شناسه خبر : 44451 لینک کوتاه

دردهای تولد دنیایی بهتر

نقشه راه عجم اوغلو چگونه جلوی شتاب فاجعه‌بار نابرابری را می‌گیرد؟

 

ایما موسی‌زاده / نویسنده نشریه

88جرج سانتایانا، فیلسوف اسپانیایی، در سال 1905 نوشت: «کسانی که گذشته را فراموش کنند، محکوم به تکرار آن هستند.» و اکنون، 118 سال بعد، دو اقتصاددان آمریکایی با پیامی مشابه به بررسی دنیایی می‌پردازند که در آن تعداد کمی از شرکت‌های غول‌پیکر مشغول روایت داستانی هستند که در آن، سعی دارند اثبات کنند آنچه به نفع آنها و شرکت‌هایشان است، نفع عمومی را هم در مقیاسی بسیار بزرگ، تامین می‌کند: «هر روز از مدیران، روزنامه‌نگاران، سیاستمداران و حتی برخی از همکارانمان در ام‌آی‌تی می‌شنویم که به لطف پیشرفت‌های بی‌سابقه در فناوری، بی‌وقفه به سوی دنیایی بهتر می‌رویم. این گوشی جدید شما، این‌ هم جدیدترین ماشین الکتریکی، به نسل بعدی رسانه‌های اجتماعی خوش آمدید و... و به زودی، شاید، پیشرفت‌های علمی بتواند سرطان، گرمایش زمین و حتی فقر را حل کند.

البته مشکلاتی از جمله نابرابری، آلودگی و افراط‌گرایی در سراسر جهان همچنان باقی است. اما اینها دردهای تولد یک دنیای بهتر است. در هر صورت، به ما گفته می‌شود، تکنولوژی گریزناپذیر است و حتی اگر می‌خواستیم هم نمی‌توانستیم جلوی آن‌ را بگیریم. به همین دلیل بهتر است خودمان را تغییر دهیم -مثلاً با سرمایه‌گذاری روی یادگیری مهارت‌هایی که در آینده ارزشمند خواهند بود. و البته در صورت ادامه مشکلات، کارآفرینان و دانشمندان بااستعداد راه‌حل‌هایی ابداع خواهند کرد- روبات‌های توانمندتر، هوش مصنوعی در سطح انسان و هر پیشرفت دیگری که مورد نیاز باشد.» اینها جملاتی است که مقدمه کتاب جدید دارون عجم اوغلو و سیمون جانسون با آن آغاز می‌شود. این دو استاد دانشگاه ام‌آی‌تی در کتاب جدیدشان «قدرت و پیشرفت: کشمکش هزارساله ما برای فناوری و رفاه» که هفته گذشته در بیش از 500 صفحه به بازار کتاب ارائه شد، تعریف سنتی و البته بدیهی انگاشته‌شده درباره فناوری و رفاه و پیشرفت و رابطه میان آنها را زیر سوال می‌برند. به استدلال آنها این نقطه‌­ای است که جهان قبلاً هم در آن بوده­ است و حالا می­‌توانیم با درس گرفتن از اتفاقات گذشته از آن به سلامت گذر کنیم. بیش از هزار سال تاریخ و شواهد معاصر یک چیز را روشن می‌کند: نوع پیشرفت به انتخاب‌هایی که در مورد فناوری می‌کنیم بستگی دارد. منافع راه‌های جدید سازمان‌دهی تولید و ارتباطات می‌تواند در دست و محدود به جمع اندکی از نخبگان باشد یا به پایه‌ای برای رفاه گسترده تبدیل شود. آیا انقلاب هوش مصنوعی بهره‌وری متوسط کارگران را افزایش می‌دهد و در عین حال از مشقت‌های آنها می‌کاهد یا به سادگی محل‌های کاری استثمارگرانه‌تر و تحت نظارت شدیدتری ایجاد می‌کند که اربابان روباتیک اداره می‌کنند؟ این پرسش درستی است و خوشبختانه عجم اوغلو و جانسون برای پاسخ به آن تلاش کرده‌اند و زمینه تاریخی عمیقی به آن می‌دهند، انگیزه‌های اقتصادی را بررسی می‌کنند و در نهایت راه‌حل‌هایی برای اطمینان از بهره‌گیری درست از فناوری‌های جدید ارائه می‌دهند. 

