تاریخ انتشار:
چرا افزایش تورم در ژاپن کار آسانی نیست
درسهایی برای ما
در دنیایی زندگی میکنیم که در یک سوی آن مردمی خواهان آنند تا از افت قیمتها و تورم منفی رهایی یابند و مردمی دیگر تورمهای افسارگسیخته امانشان را بریده است.
تبعات تورم منفی
ژاپن برای 15 سال در وضعیت کاهش سطح عمومی قیمتها (Deflation) قرار داشته است و هماکنون نرخ تورم در سطح 3/0- است. چرا این نرخ برای ژاپن دردسرساز شده است و رئیس بانک مرکزی این کشور متعهد شده، هر کاری بکند تا نرخ تورم به سطح دو درصد برسد؟ برای پاسخ به این پرسش تنها کافی است وضعیتی را که در کشور خودمان وجود دارد، معکوس فرض کنیم. وقتی قیمتها در آینده کاهش بیابد، افراد مصرف کنونی خود را کاهش میدهند تا در آینده بیشتر مصرف کنند. این امر موجب میشود تقاضای کل اقتصاد تقلیل یابد و کاهش تقاضا باعث میشود تا رشد از اقتصاد رخت بربندد. از این منظر گویی اقتصاد ژاپن موردی کلاسیک از اقتصاد رکودی بدون تورمی است که کینز از آن سخن میراند. به همین علت هم هست که مقامات ژاپنی به دنبال تحریک اقتصاد با سیاستهای مدیریت تقاضای کینزی هستند و بر آنند تا هم با سیاستهای مالی و هم سیاستهای پولی انبساطی، تقاضا را افزون و وضعیت اقتصاد را بهبود بخشند. بنابراین تورم منفی با اثرگذاری بر روی مخارج موجب میشود اقتصاد از وضعیت رکودی خارج نشود و از همین رو امروز بانک مرکزی ژاپن به صرافت افتاده است تا تورم را به سطح دو درصد برساند. از سوی دیگر برخی از کارشناسان معتقدند تورم پایین در سطح دو تا سه درصد میتواند موجب انگیزه برای عرضهکنندگان شود و از همین روی تولید افزایش مییابد. اما افزایش نرخ تورم آنچنان نیز برای ژاپن کار سادهای نیست و خود رئیس بانک مرکزی ژاپن نیز به این امر اذعان داشته است. شاید این سخن برای ما که در تورم بالا به سر میبریم امر مسخره و دور از ذهنی باشد که چرا نمیتوان تورم را افزایش داد و اتفاقاً برای ما کاهش تورم دشوار است! اما با قدری تامل میشود فهمید که دغدغه بانک مرکزی ژاپن چیست. همانطور که در ایران تورم انتظاری ناشی از تورمهای بالا موجب میشود مردم هر چه سریعتر به مخارج خود دامن زنند، در ژاپن عکس این مساله رخ میدهد، بدین معنی که حتی اگر بانک مرکزی ژاپن اقدام به چاپ پول بیشتر کند، باز بهدلیل آنکه مردم تورم منفی را انتظار دارند، اقدام به نگه داشتن بیشتر پول کرده و موجب میشوند سرعت گردش پول کاهش یافته و در نتیجه تورم آنچنان که بانک مرکزی میخواهد افزایش نیابد. به عبارت دیگر، به نظر میرسد اقتصادها به روندهای تورمی خود عادت میکنند و شکستن این عادتها میتواند برای سیاستگذاران سخت باشد. البته در این بین اگر بانک مرکزی سیاستی متعهدانه را پیش ببرد، ایبسا مردم با تغییر انتظارات خود و منطبق کردن آن با هدف تورمی بانک مرکزی ژاپن، موجب شوند تا استراتژی مورد نظر محقق شود. با این وجود هستند کارشناسانی که باور به تورم دو تا سه درصدی برای ایجاد انگیزه ندارند و برای این گروه، تورم صفر درصدی کفایت میکند، زیرا اینان میانگارند که وجود تورم