بررسی نقش ایران در احیای کریدورهای مربوط به راه ابریشم در گفتوگو با محمدحسین کریمیپور
دریای فرصتها در راه
اگر ما در کنار مزیت جغرافیای خود، ایجاد قدرت ملی، ایجاد وحدت داخلی و صرف توان و سرمایه ملی را برای تمرکز بر موضوعات استراتژیک بسیج و تجهیز نکنیم، طبعاً حضورمان در جریانات بزرگی مانند احیای راه ابریشم نیز همچنان انفعالی خواهد بود.
محمدحسین کریمیپور، مشاور عالی اتاق ایران، جریانی را که با اسم «جاده ابریشم» در سطح جهانی در حال احیاست یک اتفاق بزرگ و یک ایده بسیار کلان جهانی توصیف میکند «که قرار است بزرگترین جریان انتقالی سرمایه، نیروی انسانی، انرژی، مواد اولیه و کالا را در بخش بزرگی از جهان از سواحل شرقی چین تا سواحل غربی اروپا شکل داده، بیش از 50 اقتصاد کوچک و بزرگ را درگیر کند». او میگوید: «این اتفاق بسیار وسیعتر و عمیقتر از ایجاد یک خط حمل و نقل و یک خط مواصلاتی است. در یک برنامه وسیع چینی، مجموعه وسیعی از تمهیدات از قراردادهای سیاسی، تعریف کریدورهای فنی تا ایجاد موسسات عظیم سرمایهگذاری و بانکی تخصصی یک به یک برای پشتیبانی از این طرح سر برمیآورند.» اما ایران که در روزگار کهن در نقطه ثقل راه تاریخی ابریشم قرار داشته، از این ایده کلان چه نصیبی دارد؟ مشاور عالی اتاق ایران معتقد است: «سیاستمداران، متفکران توسعه و اقتصاددانان ایرانی کمتر از هر ملت بزرگی در منطقه با ادبیات راه ابریشم و کریدورهای مرتبط با آن و اتفاقهای بزرگی که در حال رخ دادن در آن است، آشنا هستند.» او در تحلیل علت این موضوع اظهار میکند: «ایران به قدری
درگیر مسائل داخلی و تنشهای منطقهای شده که توان و اشتیاقش برای درگیری در جریانات فکری و استراتژیک بزرگ جهان بهطور تاسفباری کم شده است.» کریمیپور تاکید میکند: «ایران در راه ابریشم، به رقابت با چین نیازی ندارد بلکه باید با زیرکی بیشتر سهم خود را از این سفره برگیرد. اصل موضوع احیای جاده ابریشم حجم وسیعی از کسب و کار و در نتیجه اشتغالآفرینی برای ایران و تمام کشورهایی که در این مسیر قرار دارند به ارمغان میآورد. البته باید برنامهریزی کرد و آماده بود، اما متاسفانه ما تا به حال در این زمینه و برای بهره بردن از این فرصت کاری نکردهایم.» او در عین حال معتقد است: «در محدوده همسایگی ما دریایی از فرصتها، منتظر ایرانیان است.»
طرح جاده ابریشم که در حال حاضر از سوی چین مطرح و پیگیری میشود، چه مبنایی دارد؟ در شرق آسیا چه اتفاقی دارد میافتد؟
به نظر میرسد بزرگترین تغییر استراتژیک در ابعاد جهانی در ربع قرن پیش رو در شرق آسیا و آن هم حول محور چین، در حال تکوین است. چین در چند دهه اخیر، سهم خود را در اقتصاد دنیا بالا برد و از یک کشور حاشیهای به یک بازیگر اصلی تبدیل شد. چین کارخانه دنیا شد، و این تحول با خودش تکنولوژی، دانش فنی و سرمایه را به چین برد. چین در سالهای اخیر در حال پوستاندازی است. یعنی نهتنها همچنان یک مرکز بزرگ تولید جهانی است، بلکه در حال تبدیل شدن به یک مرکز تولید تکنولوژی، یک مرکز تامین سرمایه و یک بازار بزرگ مصرف است. چین بیتردید یک ابرقدرت اقتصادی است. تا امروز اتفاق بزرگ توسعه، غالباً در بخشی از جمعیت چین که در ساحل شرقی متمرکز بودند و در ساحل اقیانوس آرام شکل گرفت. یعنی میتوان گفت تا امروز کمتر از یکچهارم جمعیت چین بهطور معنیدار درگیر توسعه چینی بودهاند. حال دولت چین مشتاق است این توسعه را به مناطق مرکزی و مناطق بسیار عقبماندهتر غربی چین بکشاند. این نهتنها نوعی تلاش برای چند
