واقعیات را ببینیم
سیاستگذاری نادرست در بازار ارز چه تبعاتی برای اقتصاد ایران داشته است؟
در کشور ما برای مدتزمانی طولانی نرخ ارز سرکوب شده است. زمانی که فنر ارز رها میشود، قیمت بسیار بالاتر از قیمت تعادلی قرار میگیرد و این به مراتب اثرات ناگوار بیشتری برای اقتصاد ما خواهد داشت.
در کشور ما برای مدتزمانی طولانی نرخ ارز سرکوب شده است. زمانی که فنر ارز رها میشود، قیمت بسیار بالاتر از قیمت تعادلی قرار میگیرد و این به مراتب اثرات ناگوار بیشتری برای اقتصاد ما خواهد داشت. از اینرو تمام جهشهای ارزی سالهای گذشته، ریشه در سرکوب نرخ ارز داشته است و این سیاست نادرست، تبعاتی به همراه داشته است که امروز همگان شاهد آن هستیم و تحت تاثیر آن قرار داریم.
ابهام در خصوص آینده کشور نیز موضوع مهم دیگری است. در این راستا، سایه تحریمها و تهدید ضعف بانکهای ایرانی در کار مراودات مالی با خارجیها، موضوعات مهم دیگری است که بر افزایش قیمت ارز تاثیرگذارند. به هر حال تحریمها غالباً یک نهاد را مورد هدف قرار میدهند و تمام شرکتهای زیرمجموعه آن نهاد با گرفتاریهای مختلفی روبهرو میشوند. با روی کار آمدن انواع ابهامات، عدهای گمان به بدتر شدن شرایط خواهند برد. در چنین اوضاعی، سفتهبازی نیز چنان رونق مییابد و کار به جایی میکشد که متقاضیان واقعی دلار در آینده نیز، از اکنون به فکر تامین ارز مورد نیاز خود خواهند افتاد.
عامل جهش نرخ ارز
زمانی که نرخ ارز بالا میرود، صادرکننده پول بیشتری نصیب خود میکند. اما، صادرکنندگان هم در شرایط نوسانات شدید ارزی، نسبت به درآمد خود اطمینان چندانی ندارند. به بیان سادهتر، ممکن است صادرکننده با دلار 3700 تومان اقدام به صادرات کند. اما در فاصله زمانی کوتاهی که دلارهای خود را دریافت میکند، دلار به 3500 تومان نزول قیمتی یافته باشد. از اینرو در چنین شرایطی صادرکننده متحمل ضرری هنگفت میشود. در نتیجه ثبات نرخ ارز بسیار مقوله مهمی است. جهشهای ناگهانی نرخ ارز، هیچ ذینفعی ندارد. اما سوالی که اینجا مطرح میشود، این است که دلیل جهش نرخ ارز چیست؟ وقتی ما از نظام شناور مدیریتشده بهره میبریم، اگر بر اساس واقعیات اقتصادی، نرخ معقولی را تعیین کنیم و آن را سالبهسال بر اساس تورم، تعدیل کنیم جهشی شکل نمیگیرد. متاسفانه این اقدام در سالهای اخیر در کشور ما صورت نگرفته و بر همین اساس، شاهد بروز جهشهای ارزی بودهایم. از اینرو هر دو مقوله ثبات و برقراری نرخ ارز بر اساس فاصله تورم داخلی و خارجی باید سالبهسال مورد توجه قرار بگیرد. نمونه ناموفق دیگری که ما در سالهای اخیر مشاهده کردهایم، ثبات قیمت بنزین برای چند سال در قیمت 100 تومان بوده است که به ناگاه، چند برابر شد و تبعات اقتصادی و اجتماعی به همراه داشت. اما اگر شاهد افزایش قیمت بنزین به صورت پلکانی میبودیم، جهشی صورت نمیپذیرفت.
ذینفعان افزایش قیمت ارز
به نظر من سفتهبازان بیشتر ذینفعان شرایط کنونی هستند. آنها کسانیاند که پیشتر با ذخیره دلار و اکنون با قماربازی آن، از شرایط فعلی بیشترین منفعت را کسب میکنند. همچنین در صورت تداوم روند موجود، صادرکنندگان نیز منفعت میگیرند. اما، باید در نظر داشت که حفظ شرایط کنونی تضمینی نیست و این افراد نمیتوانند روی این درآمد، به صورت پایدار حساب باز کنند. واردکنندگان متضرران اصلی افزایش قیمت ارز هستند و بیشترین آسیبها را از بالارفتن نرخ دلار میگیرند. بنگاههای تولیدی نیز در کوتاهمدت ضربه میخورند. اگر به همین شرایط فعلی بازار ارز اشاره کنیم، درخواهیم یافت که واردکنندگان ما در حال عملیات خود با نرخ مشخصی بودند، ولی اکنون ضربه میخورند. مگر اینکه واردکنندگان، افرادی مانند واردکنندههای با نرخ ارز دولتی (همانند شخصی که به واردات کنجاله و ذرت و امثالهم مشغول است) باشند، که محصول خود را با دلار دولتی خریده ولی اکنون در بازار داخلی با قیمت تبدیلی دلار آزاد میفروشند. در صورت سرکوب ارز، بازهم کسانی هستند که خواهان ارزانی دلار میشوند. واردکنندگان اصلی و همه افرادی که در شبکه قانونی واردات دست دارند و واردکنندگان غیرقانونی یا قاچاقچیان، در این زمان از ارزانی ارز بهره زیادی میبرند و بازار پررونقی دارند. از اینرو مخالفان اصلی واقعیسازی نرخ ارز نیز همین افراد هستند. پس اینگونه جمعبندی میشود که از جهش نرخ ارز بسیاری آسیب میبینند ولی همه از ثبات آن استفاده کرده و بهره میگیرند.
