تخت گاز قطر
قطر چگونه گاز بیشتری برداشت میکند؟
بررسی قطر و مقایسه آن با ایران این روزها از دو زاویه، مهم به نظر میرسد. سکه شانس قطر از یکسو با برگزاری جامجهانی و از سوی دیگر با قراردادهای مهم گازی در عرصه بینالملل درخشیده است. حالا که قطر بیش از گذشته میخواهد از ظرفیت بازار گازی به نفع خود بهره ببرد، این سوال همیشگی در افکار عمومی مجدد طرح میشود که اولاً آیا قطر در این بین از سهمی که میتوانست متعلق به ایران باشد استفاده کرده و دوم آنکه اصلاً چگونه با بازیکنهای مهم بازار انرژی در ارتباط است.
لیبرال گازی در تقابل با چپ گازی
بله، قطر گاز بیشتری از پارس جنوبی برداشت کرده است. آنها به این میدان میگویند گنبد شمالی. بنا بر تحقیقی که بنده و خانم سعیده شفیعی در خصوص برداشت و درآمد دو کشور از پارس جنوبی انجام دادیم و در اول شهریور امسال در دنیای اقتصاد چاپ شد، قطر تاکنون از این میدان بالغ بر 1500 میلیارد دلار کسب کرده است، ایران نزدیک به 300 میلیارد دلار. قطر با توان تولید 107 میلیون تن الانجی در سال بزرگترین تولیدکننده این محصول در دنیاست، ایران به جایش گاز خود را به مصرف سوخت خانگی رسانده است و در کنارش به توسعه صنایع پتروشیمی و فولاد و سیمان نیز مدد رسانده است اما مهمترین بخش مصرف گاز در ایران سوخت خانگی آن بوده است.
بر این اساس، سمت ما، در سال 1385 سهم پارس جنوبی از کل تولید گاز کشور 10 درصد بوده که در سال 1390 به 40 درصد افزایش یافته و به 63 درصد در سال 1400 رسیده است. با احتساب یارانه گاز به عنوان هزینه فرصت گاز مصرفی، درمجموع 233 میلیارد دلار درآمد از میدان گازی پارس جنوبی طی 15 سال گذشته حاصل شده است. با توجه به درآمد چهار میلیارددلاری صادرات گاز ایران به ترکیه، طی 15 سال درمجموع 70 میلیارد دلار درآمد صادراتی هم از محل صادرات گاز به این کشور حاصل شده است. با احتساب یارانه 233 میلیارد دلاری و 70 میلیارد دلار درآمد صادراتی، مجموع درآمدهای ایران از میدان گازی پارس جنوبی به 303 میلیارد دلار میرسد.
از طرفی در نظر بگیریم که؛ تولید گاز ایران در سال گذشته حدود ۲۵۵ میلیارد مترمکعب بود و پارس جنوبی سهمی ۷۰درصدی در کل تولید گاز داشت. ایران و قطر همچنین هر کدام روزانه بیش از ۶۵۰ هزار بشکه میعانات گازی (نوعی نفت خام فوق سبک) از این میدان تولید میکنند. ایران تا ژانویه 2021، دو تریلیون مترمکعب گاز از پارس جنوبی استخراج کرده که کمتر از نصف تولید گاز قطر از این میدان طی سه دهه گذشته است.
قطر توسعه میدان گنبد شمالی خود را از سال 1991 آغاز کرده اما ایران توسعه پارس جنوبی را از سال 2001 آغاز کرد. در فاصله سالهای 1991 تا 2001، قطر حدود 210 میلیارد مترمکعب گاز از این میدان استخراج کرد که به ارزش آن زمان، حدود 60 میلیارد دلار درآمد برای قطر بهدنبال داشته است. قطر تمامی نیاز داخلی و صادراتی گاز خود را از گنبد شمالی تامین میکند. طبق برآوردهای صورتگرفته میزان ذخایر گازی بخش قطری این میدان مشترک، 36 تریلیون مترمکعب است که آژانس بینالمللی انرژی (IEA) میزان قابل استحصال گاز در بخش قطری را حدود 26 تریلیون مترمکعب تخمین زده است. حدود ۶۰ درصد از مساحت میدان مشترک پارس جنوبی و ۶۰ درصد از حجم گاز درجای آن در سمت قطر قرار دارد. قطر بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی مایع (LNG) در جهان است و صادرات LNG، نفتخام و فرآوردههای نفتی این کشور بخش قابل توجهی از درآمدهای دولت را تامین میکند.