برابر کردن حجم اقتصاد چین و ایجاد یک اقتدار بزرگ اقتصادی برای دولت چین است، بلکه تلاش برای ایجاد ثبات در کشوری است که امروز شهروندانش در غرب فقیر نسبت به شرق ثروتمند احساس عقبافتادگی و مورد ظلم واقع شدن میکنند. به عنوان مثال اقلیتهای مسلمان غرب چین سالهاست که ناآرامیهای سیاسی و مذهبی بروز میدهند. ناآرامیهایی که بستر آن احساس عقبافتادگی و مطرود شدن در روند توسعه چین است. چین تلاش خواهد کرد ساحل پیشرفته شرقی چین را که از آن طریق بنادر چین، اقتصاد این کشور را به اقتصاد جهان میدوزند، به نواحی مرکزی و غربی و در امتداد آن به قلب آسیا و از طریق پاکستان و ایران و در امتداد آن از طریق ترکیه و قفقاز به اروپا وصل کند. این یک ایده بسیار کلان جهانی است که قرار است بزرگترین جریان انتقالی سرمایه، نیروی انسانی، انرژی، مواد اولیه و کالا را در بخش بزرگی از جهان از سواحل شرقی چین تا سواحل غربی اروپا شکل داده، بیش از 50 اقتصاد کوچک و بزرگ را درگیر کند. این اتفاق بزرگ موضوعی است که امروز، اسم باستانی «جاده ابریشم» بر آن گذاشته شده است. این اتفاق بسیار وسیعتر و عمیقتر از ایجاد یک خط حمل و نقل و یک خط مواصلاتی است.
در یک برنامه وسیع چینی، مجموعه وسیعی از تمهیدات از قراردادهای سیاسی، تعریف کریدورهای فنی تا ایجاد موسسات عظیم سرمایهگذاری و بانکی تخصصی یک به یک برای پشتیبانی از این طرح سر برمیآورند. این یک اتفاق بزرگ است که غربیها زودتر از هر کسی متوجه اهمیت آن بودهاند. به همین علت، دکترین کلان آمریکا بر این متمرکز شده که آمریکای مستغنی از نفت، دست و پای خود را از خاورمیانه جمع کند و به تلاش برای انتقال قدرت نظامی و توجه سیاسی آمریکا به شرق آسیا همت گمارد. چرا که آمریکا احساس میکند دنیای فردا را بیش از هر چیز موتور در حال رشد شرق آسیا به جلو میبرد. این یک اتفاق بسیار بزرگ است که بخشی از آن کریدورهای حمل و نقل است. البته در کنار کریدورهای حمل و نقل، مسیرهای انتقال انرژی به صورت خطوط لوله، شبکههای برق و مناطق تولید برق نیز در حال شکلگیری است. موضوع کریدورهای حمل و نقل، جادهها، ریلها، خطوط لوله و خطوط برق بخشی از آن ایده بزرگ است و تامین سرمایه و قراردادهای تجاری بخش دیگری از آن ایده. ابرکریدور اصلی همان مفهوم شرقی غربی جاده ابریشم است که از ساحل شرقی چین به ساحل غربی اروپا میرسد و همچنین شاخههایی از آن منشعب
میشود که چینیها در حال طراحی و اجرای آن هستند. به عنوان مثال کریدور 36 میلیارددلاری کاشغر - گوادر که به مرز شرقی ایران بسیار نزدیک است و فاصله آن در نزدیکترین محل به خاک ایران، تنها 70 کیلومتر است، یکی از کریدورهای جنبی است که تلاش میکند آن کریدور اصلی را تغذیه کند. این کریدور فرعی که مسیر 9000 کیلومتری سین کیانگ به بنادر شرقی را به 2000 کیلومتر تقلیل میدهد، شریان دسترسی توسعه غرب چین به مواد اولیه و مسیر انتقال کالا از این منطقه دورافتاده به جهان است. برای کریدورهای متعدد دیگر نیز چینیها در حال طراحی و انعقاد قرارداد با کشورها هستند. ملتهایی که هشیارتر و بیدارتر هستند، برای خلق کریدورها و بسترهای حمل و نقل و انتقال انرژی با چین یا بدون چین به تکاپو افتادهاند تا وقتی جریان کلی و بزرگ شرقی-غربی راه ابریشم راه میافتد، بتوانند حداکثر منافع را از این جریان بزرگ به دست بیاورند.