 ثروت حاصل از پیشرفت‌های تکنولوژیک در کشاورزی در قرون وسطی اروپا به وسیله اشراف مصادره شد و برای ساختن کلیساهای بزرگ استفاده شد، در حالی که دهقانان در لبه قحطی باقی مانده بودند. صد سال اول صنعتی شدن در انگلستان درآمدهای ثابتی را برای کارگران به همراه داشت، در حالی که سرمایه‌داران از مواهب کلان آن بهره‌­مند شدند. در این دوران نخستین افراد و شرکت‌هایی که روی فناوری‌های جدید سرمایه‌گذاری کردند و فرصت‌ها را به‌ویژه در پویاترین بخش‌های اقتصاد، مانند راه‌آهن، فولاد، ماشین‌آلات، نفت و بانکداری تصاحب کردند به سودهای خارق‌العاده‌ای دست یافتند. کسب‌وکارهایی با اندازه‌های بی‌سابقه در این دوران ظهور کردند. برخی از شرکت‌ها بیش از صد هزار نفر را استخدام می‌کردند که بسیار بیشتر از ارتش ایالات‌متحده در آن زمان بود. اگرچه با گسترش اقتصاد دستمزدهای واقعی افزایش یافت، اما نابرابری به شدت بیشتر شد و وضعیت کار برای میلیون‌ها نفر که هیچ حمایتی در برابر روسای قدرتمند اقتصادی و سیاسی خود نداشتند، بسیار نابسامان شد. به نظر می‌رسد دوباره جهان در همین نقطه قرار گرفته است. امروزه در سراسر جهان، فناوری‌های دیجیتال و هوش مصنوعی نه‌تنها مشاغل که دموکراسی را از طریق اتوماسیون بیش از حد، جمع‌آوری گسترده داده‌ها و نظارت بدون اطلاع افراد، تضعیف می‌کنند.

اما این لازمه وجود یا استفاده از فناوری‌های جدید نیست. «قدرت و پیشرفت» نشان می‌دهد که مسیر فناوری یک‌بار تصحیح شده و تحت کنترل درآمده است و این اتفاقی است که می‌­تواند دوباره هم رخ دهد. پیشرفت‌های محاسباتی عظیم در نیم‌قرن گذشته می‌تواند به ابزارهای توانمند و دموکراتیزه‌کننده تبدیل شود، تنها در صورتی که همه تصمیم‌های اصلی در دست چند رهبر فناوری متعصب باقی نماند و روند اجرایی کار، اصلاح شود و فناوری و هوش مصنوعی نه جایگزین که در خدمت انسان در همه بخش‌های کاری قرار گیرد تا کار باکیفیت‌تری به وسیله انسان‌ها (و نه روبات‌های خودکار بی‌نیاز از انسان) انجام شود. استدلال اصلی دارون عجم اوغلو و سیمون جانسون بر این موضوع متمرکز است که لزوماً پیشرفت تکنولوژی و ظهور فناوری‌های جدید به رفاه جامعه و جهان منتهی نخواهد شد و در واقع برخلاف روایت بدیهی فرض‌شده فعلی، احتمال اینکه موجب ایجاد نابرابری شود بسیار زیاد است. درست است که حتی افراد فقیر در جوامع غربی امروز از استانداردهای زندگی بسیار بالاتری حتی نسبت به مرفهان سه قرن پیش برخوردار هستند و زندگی سالم‌تر و طولانی‌تری دارند اما این اتفاق نه صرفاً به دلیل پیشرفت تکنولوژی، که به دلیل تلاش شهروندان و کارگران در جوامع صنعتی قبلی رخ داده است. آنها انتخاب‌های نخبگان مسلط در مورد فناوری و شرایط کاری را به چالش کشیدند، و راه‌هایی پیدا کردند تا این گروه نخبگان مجبور به اشتراک منافع حاصل از پیشرفت فناوری و تکنولوژی شوند. بدون این تلاش‌ها و صرفاً به دلیل رشد فناوری، وضعیت زندگی برای مردم عادی می‌­توانست حتی بدتر شود.89

