نگاه سهامداران
شرکتها چه هدفی را دنبال میکنند؟
در این مقاله، اهداف شرکتی که در نامهنگاریهای سهامداران 150 شرکت بزرگ ایالات متحده از سال 1955 تا 2020 درج شده است، شناسایی میشود. شاخص ماموریت شرکتی از کمتر از یک بهطور متوسط در سال 1955 به بیش از هفت در سال 2020 افزایش یافته است. در سال 1955، حداکثر کردن سود، رشد سهم بازار و خدمات به مشتری اهداف غالب بودند، اما امروزه تقریباً همه شرکتها اهداف اجتماعی و زیستمحیطی را نیز اعلام میکنند. در حالی که پرداخت مزد و پاداش از سوی مدیران هنوز بهطور عمده بر اساس عملکرد مالی است، ما شاهد افزایش پرداخت پاداش مشروط به تحقق اهداف اجتماعی و زیستمحیطی نیز هستیم. شرکتهایی که اهداف زیستمحیطی و اجتماعی را اعلام میکنند تمایل به اجرای برنامههایی برای دستیابی به آن اهداف دارند، اگرچه تاثیر آنها بر نتایج نامشخص است. همچنین به نظر میرسد اهداف متفاوت بهصورت فرصتطلبانه برای منحرف کردن توجه و کاهش فشار بر مدیریت اعلام میشوند.
تشریح بحث
وارن بافت در مصاحبهای با مجله والاستریت گفته است: «در طول سالها، بارها بوده است که خواندن نامه سالانه مدیریت یک شرکت به سهامداران، عاملی در تصمیمگیری من برای انجام کاری یا عدم انجام کاری بوده است.» با این حال، تاکنون محتوای نامههای سهامداران حوزه اصلی مطالعه نبوده است. در این مقاله، نامههای سهامداران بررسی میشود تا به این پرسشها پاسخ داده شود: چگونه مدیران اهداف شرکتی را دنبال میکنند، چگونه این اهداف در طول زمان تغییر کردهاند و چرا تغییر کردهاند؟ همچنین تلاش میشود تا مشخص شود که آیا این اهداف بیانشده فقط تمرین روابط عمومی هستند یا اینکه در روشهای اداره شرکتها تفاوت ایجاد میکنند؟
دادهها از نامههای سهامداران 120 شرکت غیرمالی بزرگ ایالات متحده در رتبهبندی فورچون (Fortune) بر اساس درآمد و 30 شرکت مالی بزرگ از نظر دارایی از سال 1955 (اولین سالی که رتبهبندی فورچون منتشر شد) تا سال 2020 جمعآوری شده است. برای خواندن این نامهها و شناسایی اهداف، از پیشرفتهای اخیر در پردازش زبان طبیعی (NLP) استفاده شده که امکان شناسایی اهداف در پاراگرافها را میدهد. نویسندگان 13 هدف را شناسایی کردند که بهطور مکرر ظاهر میشدند. اول، اداره شرکت در جهت منافع مالی سهامداران، خواه به حداکثر رساندن سود، افزایش بازده سرمایهگذاری یا کاهش هزینهها. در مرحله بعد، افزایش سایر معیارهای عملکرد شرکت که به نفع کل شرکت است نه لزوماً سهامداران، بهویژه رشد فروش یا افزایش سهم بازار، نوآوری و مدیریت ریسک. سوم، اداره شرکت به نفع سایر ذینفعان شرکت: مشتریان، کارکنان، تامینکنندگان، جامعه و بهطورکلی ذینفعان. در نهایت، تمرکز بر مسوولیتهای اجتماعی بزرگتر مانند اخلاق، بشردوستی، محیط زیست از جمله انتشار و آلودگی (ESG Environment) و ساختار اجتماعی شرکت (ESG Social) که شامل تنوع و شمول است. در سال 1955، بهسختی 33 درصد از نامهها حاوی