما چطور میتوان این هدف را محقق کرد؟
در اقتصاد در اولین گام وقتی درباره یک مساله صحبت میشود، این عبارت بیان میشود «با فرض ثبات سایر شرایط» مثلاً اگر این اتفاق بیفتد میتوان انتظار وقوع این نتیجه را داشت. اگر ما بخواهیم همین وضعیت فعلی و نظام تعرفهگذاری فعلی و سیاستهای حمایتی فعلی را ادامه دهیم، نمیتوانیم دست به چنین کاری بزنیم. خودروسازی ما مثل انسانی میماند که به میانه عمر خود رسیده اما هنوز چشمان او به دستان یاریرسان والدین خود است. اگر اصلاح قیمت بنزین با این رویکرد فعلی در بازار خودرو اتفاق بیفتد اصلاح قیمتی ما این بار هم نتیجه نخواهد داد. بهترین راهکاری که میتواند به حذف تدریجی یارانهها کمک کند، شاید همین افزایش قیمت 10 تا 15درصدی در مقاطع مختلف است. البته ممکن است این اتفاق نوسان داشته باشد، به لحاظ اینکه با خطرات نرخ ارز توفیق این سیاست با مشکلاتی مواجه میشود، اما اگر شما مجموع پیشنهادها را به صورت یک بسته در نظر بگیرید، باید بتوانید به شکلی مصرفکننده را متقاعد کنید که پس از اصلاح قیمت سوخت، منتظر اصلاحات اساسی دیگر باشد. مثلاً میتوان به مصرفکننده گفت از فردا میخواهیم در ارتباط با نظام تعرفهگذاری خودرو هم اصلاحی انجام دهیم و اگر امروز در بخش بنزین بحث شناورسازی و حذف یارانه اجرا میشود، از یکی دو ماه آینده اصلاحاتی در بازار خودرو خواهیم داشت. به نظر من این روش مناسبترین راهکاری است که با حفظ وضع موجود در ارتباط با بازار کالاهای مرتبط با مصرف بنزین میتوانیم در دستور کار قرار دهیم.
البته طراحان پیشنهاد شناورسازی قیمت بنزین میگویند همزمان با اجرای این طرح، بخشی از عواید ناشی از این طرح به اقشار ضعیف پرداخت و بخشی دیگر هم در قالب تسهیلات یارانهای به بخش خصوصی برای سرمایهگذاری پرداخت شود. در مورد بازپرداخت عواید ناشی از اصلاح قیمت بنزین چه نظری دارید؟
ما تجربه بسیار تلخی در ارتباط با پرداخت یارانه به مردم داریم. همه ما حتی کسانی که زمانی مبدع این سیاست بودند شکست این سیاست را قبول دارند. توزیع یارانه به این شکل و اماواگرها و ترسهایی که دولت با اجرای چنین سیاستهایی دارد خیلی راه به جایی ندارد اما ما باید عواید حاصل از اصلاح قیمت فرآوردههای نفتی را برای یک سلسله از بخشهای مشخص اختصاص دهیم. یکی از این بخشها، توسعه حملونقل عمومی است. مثلاً در بخش ریل، ما ظرفیتهای خیلی خوبی داریم یا در ارتباط با کاهش مصرف فرآوردههای نفتی یا مثلاً در کاهش مصرف سوختهای مایع و موارد مشابه، پتانسیلهایی وجود دارد که میتوانیم توجه به آنها را در دستور کار قرار دهیم. ما باید بتوانیم آن ذات، اصل و ماهیت ثروت کشور را حفظ کنیم و با اصلاحات، باید دستاوردی عاید کشور شود که بتواند برای نسلهای آینده منافع به همراه داشته باشد. توزیع نقدی تجربه چندان مناسبی در کشور ما نداشته و خیلی پایگاههای اطلاعاتی قوی در ارتباط با توزیع منابع به این شکل در کشور نداریم، مگر اینکه سازوکارهای آن فراهم شود و بتوانند جامع هدف را به نوعی تفکیک و شناسایی کنند که به تحقق اهداف این طرح کمک کند.
به نظر شما با توجه به تجارب پیشین در اقتصاد ایران، مهمترین تهدیدهایی که ممکن است هنگام اجرای چنین نسخهای بروز کند، چیست؟
مسالهای که ممکن است عدم موفقیت این طرح را در پی داشته باشد، بحث جامع ندیدن متغیرهای اثرگذار بر قیمتگذاری در بخش سوخت است. من ضمن حفظ احترام به همه عزیزانی که به نوعی اظهار نظر کرده و نسخهای را پیشنهاد دادهاند، میگویم اگر تنها همین متنهای منتشرشده درباره این پیشنهاد خوانده شود و مباحث دیگر این دوستان پیگیری نشود مخاطب فکر میکند این بحث با یک نگاه مهندسی نسبت به قیمتگذاری بنزین مطرح شده است. بنابراین توصیه من این است که ما اگر بخواهیم در این عرصه با توجه به پیشنهادهایی که مطرح است از یکسری موفقیتهایی برخوردار باشیم، باید در قالب یک بسته جامع اقداماتی را پیشنهاد دهیم. باید به دنبال بستهای باشیم که بتواند ابعاد مختلف مرتبط با قیمت بنزین را در یک بازه زمانی مشخص مدنظر قرار دهد. مثلاً بگوییم یک تعدادی متغیر در این مساله اثرگذار هستند و یکی از آنها قیمت بنزین است و قیمت بنزین را میخواهیم در یک بازه زمانی اصلاح کنیم و در همین بازه زمانی بقیه متغیرهای مدنظر در بسته پیشنهادی در دستور کار قرار میگیرد و به تدریج این اصلاحات در بخشهای مختلف انجام میشود. به نظرم باید اطمینان داده شود که این عزم هم در مجموع نظام وجود دارد و قوه مجریه و مقننه باید به این مساله بپردازند تا در مجموع پیشنهادها در قالب یک بسته جامع به تدریج اجرا شوند.