فرشاد فاطمی / عضو هیات علمی دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف
سعید شادکار / دانشجوی دکترای اقتصاد
اطلاعات نقش بسیار مهمی در تعاملات، قراردادها و معاملههای اقتصادی و سیاسی دارند و هر یک از طرفهای هر تعامل به دنبال استفاده حداکثری از اطلاعات در دسترس خود در جهت حداکثرسازی مطلوبیت خویش است. سوالاتی مانند «کالای مورد معامله ویژگیهای تبلیغشده را دارد؟»، «پیمانکار قادر به عمل به تعهداتش است؟» یا «کارمند استخدامشده در عمل به تعهداتش کوتاهی نمیکند؟» سوالاتی هستند که در زندگی روزمره و هنگام خرید هر کالا یا خدمت، یا انعقاد هر نوع قراردادی از خودمان و همچنین طرفهای معامله میپرسیم و البته در بسیاری از مواقع از صحت پاسخها نیز به هیچوجه مطمئن نخواهیم بود. روشن است که اگر یکی از طرفها از مزیت اطلاعاتی نسبت به طرف دیگر برخوردار باشد میتواند از این مزیت به نفع خود استفاده کند، برای مثال، اگر فروشنده نسبت به خریدار از شرایط کالای خود آگاهتر باشد، میتواند عیوب احتمالی کالای خود را مخفی یا مزایای نداشته کالایش را تبلیغ کند.
در دنیای واقع، در بسیاری از شرایط توزیع اطلاعات متقارن نیست و با عدم تقارن اطلاعات یا «اطلاعات نامتقارن» مواجه هستیم و در نتیجه چنین مزیتهای اطلاعاتی برای یک یا چند طرف تعامل وجود دارد و آنها میتوانند از این مزیتها استفاده کنند. پدیده اطلاعات نامتقارن میتواند منجر به «شکست بازار»و بروز موقعیتهایی چون «کژگزینی» یا «کژمنشی» شود. در کژگزینی، با انتخاب یا گزینش نامناسب طرف معامله و قرارداد مواجه هستیم در حالی که در کژمنشی با رفتار، منش یا میزان تلاش نامناسب طرف معامله بعد از بسته شدن قرارداد مواجه خواهیم بود. کارفرمایی که به دنبال استخدام و بستن قرارداد با یک کارمند است، با خطر کژگزینی مواجه است زیرا از توانمندی افراد متقاضی شغل مورد نظر مطلع نیست و ممکن است فردی را استخدام کند که تواناییهای مورد نظرش را ندارد و در نتیجه از پس وظیفه محوله برنیاید. به علاوه وی با خطر کژمنشی نیز مواجه است، زیرا ممکن است از عملکرد و میزان واقعی تلاش کارمند مربوطه مطلع نباشد و کارمند مربوطه از انجام وظیفه خودداری کند یا تلاش مورد نیاز برای انجام وظیفه را به خرج ندهد. این دو پدیده ارتباط تنگاتنگی با هم دارند اما با توجه به
اینکه هدف این نوشته بررسی کژگزینی و مصادیق و راهکارهای آن است در ادامه به کژگزینی میپردازیم.
یکی از موقعیتهایی که در آن عدم تقارن اطلاعات وجود دارد خرید کالاست. اگر کالای مورد نظر ویژگیهایی داشته باشد که موجب شود بهسادگی نتوان از روی ظاهر یا در مدت زمان کوتاهی کیفیتش را ارزیابی کرد امکان بروز کژگزینی وجود دارد. هرچه اطلاعات فروشنده کالا از کالای مورد معامله نسبت به خریدار بیشتر باشد امکان بروز کژگزینی بیشتر خواهد بود. یکی از بازارهایی که چنین ویژگیای دارد بازار محصولات دستدوم، مانند خودروهای دستدوم است که جورج آکرلوف در مقاله معروف «بازار لیموها» (1970) با بررسی این بازار زمینه مناسبی برای بررسی نظری کژگزینی فراهم کرده است. در چنین بازاری از یک طرف فروشندگان تا حد زیادی از عملکرد و کیفیت خودرو دستدوم خود اطلاع دارند، زیرا از خودرو استفاده کردهاند و به مشکلات و آنچه بر سر خودرو آمده یا آوردهاند آگاهتر هستند و از طرف دیگر خریداران در مقایسه با فروشندگان اطلاعاتی به مراتب کمتر دارند.خریدار با انتخاب هر قیمت پیشنهادی به دنبال خودروهایی است که ارزشی حداقل به اندازه قیمت پیشنهادی داشته باشند، در حالی که آن قیمت پیشنهادی صرفاً فروشندگانی را جذب میکند که ارزش خودرو در نظرشان حداکثر به اندازه
قیمت پیشنهادی است، یعنی خریدار با این پیشنهاد فروشندگانی را جذب میکند که ترجیح نمیدهد و فروشندگانی را که ترجیح میدهد نمیتواند جذب کند.
