حمله به آخرین سنگر
بررسی تاثیر شرایط اقتصادی و معیشتی بر سفرههای مردم در گفتوگو با مجید عینیان
اجارهبها و هزینه تهیه مسکن بالا رفته، تورم و رکود اقتصادی شرایط را بحرانی کرده و از هفت ماه پیش، شیوع ویروسی خطرناک، بر زندگی مردم سایه انداخته است؛ مجموع اتفاقاتی که نفس خانوادهها را به شماره انداخته و سفرهها که آخرین سنگر برایشان تلقی میشد و سالها با چنگ و دندان آن را از خطرات احتمالی در امان نگه داشتهاند، حالا با آسیب جدی مواجه شده است. آنقدر هزینههای زندگی بالا رفته که دیگر زور خانوادهها نمیرسد. آنها که تا پیش از این با هر بار گرانی، از هزینههای غیرضروریشان کم میکردند و سفرها، تفریحات و خدمات رفاهی را حذف میکردند دیرزمانی است که به سفرههایشان دستبرد میزنند. گوشت و برنج و لبنیات را خط زدهاند و نمیدانند با تورم بعدی، چه بخشی را باید حذف کنند. مجید عینیان که پژوهشگر اقتصادی است میگوید اولین نشانههای تغییر در معیشت مردم از سال 86 دیده شده. تا قبل از آن مشخص نیست که چه روندهایی بر این اتفاق تاثیر داشته، اما هر چه بوده از همان سال شروع شده و 13 سالی است که ادامه دارد. او در گفتوگو با تجارت فردا میگوید بهطور واضح قدرت خرید مردم کم شده، درآمدها نسبت به تورم ایجادشده رشد نکردهاند و درآمد حقیقی خانوادهها تحت تاثیر قرار گرفته. به اعتقاد او روند کاهشی هزینههای حقیقی خوراک خانواده ادامهدار خواهد بود. تنها راه چاره را هم در آرام کردن قیمتها و درآمدزایی بخش حقیقی اقتصاد خانواده میداند. او توضیح بیشتری درباره تاثیر شرایط اقتصادی، تورم و رکود بر خوراک خانوادهها میدهد.
♦♦♦
تابستان امسال مرکز نظرسنجی ایسپا، اعلام کرد در یک سال گذشته مصرف گوشت قرمز، ماهی و برنج مردم به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کرده است. در سالهای گذشته با رشد تورم و افزایش قیمتها مواجه بودیم و در شش ماه گذشته، شرایط اقتصادی وخیمتر از سالهای گذشته شده و فشار بیشتری به مردم وارد کرده است. در این شرایط چطور وضعیت اقتصادی بر روی کوچک شدن سفره مردم تاثیر میگذارد؟
هر خانوادهای در تخصیص درآمد نسبت به هزینههایش، محدودیتهای بودجه و اولویتها را در نظر میگیرد. چیزی که شاهدش هستیم این است که چندین سال بهطور متوالی قدرت خرید مردم کم شده است. این مساله تنها به تورم مربوط نمیشود. اگر تورم در دستمزدها منعکس میشد و درآمدها به نسبت تورم ایجادشده، رشد میکرد این مشکل ایجاد نمیشد. اما نکته اینجاست که درآمدها به نسبت تورم نتوانسته رشد پیدا کند و باعث شده قدرت خرید مردم کم شود. در این شرایط خانوادهها میزان مخارجشان را در لایههای مختلف کم میکنند. نکته اصلی در کاهش قدرت خرید این است که درآمد حقیقی خانوادهها کم میشود. در اقتصاد کلان، رکود منجر به کاهش درآمد حقیقی خانوار میشود اما ممکن است این موضوع ما را به اشتباه بیندازد. یعنی رکود اقتصادی سالهای گذشته را ببینیم و بگوییم که