آیا زمان رونق خرید و فروش آثار هنری درایران فرا رسیده است؟
رنگ رونق بر بازار هنر
مردمی شدن هنرهای تجسمی و قرار گرفتن آن در سبد هزینه خانوار ایرانی، یکی از سیاستهایی است که معاون هنری وزارت ارشاد دولت یازدهم در سه سال گذشته همواره بر آن تاکید کرده است.
مردمی شدن هنرهای تجسمی و قرار گرفتن آن در سبد هزینه خانوار ایرانی، یکی از سیاستهایی است که معاون هنری وزارت ارشاد دولت یازدهم در سه سال گذشته همواره بر آن تاکید کرده است. سیاستی که گرچه مورد استقبال هنرمندان این شاخه هنری قرار گرفته ولی به گواه آمار فروش گالریهای کوچک شهر تهران در عمل چندان در جذب مردم برای خرید آثار هنری تجسمی موفق عمل نکرده است.
با این حال معاونت هنری وزارت ارشاد تلاشهای خود را کرده است. شاید یکی از مهمترین اقدامات وزارت ارشاد در این زمینه را بتوان تلاش معاون هنری برای زنده کردن جریانی دانست که در دولت هشتم به راه افتاد و آن اهتمام برای تصویب قانون تخصیص یک درصد از بودجه عمرانی سازمانها و ادارات دولتی برای خرید آثار هنری بود.
معاون هنری دولت یازدهم همواره بر تصویب چنین قانونی تاکید کرده و آن را از جهاتی برای رونق گرفتن اقتصاد هنر و مردمی کردن هنر تجسمی بسیار حائز اهمیت میداند.
او بارها تاکید کرده است تصویب این قانون میتواند از دو جهت به جریان اقتصاد هنرهای تجسمی کمک کند، هم از این سو که همهساله سازمانها ملزم به این باشند که هزینهای را صرف خرید آثار هنری کنند و به این ترتیب به این شاخه هنری پول تزریق شود و از سوی دیگر حضور اثر هنری در ادارات و سازمانهای دولتی که مردم در آن کار میکنند و به آن مراجعه میکنند کمک خواهد کرد که بستری برای توجه بیشتر مردم به هنرهای تجسمی فراهم شود و مردم با آن مانوستر شوند.
موضوعی که غالباً با برخورد سرد نمایندگان مجلس روبهرو شد. آنها مدام تاکید میکردند که هنر تجسمی هنری لوکس است، در شرایطی که وضعیت نابسامان اقتصادی، بر کشور حاکم است، دولت کسری بودجه دارد و از پس بدهیهایش برنمیآید و رشد اقتصادی چنگی به دل نمیزند، فرصتی برای چنین ریختوپاشهایی وجود ندارد. آنها تاکید میکردند که میشود از قیدهایی مانند هر اداره یا سازمان دولتی «مختار» یا «مجاز» است نه یک درصد بلکه نیم درصد و حتی کمتر از بودجه عمرانی سازمان را به خرید آثار هنری تجسمی اختصاص دهد، رها شد ولی در شرایط کنونی نمیتوان سازمانها را ملزم کرد که بخشی از بودجه عمرانی خود را ولو اندک صرف خرید کالاهای لوکس کنند.
بیاناتی که با انتقادات شدید هنرمندان تجسمی روبهرو شد. بسیاری از نقاشان و مجسمهسازان و... گلایه داشتند که مجلس نباید مانع از کمک دولت به کسب و کار هنرمندان شود و باید اجازه دهد دولت از کسب هنرمندان نیز مانند باقی مشاغل حمایت کند تا آثار تجسمی نیز در سبد هزینه خانوار جای باز کند و بعد از اینکه این هنر توانست مشتریان خود را بیاید و به رونق نسبی برسد آنوقت خواهد توانست بدون نیاز به کمک دولت پیشرفت کند.