تبعات این مساله چه خواهد بود؟ اگر فرض کنیم خودروهای دستدوم در سه سطح کیفیتی بالا، متوسط و پایین وجود دارند و هر کدام به تعداد مساوی در بازار خودروهای دستدوم عرضه شدهاند و خریداران به اطلاعات دیگری از کیفیت خودروهای موجود دسترسی نداشته باشند نمیتوانند قضاوت دقیقی از کیفیت خودرو داشته باشند و بنابراین صرفاً حاضر خواهند بود قیمتی معادل قیمت یک خودرو دستدوم متوسط بپردازند. در این شرایط فروشندگان خودروهای دستدوم با کیفیت بالا که انتظار قیمت بالاتری دارند، رغبت کمتری برای فروش خودرو خود به قیمت خودرو دستدوم متوسط خواهند داشت و در نتیجه خودرو دستدوم خود را در بازار عرضه نخواهند کرد. اگر خریداران این مساله را در نظر بگیرند در قیمت پیشنهادی خود تجدیدنظر کرده و آن را به قیمتی کمتر از قیمت خودرو دستدوم متوسط و بیشتر از قیمت خودرو دستدوم با کیفیت پایین کاهش خواهند داد. در این شرایط قیمت برای فروشندگان خودرو دستدوم با کیفیت متوسط هم جذاب نیست و دیگر خودرو با کیفیت متوسط در بازار عرضه نخواهد شد و در نتیجه صرفاً خودروهای دستدوم با کیفیت پایین در بازار باقی میماند، یا به عبارت دیگر کالای بد کالای خوب را از
بازار خارج میکند. در نتیجه این کژگزینی تعداد و کیفیت خودرو عرضهشده در بازار کاهش جدی خواهد یافت و مشتریان و فروشندگان بالقوهای که برای معامله خودروهای خوب و متوسط وجود دارند به خاطر این عدم تقارن اطلاعات نمیتوانند معامله کنند و در نتیجه کل جامعه از انجام ندادن معاملاتی که برای هر دو طرف معامله سودمند است متضرر خواهد شد.
