فرصت بی بدیل
الزامات سیاستگذاری اقتصادی پس از خروج آمریکا از برجام چیست؟
فارغ از داستان پرماجرای برجام، اقتصاد ایران دچار بیماریهای مزمن و خطرناکی شده است که غالباً هیچ ارتباطی با تهدیدات خارجی نداشته و تنها ناشی از سوءمدیریت منابع کشور بوده است: تورم دورقمی از سال 11355، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، بحران برخی از بانکها و موسسات مالی کشور، بدهی و کسری بودجه زیاد دولت، بیکاری بالای جوانان و به طور خاص جوانان تحصیلکرده، بحرانهای زیستمحیطی و تخریب منابع آبی کشور.
فارغ از داستان پرماجرای برجام، اقتصاد ایران دچار بیماریهای مزمن و خطرناکی شده است که غالباً هیچ ارتباطی با تهدیدات خارجی نداشته و تنها ناشی از سوءمدیریت منابع کشور بوده است: تورم دورقمی از سال 11355، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، بحران برخی از بانکها و موسسات مالی کشور، بدهی و کسری بودجه زیاد دولت، بیکاری بالای جوانان و به طور خاص جوانان تحصیلکرده، بحرانهای زیستمحیطی و تخریب منابع آبی کشور. همه این موارد در چند خصیصه با هم مشترک هستند:
1- 50 سال پیش هیچکدام از اینها یا اصلاً وجود نداشتند یا در این ابعاد نگرانکننده و بحرانی نبودند.
2- هیچکدام از این موارد یکشبه و طی یک رخداد خارجی (مثلاً خروج آمریکا از معاهدات، تصویب قطعنامه و امثالهم) به کشور ما تحمیل نشده است. بلکه به دست خودمان و آهستهآهسته طی سالیان سال تولید و تقویت شده تا به وضعیت بحرانی امروز رسیدهاند.
3- این بیماریها درست زمانی شکل گرفته و گسترش یافته است که ملت ایران بارها با تهدیدات خارجی روبهرو بوده و با موفقیت توانسته از آنها گذر کند. فتح خرمشهر نمونه بارزی از این موفقیتهاست.
مسلماً خروج آمریکا از برجام نتایج اقتصادی ملموسی در زندگی ایران خواهد داشت که برخی از آن همین امروز هم نمایان شده است. با وجود این به نظر میرسد که «پسابرجام» نیز با فراز و فرودهایی از سر مردم ایرانزمین خواهد گذشت. چراکه تجربه تاریخی ملت ایران نشان داده است که در مقابله با تهدیدات خارجی، متحد عمل کرده و رفتار غیرقابل پیشبینی خواهد داشت. هر چقدر فشارهای اقتصادی و تنگناهای تامین زندگی برای مردم بیشتر شود، تا زمانی که عامل خارجی محرک آن باشد، میتوان امیدوار بود که در یک نگاه بلندمدت عواقب سیاسی شدیدی نداشته باشد.
