تاریخ انتشار:
صنعت بیمه در جهان چگونه متحول شد؟
داستان ضمانت
تاریخچه بیمه با چالشهای زیادی مواجه بوده است. از زمینلرزه سانفرانسیسکو در سال ۱۹۰۶ تا توفان بتسی در سال ۱۹۶۵ یا حمله به ساختمان تجارت جهانی در سال ۲۰۰۱، صنعت بیمه با ضرر و زیان غیرمنتظره زیادی مواجه بوده است. اما چالشهایی نیز از سوی اقتصاد وجود داشته است و موجب شده تا فجایع بیمهای در یک برهه زمانی شدت بیشتری بگیرد. همچنین مسائل پولی موجب وقوع دشواریهایی در صنعت بیمه شده است.
تاریخچه بیمه با چالشهای زیادی مواجه بوده است. از زمینلرزه سانفرانسیسکو در سال 1906 تا توفان بتسی در سال 1965 یا حمله به ساختمان تجارت جهانی در سال 2001، صنعت بیمه با ضرر و زیان غیرمنتظره زیادی مواجه بوده است. اما چالشهایی نیز از سوی اقتصاد وجود داشته است و موجب شده تا فجایع بیمهای در یک برهه زمانی شدت بیشتری بگیرد. همچنین مسائل پولی موجب وقوع دشواریهایی در صنعت بیمه شده است. با وجود همه این چالشها صنعت بیمه همچنان پابرجا باقی مانده است. حتی با توجه به بحرانهای اخیر، صنعت بیمه در مقایسه با صنایع دیگر تاثیر کمتری پذیرفته است. سابقه طولانی پسانداز محتاطانه و آگاهی از خطر باعث شده بیمهگران محتاطانه عمل کنند. امروز به نظر میرسد ارتباط میان ریسک، سرمایهگذاریهای پرخطر جدید و رشد تقریباً آشکار باشد. در روزگار باستان، ریسک اغلب از دیدگاه سرنوشت دیده میشد و اکثر مردم به جای مقابله، آن را میپذیرفتند. در آن زمان حفاظت از اموال و داراییها در برابر بدبختیها به منزله دخالت در مشیت الهی تلقی میشد. در واقع، در اواخر قرن نوزدهم، بیمه در برابر مرگ موجب ظهور مناظراتی در میان کشیشها شده بود. اما راههای
قابل قبولی برای کمکردن تلفات وجود دارد، از جمله به اشتراکگذاری درون جوامع اجتماعی و تجاری، کاهش ریسک بر اساس توزیع آن در میان اصناف، اتحادیههای بازرگانی و جوامع روستایی.
خاستگاه چینی
در حالی که در جوامع مدرن امروز، بیمه از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است اما باید توجه داشت که این یک ایده جدید به شمار نمیآید. صنعت بیمه تاریخچهای طولانی و رنگارنگ دارد که به قرنها قبل بازمیگردد. نخستین شکل از بیمه زمانی رخ داد که تاجران ثروتمند چینی در کنار رود یانگتسه به این نتیجه رسیدند که قراردادن تمامی اجناس در یک کشتی و حمل آن به سوی دیگر رودخانه بسیار پرخطر خواهد بود. برای کاهش ریسک، آنها محمولههای دریایی را به بخشهای کوچکتری تقسیم کرده و کالاها را در قایقهای متعددی قرار دادند. آنها میدانستند که با این کار اگر یکی از قایقهای آنها غرق شود، بخش عمدهای از محمولههایشان به سلامت به مقصد خواهد رسید. هر چند در آن زمان این آرایش رسماً با عنوان بیمه خطاب نمیشد، اما همین دستهبندی به عنوان منشأ و پیشران شرکتهای بیمه مدرن شناخته شده و همچنین اهمیت توزیع ریسک را نشان میداد.
لوید لندن
آرایش رسمیتر بیمه که تقریباً مشابه چیزی است که امروزه ما با آن سروکار داریم در قهوهخانه ادوارد لوید در لندن آغاز شد. در اواخر دهه 1600، تاجران ثروتمند در این قهوهخانه دور هم جمع میشدند و در خصوص آخرین سرمایهگذاریهای ماجراجویانه خود با یکدیگر بحث میکردند. از آنجا که این سرمایهگذاریها اغلب با کشتی صورت میگرفت بیم آن میرفت که کل اموال آنها در صورت گمشدن یا غرقشدن یک محموله از بین برود، بنابراین تاجران با امضای توافقنامههایی برای به اشتراکگذاری ریسکهای از دستدادن اموال خود با یکدیگر موافقت کردند. وقتی محمولهای قرار بود بندر را ترک کند، مالک آن یک آگهی در بردارنده توضیح کامل محموله و کشتی را به دیوار قهوهخانه نصب میکرد. تاجران دیگر با مشاهده توضیحات اسم و امضای خود را زیر آگهی نوشته و درصدی را که در صورت از دست رفتن کشتی تمایل به پرداختن آن را داشتند یادداشت میکردند. زمانی که 100 درصد محموله بدین صورت بیمه میشد، کشتی به سمت مقصد حرکت میکرد. این تاجران اولیه به عنوان پذیرهنویس شناخته شدند. اگر این سفر دریایی با موفقیت انجام میشد، هر پذیرهنویس پاداشی را دریافت میکرد. همچنین اگر کشتی به
مقصد نمیرسید، پذیرهنویسان ضرر مالک کشتی را جبران میکردند. این داستان ظهور لوید لندن بود، موسسهای که به همین شکل برای 400 سال بعد نیز به عملیات خود ادامه داد و پس از آن به الگوی بسیاری از شرکتهای دنیا تبدیل شد. لوید هنوز هم یکی از بزرگترین شرکتهای صنعت بیمه جهانی به شمار میآید. لوید لندن شرکت فروشنده قوانین نیست. این شرکت گروهی از بیمهگران خصوصی است که ریسکهای کسبوکاری را که از سوی گروههای مشتریان به آنها پیشنهاد میشود تقبل میکند.
ریاضی و بیمه
در سال 1654، شوالیه اشرافزاده فرانسوی، دومره، از عدم اطمینان در قماربازی خود احساس رنجش میکرد. او میخواست بداند تا شانس آوردن 6 در انداختن تاس در یک توالی مشخص چقدر است. ریاضیدانانی چون بلیز پاسکال و پییر دوفرما با استفاده از هرم قدیمی ارقام در نهایت توانستند اثبات کنند که این احتمال از نظر ریاضی میتواند محاسبه شود. این موضوع باعث ایجاد یک انقلاب در توسعه تئوریهای احتمال شد و ریاضیدانان در سراسر اروپا به همکاری با هم و بهکارگیری یافتههای خود در محاسبه امید به زندگی ترغیب شدند. این تلاش برای پیشبینی آینده در جهتی مخالف با اصول کلیسا بود اما از قضا، جداول مرگومیر کلیساها برخی از دادههای ورودی برای محاسبه احتمالات اولیه را فراهم میکرد. جداول مرگومیر اغلب به کار روحانیانی میآمد که میخواستند نقش و برنامه خالق الهی را کشف کرده و نظم الهی پشت ناگهانی بودن مرگومیر را آشکار کنند.