ثبات یا سرکوب نرخ ارز
البته باید توجه داشت که منظور از ثبات، سرکوب نرخ ارز و جلوگیری از رشد آن نیست. نرخ برابری ارز داخلی در قبال نرخ خارجی، باید متناسب با فاصله نرخ تورم دو کشور بوده باشد و به صورت سالانه اصلاح شود. اینکه ما در فاصله زمانی یک سال، رقم اندکی دلار را بالاتر ببریم، اثرات سوء آنچنانی همانند جهشهای ارزی نخواهد داشت. با این حال، کماکان به دلایلی که هنوز هم برای کارشناسان و اقتصاددانان نامعلوم است، سیاستگذاران به چنین رفتاری تن در نمیدهند و گوش شنوایی برای این مساله وجود ندارد. بلکه آنها خواهان پاییننگهداشتن نرخ ارز، به هر قیمتی هستند که تجربه ثابت کرده است چنین اتفاقی تداوم نخواهد داشت و بالاخره روزی، این زخم سر باز میکند.
سیاستگذار در شرایط فعلی از حمایت قطعی از نرخ ارز در یک عدد خاص واهمه دارد. در صورت چنین ادعایی، طبیعتاً نرخها در بازار بالاتر میرود. از اینرو این یک سیاست محبوب در میان سیاستگذاران نیست. همچنین این رویکرد مخالفان زیادی در بین عامه مردم نیز دارد. بسیاری معتقدند دولتها در ایران عمداً از این روش به منظور جبران کسری بودجه خود استفاده میکنند. اما به نظر شخص من، هیچ دولتی دست به چنین کاری نمیزند که با اخلال و اغتشاش در بازار، کسری بودجه خود را جبران کند. درحالیکه راههای دیگری برای این منظور نیز وجود دارد. ذخیره ارزی دولت معلوم نیست و نرخی هم که دولت قادر به حمایت لااقل نسبی از آن باشد، مشخص نیست. در صورتی که بانک مرکزی روی نرخ مشخصی اصرار بورزد ولی قادر به تامین آن نباشد، بازار سیاه شکل میگیرد. از اینرو نرخی که بانک مرکزی قادر به پشتیبانی از آن نباشد، قابل اتکا نیست. حال این نرخ میتواند هر عددی بسته به ذخایر ارزی ما باشد. اگر نرخ پایین باشد، بانک مرکزی ناچار به تزریق ذخایر ارزی کشور در بازار است که از رشد آن جلوگیری کند. آن هم در شرایطی که کشور ما در سایه انواع تهدیدات، نیاز به ذخایر ارزی بالایی دارد. در شرایطی که ما از میزان دقیق ذخایر ارزی خود آگاه نیستیم و از عدم بازگشت تحریمها، اطمینان کاملی نداریم، اظهارنظر دقیقی نمیتوان داشت. آن هم در شرایطی که ایالات متحده عزم خود را بر اخلال در برجام جزم کرده است. کاری که اکنون از عهده سیاستگذار برمیآید این است که انتظارات بازار (لااقل در بعد متغیرهای اقتصادی داخلی) را کنترل کند. در این شرایط سخنان مسوولان اقتصادی از قبیل رئیسکل بانک مرکزی نیز باید بسیار کنترلشده باشد و حرفی نزند که از عهده آن برنمیآید و قابلیت اجرا ندارد، چراکه اعتماد مردم از بین میرود.
روزهای پیش روی بازار ارز
در نهایت، عطف به اوضاع کنونی به نظر میرسد در کوتاهمدت هرگاه بانک مرکزی اقدام به عرضه ارز بکند، قیمت در بازار فروکش خواهد کرد. اما این اتفاق دیری نمیپاید. نکته اساسی آنجاست که مسائل بنیادین اقتصادی، در چه وضعیتی قرار دارند. اگر نرخ تورم ما به سمت بالا در حرکت باشد، تزریق ارز امری بیهوده تلقی میشود و تنها اتلاف ذخایر دلاری کشور است. چون به زودی بازار ارز مسیر خود را خواهد یافت و منطقاً به آن بازخواهد گشت. دلار در کشور ما هنوز هم پتانسیل رشد دارد. هرچند که رشدهای کنونی و احتمالاً آتی را نمیتوان بحران ارزی نامید. چراکه درهرصورت سیاستگذاران نرخ بازار را به نحوی از انحا، در جایی و در عددی نگه خواهند داشت که به نظر میرسد کاری به مراتب دشوارتر باشد. شایسته است هرچه سریعتر متولیان مربوطه، در سیاستهای ارزی تجدیدنظر کرده و اجازه رشد پلکانی و متناسب با واقعیات اقتصادی را به ارز بدهند تا در سالهای آتی هر از چندگاه منتظر وقوع جهشهای ارزی و آثار سوء آن نباشیم.