تشدید واگرایی کالبدی
نگاهی به رشد شهرنشینی معاصر ایرانی
برای مرور ریشهها و روند رشد شهرنشینی معاصر در ایران - و به ویژه تهران - باید از دوره پهلوی اول آغاز کنیم. شهرنشینی به یک معنا، انعکاسی فضایی و کالبدی است از امر توسعه اقتصادی و اجتماعی؛ و تحولاتی که از آغاز دوره پهلوی اول، یعنی از سال 1300 به اینسو در ساخت اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانی به وجود آمد، در عمل مسبب توسعه روند شهرنشینی شد و در سالهای بعد، با شرایطی متفاوت ادامه پیدا کرد.
برای مرور ریشهها و روند رشد شهرنشینی معاصر در ایران - و به ویژه تهران - باید از دوره پهلوی اول آغاز کنیم. شهرنشینی به یک معنا، انعکاسی فضایی و کالبدی است از امر توسعه اقتصادی و اجتماعی؛ و تحولاتی که از آغاز دوره پهلوی اول، یعنی از سال 1300 به اینسو در ساخت اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانی به وجود آمد، در عمل مسبب توسعه روند شهرنشینی شد و در سالهای بعد، با شرایطی متفاوت ادامه پیدا کرد. شهرنشینی را اساساً باید در ارتباط با آن دسته از تحولات اقتصادی و اجتماعی که بر آرایش استقرار جمعیت تاثیرگذار بوده است، بررسی کرد و در یک نگاه کلی و عمومی، مهاجرت جمعیت از روستا به شهر، و توسعه شهرنشینی، محصول کاهش کیفی و کمی امکان زندگی و اشتغال در روستا، و افزایش نسبی این عناصر در شهرها بوده است.
رشد شهرنشینی در دوره پهلوی را به دو دوره کلی تقسیم کردهاند. دوره اول که این رشد به صورت بطئی و آرام صورت میگیرد، مربوط به سالهای 1300 تا 1340 است و در دوره دوم، در سالهای پس از 1340 و اصلاحات ارضی، وارد دوره رشد سریع میشویم. در دوره بطئی و با ورود سرمایه نفتی و قدرتگیری حکومت، برای اولین بار در این دوره دولت بر آن میشود که چهره و سازمان شهر را بر پایه اندیشههای بیرونی دگرگون سازد و معیار تمام دگرگونیها کارکردی و کالبدی است. در این زمان «قانون بلدیه» قدرت اجرایی برای مداخلات گسترده در بافت کهن ایجاد میکند و به عنوان مثال، بر مبنای این قانون خیابانهای بوذرجمهری و خیام بدون هیچگونه مطالعه و برنامهای احداث میشوند. در مقابل بافت قدیم، خیابانهای جدید باعث تغییر در سیمای شهر میشوند و در ادامه، افزایش وسایل نقلیه در شهرها، بیش از پیش چهره شهرها را نسبت به قبل متفاوت میسازد.
در همین دوران بازار سنتی شهر در مقابل «خیابان» به تدریج رونق خود را از دست میدهد و خیابانهای عریض با تخریب دیوارهای کهن تهران در سال 1311 و محلات کهن شهر به سختی با عناصر جدید عجین میشوند. نقشه 1316 که اولین نقشه شهری تهران در دولت پهلوی بود محلههای ارگ و بسیاری از کاخهای قاجاری را تخریب میکند. در برنامه عمرانی اول کشور (1327 تا 1334) اصلاحات اجتماعی و شهری با تاکید بر ایجاد مسکن ارزان و توسعه بهداشت و زیرساخت برای تشویق به شهرنشینی مردم آغاز شد اما به دلیل تحریم کشور از سوی بانکهای خارجی نیمهکاره ماند. در برنامه عمرانی دوم (1334 تا 1341) با توسعه زیرساختها و دستگاههای اداری و بوروکراتیک طبقه متوسط مصرفکننده در شهرکها و کویهای جدید مانند گیشا و یوسفآباد اسکان داده شدند. در این دوران با تغییر سبک زندگی گروهی از مردم شکافهای اجتماعی و کالبدی در شهر شکل گرفت و باعث ایجاد عدم تعادل در فضای ملی و منطقهای کشور به علت سرمایهگذاریهای مضاعف در شهرهای بزرگ به خصوص تهران شد.
در دوره دوم و از دهه 40، با شروع انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، کشور شاهد مهاجرت گسترده نیروی کار آزادشده در روستاها به دلیل انتقال سرمایه و رشد سرمایهداری در شهرها بود و این آغازی بود بر شهرنشینی شتابان. رشد بیسابقه و بیقاعده نظام شهری به دلیل آماده نبودن نظام شهری برای اسکان مهاجران سرعت گرفت. گسترش شهرنشینی بدون در نظر گرفتن بسترهای اجتماعی، اقتصادی و کالبدی؛ واگراییهای شدید بین مردم، افزایش لجامگسیخته شهرها و جمعیت آنها، تشدید چند برابری زاغهنشینیها، تخریب گسترده اراضی کشاورزی، شکلگیری سوداگری زمین و مهاجرتهای غیرقابل پیشبینی را به همراه داشت. در برنامه عمرانی چهارم الگوی توسعه کشور برای اولین بار صنعتی دیده شد و توسعه مسکن کارمندان شدت گرفت و تضاد شدیدی میان طبقه حاشیهنشین با مردم درون شهر شکل گرفت و پدیده اسکان رسمی به تدریج، شکل گرفت و گسترش پیدا کرد.