این کشور در سال 2020 از مجموع 211 میلیارد مترمکعب گاز طبیعی تولیدشده تنها 22 میلیارد مترمکعب را با خط لوله دلفین به امارات و عمان صادر و 106 میلیارد مترمکعب را بهصورت LNG به کشورهای هندوستان، کره جنوبی، ژاپن، چین، انگلستان، پاکستان، کویت و سایر کشورها صادر کرده است. جالبتر اینکه؛ در سالهای پیشرو، قطر در نظر دارد تا سال 2027 ظرفیت صادراتی خود را با عملیاتی کردن دو فاز جدید، 68 میلیارد مترمکعب افزایش دهد.
حال این سوال را باید جواب دهیم که چرا قطر پنج برابر از ما بیشتر درآمد کسب کرده است؟ فقط برداشت زیادتر و زودتر نیست. مساله اصلی نوع برخوردی است که این دوکشور با گاز میکنند. از نظر ایران، گاز یک کالای حمایتی است که برای تامین امنیت انرژی در اختیار دولت است که به شهروندان خود عطا میکند. این عطا و بخشش قطعاً باید با قیمت پایینتر از بازار باشد تا رابطه حمایتی دولت-ملت شکل بگیرد. این را مقایسه کنید با نیاز کشور سهمیلیونی قطر. درواقع عدم توازن عجیبی بین این دو سوی میدان است. از سویی کشوری داریم با جمعیتی اندازه چند محله تهران که عمدتاً هم در هوای گرم یا معتدل هستند و نیاز سوختیشان به گاز کمتر است، از طرفی ایران است با ترکیب جمعیتی متنوع و فصول سرد سال که نیاز به مصرف سوخت بالا میرود؛ با هشتاد میلیون جمعیت. بماند که آن سوی میدان در بالاترین سطح همکاری با بازارهای بینالمللی و شرکتهای بزرگ نفتی و گازی است و این سمت میدان بیشتر از هر چیز تحریم را در توسعه پارس جنوبی تجربه کرده است. در همه ابعاد با عدم توازن روبهرو هستیم که مقایسه را سخت میکند. مقایسه اینکه کدام با گاز بهتر رفتار کرده است؟ آنکه مردم خود را از بندرعباس تا ماکو گرم نگه داشته است و همه ساعت و همه روز تلاش کرده است مشعل خانه مردم گرم بماند ولو به قیمت قطع گاز صنایع، یا کشوری که با گاز برخورد لیبرالی و بازاری کرد و به قیمت آن در بازار جهانی فروخت. ترجمه رفتار قطر در سیاستهای توسعه گازرسانی ایران این میشود که ایران هم مانند قطر گاز را به قیمت جهانی و روز به شهروندان خود میفروخت؛ مانند ترکیه، مانند اروپا. آیا چنین ترجمهای رواست؟ اگر قطر هم مانند ایران جمعیت و نیاز داخلی به گاز داشت، با گاز این برخورد لیبرالی را میکرد؟ یا مانند ایران به ورطه رفتارهای حمایتی و چپگرایانه میافتاد؟