مثلاً رکود اقتصادی منفی پنج درصد کاهش تولید داشتهایم و در چند سال پیاپی به بیش از 20 درصد نرسیده است. در حالی که در بحث محاسبات ملی، ما موضوع تفاوت قیمت کالای وارداتی با کالایی صادراتی را داریم. حتی اگر تولید ناخالص داخلی هیچ تفاوتی نکند، تغییر قیمتها میتواند قدرت خرید ما را کم یا زیاد کند. حالا مدتی است که این موضوع باعث شده قدرت خرید مردم با سرعت بیشتری نسبت به کاهش تولید ما کم شود. کاهش درآمد حقیقی خانوادهها سالانه شاید به 10 درصد یا حتی بیشتر برسد، اتفاقی که باعث شده فشاری فراتر از اعداد به خانوادهها وارد شود. در بهار امسال رشد اقتصادی منفی 5 /3 اعلام شد اما مردم بحران شدیدتری را تجربه کردند. همه اینها در شرایطی است که ما چندین سال است با رشد منفی مواجهیم. بهطوریکه از تابستان 97 هزینه رشد مصرف نهایی نسبت به قیمتهای ثابت، بهطور مداوم منفی بوده است. همین سبب شده تا سفره مردم کوچکتر شود و افراد توان کمتری برای خرید کالا و خدمات پیدا کنند. البته به یک نکته هم باید توجه کرد و آن اینکه، خانواده درآمدش را تقسیم نمیکند، بلکه وابسته به درآمد و قیمتها تصمیم بهینه میگیرد.
یعنی شروع به حذف کالاها میکند؟
بله، ابتدا به سراغ کالاهای بادوام که از آنها خدمات میگیرد رفته بعد به سراغ کالاهای غیرضروری میرود. در این میان بیش از همه بر روی کالاهای بیدوام تمرکز میکند. کالاهای بادوام مثل ماشین لباسشویی و یخچال. البته گاهی هم پیش آمده که از ترس افزایش قیمت این کالاها را بخرد تا ارزش داراییاش حفظ شود اما در شرایط جهش قیمتها اولویت به این شکل است که اول کالاهای بادوام حذف میشوند بعد کالاهای غیرضروری. یعنی خانواده دست به انتخاب میزند. در مرحله بعدی خدمات رفاهی کاسته میشود مثل تفریحات، سفرها، آموزش و... حتی سعی میکند هزینههای بهداشتی را کم کند تا سفره و خوردوخوراکش آسیبی نبیند. در واقع خوراک خانواده آخرین سنگر است و خانواده برای کم کردن هزینهها در آخرین مرحله به سراغش میرود. زمانی که میبینیم هزینههای خوراکی به صورت حقیقی و نه اسمی کم میشوند و میزان کیلوگرمی گوشت و برنج کم میشود، اینجا دیگر خانواده زورش به هزینهها نرسیده و به ناچار سفرهاش را کوچک میکند. مشخصترین آمار هزینه و درآمد خانوار در اختیار مرکز آمار است که نشان میدهد مصرف تمام اقلام خوراکی در دهکهای درآمدی در چند سال گذشته روند نزولی داشته و هر کس به نسبت خودش فقیرتر از قبل شده است. حتی دهک 10 که درآمد بالایی دارد و بیشترین مصرف را میکند، نسبت به دو سه سال قبل با کاهش مصرف مواجه شده است.
افزایش قیمتها تمام دهکها را تحت تاثیر قرار میدهد و سفره همه را کوچک کرده؟
بله، همینطور است. تمام دهکها تحت تاثیر افزایش قیمت قرار میگیرند. شاید اگر وارد صدک دهک 10 شویم میبینیم که مثلاً صدک 99 چنین تغییری را تجربه نکرده اما صدک 91 تا 98 آنقدر کاهش مصرف داشته که میانگین کلی دهک را تحت تاثیر قرار داده است.