بیمه عمر به آهستگی با علوم جدید خود را تطبیق داد. اشکال مختلف از مقرریهای غالب، بیشتر شبیه قمار بود تا بیمه. برای مدتی اصطلاح «تنتاین» (که به خاطر خالقش لورنزو تُنتی به این نام شناخته شد) با موفقیت بسیاری به خصوص در ایتالیا و فرانسه مواجه شد. مشترکان این برنامه میتوانستند سهمی را با مبلغ مورد توافق خریداری کرده و به صورت سالانه آن را دریافت کنند. زمانی که یکی از مشترکین از دنیا میرفت، سهام او به دیگر شرکتکنندگان واگذار میشد و بنابراین ارزش هر سهام سالانه افزایش مییافت. با مرگ آخرین عضو، این طرح از بین میرفت. در ادامه قرن هجدهم، بیمه عمر تنها برای افراد سالم اعمال میشد. جیمز دادسون، ریاضیدان 45ساله انگلیسی، به دلیل بالا بودن سنش از طرف بیمه رد شد. این موضوع موجب آزرده خاطر شدن این ریاضیدان شد و او به دنبال یک راهحل ریاضی به منظور تشکیل یک اساس منصفانه بود که در آن حق بیمهها به عنوان درصدی از امید به زندگی محاسبه شود. این اصل به وسیله جامعه تضمین زندگی منصفانه انگلیسی در سال 1766 به تصویب رسید. بر این اساس بعدها ریچارد پرایس یک مدل حسابداری و هزینه را توسعه داد. در سال 1774 او سودآوری را در بیمه
عمر برای زندگی منصفانه بر اساس مرگومیر جاری و مورد انتظار محاسبه کرد و موجب شد تا وضعیت افراد با دقت بیشتری مورد ارزیابی قرار گیرد. از آنزمان به بعد، بیمه عمر دیگر به حدسوگمان متکی نبود.
منشأ بیمه آتشسوزی
صنعت بیمه آمریکا ساختار فعلی خود را تا حد زیادی مدیون بنجامین فرانکلین است، کسی که کمتر به خاطر نهادینه کردن بیمه آمریکا شناخته میشود. در اواخر دهه 1700، با رشد شهرها، شهروندان در خصوص خسارات آتشسوزی به منازل و ساختمانهای خود نگران بودند. فرانکلین مردم نگران را متقاعد کرد تا بخشی از سرمایه خود را برای ایجاد یک صندوق برای پرداخت به آتشنشانی برای اطفای حریق به اشتراک بگذارند. هر مشارکتکننده یک پلاک با نشان شعلهآتش را در جلوی منزل خود قرار میداد. در صورت آتشسوزی، آتشنشانان به دنبال خانههایی با این نشان میگشتند. اگر یکی از این پلاکها را مشاهده میکردند، توقف کرده و به اطفای حریق میپرداختند. اگر خانهای این پلاک را نداشت یا به اسم آتشنشانی دیگری پلاک خورده بود، این آتشنشانان به راه خود ادامه میدادند. البته چنین رویکردی مطابق با استانداردهای امروز بیمه نیست، اما چنین آرایشهایی اساس مفاهیم اولیهای شدند که هنوز هم در صنعت بیمه مدرن مورد استفاده قرار میگیرد.
تولد بیمه مدرن
عصر خرد یا روشنگری قرنهای هفدهم و هجدهم زمینه را برای پذیرش علوم آماری به عنوان واسطههای منطقی برای انجام بهتر کسبوکارها فراهم کرد. بیمه، و به خصوص بیمه عمر، با جستوجو برای قوانین، ثبت آماری حوادث طبیعی و محاسبه تحولات آینده جای پای خود را محکمتر کرد. پشت این نوآوری این عقیده وجود داشت که جهان و حالتهای آینده احتمالی آن قابل پیشبینی و محاسبه هستند.
بدینترتیب بیمه به عنوان یک آزمایشگاه ایدهآل برای ایدههای کسبوکار جدید شناخته شد. در آن زمان فرآیند جمعآوری انواع مختلف اطلاعات شخصی و نهادی و استفاده از تعهد برای تبدیل آن به هزینههای کمی، بسیار مهم بود. این موضوع موجب ایجاد یک وزنه تعادلی حیاتی برای نیروهای بیثبات جدید و بالقوهای بود که موجب تحول در تقسیم نیروی کار، شهرنشینی و اقتصاد تجارت میشد.
بیمه همچنین به کمک پول آمد چرا که به مسیری برای ارتباط درون اقتصاد و مشارکت بیشتر با مسائلی مربوط به هزینه و زمان تبدیل شد. البته از آغاز، تمامی فرهنگها با چنین تفکری خود را تطبیق نداده بودند. در جنوب شرقی اروپا، فجایع طبیعی باعث شد درک مردم نسبت به ریسک و نگاهها به سرنوشت تغییر کند. زمینلرزه بزرگ سال 1755 لیسبون تفسیر سنتی از قدرت مطلق الهی را به چالش کشید. تقریباً اغلب شهر (شامل کلیساها و ساختمانهای شهرداری) تخریب شد، اما منطقه نور قرمز دستنخورده باقی ماند. چرا خداوند از وقوع این امر جلوگیری نکرد؟ آیا سرنوشت انسان واقعاً به دستان خود قرار داده شده است؟ پس از این حادثه متفکران منطقی جایگاه ویژهای در میان مردم باز کردند، هرچند این زمینلرزه موجب تقویت فوری ایده بیمه در جنوب نشد ولی منجر به ظهور علم زلزلهشناسی مدرن شد. در انگلستان، آتشسوزی بزرگ سال 1666 در لندن بود که نظر افکار عمومی را تغییر داد. هیچکدام از 70 هزار خانه تخریبشده در این آتشسوزی بیمه نبودند. نیکلاس باربن، یک شهروند لندنی، از راه بازسازی شهر و سپس بیمهکردن خانهها ثروت گزافی به جیب زد.
انگیزه اصلی او همبستگی نبود بلکه ایجاد یک کسبوکار ساده و پاک بود. رویکرد منطقی و تجربه آقای باربن به عنوان یک بانکدار و وامدهنده موجب شد تا دریابد شرکت بیمه او نیاز دارد تا بر یک بنیاد مالی متفاوت ساخته شود و بنابراین در سال 1681، نیکلاس باربن اولین شرکت بیمه سهامی عام را تاسیس کرد. سهامداری به یک رکن حیاتی در بیمه مدرن تبدیل شد و اجازه داد تا سرمایه عملیاتی از سرمایه پرخطر جدا شده و بودجه کافی را برای توسعه کسبوکارها در خطوط جدید و فراتر از بازار داخلی فراهم کند.