آثار هنرهای تجسمی چه مشتریانی دارند؟
آثار هنرهای تجسمی به طور کلی در زمره کالاهای لوکس قرار دارند و در تمام دنیا غالب مشتریان آنها بهویژه آثار برجسته و هنرمندان مطرح در میان اقشار بهرهمند از سطوح بالای درآمدی جای دارند و دراین موضوع همواره محل بحث و بررسی وجود داشته است که آیا هنرهای تجسمی قابلیت مردمی شدن و در واقع راه یافتن به خانههای مردم را دارند یا خیر؟
بنابراین طبیعتاً درشرایطی که طبق آمار اعلامشده از سوی مرکز پژوهشهای مجلس، یکسوم جمعیت کشور ایران زیر خط فقر قرار دارند، چندان نمیشود به پیدا شدن مشتریان پر و پاقرص برای آثار هنری تجسمی در میان مردم دل بست.
رونق اقتصاد هنر به دست مجموعهداران
در سالهای گذشته اقتصاد هنرهای تجسمی در ایران تا حدودی در مسیر رشد و رونق قرار گرفته است ولی نه از طریق مردم بلکه در جریان حراجیهای خارجی و بعضاً داخلی و به دست کلکسیونرهایی که آثار هنری را نه به قصد مصرف بلکه به قصد ارزش افزودهای که ایجاد میکنند، خریداری میکنند.
استقبال مجموعهداران از آثار هنری ایرانی به ویژه در حراجیها، باعث شده است اکنون سطح قیمتی بسیاری از کالاها به شکل قابل ملاحظهای افزایش یابد.
تاثیر حراجیهای خارجی بر هنر ایرانی
یکی از حراجیهای مهم بینالمللی که مورد توجه ایرانیان قرار گرفت و هنر ایرانی نیز در آن مورد استقبال واقع شده است، حراجی کریستی است.
خانه حراج کریستی، اولین بار در سال ۱۷۶۶ در لندن توسط شخصی به نام جیمز کریستی، تاسیس و به سرعت به عنوان مرکزی مهم برای مبادلات هنری بر سر زبانها افتاد.
این خانه حراج، بعد از مرگ بنیانگذار آن همچنان به فعالیت خود ادامه داد و از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۹ در قالب یک شرکت سهامی عام فعالیت کرد و در حال حاضر بیش از 80 شعبه در اقصی نقاط دنیا از جمله نیویورک، پاریس، لسآنجلس، دوبی، آمستردام، هنگکنگ، رم و برلین دارد.
هماینک کریستی جزو حراجیهایی به حساب میآید که بیشترین درآمد را در میان حراجیهای دنیا دارد. میزان فروش حراجی کریستی در سالهای گذشته تا پنج میلیارد دلار هم برآورد شده است.
در زمانی که وزارت ارشاد دولت هشتم بر سر کار بود، یکی از برنامههای معاونت هنری وقت رایزنی برای آوردن یک شعبه از کریستی به ایران بود. به این منظور مدیران ارشد کریستی هم به ایران دعوت شدند و به این ترتیب اولین حضور کریستی در منطقه خاورمیانه به دعوت موزه هنرهای معاصر تهران، محقق شد. بعد از آن دو سفر دیگر هم انجام شد و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت هم با رئیس کریستی دیدار کرد و در جریان این رفت و آمدها گفته شد که مسوولان کریستی هم متقابلاً ابراز تمایل کردهاند که این حراجی در ایران فعال باشد.
طبق نظر کارشناسان، ایران میتوانست پایگاه منطقه خاورمیانه کریستی باشد چون ایران هم در قلمروی هنر مدرن و معاصر و هم در حوزه میراث فرهنگی و اشیای تاریخی از کل منطقه قدرتمندتر است. مسوولان ایرانی برای معرفی هر چه بیشتر آثار ایرانی در سال 2004 نمایشگاهی از هنرهای معاصر ایران در لندن برگزار کردند تا خریداران و مجموعهداران هنری امکان آشنایی با برخی آثار هنری ایرانی را پیدا کنند. در حاشیه برگزاری این نمایشگاه، تفاهمنامهای هم با موزه هنرهای معاصر تهران و سازمان میراث فرهنگی ایران به منظور همکاریهای مشورتی منعقد شد.