در واقع مساله اصلی در برخورد ایران و قطر با پارس جنوبی این است؛ نه اینکه چه مقدار گاز قطر برداشته است چه مقدار ما. ما اگر برخورد بازاری با گاز داشتیم هیچ وقت هم در توسعه گاز تحریم پسند رفتار نمیکردیم و همکاری با توسعهدهندههای بزرگ نفت و گاز را خیلی جدی میگرفتیم اما وقتی سرلوحه رفتار کشور در صدر، حمایتی و حامی پروری است در ذیل توسعه هم ضدهمکاری و تحریمپسند و خودکفاگرا میشود. در واقع نگاه حمایتی به ملت، از سوی حاکمیت، لوازم و ابزار خود را نیز میآورد. خودکفایی و رشد صنایع نفت و گاز داخلی در پهنه تحریم این میشود که عمر توسعه یک پروژه پارس جنوبی در ایران هفت سال باشد (بالاتر هم بوده) در قطر سه سال. در واقع قطر از یکی از چاههای تارگت شده در یک فازبندی پارس جنوبی چهار سال زودتر از ایران، برداشت را شروع میکند. این سوی و آن سوی پارس جنوبی دو روایت از گاز حاکم است. یک روایت لیبرالی که بازار جهانی و قیمت واقعی و همکاری بینالمللی اصل و صدر سیاستهایش است. این سوی پارس جنوبی سیاستهای حمایتی، سرکوب قیمت، تحریمپسندی و گازرسانی به هر طریق به مردم تیتر اول سیاستهایش است. این میشود که تفاوت پنجبرابری ایران و قطر از پارس جنوبی رقم میخورد. قطر 1500 میلیارد دلار. ایران 300 میلیارد دلار.
گرمابخشی به چین و اروپا
حالا در این میان باید به قطر و فعالیتهایش در بازار انرژی نوع دیگری هم نگریست. این کشور درآمدهای حاصل از فروش گاز را سرمایهگذاری میکند و برای گاز خود سرمایهگذار و خریدار پیدا میکند. امروز درست است که نام قطر به خاطر برگزاری بیست و دومین دوره جام جهانی سر زبانهاست اما این همسایه کوچک ایران فقط در حوزه فوتبال کامیابی نداشته و از اعتباری که به خاطر جام جهانی به دست آورده در زمینه قراردادهای اقتصادی هم بهره برده است. در بحبوحه برگزاری بیست و دومین دوره جام جهانی فوتبال، شرکت «قطر انرژی» قراردادی 27ساله برای عرضه گاز طبیعی مایع به شرکت «سینوپک» چین امضا کرده است. قراردادی که شامل فروش سالانه چهار میلیون تن گاز به مدت 27 سال به این شرکت چینی میشود. براساس اخبار منتشرشده ارزش قرارداد چین و قطر حدود 60 میلیارد دلار برآورد میشود که بر اساس آن قطر متعهد میشود سالانه چهار میلیون تن گاز طبیعی مایعشده (LNG) به چین صادر کند. این قرارداد از سال 2026 اجرایی میشود و قرار است گاز موردتوافق از پروژه شرق میدان شمالی (گنبد شمالی) تامین شود. این میدان گازی بین ایران و قطر مشترک است که در ایران با عنوان پارس جنوبی شناخته میشود. با این قرارداد قطر میتواند با سبقت از رقبایی چون استرالیا و آمریکا به بزرگترین صادرکننده الانجی دنیا تبدیل شود.
