امید شهر خسته
راهیابی تیم فوتبال نساجی مازندران به لیگ برتر پس از 24 سال
این روزها قائمشهر شاد است. انگار چند روزی میتوان غم تعطیلی کارخانه و بیکاری جوانان را فراموش کرد. حتی دیگر خبری از «مادر بافنده» هم نیست؛ نماد کارخانه نساجی قائمشهر. کارخانهای که روستای قائمشهر را تبدیل به شهر کرد. 10 سال است هیچکس صدای آژیر کارخانه را نشنیده است.
این روزها قائمشهر شاد است. انگار چند روزی میتوان غم تعطیلی کارخانه و بیکاری جوانان را فراموش کرد. حتی دیگر خبری از «مادر بافنده» هم نیست؛ نماد کارخانه نساجی قائمشهر. کارخانهای که روستای قائمشهر را تبدیل به شهر کرد. 10 سال است هیچکس صدای آژیر کارخانه را نشنیده است. آژیری که از 30کیلومتری هم شنیده میشد. زن خانهدار با این آژیر از خواب بیدار میشد و همسر را برای رفتن به کارخانه نساجی و فرزند را برای فرستادن به مدرسه نساجی آماده میکرد. همین 10 سال قبل نزدیک به پنج هزار نفر در کارخانه مشغول بهکار بودند؛ پدر میگفت: جاده از جمعیت سیاهِ سیاه میشد. آن دیوار تخریبشده، آن سولههای با خاک یکسانشده و آن شیشههای شکستهشده که همه میبینند، قلبهای شکسته یک شهر است. حالا اما انگار «امید» به شهر بازگشته است. همه آن «نامدیران» که سعی کردند نام نساجی را به فراموشی بسپارند، با چشمانشان دیدند که دنیا چرخید و فریاد «نساجی» از همه ایران شنیده شد. همین نجوای «نساجی قائمشهر»، نسل به نسل، سینهبهسینه، دست به دست چرخید تا امروز همه ایران نام «نساجی» را بخوانند. حالا صدای «نساجی ای امید شهر خسته» نه از سکوهای سیمانی و پیر استادیوم شهیدوطنی، بلکه از دلِ مردمانی در استانهای دیگر به گوش میرسد. مازندران بالاخره نمایندهای در لیگ برتر دارد. بعد از سالها تلاش برای صعود. از امروز فرهنگ تازهای به ادبیات فوتبال ایران، فرهنگ تازه هواداری به فوتبال ایران اضافه خواهد شد. شهری که سر خم نکرد. شهری که فراموش شد اما جنگید و به حقش هم رسید. شاید برای مدیران فوتبال ایران بهتر بود که تیمهای ریشهداری چون نساجی به لیگ برتر نیایند. هرچقدر کمتماشاگرتر، بهتر. هرچقدر بیپشتوانهتر، راحتتر. نساجی ارتش دهها هزار نفری است. یک ملت پشت این تیم است. فوتبال ایران باید از این سرمایه اجتماعی به بهترین شکل استفاده کند. میتوان از این انرژی نهفته برای شادابی جامعه، نشاط اجتماعی و لذت جمعی سود برد. هواداران نساجی خوشبختاند. 24 سال از سطح اول فوتبال دور بودند اما ناامید نشدند. 59 سال روی سکو نشستند و فقط نام نساجی را فریاد زدند. 59 سال کنار یک نام ایستادند و اجازه ندادند چراغ یک شهر خاموش شود. طلسم را شکستند و برای همین سرافرازند. روزهای سخت کنار تیم بودند و ماندند، حالا وقت خوشحالی مردمانی است که هنوز سینما ندارند اما فوتبال بزرگترین پرده سینما را مقابلشان قرار داده است.