در این وضعیت کالاهای خوراکی کم، حذف یا جایگزین میشوند؟
همه اینها با هم اتفاق میافتند. ما مشاهده میکنیم که کیفیت سبد خانوار رو به کاهش است. مثلاً خانواده گوشت مرغ را جایگزین گوشت قرمز کرده، یا مصرف گوشت قرمز را کم یا حذف کرده است. ممکن است میزان مصرف مرغ هم کم شود اما نه به اندازه گوشت قرمز. الگو به نفع گوشت سفید تغییر میکند. یا مثلاً میان برنج و ماکارونی، همیشه چرخش به نفع ماکارونی است. به هر حال بررسیها نشان میدهد میزان کالری دریافتی خانوادهها کاهش داشته است. مصرف پروتئین کم شده و حتی جایگزین کردن گوشت سفید با گوشت قرمز نتوانسته پروتئین مورد نیاز را تامین کند.
این روند حذف و جایگزینی از چه زمانی شروع شد؟
رشد درآمد حقیقی که الگوی کلی هزینه کالا و خدمات بیدوام خانواده را نشان میدهد از سال 86 متوقف شد، یعنی نقطه تغییر جهت الگوی کلی رفاه خانوار از آن سال به هم خورد. از سال 86 تا 99 سیزده سال فاصله است و در این مدت درآمد حقیقی و الگوی هزینه و مصرف، افتوخیزهایی داشته است. طبیعتاً کاهش آن در سالهای 87 و 88، خیلی محسوس نبوده است اما هر چقدر از آن زمان فاصله میگیریم این موضوع بیشتر خودش را نشان میدهد و تبدیل به مساله میشود. در سالهای 91 تا 94 ما با رکود اقتصادی مواجه شدیم که هزینه مصرف نهایی خانوار را کم کرد. هرچند که در سالهای 95 و 96 رشد داشتیم اما آن رشد نتوانست افتهای چند سال قبل را جبران کند. به همین دلیل زمانی که مثلاً از یک قصابی میپرسیم مصرف گوشت چقدر کم شده او میگوید زیاد اما به معنی این نیست که در آن ماه یا آن سال این اتفاق افتاده است. این نتیجه یک روند طولانیمدت است.
سال 86 چه اتفاقی افتاد که روی هزینههای خانوادهها تاثیر گذاشت؟
این سوال مهم است و برای پاسخگویی باید تحقیقاتی انجام شود. بررسیها بر اساس هزینه و درآمد خانوار و هزینهسازی مخارجشان به دست میآید که با شواهد دیگر سازگار است اما اگر بخواهیم مدلسازی دقیقی داشته باشیم و بدانیم دقیقاً چه اتفاقی افتاده و اصل ماجرا چه بوده باید مطالعات بیشتری انجام شود. ما این را میدانیم که نهتنها درآمد خانوار کم شده بلکه قدرت درآمد حقیقی اقتصادمان هم کاهش داشته است و در آینده نزدیک هم نمیتوانیم به افزایش قابل توجهی برسیم. از سوی دیگر توانایی و پتانسیل تولید در کشور هم در حال استهلاک است بدون اینکه به اندازه کافی سرمایهگذاری صورت بگیرد. نهتنها اوضاع خراب است که افق چندان خوبی هم پیشبینی نمیشود.