کژگزینی ناشی از وجود اطلاعات نامتقارن است و هرچه میزان عدم تقارن اطلاعات شدیدتر باشد، کژگزینی محتملتر خواهد بود. یکی از موقعیتهایی که در آن عدم تقارن اطلاعات بسیار شدید و در نتیجه وقوع کژگزینی کاملاً محتمل است، بازار بیمه است. در صورت وجود کژگزینی در این موقعیت که در واقع یکی از مثالهای اولیه و کلاسیک کژگرینی است، انتظار میرود میان میزان تقاضای بیمه از سوی مشتری و ریسک مشتری ارتباط مثبتی وجود داشته باشد. برای مثال بیمه بدنه اتومبیل را در نظر بگیرید، در یک طرف قرارداد، شرکت بیمه، بیمهگر، قرار دارد که تعهداتش مشخص است، اما در طرف دیگر فرد خریدار بیمه، بیمهگذار، قرار دارد که اگرچه خودش تا حدی از نحوه رانندگی خود و احتمال وقوع تصادف مطلع است اما شرکت بیمه تقریباً هیچ اطلاعاتی از این مشتری خاص ندارد. فرض کنید شرکت بیمه صرفاً یک نوع قرارداد را به تمام مشتریان پیشنهاد دهد و به اطلاعات خاصی از نحوه رانندگی متقاضیان دسترسی نداشته باشد. اگر از جانب مشتریان به این قرارداد نگاه کنیم، در عمل چه نوع مشتریانی بیشتر متقاضی چنین بیمهای خواهند بود؟ فردی که خیلی کم رانندگی میکند و در رانندگی نیز خیلی محتاط است بیشتر
متقاضی خرید چنین بیمهای میشود یا فردی که بیشتر رانندگی میکند، رانندگیاش خطرناکتر است و بهطور کلی بیشتر در معرض خطر تصادف قرار دارد؟ بهطور کلی انتظار میرود مشتریانی بیشتر جذب این قرارداد شوند که ریسک بالاتری دارند. اگر از جانب شرکت بیمه به داستان نگاه کنیم، شرکت بیمه علاقه دارد چه مشتریانی جذب این قرارداد شوند؟ مشتریانی که بیشتر در معرض خطر هستند یا کمتر؟ مشخص است که شرکت بیمه مشتریان کمخطرتر را ترجیح میدهد. اما در شرایط گفتهشده، در عمل مشتریانی رغبت بیشتری به خرید بیمه خواهند داشت که احتمال وقوع و هزینه تصادف برای آنها بیشتر است، دقیقاً همان مشتریانی که مطلوب شرکت بیمه نیستند. در واقع شرکت بیمه با پیشنهاد دادن چنین قراردادی در واقع بیشتر مشتریانی را جذب میکند که کمتر ترجیح میدهد! و مشتریانی را که بیشتر ترجیح میدهد از دست میدهد! مشابه چنین کژگزینی در مورد سایر بیمهها مانند بیمههای درمانی یا بیمه عمر هم مشاهده میشود. در تحقیقی در دانشگاه صنعتی شریف نشان داده شده است که در بازار بیمه عمر در ایران فرضیه وجود کژگزینی آن هم به میزان قابل ملاحظهای تایید میشود. نتیجه این مساله این خواهد بود که
شرکت بیمه برای جلوگیری از ضرر به پیشنهاد تعداد محدودی قرارداد بیمه و جذب بخش کوچکی از مشتریان بالقوه اکتفا خواهد کرد و کل جامعه از عدم برقراری قسمت قابل توجهی از قراردادهای بیمه محروم خواهد شد.
تعامل میان موسسات مالی و بانکها و سپردهگذاران و وامگیرندگان، موقعیت دیگری است که پدیده کژگزینی در آن محتمل است و این مساله خصوصاً در کشور ما به علت ضعف نظارتی بانک مرکزی و مشکلات نظام بانکی و در نتیجه شدیدتر بودن عدم تقارن اطلاعات، محتملتر شده است. بسیاری از سپردهگذاران، عمدتاً به دنبال حداکثرسازی سود سپرده خود هستند و در نتیجه معمولاً موسسه مالی یا بانکی را برمیگزینند که بیشترین سود را به سپردهها میدهد. اگر نظارت و اشراف اطلاعاتی بانک مرکزی روی این موسسات و بانکها قابل توجه نباشد یا برخورد مناسب با موسسات و بانکهای مشکلدار انجام نشود، شرایطی قابل تحقق است که در آن موسسات و بانکهایی که با کمبود نقدینگی شدیدتری مواجه و بیشتر در معرض خطر ورشکستگی هستند، برای جذب نقدینگی بیشتر، اقدام به اعطای سود بالاتری نسبت به سایر بانکها و موسسات کنند. در چنین شرایطی انتخاب موسسهای که وعده سود بیشتری را میدهد لزوماً به نفع سپردهگذاران نخواهد بود، زیرا در این شرایط موسسهای که بیشترین سود را به سپردهها میدهد موسسهای است که بیشترین احتمال ورشکستگی را نیز دربر دارد. درنتیجه انتخاب چنین موسسهای از سوی
سپردهگذارانی که از شرایط این موسسات مطلع نیستند، منجر به حداکثرسازی سود سپرده آنها نخواهد بود، زیرا خطر ورشکستگی نهتنها سود بلکه اصل سپرده آنها را نیز تهدید خواهد کرد. طی سالهای اخیر موقعیتهای مشابهی خصوصاً در مورد موسسات مالی غیرمجاز رخ داده است.