ولی آنچه نگرانکننده است، اول فشارهای اقتصادی ناشی از سوءمدیریت خودمان و دوم فساد در بخش حاکمیتی و دولتی است. در این دو بخش متاسفانه کارنامه خوبی نداشتهایم. به نظر میرسد که «جامعه ایرانی» در درک علل بروز، شناخت راههای پیشگیری و همچنین به کاربستن راههای درمان این بیماریها عاجز بوده است. اگرچه همیشه روشنگرانی بودهاند که از سالها قبل زنگ خطر را به صدا درآورده بودند ولی جامعه ایرانی متشکل از مردم، سیاستگذاران و سیاستمداران از باور کردن این بحرانها و پذیرفتن راه چارهها، برای سالیان سال، سر باز زدهاند. به همین دلیل است که اگرچه مردم و مسوولان «حماسه سوم خرداد»ها و «فتح خرمشهر»ها را رقم زدهاند ولی همزمان مسبب بحرانهای اقتصادی-اجتماعی امروز هم بودهاند. آنچه این نگرانیها را افزایش میدهد ماهیت انباشتگونه این بیماریهاست. به این معنی که هرچه دیرتر درمان صحیح بیماری آغاز شود، درمان پرهزینهتر بوده و عوارض ناشی از درمان هم بیشتر خواهد بود. اگر عزم راسخ برای درمان هر کدام از این بحرانها ۲۰ سال پیش دیده میشد، بدون شک مسیر درمان نسبت به امروز کوتاهتر و کمهزینهتر بود. به عنوان مثال اگر ۲۰ سال پیش در پی حل مشکل درآمد و هزینه شهرداریها بودیم، عوارض ناشی از محدود کردن فروش تراکم در کلانشهرهای ما به مراتب کمتر از امروز بود. اگر تعیین قیمت حاملهای انرژی را ۲۰ سال پیش به مکانیسمهای متکی بر بازار سپرده بودیم، فشار مقطعی ناشی از تغییر قیمتهای نسبی بسیار کمتر از امروز بود. یا اینکه اگر منابع و مصارف صندوقهای بازنشستگی را ۲۰ سال پیش شفاف و منضبط میکردیم با تعداد کمتری مستمریبگیر نسبت به امروز روبهرو بودیم. به همین نسبت، اگر فرصت امروز را برای اصلاحات ساختاری در مدیریت منابع کشور از دست بدهیم، ۲۰ سال بعد که احتمالاً دیگر مساله برجام هم حل شده است، به شرایط امروز غبطه خواهیم خورد. طی سالیان گذشته و در پی بروز شوکهای داخلی یا خارجی، سیاست غالب مدیران و تصمیمگیران یا انکار اصل وجود بحران بوده یا به کارگیری سیاستهای مقطعی و تسکیندهنده.
به نظر میرسد که رئیسجمهور خیرهسر آمریکا مصمم است از همه ابزارهای اقتصادی و سیاسی برای اعمال فشار به ایران استفاده کند. در ضمن، به دلیل مستقل و آزاد بودن ترامپ از عرفهای دیپلماتیک، روشهای غیرمعمول و موثری را هم برای رسیدن به اهدافش در پیش گرفته است. برخی صاحبنظران معتقدند که جنگ تجاری ترامپ با چین تنها بهانهای برای مجبور کردن چین به عدم حمایت از کره شمالی بوده است و در ادامه هم پیشبینی میشود که جنگ تجاری با اروپا هم بهانهای برای مجبور کردن اروپا به خروج از برجام باشد. در این صورت شدت اثرات مخرب رفاهی تحریم بر کشور بسیار زیاد خواهد بود. از اینرو میتوان انتظار داشت که فشار اقتصادی خارجی طی چندماه آینده، اگر بیشتر از میزان فشار قبل از آغاز مذاکرات برجام نبوده، حداقل به همان میزان باشد.
درثانی، همزمانی فشارهای سیاسی و اقتصادی اخیر از خارج با انباشت مشکلات نامتداول داخلی خصوصیتی است که شرایط پسابرجام را از همه دورانهای گذشته متمایز میکند. از اینرو دیگر انکار مشکلات یا تجویز مُسَکنهای کوتاهمدت و عوامفریبانه نمیتواند حلال مشکلات باشد. علاوهبراین متانت جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این فشار ظالمانه آمریکا، این اجماع را در بین مردم کشور و سایر ملتها ایجاد کرده که فشارهای آمریکا و متحدانش غیرمشروع، غیرمنطقی و زورگویانه است. لذا امیدواریم که تنگنای «پسابرجام» فرصت تاریخی برای جامعه ایرانی باشد تا با اجماع به دست آمده، اولاً ریشه بیماریها را شناسایی کرده و قبول کند، ثانیاً راههای درمان واقعی را پذیرفته و حاضر به پرداخت هزینه درمان شود، و در نهایت اقتصاد کشور را در مقابل این تهدیدات «مقاومسازی» کند. نکته مهم در بروز این اتفاق تاریخی گفتوگوی دو طرف و متینانه مردم و حکومت است. چراکه دستیابی به اجماع ملی بدون شنیده شدن اعتراضات مردم و بدون قبول کردن مشکلات توسط مسوولان رخ نخواهد داد.