دو، سه درصدی نمیتواند ایجادکننده رشد اقتصادی باشد و باز انتظارات قیمتی موجب میشود تولید در سطح بلندمدت خود قرار گیرد و لزومی به ایجاد این سطح از تورم نیست. به هر رو حتی برای این گروه نیز تورم منفی خالی از توجیه علمی است. زمانی کوزنتس، اقتصاددان شهیر، ژاپن را در کنار آرژانتین از آن دست اقتصادهای خاص لقب داده بود و اگر آن زمان وی این اقتصاد را خاص میدانست چون توانسته بود رشد و توسعهای بیبدیل را تجربه کند، اکنون نیز این اقتصاد استثنایی است چون ویژگیای دارد که اقتصادهای دیگر کمتر آن را به خود دیدهاند. ایبسا در ذهنها جا بیفتد که اگر بانک مرکزی ژاپن میخواهد با سیاستهای پولی تولید را افزون کند، ما نیز میتوانیم. اما آن چنانی که ذکرش رفت این وضعیت ژاپن امری استثنایی است و تنها عبور از تورم منفی میتواند سودمند باشد و هیچ معلوم نیست تورم 2 درصدی به خودی خود بتواند محرک اقتصادی باشد. حال ما چگونه میتوانیم با تورم بالاتر از 30 درصد در آرزوی تحریک اقتصاد با ابزار پولی باشیم. از سوی دیگر در مصاحبهای که لوکاس نوبلیست و یکی از بزرگترین اقتصاددانان حال حاضر دنیا با تجارت فردا داشته است، بر این امر تاکید شده است که بانک مرکزی تنها ابزار تاثیرگذاری بر تورم را دارد و نه تولید و اشتغال. پس این درسی نیست که باید آموخت، درس اصلی اما آن چیزی است که باید در آینده محقق شود. آن جایی است که ژاپن به هدفگذاری تورم خود دست مییابد. باید دید آیا مقامات پولی خواهند توانست تا هدف خود را محقق کنند و روند فعلی را در اقتصاد ژاپن معکوس کنند و اگرچه شاید این درد آنها کاملاً بر عکس ما باشد اما از منظر تغییر روند تورم و رسیدن به سطح تورم مطلوب، با ما مشترکند. باید دید بانک مرکزی ژاپن چگونه تورم انتظاری را تغییر میدهد و چگونه روند تورم را به سطح مطلوبش معکوس میکند و این درسی است که میتوان از آنها فرا گرفت.
سیاستمداران بخوانند
رابرت لوکاس در این شماره و در مصاحبه با ما میگوید تورم بالا از آنجا ناشی میشود که سیاستمدارانی که بانک مرکزی را وابسته به خود کردهاند از نقش اصلی بانک مرکزی واماندهاند و از مقامات پولی کارهایی را طلب میکنند که اصولاً در دست آنان نیست. تا زمانی که سیاستمداران درک کنند که بانک مرکزی تنها میتواند بر تورم اثر بگذارد و ابزار آن قادر نیست تولید و اشتغال را افزایش دهد، در بر همین پاشنه خواهد چرخید و تورمهای افسارگسیخته گریبان ملت را خواهند گرفت. وقتی این درک ایجاد شد، سیاستمداران خود به استقلال بانک مرکزی رای خواهند داد و با عدم فشار بر بانک مرکزی، تورم افت میکند. اگرچه کارشناسان ایرانی بارها و بارها بر این توصیهها تاکید کردهاند، اما زمانی که لوکاس این سخن را بر زبان میآورد، حداقل انتظاری که میتوان داشت، بازخوانی این توصیهها و رفتن به سوی اجرایی شدن آنهاست. آری اگرچه تورم افسارگسیخته و تورم منفی برای اقتصاد مفید نیست، اما کاش زمانی نیز اقتصاد ایران به آن نقطه برسد که به جای اولی، دومی مشکل و دغدغه بانک مرکزی و مقامات پولی شود.
دیدگاه تان را بنویسید