چگونه باید توزیع منابع را کارآمد کرد؟
معجزه انگیزه و توانمندی
تخصیص بهینه منابع از مهمترین و اصلیترین ابزارها برای بهبود کیفیت آموزش است و زمینه را برای کمتر شدن نابرابری فراهم میکند.
تخصیص بهینه منابع از مهمترین و اصلیترین ابزارها برای بهبود کیفیت آموزش است و زمینه را برای کمتر شدن نابرابری فراهم میکند. مطالعات نشان میدهد کشورهای صنعتی در این زمینه موفقیت زیادی به دست آوردهاند و در ۹۳ درصد از مدارس دولتی آمریکای شمالی و ۹۵ درصد از مدارس دولتی اروپا شرایط آموزش در سطوح ابتدایی کاملاً یکسان است. به این معنا که مدارس دورافتاده در شهرهای بسیار کوچک هم همان امکانات و کادر آموزشی را دارند که مدارس موجود در شهرها و ایالتهای بزرگ از آنها برخوردار هستند. هال مارتین یکی از تحلیلگران حوزه آموزش میگوید: آموزش ابتدایی زمینه پرورش انسانهایی توانمند است و اگر این نظام آموزشی سالم در تمامی شهرهای کوچک و بزرگ وجود داشته باشد شانس کشف استعدادهای بالقوه و افراد توانمند بیشتر است و جامعه هم فرصت بیشتری برای برخورداری از این افراد و توسعه اقتصادی و صنعتی را دارد. به همین دلیل است که در کشورهای صنعتی و اقتصادهای توسعهیافته سرمایهگذاری در آموزش ابتدایی و دبیرستان در تمامی شهرهای کوچک و بزرگ یکسان است و فرصت دستیابی به توانمندیهای بالقوه افراد بسیار زیاد است.
ایالت واشنگتن یکی از بهترین سیستمهای آموزشی در سطح ابتدایی را دارد که از نظر سطح آموزشی در آمریکا رتبه بسیار بالایی دارد. در اغلب مدارس این ایالت از سیستم تخصیص منابع آموزشمحور استفاده شده است به این معنا که باید ارزیابی درستی از نتیجه فعالیتهای آموزشی در مدارس انجام شود و با توجه به ضعفها و قوتهای دانشآموزان در مورد تخصیص منابع برای سالهای آینده برنامهریزی شود. بسیاری از تحلیلگران حوزه آموزش دلیل موفقیت نظام آموزش در مدارس این ایالت را همین سیستم توزیع منابع میدانند. اما چه منابعی در پیشبرد اهداف یک نظام آموزشی مورد استفاده قرار میگیرد و این منابع چگونه بین بخشهای مختلف توزیع میشوند؟
در نگاه اول پول مهمترین و اصلیترین منبعی است که برای ارتقای نظام آموزشی باید مورد استفاده قرار گیرد ولی تا زمانی که این پول نتواند زمان و افراد کارآمدتری را برای تربیت نسل آینده وارد میدان آموزش کند هیچ تاثیری نخواهد داشت. در واقع توسعه سرمایههای انسانی و ایجاد انگیزه در جهت توسعه آموزش و ارتقای کیفی است که میتواند تضمینکننده درست بودن روش سرمایهگذاری در زمینه آموزشی باشد نه صرف هزینههای بیشتر. به همین دلیل است که نظام مدیریتی در مدارس هم اهمیت زیادی پیدا میکند زیرا حتی در سیستمی که منابع مالی لازم از طریق سازمانهای ذیربط در اختیار مدارس قرار میگیرد باز هم این مدیر مدرسه است که میتواند نظارت درستی بر نحوه توزیع این منابع مالی در بخشهای مختلف مدرسه و در جهت آموزش گروههای سنی مختلف و حتی آموزش حوزههای مختلف علمی و هنری به بچهها داشته باشد.
کدام منابع باید تخصیص داده شوند؟
مطالعات نشان میدهد به منظور بهتر کردن سطح آموزش در مدارس و بهطور کلی در نظام آموزشی هر کشوری باید سه منبع اصلی و مهم را بهطور بهینه در بخشهای مختلف توزیع کرد تا هر فردی که وارد این سیستم آموزشی میشود بتواند بهترین بازده را داشته باشد.
اول، پول: انجام تمامی فعالیتهای مدرسه نیازمند صرف هزینه است ولی اینکه منابع مالی در یک مدرسه چگونه بین بخشهای مختلف توزیع میشود مساله دیگری است که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اما این پول به خودیخود ارزشی ندارد بلکه ارزش آن زمانی مشخص میشود که صرف بیشتر کردن کیفیت نیروهای انسانی و آموزش شود و افرادی با توانایی بیشتر را به فعالیت اقتصادی و فعالیتهای اجتماعی وارد کند.