یک هدف صریح بودند. بهشرط داشتن یک هدف، میانگین تعداد اهداف، دو هدف بود. تا سال 1980، تقریباً 80 درصد از نامهها حاوی یک هدف بودند و بهشرط داشتن یک هدف، میانگین تعداد اهداف سه بود. تا سال 2020، همه نامهها حاوی یک هدف بودند و میانگین تعداد اهداف حدود هفت بود. جالب اینجاست که بیشتر تحولات در اهداف که در طول زمان رخ داده است به دلیل اتخاذ یا کنار گذاشتن برخی اهداف از سوی شرکتهای موجود است نه به دلیل پیوستن شرکتهای جدید با مجموعه اهداف متفاوت. در سالهای اولیه نمونه، تنها 42 درصد از شرکتهایی که اهداف را ذکر میکردند، نسخهای از حداکثر کردن سود را بهعنوان هدف در نظر میگرفتند و هیچکدام بهصراحت به حداکثر کردن منفعت سهامداران نپرداختند. در اواخر دهه 1990، تقریباً همه شرکتهایی که اهداف را ذکر میکردند، تمرکز بر سود شرکت را بهعنوان یکی از اهداف خود نشان میدادند و تنها 59 درصد آنها بهطور خاص به حداکثر کردن منفعت سهامداران اشاره داشتند. در دهه 1980 و 1990 توجه به سایر ذینفعان نیز افزایش یافت. بین سالهای 1980 و پایان دهه 1990 توجه به سهامداران بهعنوان هدف از حدود 50 درصد به 80 درصد افزایش یافت. در نهایت، توجه به اهداف گستردهتر اجتماعی، مانند محیطزیست، از حدود 20 درصد شرکتها در سال 1980 به 91 درصد در سال 2020 افزایش یافت. در سالهای اخیر حتی با افزایش سایر اهداف، به نظر میرسد شرکتها در حال کاهش قیمت هستند و اصطلاح «ارزش سهامداران» را در بیانیههای هدف خود میگویند، حتی اگر آنها بر منافع سهامداران به روشهای دیگری مانند پرداخت تاکید کنند. وقتی به همبستگی بین اهداف اعلامشده نگاه شود، در طول زمان دو خوشه متمایز پیدا میشود. اولی خوشه «عملکرد» است که در آن اهداف رشد سهم بازار، نوآوری و تمرکز بر مشتریان و کارکنان همراه با حداکثر کردن ارزش سهامداران هستند که نشان میدهد این اهداف مکمل یکدیگرند. در سال 1955، اهداف اجتماعی و زیستمحیطی بهندرت بیان میشود؛ اما پس از آن، جامعه، اخلاق، بشردوستی و دوباره کارمندان اغلب با هم ظاهر میشوند. در تمام شرکتها، اهداف بیانشده در این خوشه «اجتماعی» با اهداف در خوشه «عملکرد» (به جز کارکنان) همبستگی کمی دارند. نکته اصلی این است که مدیرانی که بر اهداف عملکرد تاکید دارند، بر اهداف اجتماعی تاکید نمیکنند و برعکس.
چرا مدیران اهداف را در نامههای سهامداران بیان میکنند؟ تا قبل از ظهور رسانههای اجتماعی، نامههای سهامداران مهمترین شکل ارتباط مستقیم بین شرکت و تمام حوزههای آن بود. ارتباط مدیریت با همه این مخاطبان بهطور همزمان باعث اعتبار بیشتر ارتباطات میشود. تعدد مخاطبان نیز بر هزینه تکثیر هدف تاثیر میگذارد. زمانی هم که مدیریت اهداف متعددی دارد، ممکن است سخت باشد که مدیریت را مسوول در نظر گرفت. در عین حال برای شرکتی که ایمنی کارکنان را در اولویت اعلام کند و سپس اقدامی نکند، میتواند از نظر شهرت در هنگام وقوع حوادث هزینه گزافی داشته باشد.
