چند درصد مردان ایرانی، پول یارانه خود را صرف آموزش و بهداشت خانواده میکنند؟
کاوه مجلسی
جواد صالحی اصفهانی
ندا گنجی
چند درصد مردان ایرانی، پول یارانه خود را صرف آموزش و بهداشت خانواده میکنند؟ چند درصد پول یارانه صرف آموزش و بهداشت میشود؟ و در نهایت اینکه چند درصد معتادان ایرانی یارانه دریافتی را خرج آموزش و بهداشت میکنند؟ برای پاسخ دادن به این پرسشها باید تحقیقات وسیعی را آغاز کرد اما گاهی خواندن برخی اخبار، چند علامت سوال در ذهن آدم ایجاد میکند. در واپسین روزهای دیماه، خبری در صفحه حوادث مطبوعات جای گرفت که از«دستگیری موادفروشی با یک دستگاه کارتخوان» حکایت داشت. آنگونه که در گزارش خبرگزاری فارس آمده است، این موادفروش، هزینه فروش مواد مخدر را به وسیله یک دستگاه کارتخوان ازکارت عابربانک مشتریانش دریافت میکرده است. این موادفروش سابقهدار به دام پلیس افتاد و البته این خبر با ابعادی که داشت، زیر سایه دهها حادثه ریز و درشت دیگر رنگ باخت. بیتردید او اولین یا آخرین کسی نیست که با این شیوه مواد افیونی را به دست مشتریانش میدهد. اما چه کسی میداند که از میان کارتهای عابر بانکی که در اختیار این موادفروش قرار گرفته، چه تعداد مربوط به حساب یارانههای نقدی این افراد بوده است؟ یعنی ممکن است، آن دسته از سرپرستان
خانوارها که گرفتار درد خماری یا نشئگی هستند در مقابل این درد مقاومت کنند؟ مردان و زنانی که برای فرو نشاندن این رنج و تکرار سرخوشیهایشان، تن به هر کاری میدهند. اگرچه ممکن است اثبات این فرضیه در ایران مستلزم پژوهشهای گسترده میدانی باشد اما از سویی نمیتوان به بهانه نبود این تحقیقات، روی شواهد موجود نیز خط بطلان کشید. چه آنکه گزارش میدانی تجارت فردا از مرکز گذری درمان معتادان زن که در شماره 8 هفتهنامه تجارت فردا به چاپ رسید تا حدودی در اثبات این فرضیه موفق بود. زنان معتادی که اغلب دارای همسرانی معتاد بودند، ادعا میکردند همسرانشان مبلغ یارانه آنان و فرزندانشان را بدون آنکه سهمی در اختیار اعضای خانواده قرار دهند، صرف خرید مواد مخدر میکنند. اما این ماجرا گویی سر درازی دارد. سودای دستیابی به پولی که بدون هیچ زحمتی به جیب ایرانیان سرازیر میشود، قوه خلاقیت تبهکاران و سودجویان را به کار انداخته است. سناریوی دیگری که جزییات آن از شهرها و روستاهای دور و نزدیک شنیده میشود این است که موادفروشان در بدو کار، کارت عابربانک مربوط به حساب یارانههای نقدی را از مشتریان خود جمعآوری میکنند که شاید تعداد این کارتها
گاه به300 یا400 عدد نیز برسد. روش آنها این است که در طول ماه، نیاز مشتریان خود را به انواع مخدرها تامین کرده و از پولی که دولت ماهانه به حساب ایرانیان واریز میکند، طلب خود را وصول میکنند. البته رقم یارانهها ممکن است در کلانشهری مانند تهران که ابعاد خانوارها در آن به بیش از چهار نفر نمیرسد ناچیز باشد اما این رقم در روستاها و شهرهای کوچک به مراتب بیشتر است و ارزش طراحی چنین ترفندهایی را دارد. اما روی دیگر این سکه، زنان و کودکانی هستند که به واسطه خودخواهی و زیادهخواهی مردان و پدرانشان از سهم یارانه خود محروم میشوند. چنانچه از شواهد و گزارشهای غیررسمی چشمپوشی کنیم، برابر آمارهای رسمی، تعداد معتادان در ایران به حدود دومیلیون نفر میرسد که با احتساب تعداد افراد خانواده آنان، ابعاد این محرومیت آشکار میشود. اگر چه، این کنش، منحصر به مردان ایرانی نیست. اعطای یارانه یا کمک هزینه به پدران خانواده نتایج مشابهی در نقاط مختلف جهان به همراه داشته است. برای مثال پژوهشهای صورتگرفته در مکزیک نشان داده است که پرداختهای نقدی به پدران، منجر به افزایش مصرف تنباکو در این کشور شده است. نتایج این تحقیقات همچنین اثبات
