تعارض منافع
چرا نزدیکی سیاستمدار و بنگاه فسادآفرین است؟
فرض کنید یک سیاستمدار در جایگاه تصمیمگیری برای تعیین تعرفه واردات یک کالا باشد و همینطور فرض کنید که واردات آن کالا به طور کلی (با در نظر گرفتن همه بدهبستانهای (trade-offs) ممکن) بتواند منفعت جامعه را بالا ببرد.
مرتضی مرادی: فرض کنید یک سیاستمدار در جایگاه تصمیمگیری برای تعیین تعرفه واردات یک کالا باشد و همینطور فرض کنید که واردات آن کالا به طور کلی (با در نظر گرفتن همه بدهبستانهای (trade-offs) ممکن) بتواند منفعت جامعه را بالا ببرد. با توجه به این شرایط، سیاستمدار در جایگاه مقام مسوول برای تعیین میزان تعرفه واردات کالا باید تعرفه را پایین بیاورد. از طرفی در صورت پایین آمدن تعرفه واردات آن کالا و افزایش میزان واردات آن، یک شرکت داخلی که توان رقابت با کالای مشابه خارجی را ندارد به خود زحمت بیشتری برای رعایت اصول بهرهوری و کارایی بدهد و سعی کند کالای باکیفیتتری را تولید کند و ناچار شود که قیمت کالای خود را کاهش دهد یا حتی به دلیل عدم توان رقابت با شرکت خارجی، از گردونه خارج شود. حال اگر شرکت داخلی و سیاستمدار به یکدیگر نزدیک شوند و شرکت داخلی اصطلاحاً سبیل سیاستمدار را چرب کند یا اینکه سیاستمدار از قبل در سود آن شرکت داخلی سهم داشته باشد (مثلاً یکی از مدیران آن شرکت باشد)، در کنار منفعتی که از برآورده کردن انتظارات جامعه به دست میآورد (اعتماد مردم و جایگاه سیاسی)، از پایین نیامدن تعرفه واردات کالا نیز منتفع میشود. در اینجا اصطلاحاً گفته میشود که تعارض منافع برای سیاستمدار وجود دارد. تعارض منافع به زبان ساده یعنی همان شریک دزد و رفیق قافله.
ما در این گزارش مفصل به این سوالات پاسخ خواهیم داد که آیا نزدیک شدن سیاستمدار به بنگاهها رانتآفرین و فسادآفرین است؟ آیا همیشه نزدیک شدن سیاستمدار و بنگاه به یکدیگر اثرات مخربی را برای اقتصاد به دنبال دارد یا در شرایط خاصی این ارتباط اتفاقاً میتواند اوضاع را برای اقتصاد سر و سامان دهد؟ فاصله سیاستمدار و بنگاه از یکدیگر چقدر است و چگونه میتوان مانع از این شد که سیاستمدار و بنگاه بیش از حد به یکدیگر نزدیک نشوند؟ در ادامه سعی کردهایم که با ذکر مثالهای متنوعی (عمدتاً از ایالات متحده آمریکا) به سوالات فوق پاسخ دهیم.