یکی از نشانههای تحول قطعی و به رسمیت شناختهشده در شیوه سکونت، قانون تملک آپارتمانها مصوب سال 1344 بود. تا سال 1335 و قبل از شروع اصلاحات گسترده نسبت شهرنشینی کشور 31 درصد بود. این مقدار در سال 1345 به 39 و در سال 1355 به 42 درصد رسید. در یک بازه 20ساله نسبت شهرنشینی 11 درصد افزوده شد و تعداد شهرها نیز از 119 شهر به 373 شهر رسید. این در حالی است که این نسبت از سال 1300 تا 1330 از 28 درصد به 2 /30 درصد رسید؛ یعنی در یک بازه 30ساله 2 /2 درصد افزایش داشت. در تهران به عنوان مرکزیت اقتصادی-سیاسی کشور جمعیت از حدود 540 هزار نفر در سال 1320 به 5 /1 میلیون نفر در سال 1335 و حدود 7 /2 میلیون نفر در سال 1345 رسید. در سال 1365 تهران شش میلیون نفر جمعیت داشت. جمعیت تهران بدون وجود برنامه اقتصادی و کالبدی و زیرساختی جامع در یک بازه 30ساله چهار برابر شد؛ و بخش عمدهای از جمعیت مهاجر به دلایل مختلف به درون شهر جذب نشدند و حاشیهنشینیهای گسترده پدیدار شد. به عنوان مثال اسلامشهر در سه دهه از آبادی کوچک هزارنفری به شهری 357 هزارنفری تبدیل شد و خاکسفید و حکیمیه بیرون مرزهای رسمی شهر به وجود آمدند. اولین طرح جامع تهران که در سال 1347 تهیه شد، پاسخی به شهرنشینی پرشتاب دهه 40 و 50 شمسی نداد.
با پیروزی انقلاب و روی کار آمدن جمهوری اسلامی نیز این رشد افسارگسیخته به ویژه در دهه 60 ادامه داشت و با توجه به شرایط کشور در آن زمان اقدام موثری برای کنترل آن صورت نگرفت؛ به طوری که از اواخر دهه 50 بیش از نیمی از جمعیت کشور در شهرها زندگی میکردند و در سال 1365 نسبت شهرنشینی به 54 درصد رسید. در برنامه توسعه اول (1368 تا 1372) یکی از اهداف عمران شهری تمرکززدایی از تهران و جلوگیری از رشد شهرهای بزرگ بود.
از جمله اقدامات در این زمینه ایجاد شهرهای اقماری جدید در اطراف شهرهای کلانشهر بود. برای مثال شهر پردیس در 15کیلومتری شرق شهر تهران با نقشی علمی-تحقیقاتی در راستای جذب سرریز جمعیت تهران ایجاد شد و بعد از گذشت نزدیک به سه دهه از شهر شدن آن همچنان نقشی عمدتاً خوابگاهی دارد و اکثر جمعیت آن نیازهای شغلی و خدماتی خود را در تهران جستوجو میکنند و علت آن عدم توجه مناسب به زمینه و مهیا نبودن بسترهای لازم است.
برنامه سوم توسعه (1374 تا 1378) با اتخاذ سیاست مسکن آزاد، حمایتی و اجتماعی به نوعی در پی بهبود کیفیت سکونت در شهرها بود. اما این سیاست باز هم از افزایش جمعیت شهرهای بزرگ نکاست، بلکه مسکنهای نامناسب جدیدی نیز ایجاد کرد. در این دوره شاهد زوال اجتماعی بخشهای مرکزی و قدیمی شهر به علت فراموشی آنها بودیم. برنامههای توسعه بعدی هم با وجود اقداماتی همچون ایجاد مسکن مهر توفیقی در کنترل جمعیت کلانشهرها به خصوص تهران نیافتند.
چنانکه اشاره شد، یکی از تبعات منفی رشد بیرویه شهرنشینی واگرایی کالبدی بر اثر ایجاد شکاف شمال و جنوب در شهر است. نقش مدیریت شهری در جهتدهی و کنترل صحیح رشد شهرنشینی غیر قابل کتمان است. پژوهشهای انجامشده بر اساس میزان پروانههای ساختمانی صادره و تغییرات قیمت در مناطق شهر تهران نشان میدهد برآیند اقدامات مدیریت شهری بعد از انقلاب اسلامی نیز منجر به تشدید واگرایی کالبدی شده است. از جمله این اقدامات تراکمفروشی وسیع طی چند دهه گذشته با هدف تامین منابع مالی بوده است. شاید راه چاره حل مشکلات ناشی از رشد شتابان شهرنشینی در ایران، تمرکززدایی از کلانشهرها، توسعه شهرهای میانی و روستا-شهرها باشد که در سلسلهمراتب تقسیمات ما مغفول مانده است. هدایت جمعیت به اینگونه جوامع در نقاط مختلف کشور نیازمند برنامههای کلان کشوری و منطقهای است تا افزایش بار وارده بر شهرهای بزرگ و کلانشهرها متوقف و به مرور کاسته شود.