برابر آمار موجود در نیمه اول سال 2022، ایالات متحده بزرگترین صادرکننده الانجی در دنیا بوده است. صادرات الانجی آمریکا با 12 درصد رشد در شش ماه اول سال جاری میلادی نسبت به مدت مشابه سال قبل، به 2 /11 میلیارد فوتمکعب در روز رسید. دلایل این رشد افزایش ظرفیت صادرات، افزایش قیمت و رشد تقاضا در بازارهای جهانی بهخصوص اروپا بوده است. از همین رو مقامات قطر بعد از امضای قرارداد اعلام آمادگی کردند که با دیگر مشتریان گاز مایعشده از جمله کشورهای اروپایی نیز وارد قراردادهای بلندمدت شوند. یکی از دلایل عمده افزایش تقاضا برای گاز مایع در خلیجفارس، تحریم روسیه به دلیل تجاوز این کشور به اوکراین از سوی غرب و بهطور خاص اروپاست. اکنون اکثر کشورهای اروپایی که با مشکل تامین انرژی و افزایش قیمت آن مواجه شدهاند، به دنبال یافتن تامینکنندگان دیگری هستند تا بتوانند آن را جایگزین گاز روسیه کنند. از میان کشورهای اروپایی، آلمان نیز در پی انعقاد قرارداد بلندمدت برای تامین گاز است. قطر پیش از قرارداد با چین هم یک قرارداد ۲۵ساله برای تامین سالانه دو میلیون تن الانجی بسته بود. به این ترتیب میتوان قطر را برنده اصلی تحولات اخیر منطقه دانست چرا که در مدت زمانی کوتاه، شرکتهای اروپایی هم علاقهمند به بستن قراردادهای بلندمدت با قطر میشوند و ایران و روسیه نیز بازندگان بزرگ این بازی خواهند بود. چین نیز که بزرگترین واردکننده الانجی در دنیاست، با در نظر گرفتن خطراتی که تامین انرژی در دنیا را تهدید میکند و روند رو به رشد مصرف انرژی در این کشور بعد از دوران همهگیری کرونا، به دنبال امضای چنین قراردادی با قطر بود که در حال حاضر به گزینه نخست تامین گاز در دنیا تبدیل شده است. قطر در حال حاضر پروژههای متعددی برای توسعه میادین نفت و گاز خود با مشارکت شرکتهای خارجی در دست اجرا دارد و با اجرا شدن فاز نخست و البته بزرگتر از دو فاز طرح توسعه میدان شمالی ظرفیت تولید الانجی خود را تا سال 2027 از 77 میلیون تن در سال به 126 میلیون تن در سال افزایش خواهد داد.
شاید عرضاندام این خبر به دو حوزه مشخص تولیدکنندهها و مصرفکنندهها اشاره دارد. ایران و روسیه از یک طرف (تولیدکنندگان)، اروپا از طرف دیگر (مصرفکننده). بنا بر اخبار منتشرشده در این قرارداد سینوپک چین به گفته تحلیلگران بلندمدتترین قرارداد انرژی جهان را با قطریها امضا کرد.
در مراسم عقد این قرارداد سخنانی میان دو طرف ردوبدل شد مبنی بر تقویت هرچه بیشتر روابط حسنه کنونی و همکاری استراتژیک میان چین و قطر. سخنانی که جز تعارفهای مرسوم و معمول نشانگر حقیقتی است؛ چینیها هرچه بیشتر در کشورهای صاحب انرژی خاورمیانه سرمایهگذاری سیاسی و اقتصادی میکنند اما با حذف ایران. درواقع بخش عربی خلیجفارس برای چینیها بسیار جذابتر است تا بخش فارسی آن. با وجود اینکه در داخل ایران ممکن است فکر کنیم متحد چین هستیم و قرارداد ۲۵ساله ما با چین راهبردی و استراتژیک است. روابط حسنه میان چین و عربستان سعودی نمونه دیگری از این همکاریهاست. سرمایهگذاری 5 /5 میلیارددلاری چین در سعودی در قالب طرح یک کمربند یک جاده، سعودی را نخستین دریافتکننده دلارهای چینی در نیمه نخست سال ۲۰۲۲ کرد. از طرف دیگر چندی پیش نیز میان کرهجنوبی و قطر قراردادی ۲۵ساله برای تامین سالانه دو میلیون تن الانجی برقرار و منعقد شد.