مساله دومی که اشاره شد، فسادهای گسترده و شرمآوری است که هرازچندگاهی رسانهای شده و توجه افکار عمومی را به خود جلب میکند. بررسیها نشان میدهد که بروز چنین فسادهایی بیارتباط با مشکل ضعف در تخصیص منابع نیست. چراکه روی دیگر تخصیص ناکارآمد و غیرشفاف منابع، بروز فسادهای برنامهریزیشده و شبکهسازی شده است. به عنوان مثال اگر نرخ ارز در بازار به قیمت ۷۰۰۰ تومان مبادله شود، ولی امضای یک مدیر دولتی امکان دسترسی به میلیونها دلار به نرخ ۴۲۰۰ تومان را مقدور کند، بسیاری افراد سودجو ممکن است سرمایهگذاری و برنامهریزی برای کسب چنین امضایی انجام دهند. در عین حال، قبح چنین فسادهایی در افکار عمومی بلافاصله مسوولان را به تکاپو برای جبران و مقابله میاندازد، چیزی که متاسفانه به طور عادی در تخصیص ناکارآمد منابع، به علت پیچیدگیها و درهمتنیدگیهای سیاسی و اقتصادی مشاهده نمیشود. به همین جهت توصیه میشود که بهجای دعوا بر سر فسادهای گذشته، هرچه سریعتر توجه مضاعفی به بحرانهای ناشی از ضعف تخصیص منابع شود تا در آینده با فسادهای کمتری مواجه شویم.
چه باید کرد؟
مهمترین سوال این است که چه باید کرد. برای پاسخ به این سوال از کلام امیرالمومنین بهره میجویم، که فرمودند: یستدل علی ادبار الدول باربع: تضییع الاصول والتمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل. نشانه سقوط حکومتها چهار چیز است: ضایع کردن اصول، روی آوردن به فروع، مقدم انداختن فرومایگان و موخر انداختن اندیشمندان. اول باید بپذیریم که ریشه همه مشکلات امروز (و البته فردای) ما، ضعف نظام توزیع منابع در کشور است و در ادامه از پرداختن به مباحث انحرافی و مُسَکنهای کوتاهمدت بپرهیزیم. سوم، مردم و سیاستمداران باید بدانند که فرومایگان بسیاری به دنبال کسب شهرت و ثروت در کمین هستند تا در فرصتهای پیشرو برای منافع شخصی خود دستورالعملهای عوامفریبانه ارائه کنند. علاوه بر این کسانی را که حتی با نیتهای خیرخواهانه ولی از سر نادانی نظرات نسنجیده ارائه میکنند از نظام تصمیمگیری طرد کنیم. چهارم، فضلای علم اقتصاد در کشور را شناسایی کرده و به راههای پیشنهادی آنها توجه کنیم. خوشبختانه این کار بسیار آسان است چراکه متاسفانه اقتصاددانانی که تمام بخشهای اقتصاد را در کنار هم بررسی کرده و راهحل جامع ارائه کرده باشند به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد. امور اقتصادی را به دست این فضلا بسپاریم. سوالی که باید امروز پرسید این است که از بین مدیران اصلی اقتصاد کشور -رئیس کل بانک مرکزی، رئیس سازمان برنامه و بودجه و وزیر اقتصاد، و معاونان اقتصادی وزارتخانهها و امثالهم- چند نفر میتوانند ادعای دانشمند بودن در حوزه علم اقتصاد را داشته باشند؟