از اینجا مانده و از آنجا رانده
محسن جلالپور از دلایل بیعلاقگی بخش خصوصی نسبت به واردات واکسن کرونا میگوید
درها برای واردات واکسن کووید از سوی بخش خصوصی باز شده اما فعالان اقتصادی از چراغ سبز دولت استقبالی نکردهاند. محسن جلالپور درجه بالای نااطمینانی در کشور بهخصوص آینده مبهم نرخ ارز را از دلایل اصلی بیعلاقگی شرکتهای خصوصی به در باغ سبز نشان دادن دولت برای ورود به تجارت واکسن کرونا میداند. به اعتقاد این فعال اقتصاد، اگر کمی روی اقتصاد دارو نیز زوم کنیم متوجه نااطمینانی بیشتری در این حوزه خواهیم شد. او بر این باور است که در طول چند سال گذشته به دلیل برخی سیاستهای کاملاً غلط، بخش خصوصی از اقتصاد دارو کنار گذاشته شده است. این اتفاق هم دلایل زیادی دارد که مهمترینش، اعمال تحریمها علیه اقتصاد کشور است.
♦♦♦
رئیسجمهور از فعالان بخش خصوصی خواسته در واردات واکسن مشارکت داشته باشند، اما شواهد نشان میدهد بخش خصوصی مایل به ورود به این مقوله نیست. به نظر شما چرا بخش خصوصی تمایلی برای ورود به فرآیند واردات واکسن کرونا ندارد؟
من به طور دقیق و مبتنی بر آمار نمیدانم بخش خصوصی چقدر تمایل به ورود به این مقوله دارد اما اگر فرض شما را دقیق بدانم، چند دلیل میآورم که بخش خصوصی اصلاً علاقه ندارد وارد فعالیتهای جدید شود.دلیل اصلی، درجه بالای نااطمینانی در کشور است. بدون داشتن چشماندازی واضح از وضعیت اقتصاد هیچگونه سرمایهگذاری، توجیهپذیر نخواهد بود.
دلیل دوم، نااطمینانی درباره آینده نرخ ارز است. نااطمینانی نسبت به آینده نرخ ارز و میزان احتمالی کاهش آن در صورت رفع تحریمها یکی از مهمترین عواملی است که میتواند مانع فعالیتهای تولیدی و تجاری در ماههای آتی باشد. علاوه بر این، تداوم کاهش انتظارات تورمی در چند ماه آینده و احتمال کسادی بازارها، اثر رکودی بر فعالیتهای اقتصادی و صنعتی خواهد داشت.این تصویر لانگشات اقتصاد ایران بود اما اگر کمی روی اقتصاد دارو زوم کنیم، متوجه نااطمینانی بیشتری در این حوزه میشویم. متاسفانه در طول چند سال گذشته به دلیل برخی سیاستهای کاملاً غلط، بخش خصوصی از اقتصاد دارو کنار گذاشته شده است. این اتفاق هم دلایل زیادی دارد که مهمترینش، اعمال تحریمها علیه اقتصاد کشور است.دومین دلیل، دشواری نقل و انتقال پول است و دلیل بسیار مهم دیگر هم این است که ذینفعان تحریم، اقتصاد دارو را به گروگان گرفتهاند. باید توجه داشت که بخش خصوصی ما در سالهای گذشته و در شرایط فعلی، به دلایل متعدد از جمله تحریمها و تصمیمات مقطعی، لحظهای و دقیقهای که در قوانین کشور رخ داد، بسیار نحیف و کمتوان شده است. از یکسو فشار تحریمها و بنبست برقراری ارتباطات و تبادلات با سایر کشورها اتفاق افتاده و از سوی دیگر در داخل، قوانین خلقالساعه در بخشهای مختلف از جمله صادرات و واردات، تعهدات ارزی و مسائلی از این دست، بخش خصوصی قوی و توانمند را به خاطرهها سپرده است. قاعدتاً در چنین شرایطی، بخش خصوصی نمیتواند وارد کارهای سنگین و بزرگی مانند واردات واکسن شود.بنابراین یکی از دلایلی که در توضیح عدم تمایل بخش خصوصی به ورود به این بخش وجود دارد این است که در سالهای گذشته، بخش خصوصیمان را به رسمیت نشناختهایم، اعتماد نداشتهایم و در نتیجه به حاشیه رانده شده و انگیزه ندارد. دومین موضوع این است که اعتماد میان سیاستگذار و بخش خصوصی از بین رفته است.