آنطور که شما تشریح کردید به نظر میرسد جریانساز اصلی و اول احیای جاده ابریشم چین است، اما ایران هم به این موضوع توجه دارد و به عنوان مثال آقای آخوندی، وزیر راه و شهرسازی، در ماههای اخیر بارها بر اهمیت نقش ایران در جاده ابریشم تاکید کرده و از قصد ایران برای احیای جاده ابریشم در شقوق مختلف هوایی، جادهای، ریلی و دریایی سخن گفته است. به نظر شما با وجود رقیبی مثل چین، ایران چگونه میتواند در جریان احیای این راه و کریدورهای فرعی وابسته به آن نقشآفرینی و سهمخواهی کند؟ آیا در روند احیای جاده ابریشم ایران میتواند با چین رقابت کند و سهم مناسبی از مزایای استراتژیک و تجاری که در این جریان قرار دارد، به دست بیاورد؟
سهم کشورها و میزان انتفاع کشورها از چنین جریانات بزرگی به موقعیت سوقالجیشی آنها هم ارتباط دارد، اما همه موضوع این نیست. بلکه به میزان قدرت اقتصادی و نظامی کشورها و توان دیپلماتیک آنها هم بستگی دارد. حداقل در مساله کریدور، من ایران را مشغولتر از این میبینم که بتواند به چنین جریانات کلان توسعهای با جدیت بپردازد. در واقع امروز نخبگان ایرانی به قدری درگیر رقابت قدرت داخلی، مسائل اقتصاد
داخلی و درگیریهای خاورمیانه هستند که فرصت و توانی برای فکر کردن، برنامهریزی و صرف هزینه برای مسائل استراتژیک مانند این موضوع، در کشور باقی نمیمانَد. بنا به همین علت است که ما بیشتر در حالت منفعل به سر میبریم تا حالت فعال. البته ایران موقعیت استراتژیک ممتاز و بینظیری دارد. اگر ما در کنار مزیت جغرافیای خود، ایجاد قدرت ملی، ایجاد وحدت داخلی و صرف توان و سرمایه ملی را برای تمرکز بر این موضوعات استراتژیک بسیج و تجهیز نکنیم، طبعاً حضورمان در جریانات بزرگی مانند احیای راه ابریشم نیز همچنان انفعالی خواهد بود. در سفر اخیر هیات اقتصادی ایران که به همراه هیات سیاسی رئیسجمهور کشورمان به پاکستان انجام شد، دریافتم که سیاستمداران، متفکران توسعه و اقتصاددانان ایرانی کمتر از هر ملت بزرگی در منطقه با ادبیات راه ابریشم و کریدورهای مرتبط با آن و اتفاقهای بزرگی که در حال رخ دادن در آن است، آشنا هستند. باید گفت متاسفانه آن نشاطی را که من در پاکستان، هند و ژاپن در تحلیل این اتفاق بزرگ توسعهای میبینم، به هیچ وجه در ایران مشاهده نمیشود. علت این است که ایران به قدری درگیر مسائل داخلی و تنشهای منطقهای شده که توان و
اشتیاقش برای درگیری در جریانات فکری و استراتژیک بزرگ جهان بهطور تاسفباری کم شده است. توجه به این نکته ضروری است که ایران در راه ابریشم، به رقابت با چین نیازی ندارد بلکه باید با زیرکی بیشتر سهم خود را از این سفره برگیرد. اصل موضوع احیای جاده ابریشم حجم وسیعی از کسب و کار و در نتیجه اشتغالآفرینی برای ایران و تمام کشورهایی که در این مسیر قرار دارند به ارمغان میآورد. البته باید برنامهریزی کرد و آماده بود، اما متاسفانه ما تا به حال در این زمینه و برای بهره بردن از این فرصت کاری نکردهایم. در حالی که اکنون کریدور گوادر-کاشغر در حال اجراست و همچنین سالهاست کریدور چابهار-شمال ملعبه هندیهاست و سنگ روی سنگ گذاشته نشده است.