مشابه این مساله در پرداخت تسهیلات به متقاضیان از سوی موسسات مالی و بانکها نیز وجود دارد و این مساله در کشور ما به علت نبود سوابق اعتباری قابل اتکا و منسجم از وامگیرندگان، شدیدتر است. موسسات مالی و بانکها، به دنبال حداکثرسازی درآمد حاصل از اعطای تسهیلات خود هستند و در نتیجه انتظار میرود با افزایش نرخ سود تسهیلات، درآمد آنها نیز افزایش یابد. با وجود این، در صورت فقدان سوابق اعتباری عوامل اقتصادی و در نتیجه نبود سامانه اعتبارسنجی مناسب، شرایطی را میتوان در نظر گرفت که در آن با افزایش نرخ سود تسهیلات، عمدتاً عوامل اقتصادی متقاضی دریافت این تسهیلات گرانتر باشند که شرایط بدتری دارند، ریسکیتر هستند و قادر به تامین سرمایه مورد نیاز با نرخهای پایینتر نیستند. در چنین شرایطی بانک و موسسه مالی با افزایش نرخ سود تسهیلات، عوامل اقتصادی را متقاضی تسهیلات خود میکند که ریسکیتر هستند و در نتیجه افزایش نرخ سود تسهیلات منجر به افزایش درآمد آنها از محل اعطای تسهیلات نخواهد شد. این مساله میتواند یکی از ریشههای افزایش قابل توجه تسهیلات معوق نظام بانکی کشور باشد. علاوه بر موارد گفتهشده، از آنجا که مدیران موسسات
مالی و بانکها هزینه چندانی را بابت تصمیمهای خود نمیپردازند، پدیده کژگزینی در هر دو موقعیت مطرحشده در تعامل میان موسسات مالی و بانکها و سپردهگذاران و وامگیرندگان تشدید خواهد شد.
در هر معامله، قرارداد و تعامل اجتماعی که اطلاعات نامتقارن باشد امکان کژگزینی وجود دارد و اگر یکی از طرفهای تعامل بر اساس قاعده یا سازوکاری رفتار کند که موجب شود با افرادی وارد معامله یا تعامل شود که وی در صورت مطلع بودن از ویژگیهایشان ترجیح نمیداد با آنها چنان معامله یا تعاملی داشته باشد، کژگزینی محقق شده است. استخدام کارمند از سوی کارفرما با توجه به عدم اطلاع کارفرما از تواناییهای کارمند موقعیتی است که احتمال کژگزینی در آن وجود دارد و برای مثال اگر کارفرما به منظور کاهش هزینهها دستمزدهای پیشنهادی را کاهش بدهد ممکن است کارمندانی را جذب کند که توانمندیها و صلاحیتهای لازم را نداشته باشند و در نهایت نهتنها کیفیت و عملکرد سازمانی کاهش یابد بلکه هزینههای کارفرما نیز افزایش یابد، یعنی دقیقاً برخلاف آنچه هدف کارفرما از چنین استخدامهایی بود. افزایش نسبت استخدام کارمندان با مدارک نهچندان معتبر در سازمانها و ادارات دولتی طی سالهای اخیر نمونهای از چنین کژگزینی است.