برای بررسی بیشتر شواهدی مبنی بر اینکه چرا یک شرکت برخی از اهداف را بر سایر اهداف ترجیح میدهد، در درجه اول به تحولات نگریسته میشود. مدیران احتمالاً نیازهای مهمترین حوزههای خود را شناسایی میکنند و بر آنچه حوزهها میخواهند یا باید بشنوند تاکید میکنند. پژوهشگران در این مطالعه به تغییرات در اهمیت حوزههای انتخاباتی کلیدی نگاه میکنند تا ببینند آیا این تغییرات با تحولات در اهداف اعلامشده مرتبط است یا خیر. از دهه 1980، قدرت سهامداران به دلیل افزایش مالکیت نهادی و تصاحب بیشتر سهام شرکت افزایش یافت. رشد رقابت خارجی باعث ارتقای اهمیت مشتریان شد که از اواسط دهه 1980 شروع شد. از اینرو ارزش سهامداران و اهداف توجه به مشتری اهمیت بیشتری یافتند. حتی هدف توجه به کارمندان بهرغم کاهش در اتحادیهسازی اهمیت بیشتری پیدا کرد (میزان اتحادیه شرکتی بهخودیخود با هدف توجه به کارمندان همبستگی مثبت دارد). افزایش هدف توجه به کارکنان در شرکتهایی متمرکز است که در آن نیروی کار بسیار بهرهور است و انگیزه کارکنان از اهمیت ویژهای برخوردار است. تحولات در ترجیحات حوزههای انتخابی کلیدی نیز اهمیت دارد. بهطور مثال، شرکتها برای اعلام یک هدف اخلاقی تلاش کردند؛ زیرا نگرانیهای عمومی در مورد اخلاق شرکتی با رسواییهای Tyco، Enron و Worldcom در اوایل دهه 2000 افزایش یافت. با افزایش سرمایهگذاران نهادی شرکت که اصول سازمان ملل برای سرمایهگذاری مسوولانه (PRI) را در دهه گذشته امضا کردند، تاکید بر اهداف اجتماعی و زیستمحیطی نیز افزایش یافت.
شرکتها صرفاً به تحولات در قدرت و ترجیحات حوزه انتخاباتی واکنش منفعلانه نشان نمیدهند. مدیران اهدافی را برای متعهد کردن خودشان اعلام میکنند (برای مثال برای بهبود عملکرد ضعیف). شرکتهایی که از نظر سودآوری یا ارزشگذاری بازار ضعیف عمل میکنند بهاحتمال زیاد ارزش سهامداران را بهعنوان یک هدف در نظر میگیرند. شرکتهایی که قدرت نفوذ بالایی دارند، مدیریت ریسک را بهعنوان یک هدف اعلام میکنند، در حالی که شرکتهایی که آژانس حفاظت از محیط زیست جریمهشان میکنند، احتمالاً پس از آن برخی اهداف زیستمحیطی را اعلام میکنند. همینطور شرکتهایی که تحقیق و توسعه زیادی انجام میدهند، تمایل دارند از نوآوری محصول بهعنوان یک هدف حمایت کنند تا شاید بتوانند نشان دهند که چگونه منابع را در آینده تخصیص خواهند داد. در نهایت شواهدی از پذیرش هدف فرصتطلبانه پیدا شد. جایی که ممکن است هدف، منحرف کردن توجه باشد. برای مثال، شرکتهایی که در رسوایی مواد افیونی درگیر شدند، پس از فاش شدن این رسوایی، همه انواع اهداف ذینفعان و اهداف اجتماعی را که حاکی از رفتار مسوولانه شرکتی است، اعلام کردند.
پرسش طبیعی پس از آن این است که آیا این اهداف صرفاً جنبه ظاهری دارند و برای آرام کردن برخی از حوزههای داخلی یا خارجی طراحی شدهاند یا اینکه باعث ایجاد تغییرات واقعی در شرکتهایی میشوند که این اهداف را اتخاذ میکنند؟
از سال 2008، دادههای دقیقی درباره پاداش و فلسفه جبران در دسترس است. در این مقاله نشان داده میشود که با وجود گسترش اهداف، تقریباً 96 درصد از پاداش مدیران ارشد وابسته به قیمت سهام شرکت و سایر معیارهای مالی عملکرد است. در حالی که استفاده از معیارهای غیرمالی (مانند عملکرد زیستمحیطی) برای تعیین پاداش از 30 درصد شرکتها در سال 2008 به 45 درصد در سال 2020 گسترش یافته است؛ بنابراین معیارهای غیرمالی بهطور متوسط بر بخش کوچکی از پاداش کلی تاثیر میگذارد. با این حال شواهد نشان میدهد که وجود اهداف زیستمحیطی و اجتماعی در نامه سهامداران با استفاده از معیارهای مربوطه در پاداش همراه است. این برای بسیاری از اهداف دیگر مانند توجه به کارکنان صادق نیست. یک تفسیر این است که بسیاری از اهداف (مانند تمرکز بر کارکنان) با حداکثر کردن ارزش سهامداران در درازمدت در تناقض نیستند و ممکن است در واقع اهداف میانی برای رسیدن به این هدف بلندمدت باشند. در آن صورت نیازی واقعی به گنجاندن آنها بهطور جداگانه در پاداش وجود ندارد. در مقابل، دنبال کردن اهداف زیستمحیطی یا اجتماعی ممکن است گاهی با حداکثر کردن ارزش سهامداران در تضاد باشد، بنابراین نیاز به انگیزههای خاص در جهت آنها وجود دارد. البته به مقدار کم این اهداف مدنظر قرار میگیرند. بهعلاوه شرکتهایی که هدف زیستمحیطی یا اجتماعی را اعلام میکنند تمایل دارند در معیارهای تولید تجزیهوتحلیل پایدار، یکی از منابع پیشرو دادهها در مورد عملکرد ESG، امتیاز بیشتری کسب کنند. با این حال، این پیشرفتها عمدتاً در فرآیند است (برای مثال، آنها برنامههایی را برای اندازهگیری تاثیرات زیستمحیطی خود شروع میکنند) اما معمولاً در نهایت موفق نیستند (جریمههای زیستمحیطی همچنان بالا باقی میمانند).