به رقابتهای داخلی و مسائلی که ایران با آنها درگیر است اشاره کردید و این رقابتها و مسائل را عاملی برای غفلت ایران از اهمیت فکر کردن، برنامهریزی و صرف هزینه برای جریانات کلان توسعهای و مسائل مهمی مانند موضوع احیای جاده ابریشم و بهره بردن از سهم خود در این موضوع توصیف کردید. آیا رقیبانی که ایران در این عرصه دارد، در کشورهای خود درگیر چنین مسائلی نیستند؟ این کشورها نسبت به ایران چه مزایایی دارند که درباره این موضوع نسبت به ایران بانشاطتر و آگاهانهتر عمل میکنند؟
واقعیت این است که ما رقابتهای داخلی خود را به یک جنگ کور قدرت تبدیل کردهایم. ما دو جناح داریم که یکدیگر را با بدترین ابزار و شدیدترین اتهامات رد میکنند. در فضای فقدان احزاب و در فقدان ساختارهای سیاسی پاسخگو، نوعی ملغمه سیاسی در کشور ایجاد شده که شما در آن فقط جنگهای سلبی قدرت و جنگهای جناحی را میبینید. این مسائل فرصتی برای رقابت سالم و سازنده نمیگذارد. امروز در کشورهای دیگر به عنوان مثال در هندوستان، بخشی از جنگ قدرت در قالب برنامهها و ایدههایی است که احزاب روی میز میگذارند. پس از آن هم ارزیابی جامعه و متفکران از
عملکرد احزاب در زمان به دست گرفتن دولتهای محلی و دولت ملی صورت میگیرد. چون ما در ایران این ابزارها را نداریم، درگیر نوعی رقابت سنگین حیدری-نعمتی شدهایم که مسائل مورد توجه بازیگران را به سطحی بسیار نازل تقلیل داده است. من اتاق فکر اصیلی منطبق با معیارهای جهانی در ایران نمیشناسم. به مفهوم جهانیاش، جنگ افکاری در کار نیست.
کشور ما برای موفقیت در این رقابت جهانی چه مزیتهایی دارد؟
واقعیت این است که ترکیب حاکمیت-ملت ایرانی اگر امروز خودش را سازمان بدهد و هوشمندانهتر و مسوولانهتر از وضعیتی که در حال حاضر دارد، وارد صحنه شود، داشتههایش به هیچوجه ناامیدکننده نیست. من چند نمونه از این موارد را نام میبرم تا معلوم شود ما چه دارایی بزرگی داریم که از آن بهینه استفاده نمیکنیم. یکی موقعیت سوقالجیشی است. موقعیت سوقالجیشی ما در هرگونه انتقال مواد خام، مصنوعات و انرژی در یکی از مهمترین مناطق دنیا قابل توجه است. نکته دوم این است که ایران از معدود کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست که مفهوم ملت-دولت در آن پایدار است. در بسیاری از کشورها این مفهوم متلاشی شده یا در خطر است. نکته سوم امنیت در ایران است. ایران در زمینه امنیت و در افق ثبات امنیت 25ساله، در منطقه بینظیر است. نکته بعدی نیروی انسانی است. من ادعا نمیکنم ما توسعهیافتهترین نیروی انسانی منطقه را داریم. آمار این را نمیگوید، اما در منطقه با توجه به حجم کشورمان و کاری که در زمینه آموزش انجام شده، ما امروز یک نیروی انسانی کمنظیر داریم. نکته دیگر منابع
داخل کشور است؛ ترکیبی که ما از منابع زیرزمینی و گستره و حجم آن در نقاط مختلف این کشور وسیع داریم، بینظیر است. و ما یک بازار محلی 80 میلیوننفری در داخل و یک بازار چند صدمیلیوننفری با مشتریان بالقوه در همسایگی داریم. در صحنه رقابت آنچه کم داریم هوشمندی، حاکمیت اقتصادی بهینه و کار جمعی ملی است. صحنه امروز ما کاملاً صحنهای است که حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند «انی لا اخاف علی امتی الفقر و لکن اخاف علیهم سوءالتدبیر» یعنی من برای امتم نگران فقر (کمبود منابع) نیستم، بلکه بر ایشان از سوءتدبیر میترسم. سوءتدبیر یعنی اینکه یک ملت-حاکمیت بر سر پررفت و آمدترین مغازه سه نبش عالم نشسته، انبارهای زیر این مغازه از بیشترین کالاهای مرغوب دنیا انباشته است و همه همسایگان برای رفت و آمد و تبادل محتاج این موقعیت هستند، اما مشغول کاسبی پررونقی نیست. مسائل اصلی ما در ایران مسائلی است شبیه اصلاح حکمرانی اقتصادی، کوچک کردن حاکمیت ابرفربه، کاهش فساد، برنامهای شدن در کشوری که از تورم نامعقول اسناد استراتژیک در رنج است، تحکیم وحدت ملی و ارتقای اخلاق سیاسی. مسائل ما اینهاست، وگرنه دست روزگار به ما همه چیز برای سیادت در منطقه
خاورمیانه داده است.