موارد کژگزینی منحصر به نمونههای ذکرشده نیست و تقریباً در تمام تعاملهای اجتماعی از ازدواج گرفته تا اجارهخانه، از انتخاب پزشک گرفته تا مساله کلانی مانند انتخابات، از آنجا که اطلاعات میان طرفهای تعامل متقارن نیست امکان بروز کژگزینی وجود دارد. اما راهحل کژگزینی یا حداقل کاهش احتمال و شدت آن چیست؟ یکی از راهحلهای اصلی در ریشه اصلی کژگزینی نهفته است، اطلاعات نامتقارن. اگر بتوان به شکلی عدم تقارن اطلاعات را از میان برد یا حداقل به میزان زیادی کاهش داد، احتمال کژگزینی نیز تا حد زیادی کاهش مییابد. شفاف کردن اطلاعات و فراهم آوردن زیرساختهای امکان دسترسی آحاد اقتصادی به اطلاعات مربوط و مشروع آنها یکی از راههایی است که میتواند عدم تقارن اطلاعات را کاهش دهد و در بسیاری از موارد دولتها یا سایر نهادهای عمومی میتوانند چنین زیرساختهایی را فراهم آورند. برای مثال ایجاد سامانه ثبت سوابق رانندگی و درمانی افراد و برقراری امکان دسترسی شرکتهای بیمه به آنها موجب میشود عدم تقارن اطلاعات میان شرکتهای بیمه و خریداران بیمه کاهش یابد و در نتیجه شرکت بیمه بتواند به طیف بیشتری از مشتریان خدمترسانی کرده و بازار بیمه
گسترش یابد که هم به نفع شرکتهای بیمه و هم به نفع خریداران خواهد بود. نظارت جدی بانک مرکزی و برخورد آنها با موسسات مالی و اعتباری غیرقانونی یا بانکهای مشکلدار یا حداقل اعلان عمومی مشکلدار بودن آنها از وقوع کژگزینی در بازارهای مالی و اعتباری خواهد کاست. استفاده از متخصصان قابل اعتماد و غیر ذینفع و بیطرف، راهکار دیگری است که میتواند به کاهش عدم تقارن اطلاعات کمک کند، برای مثال در بازار خودرو دستدوم، استفاده از کارشناسان فنی هنگام بازدید از خودرو دستدوم میتواند منجر به دستیابی اطلاعات بیشتری از کیفیت خودرو از سوی خریداران شود و در نتیجه احتمال کژگزینی کاهش یابد.
یکی از تبعات وجود کژگزینی شدید در بازار، کوچک شدن بازار و از دست رفتن طیف گستردهای از خریداران و فروشندگان بالقوه و انحصار بازار به طیف خاصی از محصولات است مانند مثال کلاسیک بازار خودرو دستدوم «بازار لیموها»، که در حالت خیلی شدید ممکن است به عدم تشکیل بازار بینجامد. در این شرایط محصولات با کیفیت بالاتر وارد بازار نمیشوند چون در صورت ورود به بازار با آنها مانند محصولات با کیفیت پایین برخورد میشود. بنابراین صاحبان محصولات باکیفیت تنها زمانی تمایل به عرضه محصولات خود خواهند داشت که بتوانند محصولات و خدمات باکیفیت خود را از محصولات و خدمات باکیفیت پایینتر متمایز کنند و خریداران زمانی انگیزه دارند که پول بیشتری بابت کیفیت بالاتر محصولی بپردازند که از بالاتر بودن کیفیتش تا حد قابل توجهی مطمئن باشند. بنابراین تمایز میان محصولات و خدمات با کیفیتهای متفاوت راهکار دیگری برای انتقال اطلاعات به طرف دیگر معامله و در نتیجه تخفیف کژگزینی است. این تمایز از دو طریق قابل انجام است، 1- علامتدهی و 2- غربالگری. همانطور که از نامشان مشخص است علامتدهی از سوی طرف مطلعتر، مانند فروشنده محصول یا کارمند متقاضی استخدام یا
خریدار بیمه، انجام میشود، در حالی که غربالگری از سوی طرف کماطلاعتر، مانند خریدار محصول، کارفرما یا شرکت بیمه، انجام خواهد شد.