موفقیت ناگهانی چنین شرکتهای سهامی عامی ضربه قابل توجهی به این شرکتها زد. ایدههای کسبوکار منطقی همچنین موجب اغوای سرمایهگذاران بسیاری شد تا آنها از مفاهیم بیمه به منظور شرطبندی روی بعیدترین خطرات نظیر نتایج جنگ، خطر مرگ ناشی از مصرف بیش از حد الکل یا زمان تولد وارث امپراتوری سوءاستفاده کنند. پس از این اتفاقات، دولت چنین حالتهایی از بیمه را ممنوع کرد. ممنوعیت بیمه اتکایی از سال 1746 به اجرا درآمد. با وجود این به نظر میرسد منطقی بدیهی در توسعه بیشتر بیمهها وجود داشته است. آدام اسمیت اقتصاددان آن را به عنوان یک نوآوری منطقی و حتی یک تعهد اخلاقی ستایش میکند. در اواخر قرن هجدهم، اولین شرکت جهانی و واقعاً مدرن بیمه با نام فونیکس به وسیله اتحادیه مالکان فرآوری قند در لندن تاسیس شد. بلافاصله پس از تاسیس آن، این شرکت ریسکهای کشورهای دوردست را بیمه کرده و به نخستین بیمهکنندهای تبدیل شد که دفاتر خارجی را تاسیس کرد. همچنین بیمه عمر و اموال موجب آغاز استعمارگری بر اساس علم مدرن، حالتهای جدید سرمایهداری و احتمال گسترش ریسکها در سراسر جهان شد. همه اینها اثباتی بر این مدل کسبوکار تقریباً بینظیر بود.
توسعه جهانی
در سال 1815 و با به پایان رسیدن جنگ آنگلو-آمریکن، بیمه در نهایت موفق شد تا در مقیاسی وسیعتر از اروپا و آمریکا گسترش پیدا کند. بر اساس تجارت رو به رشد و به دنبال مهاجرت گسترده مردم، سیستم بریتانیایی به تدریج در مستعمرههای سفیدپوست در آمریکا، استرالیا، نیوزیلند و آفریقای جنوبی فراگیر شد. این سیستم به عنوان یک امتیاز برای مهاجران اروپایی و معاملهگران باقی ماند و آنها میتوانستند با استفاده از آن خود و کسبوکارشان را بیمه کنند. جوامع محلی به ندرت با این مفهوم عجین شدند و به جای آن ترجیح دادند که با راههای سنتی خود در برابر بدبختیها خود را حفاظت کنند. اکثر جوامع غیراروپایی همبستگی خانوادگی و روستایی و اعتماد به خدا را ترجیح دادند و اروپاییها ابتدا هیچ علاقهای به بیمهکردن دیگران نشان ندادند.
برای مثال در هند، بیمه تنها به افراد بریتانیایی محدود میشد و افراد محلی به این مشکوک شدند که از نظر اخلاقی برای مقاومت در برابر وسوسههای تقلب مناسب نیستند. آنها همچنین به دلیل استانداردهای زندگی پایینتر، ریسک بیمه عمر را بسیار زیاد میدانستند. از قضا، بیشترین خطرات بیمهکنندگان عمر مربوط به افسران جوان بریتانیایی میشد که به دلیل زندگی در آبوهوای گرمسیری مستعمرات بریتانیا اغلب در معرض مشکلات سلامتی شدیدی بودند و بیشتر آنها زودتر از موعد مقرر میمردند. با وجود این، هند به سکوی پرشی برای گسترش بیمه به شرق دور تبدیل شد. شرکت هند شرقی به سرعت به عنوان قطب اصلی بیمه در این شبهقاره تبدیل شد. اما تعهد ریسکها از سوی دفتر لندن تقریباً غیرممکن بود، چرا که نامهنگاری با هند تقریباً دو سال طول میکشید. راه حل جایگزین، تقاضای حقبیمههای بالاتر بود که نمایندگیهایی در کلکته بیمههای مختص خود را ارائه دادند و به همین شکل این کسبوکار در آسیا گسترش یافت.
از سال 1819 و به لطف توماس استمفورد رافلز، سنگاپور به عنوان قطب جدید تجارت در جنوب شرق آسیا ظهور کرد و به عنوان دروازهای برای شرکتهای بیمه بسیاری تبدیل شد. در اواخر دهه 1880، یک شرکت تجاری مستقر در سنگاپور، به عنوان یک نمایندگی از بیمه رویال لیورپول، اولین مزرعه کشت کائوچو را در شبهجزیره مالای ایجاد کرد. این نوع از رویکرد تجاری ترکیبی دارای کارآفرینانی بود که بیمه را برای کسبوکارهای خود و دیگران ارائه میکرد. در آن زمان، این یک راه رایج بود و به وسیله شرکتهای آسیایی بزرگی تکرار شد.
در آمریکای لاتین، بیمه در مقیاس بزرگی به وسیله مهاجران اروپایی وارد این قاره شد. شرکتهای بریتانیایی روی ریسکهای مرتبط با تجارت متمرکز بودند این در حالی بود که مهاجران بیمه را میان جمعیت بزرگتری گسترش دادند. اگرچه چنین شرکتهایی از راههای مدرنتری نسبت به جوامع سنتی عملیات خود را به انجام میرساندند اما این شرکتها اغلب بر اساس تقابل کار میکردند. گسترش بیمه شخصی عمدتاً در نتیجه مهاجرت گستردهای بود که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم از اروپا صورت گرفت.
با توجه به نگرانیهای ملی رو به رشد در خصوص تسلط بریتانیاییها، بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین دست به دامن اصلاحات قانونی طراحیشده برای حفاظت از بیمهگران داخلی در برابر شرکتهای خارجی شدند. به این ترتیب بسیاری از کشورها با تنوع عظیمی از بیمهگرهای داخلی مواجه شدند که خواستار ایجاد کسبوکارهای بیمهای بودند. این موضوع همچنین موجب برآوردهشدن نیازهای مختلف مشتریانی با پیشینه ایتالیایی، اسپانیایی، انگلیسی و آلمانی شد که اغلب با توجه به اصل و منشأ خود شرکتهایی با نامهای آنگلو-آمریکن، فرانکو آرژانتینی یا ژرمنو آرژانتینی را هدف قرار دادند.