بانیان کریستی در جریان همین رفتو آمدها و سفرهای تحقیقاتی که به ایران انجام دادند، شرایط حضور در ایران را هم بررسی کردند تا ببینند چقدر امکان احداث دفتری در قلب اشیای تاریخی و فرهنگی خاورمیانه، وجود دارد؟
شرایط حضور آنها در ایران فراهم نبود و آنها پس از بررسیهای لازم به این نتیجه رسیدند که در نهایت دوبی گزینه بهتری برای برگزاری حراجی کریستی است.
عمدهترین دلایلی که بانیان کریستی را از حضور در ایران منصرف کرد، ضعفهای تکنیکی مبادلات بانکی و گمرکی بین ایران و جهان بود. همچنین در آن زمان، در ایران تسهیلات کافی برای خرید، پرداخت پول و خروج کالا برای خارجیها فراهم نبود و خارجیها نمیتوانستند به راحتی وارد ایران شوند تا یک اثر هنری را با کارت بانکی و ارز قابل تبدیل به همه ارزهای دنیا خریداری کنند و در خارج از ایران آن را تحویل بگیرند.
از سوی دیگر در جریان تحقیقاتی که آنها در ایران انجام دادند به آنها گفته شد هنوز برای حمل آثار هنری در ایران تدابیر امنیتی لازم وجود ندارد و تکلیف بیمه آثار هنری هم مشخص نیست.
به بانیان کریستی گزارشهایی مبنی بر وجود بوروکراسی نامطمئن و کاغذبازیهای شدید در روابط اداری ایران، ارائه شده بود.
و در نهایت نیز نبودن قوانین لازم، تغییر دولت و از بین رفتن اراده کافی برای حمایت از گشایش دفتر حراج کریستی در ایران، باعث شد مسوولان کریستی سرانجام تصمیم بگیرند در یکی از شهرهای خارجی نزدیک به ایران دفتر خود را دایر کنند.
البته گفتنی است در آن زمان در خود ایران هم برخی مقاومتها برای حضور یک حراجی آثار هنری که آثاری را از تمام دنیا در آن بهفروش برساند وجود داشت. به هر حال ممکن بود در جریان این حراجی آثاری ارائه شود که چندان با شئون اسلامی سازگار نیست.
موضوعی که رئیس اسبق موزه هنرهای معاصر به شدت آن را نفی کرده و تاکید میکرد هیچ نگرانی و شائبهای از بابت نمایش آثار خارج از شئون جامعه ما وجود نداشته است.
او معتقد است همه آثاری که در حراج کریستی به نمایش درمیآید کمابیش همانهایی هستند که در ایران هم میشد آنها را ارائه کرد و تعداد آثار غیرقابل نمایش آن بیش از حدود یک یا دو درصد کل آثار است.
او معتقد است این موضوع و محدودیتهایی از این باب در تصمیم بانیان کریستی تاثیرگذار نبود چون کریستی برای حضور در خاورمیانه میدانست که برخی محدودیتها ولو اندک وجود دارد و از این جهت ملاحظات اخلاقی و رعایت موازین اسلامی در ایران بیشتر از کشورهای مسلمان منطقه خاورمیانه نیست.
نه معاونت هنری آن دو دولت تلاشی برای رونق اقتصاد هنر از هر طریقی از جمله تلاش برای حضور یک حراجی خارجی در ایران داشت و نه بانیان حراجیها در شرایط جدید نسبت به حضور در ایران انگیزهای داشتند. به قول مرحوم پرویز کلانتری، «با روی کار آمدن احمدینژاد، بانیان حراجیهای خارجی از جمله کریستی متوجه شدند که هیچ جوره در این دوره نمیتوانند فعالیتی برونمرزی را در ایران اداره کنند.»
چنین اتفاقی نیز افتاد و در عمل کار خرید و فروش که شامل حال آثار هنری نیز میشد در این دوره سختتر شد.