سال 94 دهک سوم به عنوان دهکی که زندگی متوسطی دارد و استانداردهای تامین حداقل نیازهای زندگی را دارد معرفی و اعلام شد که 30 درصد خانوادههای ایرانی زیر دهک سوم قرار دارند. امسال پیشبینی شد که این میزان به 50 درصد رسیده است. حالا با این توضیحات میتوان گفت که کوچکتر شدن سفره از همین دهک سوم اتفاق افتاده است؟
ما نمیتوانیم بگوییم که گسستی در وضعیت رفاه خانوادهها ایجاد شده است. ما رفاه بسیار پایینی در تعدادی از خانوادههای محروم داریم. اما به تدریج که بالاتر میرویم به خانوادههایی میرسیم که وضعیت معیشتی متوسطی دارند. اینجا دیگر گسست اتفاق نمیافتد. ما به منظور اهداف آماری حد و مرز تعیین میکنیم تا بتوانیم گروهبندی کنیم. مثلاً میگوییم خط فقر. درست مثل تعیین نمره قبولی در امتحان است. مدرسه چارهای ندارد که برای پذیرش دانشآموز در مقطع بالاتر، نمرهای در نظر بگیرد تا تکلیف مشخص شود. بر این اساس زمانی که گفته میشود شرط قبولی معدل 10 است آن 10 معیار خاصی نیست و تفاوت چندانی با کسی که 5 /9 گرفته ندارد. اما ما مجبور به خطکشی هستیم. حالا هم در بررسی وضعیت اقتصادی آنچه مشاهده میشود این است که تعداد کسانی که نمره 10 میگیرند کم شده است. گسستی که رخ داده توصیفی است که ما خودمان در دادهها تعریف میکنیم و یک چیز واقعی نیست، اما نشان میدهد که میزان فقر بالا رفته است. مثلاً اگر خط فقر را تعریف میکنیم و میگوییم که در سال 95، 25 درصد زیر خط فقر بودند الان این میزان به 40 درصد رسیده که البته خیلی هم دور از واقعیت نیست. آن خط لزوماً معنایی ندارد اما نشاندهنده یک اتفاق است. واقعیت این است که اوضاع ما در سال 99 خوب نیست.
شیوع کووید 19 و تعطیلی بسیاری از مشاغل و رکود اقتصادی و کاهش درآمدها حتی پس از بازگشایی و تحریمها و بحران اقتصادی حال حاضر، چقدر در حذف کالاهای خوراکی تاثیر داشته است؟
خیلی زیاد. دو ماه اول سال که تعطیلی گستردهای داشتیم که درآمد مردم را به شدت تحت تاثیر قرار داد. بیشتر افراد جامعه با کاهش درآمدها مواجه شدند. همه اینها در حالی است که در خیلی از کشورها تورم به شکلی که در ایران اتفاق میافتد وجود ندارد یا کنترل شده است. در ایران گردش کنترل تورم و سیاست موجود، استفاده از لنگر نرخ ارز اسمی بوده که ابزار ناکارآمدی است و برای مدت کوتاهی میتوان از آن استفاده کرد نه برای بلندمدت. سیاست تورمی و ابزار کنترل تورم ما همیشه نرخ ارز بوده است. شوک نرخ ارز به قیمت کالا و خدمات در ایران، عددهای بسیار بالاتری نسبت به سایر کشورهای دنیا دارد، چراکه ارز با هدف تورم مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. همین موضوع سبب میشود در دورههایی که با جهش نرخ ارز مواجهیم تورم کالاهایی که به نوعی به نرخ ارز وابستهاند، جهش شدیدی پیدا کند. کالاهای خوراکی برخلاف ظاهر، داخلی است و تجارت نباید در آن مطرح باشد. در حالی که متاسفانه بسیار وابسته به قیمتهای جهانی و نرخ ارز شده است. همه اینها به دلیل ساختار تولید کشور و روشهای سیاستگذاری تورمی است. اتفاقی که سبب شده به جای اینکه از سفره خانواده حمایت شود هر دفعه در شکست استفاده از ابزار نرخ ارز، اولین فشار بر سبد هزینههای خوراکی خودش را نشان دهد و سبب شود قیمت کالاهای خوراکی اول از همه بالا برود. در این وضعیت خانوار سعی میکند هزینههای دیگر را کم کند تا مصرف خوراکش کم نشود. اما زمانی که کفگیر به ته دیگ میخورد به آخرین سنگرش حمله میکند و دچار مشکل میشود. ما هم شاهد کاهش هزینههای خوراکی در میان خانوادهها هستیم و هم کاهش حجم و کیفیت آنها. اقلام به تدریج در حال کم شدن هستند.
اساساً قبل از این ما سفرههای پرباری داشتیم؟
یک مقدار صحبت کردن درباره این موضوع سخت است. چراکه باید دادههای تورم را در اختیار داشته باشیم اما تا قبل از این دوره، اطلاعی از سبد خانواده نداریم ولی مطمئناً شنیدهایم که قدیمیها درباره سفرههای رنگینشان خاطرهها میگویند که البته لزوماً نمیتواند بیانگر واقعیت باشد.
