عنصر اخلاق
این واضح است که سرقت در نتیجه تنگناهای اقتصادی افزایش پیدا میکند ولی اگر مردم ما اخلاقی بودند سرقت افزایش پیدا نمیکرد. در واقع عنصر اساسی که اینجا وجود دارد اخلاق است. هیچ اتفاق جدیدی نیفتاده جز اینکه ما دچار فروپاشی اخلاقی شدهایم. وگرنه ما در سرزمینی زندگی میکنیم که همیشه در معرض بحران و فقر و سیل و زلزله و هجوم بیگانگان بودیم اما چون اخلاقی بودیم ماندیم، ولی الان مشکل اساسی ما اخلاق است. اینها نشانههای اخلاق فروپاشیده است. اینجاست که ضریب جرائمی از قبیل سرقت افزایش مییابد و دلیل آن فقط اقتصادی نیست. یعنی به میزانی که فقر و مشکلات اقتصادی بیشتر میشود طبیعتاً باید نرخ نابسامانی اجتماعی و بزه و دزدی و تجاوز افزایش پیدا کند ولی وقتی خیلی بالا میرود و دزدان و فاحشهها و کلاشها خود را پنهان نمیکنند این نشانه فروپاشی اخلاقی است. همه جوامع تورم داشتهاند و میزان جرائم در آنها بالا رفته است. در این میان برخی از جوامع منطق و نتایج تورم را میفهمیدند اما ما این نتیجه را قبول نداریم و نمیفهمیم و دچار بیاخلاقی تمام شدهایم.
بنابراین افزایش جرم و جنایت در نتیجه وضع بد اقتصادی طبیعی است و اگر غیر از این بود باید شک میکردیم، اگر تورم بالا میرفت اما مردم خوشحال بودند و کسی در جیب کسی دست نمیکرد عجیب بود. رفتار جامعه در حال حاضر طبیعی است. این طبیعی بودن اگر در ادامه جایی سامان پیدا نکند و منطقی نشود فرو میریزد. آنجا که دولت و نظام سیاسی قدرت مدیریت آسیبهای اجتماعی را نداشته باشد و جامعه بیاخلاق شده باشد که هر دو اتفاق در حال حاضر افتاده است. جامعهای که هیچ تلاشی برای برونرفت از شرایط موجود نمیکند فرو ریخته است. چنین جامعهای مانند بیماری است که درد میکشد اما قدرت بلند شدن ندارد. فرو ریختن اجتماعی و فرهنگی همین است. چیزی در این جوامع پیش نمیرود. خشکسالی بیش است، بیشتر میشود، مهاجران بیشاند بیشتر میشوند، از طرف دیگر روزی یک میلیارد دلار از کشور خارج میشود و این در حالی است که سرمایه خارجی برای اقتصاد مرده ایران آب حیات است، پول باید برگردد اما نهتنها برنمیگردد که پول موجود هم میرود. خب پول موجود که میرود جمعیت هم که میرود کسی هم که مسوولیتپذیری ندارد و طبقه متوسط هم که پا پیش نمیگذارد. این یعنی جامعه از هم گسسته است. برای کاهش جرائم مالی قوه قضا در ایران دارد حکم صادر میکند تا رویهها را تنظیم کند و همیشه به دنبال پیدا کردن متهم و اجرای احکام بوده است. اما جامعه با تهدید پیش نمیرود و ما باید رویهها را تغییر بدهیم تا جنبه خشونتآمیز اصلاح شود. ما باید رویههای مناسب را برای دستیابی به اهداف با کمترین هزینه طراحی کنیم. اما امکان رسیدن قوه قضائیه به بهبود روابط صفر است. محال است قوه قانونگذار ما به این ساحت برسد، چون همیشه درگیر صدور حکم و پیدا کردن مجرم است و خب وقتی دنبال مجرم باشی بالاخره پیدا میکنی. اقتصاد پدیده عریانی است و همه فکر میکنند ریشه همه مشکلات در اقتصاد است. در حال حاضر اقتصاد ایران در بحرانیترین شرایط تاریخی است و مدیرانی که بر سر کارند هم نمیتوانند این شرایط را مدیریت کنند.