در این زمینه میتوان به ضعفهایی اشاره کرد که همگی میدانند در ایران وجود دارد. ضعف در زیرساختهای توسعه منابع گازی، عدم توانایی مطلق در استفاده از روابط سیاسی با کشورهای دوست، تعلل در انعقاد یک قرارداد خوب جامع با جامعه بینالمللی و اموری از این دست. توضیح بیشتر اینکه، ما از سال ۱۳۸۲ درگیر چهار پروژه توسعه الانجی بودیم که رسماً در سال ۸۶ از آن ایده کوتاه آمدیم و قطر و روسیه را در بازار گاز تنها گذاشتیم که امروز قطر سالانه روی تولید ۱۲۰ میلیون تن برنامهریزی میکند. اما در کنار این تعلل ایران باید به تعلل اروپاییها در مساله گاز نیز اشاره کرد. اروپا سالها هشدارهای جدی درباره وابستگی به گاز روسیه را نادیده گرفت، از اضافه کردن ایران به منابع تامین گاز خود به دلایل سیاسی اجتناب کرد و منابعی با ظرفیت بسیار کوچکتر از ایران را هدف قرار داد.
این همه به کنار. تعلل اروپاییها حتی در عقد قرارداد با قطر نیز خود را نشان داد. اروپا مدتهاست خود را سرگرم ایده غیرعملی عدم استفاده ضربالاجلی از سوختهای غیرفسیلی کرده است و اکنون عواقب آن آشکار شده است. در مطلبی که در فایننشالتایمز در این مورد نوشته شده است یک تحلیلگر ارشد انرژی به این تعلل اروپاییها اشاره میکند. به گفته او تمایل به قراردادهای کوتاهمدت انرژی در میان اروپاییها بسیار بالاست چرا که همچنان تصور میشود در کوتاهمدت از سوخت فسیلی خلاص میشوند. اروپا امروز بهجد درگیر یافتن منابع گازی برای قطع وابستگی به روسیه است و منابع حقیقتاً اندک هستند. قرارداد ۲۷ساله چین و قطر بیش از هر چیز نشان از واقعنگری این اژدها دارد: به این زودی نمیتوان از سوخت فسیلی خلاصی یافت. واقعنگری چینی در برابر ایدئولوژیزدگی اروپایی شاید مهمترین نکته این قرارداد بود. اروپا به ایران نه گفت و به روسیه وابسته ماند. ایدئولوژی پرورد و در نهایت سه سال مانده به زمان کربنزدایی کامل از این در به آن در میزند بلکه منابعی کربنی در جهان پیدا کند. و قطر نشان داد دنیا نه معطل تعلل ایران در پیوستن یا نپیوستن به چرخه توسعه جهانی میماند نه برای تبختر سنتی اروپاییها کسی صبروحوصله به خرج میدهد.
گنبد شمالی
براساس اخبار منتشرشده ارزش قرارداد چین و قطر حدود 60میلیارد دلار برآورد میشود که بر اساس آن قطر متعهد میشود سالانه چهار میلیون تن گاز طبیعی مایعشده (LNG) به چین صادر کند. این قرارداد از سال 2026 اجرایی میشود و قرار است گاز موردتوافق از پروژه شرق میدان شمالی (گنبد شمالی) تامین شود. این میدان گازی بین ایران و قطر مشترک است که در ایران با عنوان پارس جنوبی شناخته میشود.
مساله اصلی نوع برخوردی است که این دو کشور با گاز میکنند. از نظر ایران، گاز یک کالای حمایتی است که برای تامین امنیت انرژی در اختیار دولت است که به شهروندان خود عطا میکند. این عطا و بخشش قطعاً باید با قیمت پایینتر از بازار باشد تا رابطه حمایتی دولت-ملت شکل بگیرد. این را مقایسه کنید با نیاز کشور سهمیلیونی قطر با ایران. در واقع یک عدم توازن عجیب بین این دو سوی میدان است.
قطر توسعه میدان گنبد شمالی خود را از سال 1991 آغاز کرده اما ایران توسعه پارس جنوبی را از سال 2001 آغاز کرد. در فاصله سالهای 1991 تا 2001، قطر حدود 210 میلیارد مترمکعب گاز از این میدان استخراج کرد که به ارزش آن زمان، حدود 60 میلیارد دلار درآمد برای قطر به دنبال داشته است.