در قاره آفریقا، به خصوص در کشورهای جنوب صحرای آفریقا، این آفریقای جنوبی بود که سکان صنعت بیمه را در دست گرفت. مهاجران هلندی و بریتانیایی شرکتهای ترکیبی بیمه زندگی و آتشسوزی را در دهه 1830 تاسیس کردند. در اوایل قرن بیستم دولت آفریقای جنوبی با کنارگذاشتن شرط افراد مسن به بیمهشوندگان عمر رویکردی منحصر به فرد را بهکار گرفت. در آن زمان بسیاری از کشورها طرح بیمه اجتماعی خود را بر اساس مدل آلمانی ابداع شده به وسیله اتو وان بیسمارک، صدراعظم وقت آلمان، به منظور تسکین طبقه رو به رشد کارگری توسعه دادند. پس از جنگ جهانی اول، زمانی که دولت آفریقای جنوبی با سیل عظیم نیروی کاری مواجه شد که به شهرها هجوم آورده بودند تصمیم گرفت مشاغلی را با شرط حقوق بازنشستگی و بیمههای درمانی ایجاد کند. در دهههای بعدی این کشور نهتنها بالاترین نسبت بیمه عمر یا بیمه بلندمدت را در جهان از آن خود کرد بلکه آفریقای جنوبی به یک متخصص پیشرو در ابداع بازار عمر تبدیل شد. بازار کوتاهمدت یا غیرعمر در آن زمان همچنان در سلطه خارجیها و عمدتاً شرکتهای بریتانیایی بود.
در نیمه دوم قرن نوزدهم، رشد سریع تجارت، صنعتیشدن، توسعه شهری، ترافیک و ارتباطات باعث شد نیاز به بیمه بسیار شدید و تبدیل به صنعتی شد که جهان را به سیطره خود درآورد. البته این صنعت هنوز به سقف خود نرسیده بود. در نیمه دوم قرن نوزدهم، اندازه و تعداد ریسکهایی که نیاز به بیمه داشتند از ظرفیت صنعت بیمه پیشی گرفته بود. به صورت سنتی، بیمهکنندگان به تقسیم ریسک میان یکدیگر یا بیمه اتکایی با بیمهکنندگان دیگر متوسل میشدند. هر چند برای اعمال آن نیاز به رقبایی بود که به همدیگر اجازه دسترسی به اطلاعات یکدیگر را بدهند. این نوع از بیمه همچنین احتمال تجمع ریسک را به صورت منطقهای و در یک خط کسبوکار خاص افزایش میداد.
یک راه برای اجتناب از این مشکلات، یافتن بیمه اتکایی خارج از مرزهای ملی بود. اما این نیز به معنای این است که سرمایه به کشورهای دیگر نیز سرازیر میشد، سرمایهای که در آن زمان یک کالای مطلوب برای تداوم رشد اقتصادی و صنعتی به شمار میآمد. شرکتهای بیمه اتکایی اولیه نظیر شرکت کلن و سوئیس به منظور جلوگیری از خروج سرمایه و تقویت اقتصادهای ملی تاسیس شدند.
علاوه بر این، فجایع طبیعی بزرگ نظیر آتشسوزی هامبورگ در آلمان و گلاروس در سوئیس نیاز به گسترش ریسکها را فراتر از بیمهگران داخلی افزایش داد. تاسیس بیمههای اتکایی نهتنها تاسیس شرکتهای بیمه اضافی، به عنوان یک مسیر کارا برای فراهمکردن سرمایه ریسک اضافی ثابت شده است. بیمههای اتکایی به نسبت ارزان راهاندازی و اجرا شدهاند و نیازی به نیروهای فروش بزرگ بیمهکنندگان مستقیم ندارد. بنابراین بیمهکنندگان اتکایی بیش از مشتریانشان شروع به گسترش خطرات کردند. آنها تمایل دارند که بیشتر در عرصه بینالمللی فعالیت کنند و تقریباً در تمامی خطوط تجاری شناختهشده در آن زمان فعالیت میکردند موضوعی که باعث شد ضرر این شرکتها در یک خط تجاری با سود در خط دیگر جبران شود.
بیمهگرهای اتکایی نوپا یک شروع پرفراز و نشیب داشتند، چراکه کسبوکارهای بینالمللی با ضررهای بزرگی دست و پنجه نرم میکردند. در آن روزها ارزیابی ریسک خارج از کسبوکار شرکت الانداچ تقریباً وجود نداشت. بیمهگران اتکایی باید به حرف مشتریانشان اعتماد کرده و تن به بازی سرنوشت میدادند. بسیاری از بیمهگران نتوانستند در برابر تخلیه بدترین خطرات خود روی شرکتهای بیمه اتکایی یا جریمه بیمههای اتکایی برای هزینه تصاحب کسبوکار مقاومت کنند. برای مدتی، به نظر میرسید این ایده کسبوکار جدید به کلی با شکست مواجه شده است. تنها شرکتهایی که به تدریج و با وضع قوانین سفتوسختتر وارد صنعت بیمه شدند، نظیر شرکتهای بیمه اتکایی سوئیس و مونیخ، توانستند موفقیتهایی را در این زمینه رقم بزنند.
با وجود این، ممنوعیت بیمههای اتکایی در انگلستان در سال 1864 برداشته شد و شرکت کانتیننت به عنوان بزرگترین ارائهدهنده بیمههای اتکایی جهانی معرفی شد. بازارهای انگلیسی یک سیستم بیمه اشتراکی با عملکرد مناسب را توسعه دادند که برای زمانی مانع از توسعه شرکتهای بیمه اتکایی شایسته انگلیسی شده بود. این شرکتها همچنان به بیمهگران اتکایی قارهای اجازه داد تا حضور قدرتمندی در بازار رو به رشد آمریکا داشته باشند. آنجا بود که شبکه جهانی بیمه و بیمهاتکایی با سختترین آزمایش تاریخ خود روبهرو شد.
سانفرانسیسکو
زمینلرزه سانفرانسیسکو ساختمانهایی را به ارزش صدها هزار دلار به لرزه درآورد. اما پس از آن حریق بزرگ بود که صدها میلیون دلار از ثروت مردم را سوزاند. هیچ برآوردی از خسارت واقعی ساختمانها وجود ندارد. آغاز مقاله جک لندن که برای هفتهنامه کولیه در 6 می 1906 منتشر شده، مستقیماً به بزرگترین مشکل مقابل بیمهگرها و بیمهگرهای اتکایی در عواقب بعدی فجایع طبیعی اشاره دارد: حریق بزرگ موجب بزرگترین ضرر در تاریخ بیمه شد. آتشسوزی ناشی از زمینلرزه در بسیاری از قراردادهای بیمه قید نشده بود، اما صحنه ویرانی امکان تشخیص اینکه آیا آتشسوزی بهطور مستقیم از زمینلرزه حاصل شده بود را غیرممکن کرده بود. نزاع بهوجود آمده در صنعت بیمه تنها گریبانگیر آمریکا نبود بلکه شرکتهای بیمه تقریباً از سراسر جهان نیز در این ضرر سهیم بودند.
حتی زمانی که هیچ الزام قانونی برای پرداخت وجود ندارد، آیا بیمهگران باید به تعهدات خود عمل کنند؟ در بسیاری از موارد، اثبات اینکه آتش چگونه ایجاد شده است تقریباً غیرممکن است، با این حال، بیمهگرها در نهایت بدون در نظرگرفتن بندهای قرارداد پرداخت غرامت را آغاز کردند. با وجود این، قرن بیستم چالشهای بیشتر و غیرمنتظرهتری برای بیمهگران در آستین داشت.