دوم، سرمایههای انسانی: افرادی که با کمک منابع مالی موجود در سیستم به همکاری دعوت میشوند یا به تعبیر اقتصادی با کمک این منابع مالی خریداری میشوند، مسوول اصلی آموزش هستند و میتوانند سطوح مختلف انگیزه و توانایی انتقال مطلب به دانشآموزان را با خود وارد سیستم کنند. این تواناییها طی سالیان از طریق آموزش بیشتر و بیشتر میشود و میتواند توسعه سرمایههای انسانی را هم به همراه داشته باشد.
سوم، زمان: کار افراد در یک سیستم از طریق یک چارچوب زمانی توافقشده انجام میشود. در این چارچوب زمانی است که مشخص میشود در طول روز افراد چه کارهایی را انجام میدهند و در طول ماه یا سال چه برنامههایی دارند. همین برنامهریزی زمانی میتواند فرصتهایی را که افراد برای رسیدن به اهداف اقتصادی خود دارند نشان دهد و در ارزیابی کارایی هر بخش بسیار اثرگذار است.
مشخص است که سه منبع ذکرشده در بالا تا اندازه زیادی به هم وابسته هستند و کارایی هر یک منوط به کارایی مثبت منبع دیگر است. به عنوان مثال حجم بالایی از منابع مالی و زمان بدون حضور معلمانی باانگیزه و توانمند نمیتواند زمینه را برای ارتقای نظام آموزشی فراهم کند. از طرف دیگر شمار بالای سرمایههای انسانی بدون اینکه پول و زمان کافی در اختیار آنها باشد امکان بهبود سیستم آموزشی را فراهم نمیکند. بنابراین مدیران حوزه آموزش تلاش زیادی میکنند تا این منابع را بهگونهای به بخشها و مدارس مختلف تخصیص دهند که بتواند بالاترین کارایی را داشته باشد و دانشآموزانی که آن سیستمها را ترک میکنند بالاترین عملکرد را داشته باشند.
برای اینکه منابع بتوانند به بهترین شکل مورد استفاده قرار بگیرند و بیشترین کارایی را داشته باشند باید به جزییات بیشتری توجه کرد. سه مساله مهمی که در این زمینه باید مد نظر قرا بگیرد عبارت است از:
اول: تلاش برای پرکردن شکافها: باید تصمیمگیریها بهگونهای باشد که شکافهای موجود در زمینه آموزش با اهداف تعیینشده برای سیستم پر شود. در راستای تحقق این هدف باید واقعیتها بدون کم و کاست مشخص شود و اهداف هم تعیین شود. برای کم کردن فاصله بین اهداف و واقعیتها باید در مسیری حرکت کرد که این شکاف کوچک و کوچکتر شود.
دوم: سازماندهی مدارس بهگونهای که توزیع منابع در مدارس در جهت ضعفهای موجود در آموزش باشد و زمینه را برای بیشتر کردن کیفیت آموزش فراهم کند: باید زمانبندی در مدارس بهگونهای باشد که بیشترین کارایی را داشته باشد. مدارس باید ضعفهای آموزشی خود را شناسایی کنند و در جهت برطرف کردن این ضعفهای آموزشی از منابع مختلف خود استفاده کنند. از طرفی باید بیشترین شمار از منابع انسانی صرف توسعه آموزش در بخشهایی شود که بیشترین ضعف در آنها دیده میشود. این تخصیص منابع هدفمند در مدارس میتواند بر کیفیت آموزش تاثیر مستقیم بگذارد و البته باید نظارتی هم بر آن وجود داشته باشد در غیر این صورت ممکن است جهتگیری استفاده از منابع تغییر کند و اثرات مخربی بر جای بگذارد.
سوم: توسعه سرمایه انسانی در مدارس: بدون شک استفاده از نیروهای بیشتر و کارآزمودهتر میتواند کمک بزرگی در جهت توسعه آموزش در این مدارس باشد. هر چه تعداد دانشآموز به ازای هر معلم در یک مدرسه کمتر باشد کیفیت آموزش بیشتر است و رسیدگی به نیازهای کودکان هم بالاتر است. در این سیستم هم بچهها از نظر سطح آموزش وضعیت بهتری خواهند داشت و هم میتوانند توانایی بیشتری در جهت توجه به مسائل اجتماعی و نیازهای فردی داشته باشند. تعداد بیشتر معلمان در مدارس به معنای افزایش سطح حمایت از سیستم آموزشی، افزایش سطح انگیزه و بیشتر کردن فرصتهای آموزشی است. در اغلب مدارس دنیا نیروهای باتجربهتر و کارآزمودهتر برای سطوح اولیه تحصیل در نظر گرفته میشوند. آموزشهای پیشدبستانی در مدارس در کنار آموزشهای سالهای اولیه اهمیت زیادی دارد و افرادی که سالها سابقه تدریس دارند برای کار در این مقاطع انتخاب میشوند. اما این افراد که اغلب از سن بالاتری هم برخوردار هستند باید دستمزدهای بالاتری هم دریافت کنند زیرا این انگیزههای مالی را میتوان انگیزههای پنهان در ارتقای کیفی آموزش دانست. مطالعات انجامشده در ایالت واشنگتن نشان
میدهد مدارسی که به معلمان بر مبنای کارکرد بچهها و نتیجه آموزش آنها پاداشهای دورهای میدهند، راندمان بالاتری دارند. در این مدارس معلمان انگیزه و اشتیاق بیشتری برای ارتقای کیفی کارشان دارند و برای تربیت و آموزش کودکان تلاش بیشتری میکنند. همین تفاوت در کیفیت آموزش در مدارسی که معلمان دستمزد بالاتری میگیرند نسبت به مدارسی که معلمان دستمزد کمتری دریافت میکردند هم مشاهده شد.