عجم اوغلو و جانسون کار خود را با بررسی این معما آغاز می‌کنند که چگونه روایت‌های مسلط (مانند برابر دانستن پیشرفت فناوری با رفاه جمعی) ساخته می‌شوند. نکته کلیدی در این مورد به گفته آنها این است: کسانی که قدرت دارند، روایت‌ها را تعریف می‌کنند. به همین دلیل است که بانک‌ها به‌عنوان «بیش از حد بزرگ برای ورشکستگی» در نظر گرفته می‌شوند یا پرسش درباره میزان اهمیت واقعی توسعه فناوری به صورت ضمنی حماقت محسوب می‌شود. آنها در طول بررسی‌های خود نشان می‌­دهند که تحولات تکنولوژیک در طول تاریخ به غنی‌سازی و توانمندسازی گروه کوچکی منتهی شده است. به‌کارگیری فناوری در کشاورزی برخلاف روایت غالب مزایای اندکی برای کارگران کشاورزی به همراه داشت. دهقانان فاقد قدرت سیاسی و اجتماعی بودند و مسیر رشد را گروه اندک دارای قدرت تعیین می‌کرد. این روند تا قبل از جنگ جهانی دوم، در مورد تمام نقاط عطف پیشرفت فناوری و تکنولوژی قابل مشاهده است.

شوک جنگ جهانی دوم به وقفه کوتاهی در روند اجتناب‌ناپذیر توسعه مداوم فناوری منجر شد؛ همزمان، انتقادها به نابرابری در جوامع نیز افزایش یافت. به همین دلیل جهان در سال‌های پس از جنگ شاهد ظهور رژیم‌های سوسیال‌دموکراتیک بود که بر اقتصاد کینزی، دولت‌های رفاه و رفاه مشترک متمرکز بودند و این همان زمانی بود که جهان توانست از پیشرفت تکنولوژی و توسعه فناوری برای افزایش رفاه اکثریت بهره ببرد و آن را جهت دهد. اما همه اینها در دهه 1970 متوقف و در طول زمان این روند برعکس شد. جهان در دست شرکت‌های عظیمی قرار گرفت که ثروت شگفت‌انگیزی را برای نخبگان کوچک ایجاد می‌کنند (بدون ذکر حقوق و پاداش‌های گزاف برای مدیران آنها)، در حالی که درآمد واقعی مردم عادی راکد مانده است و این روند با پا به عرصه گذاشتن هوش مصنوعی می‌­تواند بسیار بدتر هم بشود. «قدرت و پیشرفت» در لحظه‌ای مناسب به بازار کتاب وارد شده است. زمانی که فناوری دیجیتال، که در حال حاضر سوار بر موجی از شور و نشاط غیرمنطقی در مورد هوش مصنوعی همه‌جانبه است، در حال رونق گرفتن است و به‌طور همزمان ایده رفاه مشترک ظاهراً به یک رویای غم‌انگیز تبدیل شده است. بنابراین آیا چیزی وجود دارد که بتوانیم از تاریخچه‌ای که عجم اوغلو و جانسون بازگو کرده‌اند بیاموزیم؟ و آیا این استادان دانشگاه پیشنهادی برای گذار درست و انسانی از این مرحله دارند؟ پاسخ خوشبختانه بله است. فصل پایانی  «قدرت پیشرفت» به راهکارهایی اختصاص دارد که به گفته نویسندگان، دولت‌ها باید اجرا کنند تا اطمینان حاصل شود که درآمدهای به‌دست‌آمده از موج فناوری بعدی به‌طور همگن در میان جمعیت‌هایشان تقسیم می‌شود. نویسندگان استدلال می‌کنند که سه دسته اقدامات باید برای اطمینان از گذار سالم از این مرحله از طریق یک جنبش مترقی مدرن انجام شود. اول، این روایت که تکنولوژی برابر است با پیشرفت باید به چالش کشیده شود و دلیل وجود این روایت هم به چالش کشیده شده و افشا شود: این روایت اسطوره‌ای و راحت به وسیله یک صنعت عظیم، سودبرندگان از آن و دست‌اندرکاران آن در دولت، رسانه‌ها و (گاهی) دانشگاه منتشر شده است و مخالفت با این روایت حاکم به معنای مخالفت با پیشرفت و تکنولوژی یا طرفدار تئوری‌ توطئه بودن نیست. دوم جوامع به پرورش و تقویت قدرت‌های متقابل نیاز دارند. قدرت‌هایی که بتوانند منتقد و ناظر بر روند کار شرکت‌ها، صنایع و... باشند. این نهادهای قدرتمند باید شامل سازمان‌های جامعه مدنی، فعالان و نسخه‌های معاصر اتحادیه‌های کارگری باشد. و در نهایت و به عنوان مولفه سوم، نیاز به پیشنهادهای سیاستی مترقی و آگاهانه از نظر فنی، و پرورش اندیشکده‌ها و سایر موسساتی وجود دارد که می‌توانند جریان ثابتی از ایده‌ها را در این مورد ارائه دهند که چگونه فناوری دیجیتال می‌تواند منحصراً برای شکوفایی انسان به جای منفعت خصوصی استفاده شود. فصل پایانی کتاب به بیان راهکارهایی مشخص برای تحقق هر یک از این سه دسته اقدامات لازم می‌پردازد و نویسندگان کوشیده‌اند به تئوری محدود نمانند و راه‌های عملی قابل اجرا ارائه کنند. هیچ‌کدام از این راهکارها غیرقابل اجرا یا حتی بسیار سخت و مستلزم تغییراتی بنیادین در جامعه نیست، اما اگر دموکراسی‌های لیبرال می‌خواهند از موج بعدی تکامل تکنولوژیک و شتاب فاجعه‌بار نابرابری که به همراه خواهد داشت، جان سالم به در ببرند، باید انجام شود.