پیش از این، دغدغه اصلی این بود که ساختار سیاسی به بخش خصوصی اعتماد کند. یعنی بخش خصوصی تلاش میکرد اعتماد سیاستگذار را جلب کند و در این زمینه متحمل خسارتهای سنگین شد اما هرگز ساختار سیاسی ما به این بخش اعتماد نکرد. اکنون بخش خصوصی هم اعتمادش را از دست داده و به سیاستگذار و قانونگذار دیگر اعتمادی ندارد؛ به این معنی که همانطور که سیاستمدار به بخش خصوصی اعتماد نکرده، متقابلاً چنین دیدگاهی از سوی بخش خصوصی نسبت به سیاستمدار دیده میشود.
شما معتقدید در بعد فضای کسبوکار، شرایط برای هیچ نوع فعالیت جدیدی آماده نیست. سوال این است که سیاستگذار برای مهیا کردن این فضا چه باید بکند؟
به نظر من هیچ اقدامی در کشور به اندازه بازسازی امید و بازگرداندن اعتماد به جامعه اهمیت ندارد. رنگ باختن امید و از بین رفتن اعتماد عواقب زیانباری برای کشور دارد اما متاسفانه سیاستمداران ما از این مقوله غافلاند. امیدواری وقتی ایجاد میشود که تغییرات را در کل اقتصاد ایران و در نگاه تصمیمگیران و سیاستگذاران و حکمرانان ببینیم. متاسفانه هیچ تغییری در این زمینه دیده نمیشود و تغییر ریلی در مسیر وجود ندارد که بخواهد اقتصاد ایران را از نوچهپروری و تیولداری به سمت اقتصاد رقابتی ببرد. همه آنچه در این سالها دیدیم افزایش میدان دادن به رانت و اقتصاد دولتی بوده و همواره زمینههای انتقال منابع از محل ثروتهای بیننسلی به عدهای خاص فراهم شده است.
همه اتفاقات دستبهدست هم دادهاند تا فعالیت سالم اقتصادی و بلندمدت تبدیل به فعالیت ناسالم و کوتاهمدت شود. وقتی نااطمینانی وجود دارد هیچ فعال اقتصادی قادر به تصمیمگیری بلندمدت نیست. فعال اقتصادی نگاه روشنی به آینده ندارد و در نتیجه نمیتواند سرمایهاش را به کار اندازد و به همین دلیل است که سرمایهگذاری بخش خصوصی در یک دهه گذشته به شدت کاهش یافته است. این فضا برای همه بد و نامطلوب نبوده و برخی از این وضعیت نهایت بهره را بردهاند که البته فعالان اقتصادی سالم جزو این دسته محسوب نمیشوند، چون عموماًً در سالهای گذشته، تصمیمات سیاسی، ناخواسته در راستای تقویت فعالیت اقتصادی ناسالم بوده و برآیند فعالیت سیاستمدار و سیاستگذار کمتر در خدمت اقتصاد سالم قرار گرفته است. در نتیجه بنگاههای رانتی به شدت رشد کردهاند و فعالان اقتصادی ناسالم، رشته امور را در دست گرفتهاند.
در حال حاضر در ایران و مرزهای اطراف آن، به بهانه مقابله با تحریمها یک اقتصاد بزرگ زیرزمینی و زیرپوستی شکل گرفته است. این گروهها فرزندان نامشروع سیاستهای اقتضایی و دور زدن تحریمها هستند. ما وقتی برای دور زدن تحریمها از قاچاقچیان و گروههای غیررسمی استفاده کنیم مدتی بعد باید بازارهای قانونی را به آنها تسلیم کنیم. کمااینکه در حال حاضر بازارهای رسمی به کنترل قاچاق و قاچاقچیان درآمده است و این گروهها به سیاستگذاری و ساختار تصمیمگیری کشور نفوذ کردهاند و در نتیجه، سیاستها به سود قاچاقچیان و فعالان اقتصاد غیررسمی تمام میشود. در اقتصادی که بازیگران اصلیاش قهرمانان اقتصاد غیررسمی هستند، جایی برای فعالیت قانونی وجود ندارد.
آیا فکر میکنید بخش خصوصی به دریافت رانت علاقه ندارد؟
هیچوقت چنین نظری ندارم و بارها گفتهام؛ روحیه رانتجویی در بخش خصوصی و بازار به حدی رشد کرده که خیلی از فعالان این بخش دیگر قادر به فعالیت و کسبوکار سالم نیستند. این واقعیت را باید پذیرفت که فساد، زدوبند و رشوه همچون موریانه در حال خوردن پایههای نظام اداری کشور است و به نظر میرسد این ساختار معیوب جز تولید و خلق فسادهای بزرگ هیچ خروجی ندارد. متاسفانه مناسبات تیولداری و سرمایهداری دولتی چنان کار را برای کارآفرینان بخشخصوصی تنگ کرده که هیچکس رغبتی برای سرمایهگذاری ندارد. تا زمانیکه سیاستهای مبتنی بر توزیع منابع چندقیمتی و اعطای مجموعهای از مجوزهای اقتصادی توسط مدیران دولتی ادامه پیدا کند، فساد کاهش پیدا نخواهد کرد.