جنگ جهانی دوم
با آغاز جنگجهانی دوم تنها چیزی که از ارتباط جهانی صنعت بیمه باقیمانده بود نیز قطع شد. اقدامات رژیم هیتلر موجب شد سرمایهگذاران خارجی در خصوص ظرفیت صنعت بیمه آلمان در عمل به تعهدات خود نسبت به شرکتهای خارجی با شک و تردید مواجه شوند و ترس آن را داشته باشند که داراییهای آلمانی آنها به وسیله دولت تصاحب شود. موج میهنپرستان متعصب که در اروپا و دیگر نقاط جهان گسترده شده بود، سهام بازار را به وسیله تصاحب دولت یا شرکتهای دولتی در قلمروهای اشغالی گسترش داد و این در حالی بود که یهودیان و دیگر اقلیتها به طور مشخصی با تبعیض در بیمه مواجه میشدند. رونق بیمه در بازارهای آسیایی نیز به طرز غیرمنتظرهای به پایان رسید. شانگهای به بزرگترین بازار بیمه در آسیا تبدیل شد. در این شهر بود که شرکت پذیرهنویسی آمریکا آسیاتیک و آسیا لایف در سال 1919 تاسیس شد و سپس به نام AIG تغییر نام داد؛ شرکتی که بعدها به عنوان بزرگترین شرکت بیمه دنیا ظهور کرد. قدرتهای جهانی تحت رهبری بریتانیا و آمریکا بازسازی عملکرد سیستم جهانی بیمه را حین جنگ جهانی دوم آغاز کردند. در سال 1944، 44 کشور متحد پیشنویس سفارش مالی و پولی بینالمللی را در
برتون وودز به امضا رساندند. این اقدام برای صنعت بیمه نتایج پیچیدهای دربر داشت.
رونق اقتصاد و افزایش مشکلات
با پایان جنگ جهانی، تلاشها برای بازسازی اقتصاد نیازمند تجارت مواد خام بود و بیمه یک کالای لوکس به شمار میآمد. توافق برتون وودز نقشی را که بیمه در اقتصاد میتواند ایفا کند به حساب نیاورده بود و بهطور کلی از صنایع خدماتی و کالاهای نامشهود چشمپوشی کرده بود. این موضوع کسبوکار را به خصوص برای بیمهگران اتکایی که در سراسر جهان فعال بودند بسیار سخت کرد. کشورهای مایل به در نظر گرفتن حق بیمه اتکایی پرداختشده به شرکتهای خارجی به عنوان یک خروجی سرمایه، کشورهای خود را با حساب سرمایه منفی تنها گذاشتند. انتقال سرمایه رفتهرفته سختتر شد و منوط به مذاکره با بانکهای حسابرسیشده مرتبط بود. با وجود این، اکثر بیمهگرها به تدریج فرصتهای خود را برای رشد در بازارهای داخلی تقویت کردند. بیمهگرهای اتکایی نظیر سوئیس نیز تلاش کردند جای پای خود را در بازارهای مشترکالمنافع محکم کرده و در خارج از مرزها به فعالیت بپردازند. اما بخش بزرگی از جهان برای کسبوکار بسته شده بود، که دلیل اصلی آن گسترش سوسیالیسم و رژیمهای کمونیستی وهمچنین تمایل به بیمههای اتکایی ملی بود.
بازارهای داخلی نیز به نوبه خود با مشکلاتی مواجه بودند. در این میان کمتر بخشی عملکرد بهتری از بیمه خودرو از خود نشان داد. حین جنگ، استفاده شخصی از خودرو محدود شد و بیمه خودرو به چیز غیرقابل اهمیتی کاهش پیدا کرد. بهبود ناگهانی تقاضا پس از جنگ موجب شگفتی بسیاری از بازیگران صنعت بیمه شد. بیمه مسوولیت اجباری در بسیاری از کشورها نهایتاً موجب رشد نمایی بخش بیمه شد. برای حفاظت از بیمهشدگان، بسیاری از دولتها توافقهای تعرفهای را به منظور رقابت میان بیمهکنندگان تشویق کرد. اما حتی با تعرفههای حداقلی مینیمم برای کمک به آنها، شرکتهای بیمه تنها توانستند بخشی از ضرر فنی کسبوکارهای جدید خود را مدیریت کنند. برای بیمههای اتکایی، این چالش با توجه به اندازه سبد بیمهای مشتریان پیچیدهتر بود. تنها شرایط مطلوب بازارهای سرمایهای اجازه میداد که ضررهای شدید با بازگشت سرمایهگذاری جبران شود.
از دهه 1960، بازارهای آسیایی تاثیرگذاری خود روی اقتصاد جهانی را آغاز کردند. کرهجنوبی یک نمونه برجسته در این زمینه است. در سال 1962 یک دسته از اصلاحات انقلابی که روی صنعت بیمه نیز تاثیرگذار بودند، زمینه را برای رشد متوسط اقتصادی سالانه هشتدرصدی مهیا کرد. حجم حق بیمه از 66 هزار دلار در سال 1963 به 5 /1 میلیارد دلار در سال 1980 رسید. دولت با نامگذاری سال 1977 به نام سال بیمه، به طرز چشمگیری در رشد اقتصادی سهیم بود و همچنین نقش مهمی در گسترش بازار بیمه ایفا کرد. وقتی که بازار در سال 1980 باز شد، شرکتهای خارجی به رشد چشمگیر این بخش کمک شایان توجهی کردند. امروز بازار بیمه کرهجنوبی در میان 10 بازار برتر دنیا قرار دارد. اما رونق جهانی همچنین موجب ظهور خطرهای پیچیده و ناشناختهای در بازار بیمه شد. رآکتورهای اتمی، نفتکشهای غولپیکر، هواپیماهای جنگی و ساختمانهای بزرگ، شرکتهای بیمه اتکایی را مجبور کرد تا در خصوص حد و مرز بیمه و تعهدات خود تجدید نظر کنند. مساله مسوولیت چنین بحثهایی را در دادگاههای آمریکایی بهوجود آورد. برخی مدعی بودند صنعت بیمه اتکایی باید در شرایط بحران عمیق وجود داشته باشد.
بهطور نسبی، به اشتراک گذاشتن ضرر یک مشتری، راهحلی ایدهآل برای ریسکهای بزرگ به شمار نمیآید. به عنوان آخرین تلاش متخصصان بیمه و بیمهگرها دسته جدیدی از مدیران بیمههای اتکایی از دانشگاهها استخدام شده و مهندسی ریسک را در کنار مشتریانشان آغاز کردهاند، اقداماتی که نشان میدهد بیمهکنندگان اتکایی در حال توسعه یک هویت جدید هستند.
