شناسه خبر : 15706 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آیا اقتصاد آلمان از این چالش به سلامت گذر می‌کند؟

خسته اما نیرومند

همه افسانه ققنوس را شنیده‌ایم، پرنده‌ای که هر هزار سال یک بار، بر توده‌ای هیزم می‌نشیند و خود، آتشی می‌افروزد تا خاکستر شود. از خاکسترش اما پرنده‌ای جوان پدید می‌آید.

همه افسانه ققنوس را شنیده‌ایم، پرنده‌ای که هر هزار سال یک بار، بر توده‌ای هیزم می‌نشیند و خود، آتشی می‌افروزد تا خاکستر شود. از خاکسترش اما پرنده‌ای جوان پدید می‌آید. به نظر می‌رسد این افسانه با تاریخ اقتصادی آلمان همخوانی زیادی دارد. آلمان در چندین مقطع، دوران‌های اقتصادی را از سر گذرانده که هر کدام فصلی در تاریخ اقتصاد جهان را به خود اختصاص داده است.
پیش از شروع جنگ جهانی اول، سال‌ها بود که آلمان بر جاده موفقیت اقتصادی و تکنولوژیک با سرعت بالا در حرکت بود. این کشور که تازه در نیمه دوم قرن نوزدهم صورتی متحد به خود گرفته بود، توانست در سال‌های بعد از این اتحاد و خصوصاً اوایل قرن بیستم، به سرعت پیشرفت کند. اکتشاف و استخراج معادن رونق داشت و سرمایه‌های خارجی سرازیر بود. بانک‌ها در این کشور به سرعت شکل گرفتند و امتیازاتی به سرمایه‌گذاران ارائه کردند. جمعیت هم رشد سریعی داشت و نیروی کار لازم برای صنعت در حال شکل‌گیری را فراهم می‌کرد. در سال 1900 آلمان توانست در تولید فولاد از انگلستان پیشی بگیرد و مقام دوم جهان بعد از ایالات‌متحده را به خود اختصاص دهد. تولیدات کشاورزی اگرچه به اندازه صنعت رشد نداشت اما بیش از نیاز داخلی کشور بود. اما در رفتاری ققنوس‌وار در سال 1914 این کشور جنگ جهانی اول را کلید زد. نتیجه چهار سال جنگ، شکست آلمان و ویرانی اقتصادی اجتماعی سیاسی این کشور بود. پس از اتمام جنگ آلمان دوره‌ای از ابر‌تورم را تجربه کرد که هنوز در همه دوره‌های تاریخ اقتصاد و اقتصاد کلان، برای جذاب کردن بحث استفاده می‌شود. ارزش واحد پول این کشور از 9/8 واحد به ازای یک دلار در سال 1918 به 2/4 تریلیون واحد به ازای یک دلار در سال 1923 رسید. روایت‌های جالب درباره این دوره زیاد است. از جمله اینکه کارگران صبح‌ها با همسران خود به سر کار می‌رفتند تا زن‌ها بتوانند همان موقع، با دستمزد روزانه همسرشان مایحتاج خانه را فراهم کنند وگرنه هنگام بعدازظهر و تمام شدن ساعت کار، این پول دیگر ارزشی نداشت و با آن نمی‌شد چیزی خرید.
با روی کار آمدن هیتلر، اصلاحات اقتصادی که اتفاقاً موثر هم بود، آغاز شد. نازی‌ها در میانه بحران اقتصادی 1929 به سر کار آمدند. مهم‌ترین مشکل در این زمان نرخ بیکاری 30‌درصدی آلمان بود. نازی‌ها با استفاده از سیاست کسری بودجه بالا توانستند اشتغال را صورت مطلوبی داده و رکود را در این کشور کنترل کنند. بسیاری از صنایع ملی شدند و سربازگیری وسیعی با حقوق دولتی انجام شد که نتیجه آن رفع مشکل بیکاری در سال 1938 بود. در این سال‌ها دستمزد واقعی با نرخ 9/10 درصد رشد می‌یافت. اگرچه وضع محدودیت‌های وارداتی منجر به جیره‌بندی بسیاری اقلام غذایی برای مردم معمولی شده بود اما در مجموع، اوضاع قابل مقایسه با چند سال قبل از آن نبود. حالا دوباره موقع آتش گرفتن ققنوس بود. آلمان این بار جنگ جهانی دوم را رقم زد. جنگی که در سال 1939 شروع شد و در سال 1945 با شکست آلمان به پایان رسید. اقتصاد دوباره ویران شد. 20 درصد خانه‌های مسکونی آلمان ویران شده بود و مردانی که باید آنها را دوباره می‌ساختند، در جنگ کشته شده بودند. تولیدات کشاورزی و صنعتی به نصف و یک‌سوم سال 1938 و پیش از آغاز جنگ کاهش یافته بود. اما تجربه ابرتورم بعد از جنگ اول، باعث شده بود کنترل قیمت‌ها اعمال ‌شده و تورم زیر 30 درصد باقی بماند.index:2|width:300|height:200|align:left
اگرچه حجم پول آلمان در سال‌های 1936 تا 1947 حدود پنج برابر شده بود اما قیمت‌ها تنها 30 درصد رشد داشت که این امر باعث فلج شدن بخش مالی اقتصاد شده و عملاً معامله پایاپای رواج داشت. در این دوران دیگر عملاً آلمان به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شده بود. دولت آلمان غربی در سال 1948 شروع به اصلاحات اقتصادی کرد که کلیدی‌ترین نکته آن جایگزینی مارک آلمان با مارک رایش بود. ثروت افراد بسیاری در این میان از بین رفت و حجم پول بیش از 90 درصد کاهش یافت.