رقابت بر سر دریافت انواع رانت و منابع چندقیمتی باعث شده بنگاهها فکر کنند بهتر است بهجای تلاش برای بازاریابی و افزایش بهرهوری، یا با مدیران مستقر دولتی طرح دوستی بلندمدت بریزند یا سراغ مدیران بازنشسته اما بانفوذ دولتی بروند تا در چانهزنی با دولت دست بالا را داشته باشند. دلیل به کارگیری رسمی و غیررسمی سیاستمداران و دلالان سیاسی و افراد ذینفوذ توسط برخی بنگاههای ایرانی این است که میخواهند در چانهزنی برای دریافت رانت از قافله عقب نمانند.
بدترین عارضه این است که مساله فساد در نظام اداری باعث شده بنگاههای سالم نیز به بیماری دچار شوند. البته مایه تاسف است که پیش از این، رانت و فساد حول و حوش کالاهای لوکس شکل میگرفت اما امروز، غذا و داروی مردم گروگان مفسدان و رانتخواران شده است. به هر حال بخش خصوصی یک تفاوت عمده با بخش دولتی دارد؛ اینکه از یک سوراخ، دو یا چند بار گزیده نمیشود. در حافظه بخش خصوصی واقعی این تجربه حک شده است که وقتی دولت دارد به وفور رانت توزیع میکند، باید کنار کشید تا مثل «آش نخورده و دهان سوخته» مصداق پیدا نکند. البته همانطور که اشاره شد، بخش خصوصی رانتجو در چنین شرایطی کنار نمیکشد و از مواهب رانت استفاده میکند اما بخش خصوصی واقعی میگوید چرا باید وارد فعالیتی شوم که جز ریسک و بیاعتباری، سودی برایم ندارد. به همین دلیل امروز وقتی با فعالان بخش خصوصی مطرح میشود که در زمینه واردات واکسن ورود کنند، ترجیح میدهند کنار بکشند چون ممکن است اعتبارشان زیر سوال برود. توضیح فنیاش این است که وقتی با دلار 4200تومانی کالا وارد شود، بخش خصوصی خبط نمیکند که با ارز نیمایی کالا وارد کند. اگر هم دلار 4200 برای واردات کالا دریافت کند، باید به صد مرجع پاسخگو باشد. پس طبیعی است که بخش خصوصی این اعتماد را به سیاستگذار ندارد که بخواهد وارد این مقوله شود و بعد دردسرها و بیآبروییاش را تحمل کند.
نکته دیگر اینکه برخلاف گذشته و به دلیل تبلیغات زیادی که علیه ایران شده، در بازارهای بینالمللی، بخش خصوصی ایران را هم بخشی از حاکمیت ایران میدانند. یعنی بخش خصوصی در خارج از کشور، جزو ساختار سیاسی ایران تلقی میشود و بابت این تلقی باید هزینه سنگینی بپردازد اما در داخل، کاملاً غریبه شمرده میشود. یعنی از اینجا مانده و از آنجا رانده. تجار خارجی معمولاً هزینه تحریم احتمالی، جریمههای آن، هزینه نقل و انتقال غیرمتعارف پول را به پای بخش خصوصی ایران مینویسند و علاوه بر آن وارد قراردادهای بلندمدت نمیشوند و این در حالی است که بخش خصوصی در داخل کشور هم محرم شمرده نمیشود و انگار طفیلی است. بارها مشاهده کردهام که تجار بینالمللی در زمان مذاکرات تجاری از ورود به بحثهای سیاسی ابا دارند و حتی علاقه ندارند درباره مسائل سیاسی کشور خودشان یا طرف مقابلشان صحبت کنند اما در کشور ما طوری عمل شده که انگار بخش خصوصی هم جزو ساختار سیاسی کشور است. در حالی که بخش خصوصی اصلاً سیاسی نیست و این نگاه به بخش خصوصی واقعی صدمات بسیاری وارد کرده است. بخش خصوصی ما هرجا که وارد مذاکره میشود، به عنوان رکنی از یک کشور تحت تحریم بینالمللی مورد توجه قرار میگیرد و طرف مقابل همواره ریسک تحریم و جریمه نهادهای بینالمللی را محاسبه میکند.