یکی از مشکلاتی که هنوز راهحلی نداشت بحث بیمه مسوولیت بود. تورم و نرخهای بهره کسبوکار بهعهده گرفتن ریسکهای نرمال را پیچیده کرده و بیمههای مسوولیت بلندمدت این عوامل را تشدید کرده بود. دادگاههای آمریکا اعطای مبالغ بالاتر را برای بیمههای مسوولیت آغاز کردند، به همین منظور تورم فوقالعاده را به هزینههای بیمه مسوولیت اضافه کردند. در اواسط دهه 1980 شرایط به کلی از کنترل خارج شد و رکوردی در دریافت غرامت به ثبت رسید. این شرایط که بحران بیمه مسوولیت نام گرفت تقریباً به تمام شرکتهای بیمه و بیمه اتکایی فعال در آمریکا ضربه زد.
بیمهگرها مجبور به رد سیاستها در تمامی حرفهها و مشاغلی نظیر آتشنشانان، معلمان و خدمات شهری شدند. در پی انتشار مقالهای در مجله تایم در خصوص پوششهای بیمهای، بیمه آمریکایی لغو شد. دولت به سرعت واکنش نشان داد اما این واکنش مانع از ورشکستگی بسیاری از شرکتهای بیمه نشد. بسیاری از بیمهگران خارجی از کشور خارج شده یا از بر عهده گرفتن مسوولیتهای بیشتر صرفنظر کردند. برخی شرکتها در برمودا مستقر شدند و کمک کردند تا این منطقه به عنوان مرکز بیمههای اتکایی در بازار جهانی معرفی شود.
در دهه 1960، کشورها به افزایش ذخایر دلاری خود روی آوردند. در ۱۵ آگوست ۱۹۷۱، ریچارد نیکسون قابلیت تبدیل دلار آمریکا به طلا را به شکل یکطرفه فسخ کرد و عملاً به سیستم برتون وودز پایان داد و دلار را به ارزی بیپشتوانه تبدیل کرد. به این اقدام «شوک نیکسون» میگویند که باعث شد دلار آمریکا تبدیل به ارز اندوخته بسیاری از کشورها شود. بازارهای سرمایه به سرعت خود را با ریسکهای جدید ناشی از نرخ تسریع و تورم پرنوسان تطبیق دادند.
مشتقات آتی مورد استفاده برای جلوگیری از ریسکها و حتی بیمههای اتکایی آتی در اوایل سال 1973 پیشنهاد شد. بحران نفتی سالهای 1973 و 1979 بازارهای بینالمللی را بیشتر ناامید کرد و موجب ظهور سیاستهای نئولیبرال شد. مقرراتزدایی بازارها به واسطه ظهور سیاستهای نئولیبرال بار دیگر موجب تغییر چشمانداز صنعت بیمه شد. بازارها و شرکتها آماده تغییراتی که به آرامی به وسیله سرمایهگذاریهای خارجی در هم شکسته میشد، نبودند. حتی بازار لندن هم زمانی که روش مدیریت آمریکایی به صنعت بیمه وارد شد و بیمهگران بزرگ آلمانی خرید شرکتهای بریتانیایی را آغاز کردند مجبور به تکان خوردن شد. ادغام شرکتهای بیمه قدیمی در اواخر دهه 1980 به یک عرف تبدیل شد و این اتفاق در دهه 1990 نیز ادامه یافت. در حالیکه اغلب این تصاحبها درون صنعت اتفاق افتاد، برخی بانکها و بیمهگران برای یک مدل خدمات مالی جامع آماده شدند، مدلی که شامل بانکداری، حقوق بازنشستگی و گاهی اوقات نیز بیمه مسکن میشد. شرکتهای بزرگ در بازار آمریکا حضور یافتند جایی که جدایی تدریجی بانکداری سرمایهگذاری و تجاری فرصتهای بازار جدیدی را بازگشایی کرده بود.
بانکدارهای سرمایهگذاری، بیمهگران، مدیران صندوقهای بازنشستگی و معاملهگران اوراق بهادار در برخی موارد همگی زیر یک سقف مشغول به کار بودند. پرسشی که باقی مانده بود این بود که آیا آنها واقعاً با یکدیگر کار میکنند؟ موفقترین بخش این روند مالی استفاده از بانکها به عنوان کانال توزیعی برای محصولات و خدمات بیمهای بود. اغلب خطوط کسبوکار دیگر به صورت جدا باقی مانده بودند.
توفانهای بزرگ نظیر توفان اندرو در سال 1992 نیاز به ظرفیت بیشتر برای کنترل فجایع طبیعی را بیشتر نشان داد. شرکت بیمهاتکایی سوئیس در توسعه محصولات جدیدی که پوشش کافی را برای بازارهای سرمایهای ایجاد کند، اقداماتی نوآورانه انجام داد. بیمه اوراق بهادار مرتبط با بیمه (ILS) طراحی شدند و بعدها برای پوشش مرگومیر و ریسکهای دیگر مورد استفاده قرار گرفت و به داستان موفقی تبدیل شد که هنوز هم در صنعت بیمه دنیا به کار گرفته میشود.
در بسیاری از کشورهای جهان، هزاره سوم با خوشبینی گستردهای آغاز شد. مزایای جهانیشدن و پیشرفت تکنولوژیک اثر چشمگیری روی زندگی میلیونها نفر در سراسر جهان داشت و تجارت جهانی سریع این سیگنال را میداد که اقتصاد جهان در حال رشد است. هرچند این خوشبینی به سرعت جای خود را به ترس و نااطمینانی داد و در اولین دهه از قرن بیستم چالشهای اصلیای که صنعت بیمه هماکنون با آن سروکار دارد به وجود آمدند.
تروریسم، بحرانهای مالی، فجایع طبیعی، بیماریهای همهگیر، طول عمر و تغییرات در محیط قانونگذاری اوضاع را تغییر داد. حمله تروریستی 11 سپتامبر جان نزدیک به سه هزار نفر را گرفت که بسیاری از آنها برای شرکتهای بیمه و خدمات مالی کار میکردند. علاوه بر از دستدادن غمانگیز زندگی، یازده سپتامبر نشاندهنده عصر نوسانات سیاسی ادامهدار و نگرانیهای امنیتی جهانی بود.
با پرداخت 8 /23 میلیارد دلار به وسیله شرکتهای بیمه، حادثه یازده سپتامبر به گرانترین فاجعه بیمهشده ایجادشده به وسیله بشر در زمان خود و دومین خسارت گران بیمهشده پس از توفان اندرو تبدیل شد. ارزیابی خسارت یک تعهد بسیار پیچیده بود، ادعاهای بزرگ برای تعدادی از ریسکها نظیر حملونقل هوایی، املاک، خطوط مسوولیت، اختلالات کسبوکار و بیمه عمر به ظاهر نامربوط میآمد.