عجم اوغلو و جانسون در کتاب «قدرت و پیشرفت» گزارشی تاریخی از چگونگی انتخاب‌های تکنولوژیک در طول تاریخ ارائه می‌کنند. این گزارش از تصاحب مازاد اقتصادی قرون وسطی از سوی نخبگان کلیسایی تا کسب ثروت‌های هنگفت از فناوری‌های دیجیتال امروز را در حالی که میلیون‌ها نفر به سمت فقر سوق داده می‌شوند شامل می‌شود و تنها همین گزارش جامع، می‌تواند دلیلی کافی برای مطالعه کتاب باشد. اما کتاب در عین حال راهکاری کاملاً در دسترس و عملی برای ساختن جامعه‌ای بهتر با استفاده از پیشرفت‌های دیجیتالی عظیم نیم‌قرن گذشته ترسیم می‌کند و این راهکار بر ایجاد ابزارهای مفید و توانمند به جای به حاشیه راندن بیشتر مردم از طریق کار خودکار و انفعال سیاسی پایه گذاشته شده است. نویسندگان استدلال می‌کنند که برای دستیابی به پتانسیل واقعی نوآوری، باید اطمینان پیدا کنیم که فناوری مشاغل و فرصت‌های جدیدی پیش‌روی همه می‌گذارد. این کتاب چشم‌اندازی را به تصویر می‌کشد که مسیر فناوری را دوباره رسم کرده و شکل می‌دهد، و تضمین می‌کند که به رفاه مشترک واقعی می‌انجامد.

کتاب «قدرت و پیشرفت» چشم‌انداز تازه‌ای را در مورد اینکه چگونه فناوری زندگی ما را شکل می‌دهد به روی ما می‌گشاید و نیاز به رویکردی دموکراتیک‌تر برای پیشرفت فناوری را برجسته می‌کند. این کتاب استدلال‌های قانع‌کننده‌ای مطرح می‌کند مبنی بر اینکه مسیر فناوری از پیش ‌تعیین‌شده نیست، اما می‌توان آن را در کنترل درآورد تا اطمینان حاصل شود که به نفع همه است و صرفاً به عنوان ابزاری در خدمت قشری اندک و ثروتمند قرار نخواهد گرفت. نویسندگان تحلیلی روشنگر از پویایی قدرت که زمینه‌ساز پیشرفت فناوری است، ارائه می‌دهند و مانیفست آنها برای جامعه‌ای بهتر، فراخوانی برای اقدام است که شامل رهبران سیاسی، دست‌اندرکاران صنایع، دانشمندان و حتی مردم عادی می‌شود. 

دراین پرونده بخوانید ...