بهطورکلی اهداف بیانشده دقیقاً چه چیزی را برای حداکثر کردن شرکتها بیان میکنند؟ امروزه تعداد کمی از شرکتها تنها بر حداکثر کردن ارزش سهامداران بهعنوان یک هدف تاکید دارند. سه احتمال دیگر وجود دارد. شرکتها بر حداکثر کردن ارزش سهامداران تمرکز میکنند (که ذاتاً تمرکز بلندمدتی است اگر قیمت سهام بهطور دقیق نتایج را در بلندمدت منعکس کند) اما بر اهداف میانمدت، از جمله منافع ذینفعان خاص، بهعنوان روشی موثر برای رسیدن به هدف نهایی تاکید میکنند. همچنین ممکن است اهدافی متفاوت از حداکثر کردن ارزش سهامداران دنبال شود؛ زیرا مدیریت قصد دارد رفاه سهامداران را به حداکثر برساند، جایی که رفاه سهامداران شامل اهداف اجتماعی آنهاست. احتمال دیگر این است که مدیریت شرکت صرفاً ترجیحات متفاوتی برای اهدافی غیر از حداکثر کردن ارزش سهامداران داشته باشد. برای مثال ممکن است بخواهد برای همه ذینفعان وزن یکسانی قائل شود یا ممکن است «ذینفعان خاصی» را که بیشتر از دیگران برایشان ارزش قائل است مشخص کند. در نهایت مدیریت برخی شرکتها ممکن است از اهداف متعددی حمایت کنند تا از پاسخگویی برای هر یک از آنها اجتناب کنند. چنین رفتاری را میتوان «هدفگذاری فرصتطلبانه» نامید.
شواهد چه چیزی را نشان میدهد؟ اکثر شرکتها برای همه سهامداران به یک اندازه وزن قائل نمیشوند. در عوض شواهد نشان میدهد که وقتی آنها بر ذینفعان خاص مانند مشتریان یا کارمندان تاکید میکنند، به این دلیل است که انجام این کار ممکن است به ارزش بلندمدت شرکت کمک کند. همچنین شرکتها اهداف زیستمحیطی و اجتماعی را اعلام میکنند و به آن میپردازند (البته در حد متوسط). این ممکن است به این دلیل باشد که مدیران به این اهداف اعتقاد دارند یا فکر میکنند سهامداران به این اهداف اعتقاد دارند. بااینحال تاثیر محدودی روی نتایج وجود دارد. دلیل آن نیز میتواند این باشد که این اهداف برای دادن «مجوز فعالیت» به شرکت مطرح میشوند نه اینکه شرکت قصد دارد از منابع برای دستیابی به آن اهداف استفاده کند. شواهد زیادی در این مطالعه به دست آمد که نشان میدهد مدیران اهداف را بهطور فرصتطلبانه برای فرار از نظارت یا کاهش فشار ذینفعان بیان میکنند. نتایج این مطالعه نشان میدهد که تکیه بر مسوولیت اجتماعی شرکت به تنهایی برای رسیدگی به چالشهای زیستمحیطی و اجتماعی مانند تغییرات آبوهوا ممکن است خوشبینانه باشد.