بیمهگران به این موضوع رسیده بودند که دیگر نمیتوانند با شرایطی مشابه گذشته بیمههای تروریسم را ارائه دهند. همین موضوع باعث شد تا به جز تعداد انگشتشماری، همه شرکتهای بیمه از پوشش تروریسم صرفنظر کنند. بازار بیمه مستغلات و حملونقل هوایی به سرعت با راهحلهای جایگزینی مواجه و بازار بیمه تروریسم مستقل متولد شد. اندازه و پیچیدگی خسارات، نهتنها شرکتها بلکه جامعه را مجبور کرد تا به شکل متفاوتی درخصوص ریسک بیندیشند. هرچند بازارهای سهام پس از حادثه یازده سپتامبر همچنان قدرتمند باقی ماند، این حمله اقتصاد جهانی را فلج کرد که این موضوع ناشی از تاثیر نااطمینانی در بازارهای سهام جهانی بود.
بیمهگران به رقابت خود با بازارهای مالی بیثبات حین این دوره پرنوسان ادامه دادند. حباب داتکام پس از حادثه یازده سپتامبر و بلاتکلیفی سیاسی جنگ متعاقب آن روی سرمایهگذاری بیمهگران و شرکتهای بیمهاتکایی تاثیر گذاشت و باعث شد بسیاری از شرکتها ارزش داراییهای خود را تعدیل کنند.
برخی بیمهگران و به خصوص شرکتهای بیمهاتکایی اروپایی، یک برنامه پرشتاب را برای تقویت مدیریت ریسک، نظارت و مدیریت سرمایه خود آغاز کردند. آنها نظام خود به منظور مدیریت تجمع ریسک و مسوولیتها در پورتفوی داراییهای خود را تقویت کرده و مدلهای اقتصادی نخست را توسعه دادند. تمامی این اتفاقات در پایان بازار نرم رخ داد. نرخهای پایین و ادعاهای مسوولیت رو به رشد به منظور کاهش سود بیمهگران آمریکایی آغاز شد و قیمتها در برخی خطوط تجاری رشد بیشتری را آغاز کردند. خسارات یازده سپتامبر نیز موجب شتابدهی این روند شد و تقریباً یکشبه هزینههای بیمه سر به آسمان کشید. سختتر شدن شرایط بازار بیمه به بازیابی سودآوری کمک کرد اما این سودآوری چهار سال بیشتر طول نکشید و بازار با دومین فاجعه بزرگ مواجه شد.
بیمه و توسعه
تاکنون عملاً هیچ تحقیق آکادمیکی در خصوص نقش اقتصادی بیمه صورت نگرفته است: در نظر گرفتن ریسک تقریباً در اکثر واحدهای اقتصادی غایب است. هرچند در حال حاضر وسیله بانک جهانی و آنکتاد بخش عظیمی از پژوهشهایی را مورد حمایت قرار دادهاند که نشان میدهد رشد ناشی از توسعه بخش بیمه به توسعه اقتصادی منجر میشود. به نظر میرسد این پژوهشها برای بیمههای غیرعمر در تمامی مراحل توسعه و بیمههای عمر در مراحل پایانی توسعه اعمال شده است. شواهد موجود در تاریخ نشان میدهد این فرآیند تکرارپذیر خواهد بود.
پژوهشی در سال 2003 به وسیله ایمپاویدو صورت گرفت که نقش محوری بیمه را در حمایت از ایجاد اعتبار و تامینمالی تجاری، و همچنین توسعه بازار سهام و بازارهای بدهی بلندمدت نشان داد. بحرانهای مالی اخیر همچنین عدم اطمینان وامهای بانکی (به خصوص وامهای خارجی) تحت فشار و اهمیت توسعه منابع مالی مطمئنتر بلندمدت را نشان میدهد. در نهایت در حال حاضر مشخص است که بازارهای ریسک میتوانند نقشی کلیدی در محافظت کشورهای در حال توسعه از فشارهای نقدینگی و مالی ناشی از فجایع طبیعی بزرگ ایفا کنند.
مثالهای کمی از ناکامی بخش بیمه و اثر منفی آن روی اقتصاد وجود دارد. در بسیاری از موارد این موضوع ناشی از ارتباط با بخش بانکداری بوده است: بحران جامائیکا در اواخر دهه 1990 شاید شناختهشدهترین مثال باشد. یک مورد از نمونههای اخیر تاثیر روی اقتصاد، فروپاشی HIH در استرالیا بوده است که تهدیدی برای توقف صنعت ساختوساز به شمار میرفت چرا که فاقد پوشش بیمهای مورد نیاز بود.
هرچند این موضوع به سرعت اصلاح شد. بهطور مشابه یکی از موارد اخیری که نقدینگی چشمگیر منبع ناکامی بیمهگر شد، کنفدراسیون لایف در کانادا بود که تمامی سرمایه نقدی خود را برای لیزینگ و یارانههای املاک تخلیه کرد. اکثر بیمهگران به دلیل ناتوانی در پرداخت دیون خود با شکست مواجه میشوند، اگر چه جریانهای نقدی کاهشیافته اغلب به عنوان نشانهای است که مشکلات برای شرکتهای بیمه غیرعمر در حال پدیدار شدن است. بیمه میکرو برای بخشهای غیررسمی و ضعیف هنوز در مراحل اولیه توسعه است اما پتانسیل قابل توجهی هم در اعتبارات مرتبط با MFI و هم در اهداف امنیت اجتماعی از طریق سازمانهای محلی دارد.
آزادسازی
فشار زیادی روی کشورهای در حال گذار به منظور ورود بخشهای بیمهای محلی خود به رقابت بینالمللی وجود دارد، حتی اگر این راه به معنای توانایی برای ایجاد یک شرکت تابعی داخلی یا سرمایهگذاری مشترک باشد. این فشار از منابع مختلفی میآید، هرچند از مذاکرات سازمان تجارت جهانی به عنوان مهمترین عامل یاد میکنند. تعدادی از کشورها با باز کردن بخشهای بیمه خود به عنوان یک تجارت برای دسترسی کالاهای فیزیکی پیشرفته به بازارهای توسعهیافته یا منحرف کردن توجهات از بخش بانکداری خود موافقند. متاسفانه به دلیل اینکه بخش بیمه کوچک است، آزادسازی اغلب شتابزده و ضعیف انجام شده و بیمهگران خارجی طبقه متوسط را دستچین کرده و تقریباً هیچ انتقال تکنولوژیکی اتفاق نمیافتد. قبل از بازکردن بازار بیمه گامهایی حیاتی مورد نیاز است که شامل تقویت رژیم قانونگذاری و بالابردن ظرفیت نهاد نظارتی یا دستکم همکاری تمامی مالکیتهای دولتی و بیمهگران کنترلی خواهد بود. همچنین ممکن است نیاز باشد تا کلاسهای بیمه اجباری نظیر بیمه شخص ثالث بر اساس یک پایه مالی و عملیاتی معتبر شکل بگیرد.
