تاریخ انتشار:
چه راهی برای تسهیل بازار بیمه وجود دارد؟
در مصائب بیمه
احتمالاً این گزاره نادرست نباشد اگر بگوییم پیچیدگی جزء لاینفک قوانین بانکی و بیمهای است.
احتمالاً این گزاره نادرست نباشد اگر بگوییم پیچیدگی جزء لاینفک قوانین بانکی و بیمهای است. اما آیا این پیچیدگی به خاطر پیشرفت زیاد صنعت بانکداری و بیمه است؟ زیادی خوشبینانه است که بخواهیم سهم عمدهای از دلیل این پیچیدگی را به پیشرفت روزافزون بازارهای مالی و بیمه در دنیا ارتباط دهیم. اینجا یک احتمال قوی دیگر مطرح است. برخورداری بانکها و شرکتهای بیمه از کارشناسان و متخصصان حقوقی و آشنا به قوانین، در حالی که مشتریان کمترین اطلاعات ممکن را از این قوانین و دستورالعملهای پیچیده دارند. از طرف دیگر در کشورهایی چون کشور ما که دولت دست نیرومندی در بازار دارد یا حداقل تاکنون داشته است، کثرت قوانین و مقررات به اندازهای است که حتی کارشناسان نیز از تمامی بندها و تبصرهها آگاه نیستند. در چنین شرایطی هرچه بیشتر پیچیده شدن قوانین به انتفاع بیشتر ارائهدهنده خدمات میانجامد. همانطور که در عمل نیز بسیار پیش آمده است که دریافتکنندگان تسهیلات از بانک یا مشتریان بیمه با خدماتدهنده دچار مشکل شوند که آنها را دچار زیان کرده یا آنچه به عنوان خسارت پرداخت کرده است برابر انتظار مشتری نبوده است. یک نمونه ساده از این گرفتاریها
را میتوان در جهش قیمت ارز و بازپرداخت تسهیلات ارزی به بانکها دید که با وجود گذشت چند سال از واقعه و ابلاغ دستورالعملهای مختلف هنوز مساله ختم به خیر نشده است. شاید اینکه بیمهها را در کنار بانکها در یک کفه ترازو قرار دهیم، آن هم در کشور ما که پوشش بیمه گسترده نیست، چندان واقعبینانه نباشد اما پیچیدگی قراردادهای بیمهای بهویژه برای مردمی که جز بیمه درمانی و بیمه اجباری شخص ثالث کمتر بیمهای را میشناسند، از قراردادهای بانکی نیز بیشتر است. این مساله البته مختص کشور ما هم نیست و معمولاً در اغلب کشورهای توسعهیافته که از بازارهای مالی و صنعت بانکداری و بیمه پیشرفته برخوردارند، عقد قراردادهای بیمه نیازمند بهرهمندی از وکیل یا مشاور است. حتی آنچه دولت عرضه میکند؛ مانند بیمه سلامت اوباما، نیز آنقدر عریض و طویل است که اقتصاددانان میگویند انگار برای ثبت رکورد در کتاب گینس نوشته شده است. فضا تقریباً مشخص است: قوانین پیچیده و آگاهی کم. پس اگر ما با این عدم تقارن بزرگ اطلاعات وارد این بازار شویم، اصلاً بعید نیست که بعد از مدتی بفهمیم خلاف آنچه حساب کرده بودیم از بیمه عمر چیزی گیرمان نمیآید و سود چندانی در کار
نیست، یا تمام آنچه کارگزار بیمه در مورد مزایای فوقالعاده بیمه به ما گفته بود به خاطر یک بند قانونی کوچک که به ما گفته نشد، به ما تعلق نمیگیرد. پس مصرفکننده به دلایل مختلفی مانند کمبود منابع مالی برای خرید بیمههای اختیاری، عدم آگاهی کامل و ترس از بازنده بودن در این بازار با شنیدن تجربههای شفاهی سایرین ترجیح میدهد وارد این بازار نشود و این هم به معنای محروم شدن او از بیمه است و هم به معنای گسترش نیافتن بازار بیمه. از طرفی در شرایط فعلی برای افراد حقیقی صرفه اقتصادی ندارد که با گرفتن وکیل یا پرداخت حق مشاوره بیمههای فردی بخرند، مگر اینکه پای ثروت هنگفت یا پروژهای با منابع مالی بالا وسط باشد. اما این راه چاره گسترش بازار بیمه نیست. شاید گسترش بازاری برای مشاوران بیمه و ایجاد یک بازار رقابتی بتواند هم به انتفاع مردم تمام شود و هم به نفع شرکتهای بیمه. مشاورانی که نه کارگزار و پورسانتبگیر بیمه باشند، مشاورانی که از مشتری پول بگیرند تا برابر خواست او بهترین بیمه ممکن را با علم به تمام بندها و تبصرهها به او پیشنهاد کنند.
دیدگاه تان را بنویسید