حالا در کنار تمام این بحثها کوچک شدن سفرهها قطعاً روی سلامت تاثیر میگذارد و در ادامه آن هزینههای سلامت را بالا میبرد. زمانی که گوشت، ماهی و لبنیات از سبد غذایی خانواده حذف، کم یا جایگزین میشود، روند بیماریزایی در کشور ایجاد میشود چراکه چرخه تامین پروتئین و کربوهیدرات سالم به هم میریزد. این موضوع پیش از این بارها از سوی متخصصان تغذیه گوشزد شده که سلامت مردم در خطر است.
بله، همینطور است. ما دادههایی داریم که با توجه به هزینه و درآمد خانوار ریزمغذیها به راحتی قابل دسترسی هستند. به وضوح مشخص است که میزان دریافت کالری و پروتئین کاهش پیدا کرده اما نمیتوانیم اطلاعات دقیق بدهیم چراکه این اطلاعات استخراج نشده است. اما امیدواریم که آسیب زیادی به بخش سلامت آنهم به صورت طولانیمدت وارد نکند، به ویژه در روند رشد کودکان و قد و وزن آنها. به هر حال هر آسیبی در طولانیمدت خودش را نشان میدهد و در سالهای آینده میتوان نتیجه گرفت که این اتفاق رخ داده است یا خیر. البته مساله اینجاست که ما نمیتوانیم برخی از مواد غذایی را جایگزین کنیم مثلاً گوشت قرمز را نمیتوان با گوشت مرغ جایگزین کرد. چراکه بحث پروتئین دریافتی است و با گوشت دیگری قابل جبران نیست.
با توجه به اتفاقاتی که از ابتدای امسال رخ داده و چرخه اقتصادی را مختل کرده، به نظر شما در آینده نزدیک اقلام بیشتری از سفره ایرانیان حذف میشود؟
به اعتقاد من روند کاهشی هزینههای حقیقی خوراک خانواده ادامهدار خواهد بود. تنها راه چاره آن ایجاد آرامش در قیمتها و درآمدزایی بخش حقیقی اقتصاد برای خانوارهاست. این دو اتفاق باید با هم بیفتد، در غیر این صورت هیچ تغییر مثبتی رخ نخواهد داد و شاهد افزایش کیفیت و کمیت خوراک خانوارها نخواهیم بود.
این مساله به شکاف طبقاتی دامن نمیزند؟ به هر حال زمانی که اقلام خوراکی حذف شود قشر آسیبدیده احساس گسستگی عمیقتری با قشر مرفه پیدا میکند که خود زمینهساز آسیبهای جدی است.
احتمالاً اینطور است. بهطور کلی در شرایط بد فعلی، نابرابری کمتر میشود چراکه طبقه متوسط به طبقه فقیر نزدیکتر میشود در نتیجه میزان نابرابری هم کمتر میشود هر چند که در این شرایط احساس شکاف طبقاتی بیشتر میشود. دلیل آن هم این است که طبقه متوسط صدا دارد و به رسانه دسترسی بیشتری دارد. این طبقه همواره خودش را با طبقه بالاتر مقایسه کرده و زمانی که چنین اتفاقی بیفتد از نظر او فاصله بیشتر شده است. شکاف اینجا رخ میدهد. البته من اسم آن را شکاف نمیگذارم. توزیع درآمد حالت پیوسته دارد و بخش بزرگی از کشور ما در طبقه متوسط قرار دارند. طبقه متوسط هم در شرایط بد اقتصادی به تدریج از طبقه مرفه فاصله میگیرد. البته نباید فراموش کرد که طبقه پردرآمد هم با کاهش درآمد مواجه شده اما به نسبت خودش. اتفاقاً این گروه هزینههای حقیقیشان بیشتر از طبقه متوسط کم شده اما ممکن است رفاهشان همچنان بالا باشد. آنها هم ناچارند از بسیاری از هزینههایشان کم کنند.