بحرانهای مالی، مقررات و چشمانداز مثبت
برای بخش بانکداری جهانی، بحران مالی سال 2008 یک فاجعه بود اما برای اقتصاد واقعی این بحران دربردارنده شدیدترین و دراماتیکترین سقوط پس از رکود بزرگ بود. با وجود این، شرکتهای بیمه بهتر آماده شدند. با توجه به تفاوت مدل کسبوکار و مقررات آنها با بانکها، بیمهگران توفان مالی بهوجود آمده از سوی بحران رهن و ناکامی برادران لمن را در سال 2008 تحمل کردند.
بهطور کلی، صنعت بیمه نسبت به مشکلات بخشهای دیگر به طرز قابل توجهی انعطافپذیر بوده است. بحرانهای بهوجود آمده در تاریخ نشان میدهد چگونه بیمهگران در معرض مشکلات نقدینگی مشابه با بانکها قرار نگرفتهاند.
اعتماد در مدل کسبوکار بیمه تقویت شد. با این همه، درسهایی برای بخشهای قانونگذاری، مدیریت ریسک و سرمایهگذاری وجود دارد. برای مثال، اوراق قرضه دولتی که برای دههها به عنوان یک سرمایهگذاری کمخطر شناخته میشد میتوانست با افزایش نظارت مسائل مالی در کشورهای مستقل به سرعت سمی شود. بیمهگران گرفتار در توفان مالی 2008 به دو دسته تقسیم شدند: بیمهگران تضمین مالی و آنهایی که در فعالیتهایی شبیه بانک نظیر سوآپ نکول اعتباری و مشتقات شرکت داشتند. با وجود این، اکثریت بیمهکنندگان در سراسر دنیا مسائل اندکی را از نوسانات بازارهای سرمایهای تجربه کردند و حتی در آن سطح، بحرانهای مالی قبلی به آنها آموخت که توازن پورتفوی آنها تا چه حد اهمیت دارد و میتواند از میزان خسارات وارده کم کند.
بحران مالی، پیامدهای دیگری برای شرکتهای بیمه داشت. این بحران زنگ خطر را برای سیاستگذاران و قانونگذاران در سراسر دنیا به صدا درآورد که آنها به استانداردهای قانونگذاری باثبات و افزایش همکاری میان ناظران نیاز دارند. این موضوع همچنین نیاز به تقویت بیشتر مدیریت و نظارت ریسک را تاکید کرد و موجب شد تا قانونگذاران بیمه اصلاحاتی اساسی را در اروپا و ایالات متحده انجام دهند، اصلاحاتی که در بازارهای دیگر نیز گسترش یافت.
در آمریکا اصلاحات والاستریت داد-فرانک و قانون حمایت از مصرفکننده یک تحول اساسی را برای بانکداری به همراه داشت و موجب ایجاد دفتر بیمه فدرال به منظور جمعآوری داده برای بیمهگران شد و پیشنهاداتی را برای تغییر مقررات دولتی بیمه داد. قوانین اروپایی اندکی نسبت به آمریکا عقب ماند. در اواسط دهه 1990، ایالات متحده مدل برپایه ریسک کلی را برای مقررات سرمایهای در شرکتهای بیمه توسعه داد. در آن زمان، اروپا همچنان از سیستم وصولI ل (Solvency system) استفاده میکرد که عمدتاً بر اساس رژیم قابل وصولی بود که EEC برای بیمهگران در سال 1973 ایجاد کرده بود و اغلب به تعریف مقررات سرمایهای مورد نیاز برای ریسک بیمهشده وابسته بود. اما مدلهای اندازهگیری ریسک پیچیدهتر تقریباً 30 سال پیش ایجاد شد و به تبع آن بخشنامه وصول II با مقیاسهای وسیعتر و همچنین اثربخشی بیشتر روی بیمهگران نوشته شد. این موضوع به خاطر مقررات سرمایهای شدیدتر برای شرکت بیمه بود که نهایتاً از طریق محصولات تاثیرگذار بود ولی در برخی حالات به مصرفکنندگان منتقل نمیشد.
در حالی که بسیاری از کشورهای دنیا خود را با سیستم قانونگذاری بر پایه ریسک نوع آمریکایی وفق داده بودند، بخشنامه وصول II تاثیر عظیمی روی شرکتهای بیمه سراسر دنیا داشت حتی قبل از اینکه به مرحله اجراییشدن برسد. نهتنها در اروپا، بلکه بسیاری از کشورهای خارج از اتحادیه اروپا نیز به ارزیابی مدل وصول II از منظر تطبیق به منظور استفاده از آن روی آوردند. در واقع این بخشنامه، یک راهنمای کاربردی برای تنظیم یک برنامه مدیریت ریسک جامع برای بیمهگران فراهم میآورد، البته اجرایی شدن این بخشنامه نیز هزینه زیادی به همراه داشت. قطعاً، رکود بزرگ نیز برخی از اصول بیمه و بیمه اتکایی را مجدداً تاکید کرد: برای درک ریسکهای اساسی، برای به چالشکشیدن مدلیهایی که آینده را ارائه کرده و گذشته را دنبال میکرد، و برای درک چیزهای غیرقابل درک.
مسائل و چالشهای امروز شرکتهای بیمه بسیار زیاد است. پیرشدن جمعیت، فجایع طبیعی، بیماریهای همهگیر، تروریسم، راهحلهای انرژی، ثبات مالی، امنیت غذایی یا تغییرات اقلیمی تنها بخشی از فهرست بلندبالایی است که باید بیمهکنندگان و شرکتهای بیمه اتکایی به آنها توجه کنند. راهحلها باید هم برای محصولات سنتی و هم برای محصولات مالی نظیر ریسکهای بازار سرمایه و اوراق بهادار پیدا شوند. در واقع، هنر مدیریت ریسک طی 150 سال گذشته ثابت باقی مانده است، چیزی که تغییر کرده پیچیدگی این ریسکها، توزیع جهانی و وابستگی این ریسکها به یکدیگر است. اما درسهای بسیاری که از تاریخچه طول و دراز بیمه و بیمهاتکایی گرفته شده است میتواند صنعت بیمه را برای مقابله با چالشهای بیشتری در آینده آماده کند.
بیمههای عجیب و غریب
در سالهای اخیر پای بیمه علاوه بر املاک و عمر و اتومبیل و... به سرمایههای غیرمادی و چیزهایی که شاید برای خیلیها مهم نباشد، هم کشیده شد. از بیمه صدای خوانندگان چون بروس اسپرینگستین و راد استوارت گرفته تا ساق دست و پای فوتبالیستهایی چون مانوئل نویر و دیوید بکهام. لبخند جولیا رابرتز، انگشتان شست فرناندو آلونسو قهرمان اسپانیایی فرمول یک دنیا، اعضای بدن دنیل کریگ بازیگر مشهور هالیوود، دندانهای کن داد و موهای افشان تروی پولاملو تنها بخشی از عجیبترین بیمههای سالهای اخیر به شمار میآیند. پدیدهای که با بیمه تارهای صوتی سالار عقیلی به ایران هم کشیده شد.
دیدگاه تان را بنویسید