در حالی که انتظار میرفت با گذر زمان بانکداری الکترونیک ایران پیشرفت کند، ولی با تشدید تحریمها کار خرید و فروش آثار هنری و جابهجایی پول با خارج از کشور سختتر و حتی ناممکن شد و موضوع دیگری که پررنگتر مینمود بحث مربوط به بیمهها بود. بیمه ایران در لیست تحریمها قرار گرفت و شرکتهایی هم که چنین بیمههایی را انجام میدادند، بنا به شرایط موجود ارقام سرسامآوری طلب میکردند که کار را از پیش دشوارتر میکرد. از سوی دیگر نیز در موضوع امنیت آثار و بوروکراسی حاکم نیز به نظر نمیرسید که بهبودی حاصل شده باشد.
بنابراین بحث حضور این حراجی در ایران، تمام شد ولی اتفاق تازهای شکل گرفت. به این صورت که مدیرانی که در دولت هشتم در مناصب رسمی در حوزه هنرهای معاصر، برای حضور حراجیهای بینالمللی در ایران تلاش میکردند و برای آثار هنری ایرانی در خارج از کشور نمایشگاه ترتیب میدادند، اینبار بانیان شرکت آثار هنری ایرانی در حراجی کریستی دوبی شدند و خود در مقام تاجر آثار بسیاری از هنرمندان ایرانی را در حراجیها ارائه کردند. موضوعی که مورد مخالفت و ممانعت دولت وقت هم قرار نگرفت.
حراج تهران چگونه شکل گرفت؟
همین افراد در ادامه تصمیم گرفتند با توجه به ظرفیت موجود در هنرهای ایرانی، حراجی آثار هنری را در ایران هم ترتیب دهند، تا به این ترتیب هم قیمت آثار هنری ایرانی در حراجیها افزایش یابد و هم اینکه سرمایهداران ایرانی برای ورود به عرصه خرید و فروش اثر هنری تشویق شوند.
اولین حراجی آثار هنری ایرانی با عنوان حراج تهران در خرداد ماه سال 1391 در هتل پارسیان آزادی برگزار شد. در این حراجی مجموع آثار 73 هنرمند برجسته ایرانی از جمله سهراب سپهری، آیدین آغداشلو، پرویز کلانتری، پرویز تناولی، محمد احصایی، محسن وزیریمقدم، عباس کیارستمی و... به مبلغ دو میلیارد و 150 میلیون تومان به فروش رسید. و رکورددار این حراج اثر سهراب سپهری بود که به مبلغ 150 میلیون تومان چکش خورد. نتیجهای که چندان رضایتبخش نبود.
این حراجی در سالهای بعد وضعیت بهتری پیدا کرد، همچنان که دومین حراجی تهران که در خرداد سال 1392 برگزار شد و بار دیگر در آن آثاری از بزرگان تجسمی ایران از جمله سهراب سپهری، محمد احصایی، پرویز کلانتری و... ارائه شد فروش 5 /6 میلیاردتومانی را تجربه کرد که حدود سه برابر فروش سال قبل بود.
افزایش استقبال از آثار ارائهشده در حراجی تهران در سالهای بعد هم ادامه یافت. در خرداد سال 1393، ارزش کل آثاری که در سومین حراجی تهران فروش رفت به 5 /13 میلیارد تومان رسید و بررسی قیمت پایه آثار ارائه شده در آن حراجی و قیمت نهایی اثر نشان میداد که بعضاً برخی آثار به چند برابر قیمت اولیه به فروش رسیدهاند.
همچنان این روند در سال 1394 هم ادامه داشت و حراج تهران توانست به رکورد فروش 20 میلیارد و 400 میلیونتومانی دست یابد.
در سال 1395 نیز در همین حراج، مجموعه آثاری از سهراب سپهری، آیدین آغداشلو، محمد احصایی، پرویز کلانتری، پرویز تناولی، حسین زندهرودی و... با مبلغ 25 میلیارد تومان چکش خوردند و فقط یک اثر سهراب سپهری در این شب به مبلغ 5 /4 میلیارد یعنی دو برابر کل فروش اولین حراج تهران، به فروش رفت.
در این حراجی چهرههای دولتی مانند علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، علی مراداخانی معاون هنری وزیر فرهنگ، حسین شاهمرادی دبیر شورای فرهنگ عمومی و... حضور داشتهاند که نشاندهنده حمایت دولت وقت از این جریان است.