نهادهای بینالمللی احتمال دادهاند که با این روند، ممکن است ایران تا 10 سال آینده موفق به واکسینه کردن جامعه خود نشود. شما چه نظری دارید؟
دقیقاً نمیدانم چگونه به چنین نتیجهای دست یافتهاند اما به گمانم اولویت کشور را بر این اساس تنظیم کردهاند که صبر کنیم تا واکسن را خودمان تولید کنیم. اما سوال این است که تا چه زمانی میتوان صبر کرد؟ تا چه زمانی میتوان این هزینه را به جامعه تحمیل کرد؟
امروز به خاطر دسترسی مردم به شبکههای اجتماعی و آگاهی آحاد جامعه از تحولات جهانی، اکثریت در جریان تحولات جهانی هستند و نگاهها به دولتها دوخته شده تا میزان کارایی و کارآمدی آنها را در برابر ویروس کرونا بسنجند. مطالبه واکسن، مطالبه برحقی است و نمیتوان به مردم خرده گرفت که چرا این مطالبه را دارند.پاندمی کرونا تا همینجا درسهای زیادی برای جهانیان داشته است. یکی از مهمترین درسهایی که داشته، این بوده که بستهترین کشورها هم متوجه شدهاند که دنیای امروز، دنیایی به هم پیوسته است و همه چیز سریعتر از آن چیزی که فکر کنیم جهان را درخواهد نوردید. در دنیای منسجم و به همپیوسته امروز، جایی برای کشیدن دیوارها و بستن مرزها نیست که در غیر این صورت اگر کشوری در این مسیر حرکت کند، نمیتواند شرایط را مدیریت کند. زمانی که کووید 19 شیوع پیدا کرد، ایران در زمره اولین کشورهایی بود که قبل از اروپا و آمریکا با آن درگیر شد. خاطرم هست که آغاز همهگیری آن تقریباً مصادف بود با ساقط شدن هواپیمای اوکراین. ما برای برگزاری مراسم یادبود عزیزانمان به کانادا سفر کردیم و در آن زمان در این کشور درباره شیوع کرونا صحبت خاصی مطرح نبود و حدود دو ماه بعد از این اتفاق، کرونا به کانادا رسید. وقتی هم نشانههای شیوع ویروس در این کشور پیدا شد، دولت و مردم بسیج شدند تا بیشتر از این شیوع پیدا نکند. میخواهم بگویم در دنیا اگر اتفاق بدی رخ دهد، کشور ما جزو اولین کشورهایی است که تحت تاثیر عواقب منفی آن قرار میگیرد اما اگر دنیا در مسیر بهبود قرار گیرد، کشور ما جزو آخرین کشورهایی است که در مسیر بهتر شدن گام برمیدارد. ما جزو اولین کشورهایی بودیم که گرفتار شدیم و به احتمال بسیار زیاد جزو آخرین کشورهایی خواهیم بود که از این تله نجات پیدا کنیم. بنابراین جای تعجب ندارد اگر در زمینه توزیع واکسن جزو آخرین کشورهایی باشیم که به واکسن دست مییابیم. امروز کمتر از 2 /0 درصد از جمعیت ایران واکسینه شدهاند، در حالی که در آمریکا حدود 70 تا 80 درصد از جمعیتشان تا آخر ماه آوریل واکسینه خواهند شد. همچنین بیش از 50 درصد اروپاییها واکسینه شدند. در واقع میتوان گفت اتفاقات و مسائل و شرایط بد، همیشه در ایران پیشرو بوده اما در دوره عافیت ما جزو فراموششدگان هستیم. این موضوع در سیاستمان و در اقتصادمان نیز به چشم میخورد. ما در شرایط سخت داعش از عراق دفاع میکنیم اما در شرایط اقتصادی جزو کشورهایی هستیم که اصلاً به حساب نمیآییم. در سوریه هم همینطور.اما مساله دیگری که در این بخش باید به آن پرداخت که البته به نظر من اصل قضیه هم هست، این است که کرونا اولین و آخرین بحران نیست و ما از این پس با چنین اپیدمیها و جریانات جهانی روبهرو خواهیم بود. دنیا دهکده جهانی است و همه کشورها به یکدیگر متصل هستند، واقعاً باید به این موضوع دقت کنیم و اینکه نمیتوانیم جدا باشیم و خودمان را محدود کنیم و منزوی باقی بمانیم. بدون شک یکپارچگی و یکی شدن با دنیا، جزء لاینفک جهان امروز است اما ما هنوز هم فکر میکنیم باید مرزها را ببندیم و به عنوان یک کشور مستقل عمل کنیم.