کرده است که اگر این پرداختها به طور مستقیم به مادران ارائه شود، منابع بیشتری صرف آموزش و بهداشت کودکان میشود. نتایج این بررسیها چنان قابل تامل است که برخی اقتصاددانان ایرانی چنین پیشنهاد میکنند که یارانههای نقدی خانوارها به جای پرداخت به مردان سرپرست خانوار به زنان و مادران خانواده پرداخت شود. شاید نخستین بار دکتر «جواد صالحیاصفهانی» استاد دانشگاه ویرجینیای آمریکا با اشاره به مطالعات بینالمللی دست روی چنین فرضیهای گذاشت که اگر یارانههای نقدی به زنان پرداخت شود، آثار بهتری بر تحصیلات و بهداشت کودکان خواهد گذاشت. اما پس از او دکتر «کاوه مجلسی» استاد دانشگاه لوند سوئد به این فرضیه اشاره کرد. او در گفتوگویی در باب مشارکت اقتصادی زنان به این نکته اشاره کرد که وقتی دسترسی زنان به بازار کار تسهیل شود قدرت چانهزنی زنان نیز در خانواده افزایش مییابد. وقتی قدرت چانهزنی زنان افزایش مییابد، سرمایهگذاری روی بهداشت و آموزش کودکان هم افزایش پیدا میکند. مجلسی بر این باور است که توجه به آموزش و بهداشت کودکان نیز یکی از کانالهایی است که میتواند دستیابی به رشد بلندمدت در کشورها را تسهیل کند. در قانون
یارانهها که در سال 1388 به تصویب رسید، قانونگذار مقرر کرده است که یارانه با لحاظ میزان درآمد خانوار نسبت به کلیه خانوارهای کشور به سرپرست خانوار پرداخت شود. در اغلب خانوادههای ایرانی نیز مردان سرپرست خانواده هستند. پایگاه اطلاعرسانی دولت در آستانه آغاز پرداختنقدی یارانهها در پاسخ به آنان که در مورد نحوه دریافت یارانهها و ثبت شماره حساب، سوالاتی را در این پایگاه ثبت کرده بودند، پاسخ داده است: «برای تغییر سرپرست خانوار به دلیل ازدواج، طلاق یا فوت سرپرست خانوار بایستی پس از اعلام مرکز آمار ایران از طریق آن مرکز اقدام و فرم خود را اصلاح کنند.» این پاسخ نشان میدهد که تغییر سرپرست خانواده در سیستم ثبت اطلاعات دولت، جز در صورت ازدواج، طلاق یا فوت ممکن نیست. البته دولت بعدها یک تبصره به این شرایط افزود که زنان بدسرپرست که دارای همسر یا پدر معتاد یا متواری هستند امکان جداسازی یارانه خود را یافتند. اما در هیچیک از اطلاعیههایی که دولت منتشر کرد، راهی به خانوادهها یا مردانی که میخواستند داوطلبانه مادر یا همسر خود را برای دریافت یارانه معرفی کنند، نشان نداد. با این وجود اگر یارانههای نقدی که اکنون به
سرپرست خانوار یا مردان پرداخت میشود به زنان پرداخت شود، چه اثراتی روی مصارف یارانههای نقدی و آموزش و بهداشت فرزندان خانوادههای ایرانی خواهد گذاشت. کاوه مجلسی در این باره میگوید: «پاسخ به این پرسش وقتی میتوانست دقیق باشد که دادههای لازم را برای ارزیابی این فرضیه در اختیار داشته باشیم. اما با توجه به دانستههایم باید بگویم بهتر بود این یارانهها به زنان پرداخت شود.»
او اضافه میکند: «با پرداخت یارانه به زنان، نوع هزینهکرد این یارانهها ممکن بود متفاوت باشد. مگر اینکه تصور کنیم زنان ایرانی متفاوت از زنان سایر نقاط جهان هستند که من فکر نمیکنم اینگونه باشد. بنابراین اگر یارانهها به زن خانواده پرداخت شود ممکن است اثر بهتری روی آموزش و بهداشت کودکان داشته باشد.« این اقتصاددان توضیح میدهد در کشورهای مختلف نشان داده شده است که وقتی این نوع پول به پدر پرداخت میشود سرمایهگذاری جدی روی آموزش و بهداشت کودکان صورت نمیگیرد. البته طرح چنین پیشنهادی تنها از سنگر اقتصاددانان شنیده نمیشود. چه اکنون، برخی صاحبنظران حوزه جامعهشناسی نیز با نگاهی بر نقش زنان در آموزش و بهداشت خانواده از رابطه مستقیم سیاستهای رفاهی زنان و روند توسعه کشور سخن میگویند. آنان در دفاع از این نوع سیاستها تاکید میکنند: «اگر پرداخت یارانه نقدی به زنان موجب کارایی این سیاست میشود، نباید در تخصیص این مبالغ به آنها تردید کرد.» اما در مقابل، برخی از اقتصاددانان ایرانی که از ابتدا مخالف توزیع نقدی یارانه بودهاند و از نزدیک آثار هدفمندسازی یارانهها را در دو سال گذشته لمس کردهاند به نتایج جایگزینی زنان
در پرداخت نقدی یارانهها نیز خوشبین نیستند. استدلال آنان این است که پرداخت نقدی یارانهها، فقر را در جامعه گسترش داده و شهروندان را در حوزه سلامت، تغذیه، آموزش، بهداشت و مسکن دستتنگ و ضعیف کرده است. آنان بر این عقیدهاند که پیکر نحیف رفاه خانوادههای ایرانی چنان رو به تحلیل گذاشته که رقم ناچیز یارانهها حتی تکافوی نیازهای اساسی کودکان و نوجوانان را نیز نمیدهد. برای مثال در شرایطی که لبنیات به ویژه شیر یا گوشت قرمز از سبد تغذیه خانوارها حذف شده است، آیا بحث پیرامون پرداخت یارانه به زنان یا مردان اهمیتی دارد؟ در این پرونده قصد داریم به مزایا و نیز آثار پرداخت یارانههای نقدی به زنان بپردازیم.
دیدگاه تان را بنویسید