آیا حضور حراجیهای خارجی در ایران محقق میشود؟
موضوع حضور حراجیهای بینالمللی به ویژه کریستی در ایران بار دیگر در زمان وزارت ارشاد دولت یازدهم و حمایت معاونت هنری این وزارتخانه از اقتصاد هنرهای تجسمی مطرح شد.
وزیر ارشاد دولت یازدهم در حاشیه یکی از برنامههای هنری، در جمع خبرنگاران اظهار کرده بود که برنامه دارد رایزنیهایی را برای حضور کریستی در ایران انجام دهد. موضوعی که البته با واکنش سردی از سوی مقامات کریستی روبهرو شد.
آنها ضمن ابراز خرسندی از شرکت آثار ایرانی در حراجیهای بینالمللی کریستی، سریعاً اظهار کرده بودند که تاکنون تلاشی برای حضور کریستی در ایران از سوی مقامات ایرانی نشده است و آنها هم قصد حضور در ایران را ندارند.
با این همه در شرایط جدید اقتصاد ایران که تحریمهای بینالمللی علیه کشور لغو شده، بانکهای ایران به سوئیفت وصل شدهاند، مبادله ارز راحتتر با کشورهای خارجی صورت میگیرد و گشایشهایی در روابط بینالمللی هم حاصل شده است امیدها برای اینکه بشود با رایزنیهایی، مقدمات حضور شعبهای از برخی حراجیهای بینالمللی را در ایران فراهم کرد و ایران خود میزبانی شبهای برخی حراجیهای بینالمللی را به عهده بگیرد قوت گرفته است.
از این نکته نیز غافل نمانیم که فارغ از بحث بالا رفتن قیمت آثار هنری در کریستی و فوایدی مانند مطرح شدن آثار ایران در جهان و تامین منفعت عدهای از جمله گالریداران و مجموعهداران در تمام سالهایی که آثار هنری ایرانی در دوبی به حراج گذاشته میشد، فروش آثار هنری ایرانی در آن کشور منتقدان جدی داشت.
عدهای از هنرمندان و منتقدان از جهت دادن این حراجی به هنر ایرانی سخن گفتند به این صورت که آثار هنری همجهت با سلیقه شیوخ دوبی شده است.
ایرج اسکندری، هنرمند برجسته نقاش، در این زمینه معتقد است که شرکت آثار هنری ایرانی در حراجی کریستی منجر به آن شده است که آثار هنری ایرانی طبق سلیقه شیوخ دوبی شکل بگیرد و نقاشیهای ایرانی به سمت نقاشیخط بروند.
او تاکید میکند که چرا باید آثار هنرمندان معاصر ایرانی از خلاقیت خالی شده و همگی به قصد فروش آثار نقاشیخط ارائه دهند، که هنر چندان مترقیای به شمار نمیآید؟
از طرف دیگر نیز فروش آثار هنرمندانی مانند فرامرز پیلآرام، پرویز تناولی، محمد احصایی، سهراب سپهری، آیدین آغداشلو، افشین پیرهاشمی، فرهاد مشیری، هانیبال الخاص در این حراجی و البته بیتوجهی موزه هنرهای معاصر - به عنوان مرکزی که وظیفه خرید آثار هنری را دارد- به خرید آثار هنری و غنی کردن گنجینههای کشور از آثار هنری به ویژه آثار هنری مدرن این نگرانی را ایجاد میکند که نکند با فروش این آثار مهم و ارزشمند گنجینه ملی خود را از آثار هنری فقیر و فقیرتر میکنیم؟
با توجه به این مسائل، تلاش برای حضور شعبههایی از حراجیهای بینالمللی در ایران توجیه بیشتری مییابد. به هر حال برگزاری حراجیهای هنری بینالمللی در ایران منجر به آن میشود که به گونهای فرهنگسازی شده و علاوه بر فروش آثار هنری، خرید آثار هنری برجسته هم صورت بگیرد و افراد بیشتری برای خرید این آثار هنری اقدام کنند.
دیدگاه تان را بنویسید