همکاریهایی که ایران بهویژه پس از برجام با سایر کشورها آغاز کرده از جمله به عنوان مثال همکاری با کشورهایی مانند ایتالیا که نخستوزیرش در اتاق بازرگانی ایران از فکر کردن به جاده ابریشم سخن گفت، چگونه ممکن است به توسعه بهرهبرداری ایران از موقعیتی که دارد کمک کنند؟
هیچ ملتی برای ما دلسوزتر از خودمان نیست. روسها، چینیها، ایتالیاییها، عراقیها و افغانها وقتی به تهران میآیند، به دنبال به حداکثر رساندن منافع خود هستند. هیچ کدام از اینها وقتی به ایران میآیند، در پی کمک کردن به ما، حل مسائل ما و نگران آینده ما نیستند. راستش این است که وقتی ما هم به رم، بغداد و اسلامآباد میرویم، همینطور است. این طبیعت کسب و کار و تجارت است. پس آنها میآیند که منافع خودشان را حاصل کنند. اینکه ما چقدر از این رفت و آمد منفعت میبریم کاملاً به این موضوع بستگی دارد که ما چقدر آماده منفعت بردن باشیم. به عنوان مثال در مقوله جذب FDI (سرمایهگذاری مستقیم خارجی)، اگر ما خود را یک ملت هوشمند، دارای یک برنامه مدون و مشغول بهبود فضای کسب و کار داخلی نشان دهیم، میتوانیم جذب سرمایه و تکنولوژی کنیم. اما اگر یک مقام
مسوول از سرمایهگذاری استقبال کند و مقام دیگر سرمایهگذاری خارجی را تهدید اعلام کند، طبعاً از این رفت و آمدها جز خرید کالا، چیزی نصیب ما نمیشود. در تحولات دنیا، ملت-حاکمیتهای هوشمند حتی از جنگ بهره میبرند، اما حاکمیتهای غیرهوشمند حتی اگر پول بر سرشان ببارد ضرر میکنند. مثال بارز این موضوع بلیه نفت برای اقتصاد ایران در 80 سال گذشته است. نفت پول نقد است، اما به دلیل اینکه ما هوشمند رفتار نکردهایم، در کشور ما به یک عذاب و بلیه تبدیل شده است. همین نفت در نروژ باعث آبادانی و ثبات این کشور و ذخیره برای پنج نسل آینده نروژی شده است. در این رفت و آمدها هم این امکان وجود دارد که با استفاده از توجه دنیا به بازار بزرگ، امن و بهرهمند از انرژی و نیروی انسانی ایران که میتواند کارخانه خاورمیانه و شمال آفریقا بشود و با توجه به اینکه بازار ایران میتواند بازار 400 میلیوننفری اطرافش فرض شود، برای ایرانی کار و کسب و اشتغال ایجاد شود. اینکه ما میتوانیم از این فرصت استفاده کنیم یا نه، کاملاً به رفتار خودمان بستگی دارد و من امروز رفتارمان را در استفاده از این فرصتها چندان هوشمند نمیبینم. من امروز کشورمان را نسبتاً
غافل از تحولات دنیا و فرصتهایش و بهصورت دردآوری درگیر مسائل کوچک، مسائل داخلی و جنگ قدرت میبینم. کشور امن ایران اگر سیاستهای عاقلانهای در پیش بگیرد، قابلیت جذب سرمایه جهانی برای بهرهبرداری برد-برد از موقعیتهای راه ابریشم را داراست. ما در اتاق بازرگانی، در حد توانمان تلاش میکنیم این دست مباحث استراتژیک را روی میز تصمیمسازان ایرانی بگذاریم. دولت هم استقبال میکند. در فروردینماه، دو سفر کاری اتاق بازرگانی، حول همین کریدورهای فرعی اما مهم بود. در سفر پاکستان، بهرغم تحفظ جناحی در دولت پاکستان و لغو غیرمتعارف نشست تخصصی کریدور، به دستور وزیر بازرگانی پاکستان، هیات تجاری اتاق، نشست تخصصی و پرسش و پاسخ پرشور و مفیدی با سناتور مشاهد حسین، رئیس کمیته انرژی سنا، ترتیب داد. محور اصلی سفر کوتاه رئیس اتاق به صوفیه نیز، ارزیابی پتانسیل کریدور خلیج فارس-دریای سیاه بود. این مسیر پرترافیک، ایران را از طریق ارمنستان و گرجستان به بلغارستان و سواحل دریای سیاه میرساند و واریانتی (گزینهای) راهبردی و ارزان کنار راه ترکیه میگشاید. راستش آن است که در محدوده همسایگی ما دریایی از فرصتها، منتظر ایرانیان است.
دیدگاه تان را بنویسید