وجود سیگنالها و علامتهای معتبر میتواند به تمایز میان محصولات با کیفیتهای متفاوت و در نتیجه کاهش کژگزینی کمک کند. اگر فروشنده کالای باکیفیت بتواند از طریق سیگنالهایی خریدار را تا حد قابل قبولی از کیفیت کالای خود مطمئن کند، در این صورت معامله ممکن خواهد بود. با وجود این هر سیگنال و علامتی نیز قابل اعتماد نیست، ادعای معروف فروشندگان ماشینهای دستدوم مبنی بر اینکه خودرو متعلق به «یک خانم دکتر است که از ماشین برای رفتن به مطب و برگشت به خانه استفاده کرده است» اطلاعات چندانی در اختیار خریدار باهوش قرار نمیدهد، چون ایجاد و انتقال چنین سیگنالی هیچ هزینهای برای گوینده ندارد. سیگنال و علامت تنها در صورتی قابل اعتماد است که معتبر و همراه با هزینه باشد، به شکلی که هزینه چنین سیگنالی برای فروشنده کالای بیکیفیت آنقدر زیاد باشد که نتواند از چنین سیگنالی استفاده کند. برای مثال استانداردسازی و بررسی کیفیت و بهداشت و سلامت محصولات غذایی، بهداشتی و آرایشی از سوی سازمان استاندارد و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی یا وزارت جهاد کشاورزی عدم تقارن اطلاعات میان خریدار و فروشنده در چنین محصولاتی را کاهش میدهد و هرچه
کیفیت بررسیها و بازرسیها بیشتر و در نتیجه اعتبار علامتهایی مانند استاندارد یا سیب سلامت بیشتر باشد احتمال کژگزینی کمتر و در نتیجه احتمال انجام معامله بیشتر خواهد شد.
اگر طرف کماطلاعتر بتواند به طریقی محصولات باکیفیت را از محصولات بیکیفیت متمایز کند در این صورت از احتمال کژگزینی خواهد کاست و میتواند با اطمینان بیشتری وارد معامله با محصولاتی که ادعای کیفیت بیشتر دارند، شود. فرآیندهای غربالگری باید به شکلی طراحی شوند که قادر باشند محصولات متفاوت را تا حد قابل قبولی از یکدیگر تفکیک کنند. برای مثال شرکت بیمه که از کیفیت سلامت متقاضیان بیمه اطلاع ندارد میتواند از طریق انجام آزمایشها و معاینات پزشکی تخمین بهتری از کیفیت سلامت متقاضیان به دست آورد و در نتیجه مشتریان کمخطرتر را از مشتریان پرخطرتر جدا کند و به هرکدام قرارداد متناسب خودشان را پیشنهاد دهد. خریدار خودرو میتواند مهلتی را برای تست خودرو در نظر بگیرد و در صورتی که عملکرد خودرو مطلوب بود وارد معامله شود یا خواستار مهلتی برای بازگرداندن خودرو و فسخ معامله در صورت عدم رضایت شود.
ترکیبی از راهکارهای گفتهشده میتواند تا حد قابل توجهی از احتمال کژگزینی بکاهد، اما همانطور که پیشتر گفته شد، موقعیت دیگری که امکان وقوع دارد و عمدتاً مربوط به بعد از قرارداد است کژمنشی است. اگرچه به لحاظ نظری و روی کاغذ این دو موقعیت متفاوت هستند اما در دنیای واقع در بسیاری از موارد این دو موقعیت قابل تفکیک از هم نیستند، خصوصاً مواقعی که با دادهها سروکار داریم. برای مثال در مورد بیمه سلامت یا بیمه رانندگی، اگر در دادهها ارتباط مثبت میان میزان تقاضای بیمه از سوی مشتری و ریسک مشتری مشاهده شود به راحتی نمیتوان مشخص کرد که چه میزان از این ارتباط مثبت به خاطر کژگزینی است، اینکه مشتریان پرریسکتر به سراغ چنین بیمهای آمدهاند و چه مقدار به خاطر کژمنشی، اینکه چه مقدار مشتریان به خاطر پوشش بیشتر بیمه ریسکیتر رفتار کردهاند. در مثال کارفرما و کارمند نیز اگر توانایی و تلاش کارمند قابل مشاهده نباشد، کژگزینی، استخدام کارمند با توانایی نامناسب، از کژگزینی، عدم تلاش مناسب از سوی کارمند، به راحتی قابل تفکیک نیست.
دیدگاه تان را بنویسید