نقش مدیران مهم است
یکی از کلیدیترین مسائل در ارتقای کیفیت آموزش در هر کشوری، استفاده از نیروهای کارآمد و باانگیزه است. مطالعات نشان میدهد وجود معلمان باکفایت و آموزشدیده تاثیر بسزایی در ارتقای سطح کیفی آموزش در دانشآموزان دارد. به منظور جذب این نیروها هم منابع مالی لازم است هم مدیری باید در مدرسه وجود داشته باشد که برای این کار زمان و انرژی لازم را صرف کند.
توسعه نیروهای انسانی به معنای بیشتر کردن سطح توانایی و مهارت افراد است. ارائه دورههای آموزشی برای معلمان، ایجاد انگیزههای مالی برای معلمانی که موفقیت بیشتری در آموزش به دانشآموزان دارند، ارتقای سطح مهارت معلمان در برخورد با کودکان مختلف همگی از مسائلی است که میتواند کیفیت آموزش را بیشتر کند.
بسیاری از تحلیلها و مطالعات نشان میدهد نیروی انسانی کلید موفقیت در هر بخشی است. یک نیروی کارآمد میتواند نتیجه یک فعالیت اقتصادی را تغییر دهد و سیستم را به سمت رونق بیشتر هدایت کند و یک کشور ناکارآمد میتواند با هدر دادن منابع مالی حتی فرصتهای رشد را هم از بین ببرد و اقتصاد را تضعیف کند. نقش نیروی انسانی کارآمد در سیستم آموزشی بیشتر است زیرا افرادی که در این سیستم مورد ارزیابی قرار میگیرند کودکانی هستند که انگیزه و فرصت زیادی برای آموزش دارند و اگر تحت تعلیم درستی قرار داشته باشند میتوانند بازدهی بالایی هم داشته باشند.
دورههای آموزشی برای معلمان
در آمریکا معلمان ابتدایی دورههای آموزشی مختلفی را طی میکنند تا از این طریق بتوانند همیشه بهروز باشند. بهروز بودن معلمان کلید بهروز بودن دانشآموزان در علوم دنیاست. این دورههای آموزشی که باعث میشود معلمان بتوانند با دستمزدهای بالاتری به محیط کار باز گردند کمک بزرگی برای سیستم آموزشی این کشور است. تعداد معلمانی که این دورههای آموزشی را میگذرانند تاثیر مستقیم روی کیفیت آموزش در مدارس این کشور دارد و حتی میتواند رتبه مدرسه را نیز از نظر سطح آموزش تحت تاثیر قرار دهد به همین دلیل تمایل زیادی برای شرکت در این دورهها هم از طرف مدیران و هم از طرف معلمان وجود دارد. این دورهها را میتوان مصداق تلاش برای ارتقای کیفی سیستم آموزش در آمریکا دانست که هم انگیزه مالی برای فرد تحت آموزش دارد و هم میتواند باعث پیشرفت سطح علمی و کیفیت کار او شود.
تخصیص منابع آموزشمحور
یکی از جدیدترین و بهترین روشها در تخصیص منابع را میتوان تخصیص منابع آموزشمحور دانست. در این روش تنها تمرکز روی کیفیت یادگیری بچههاست. اگر بچهها از نظر آموزش در سطح بالایی قرار داشته باشند پس نحوه تخصیص منابع بسیار خوب بوده است و این روند باید ادامه پیدا کند در غیر این صورت باید ضعفها شناسایی شود و تخصیص منابع دوباره انجام شود. این بار باید نحوه تخصیص منابع بهگونهای باشد که ضعفهای موجود در سیستم آموزشی برطرف شود و منابع بهگونهای مورد استفاده قرار بگیرد که نظام آموزشی از سطح کیفی بالاتری برخوردار باشد. این سیستم که شرح عملکرد آن در این مقاله آمده نشان میدهد تنها با مشاهده نتایج است که میتوان تعیین کرد آیا مسیر طیشده در زمینه تخصیص منابع آموزشی مسیر درستی است یا خیر. در یک مسیر درست باید نتیجه هم مطلوب باشد ولی در یک مسیر نادرست نمیتوان از نتیجه خوبی برخوردار بود. در جهت استفاده از این سیستم باید کادری توانمند و آموزشدیده در مدارس فعال باشند که با نظارت دقیق و علمی بتوانند کارایی سیستم را مورد ارزیابی قرا ر دهند و در مورد آینده این سیستم
تصمیمگیری کنند.
دیدگاه تان را بنویسید