در مرحله بعد، کنترل‌های قیمتی برداشته شد و در موارد معدودی که باقی ماند هم سقف آن به شدت افزایش یافت. نتیجه این اقدامات چهار برابر شدن تولیدات صنعتی طی یک دهه بود. تولید سرانه صنعتی هم در این دوران بیش از سه برابر شد. در همین دوران پایه اولیه آنچه امروز اتحادیه اروپا نام دارد گذاشته شد. معاهده جامعه اقتصادی اروپا امضا شد که نتیجه آن ایجاد بازار مشترک در سال 1958 بود. اما عملاً تشکیل اتحادیه‌ای با وسعت فعلی بعد از سقوط دیوار برلین که در واقع به معنای ورود بلوک شرق به جامعه جهانی بود، آغاز شد. حالا بیشتر از 15 سال است که اتحادیه اروپا با ایجاد یورو به عنوان پول واحد، عملاً توانسته است خود را به عنوان وزنه‌ای سنگین در اقتصاد جهان مطرح کند. index:3|width:250|height:296|align:left
تقریباً در تمام این مدت، و خصوصاً بعد از آغاز بحران اقتصادی، آلمان نقش رهبر و تثبیت‌کننده این مجموعه را داشته است و عملاً بقیه کشورها به نوعی دنباله‌رو آن محسوب می‌شوند. آلمان در جریان بحران یونان، حدود 56 میلیارد دلار به این کشور قرض داد و عملاً گفت‌وگوهای یونان و اتحادیه اروپا به یونان و آلمان تبدیل شده بود. همچنین تنها گفت‌وگوهای دوجانبه آلمان و انگلستان بود که توانست انگلستان را قانع کند که از زمزمه ترک اتحادیه دست بردارد. در تمام این سال‌ها در حالی که یونان و حتی در مقاطعی اسپانیا سعی می‌کردند از ورشکسته شدن کامل جلوگیری کنند و بقیه کشورها هم در تلاش برای جبران و به حال عادی بازگرداندن اوضاع اقتصادی بعد از بحران بودند، اقتصاد آلمان اوضاعی بسیار درخشان داشت. رشد مناسب، صادرات بالا، بودجه متوازن و نرخ بیکاری اندک، ویژگی‌هایی بودند که در اقتصاد این کشور همزمان مشاهده می‌شد. اینکه چرا آلمان توانست بحران را به این سرعت پشت‌سر بگذارد، دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد. اول اینکه در سال‌های ابتدایی قرن بیست و یکم و قبل از آغاز بحران، این کشور اصلاحاتی را در بازار کار خود ایجاد کرد که نتیجه آن بیکاری بسیار پایین بود. این نتیجه از طریق تغییر قوانین مربوط به حقوق و مزایای بیکاری به دست آمد و بعد از وقوع بحران نیز آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان با پایبندی شدید به سیاست ریاضت اقتصادی، بودجه این کشور را نه‌تنها متوازن نگه داشت که برای اولین بار از سال 1960 به بعد، این کشور مازاد بودجه را نیز تجربه کرد.
در تمام این سال‌ها، کمتر مقاله، تحلیل و نوشته‌ای را می‌شد یافت که از صادرات به عنوان موتور قدرت اقتصاد آلمان که وجه تمایز آن با دیگر اقتصادهای اتحادیه است، نام نبرده باشد. مازاد حساب تجاری این کشور گاه تا حدی زیاد بود که عدم توازن آن با سایر کشورهای حوزه خطرناک به نظر می‌آمد. اما به نظر می‌رسد فعلاً این موضوع در حال طی کردن روندی معکوس است. ارقام رسمی منتشر‌شده در ماه آگوست نشان از کاهشی 2/5‌درصدی در درآمد ناشی از صادرات آلمان نسبت به ماه پیش از آن دارد. این رقم بسیار بیشتر از رقم مشابه سال قبل بوده است.index:4|width:300|height:200|align:left
در سال 2014 میلادی، در ماه آگوست میزان درآمد صادراتی آلمان چهار درصد کاهش را نشان می‌داد که پیش‌بینی می‌شد به دلیل کاهش ارزش یورو این رقم در سال جاری میلادی بسیار کمتر شود. هر ساله در ماه آگوست میزان صادرات و مبلغ آن کاهش پیدا می‌کند و این روندی معمول در مورد آلمان است. مورد نگران‌کننده امسال بیشتر میزان این کاهش است و این حقیقت که این اتفاق قرار است در ماه سپتامبر با کاهش میزان صادرات فولکس‌واگن تقویت هم بشود. هر چند که واردات نیز کاهشی حدود سه‌درصدی را نشان می‌دهد، اما فعلاً نگرانی مقامات آلمانی، بیشتر متوجه کاهش صادرات است. این کاهش نه‌تنها در مورد محصولات صادراتی آلمان، که در مجموع در سطح جهان اتفاق افتاده است. با وقوع بحران اقتصادی، عده زیادی از مردم در کشورهای مختلف جهان شغل خود را از دست دادند، ساعات کاری آنها کاهش پیدا کرد و موفق به یافتن کار نشدند. کاهش درآمد خانوار، آن هم در سطحی چنین وسیع خود را در قالب کاهش تقاضا نشان خواهد داد. با کاهش تقاضا در سطح جهان، کشورهای متکی به صادرات کالاهای مصرفی همانند چین، اولین اقتصادهایی بودند که زیان دیدند. کاهش بی‌سابقه رشد اقتصادی چین موید این مطلب است. مازاد حساب جاری بالای آلمان نیز در تمام این سال‌ها، به این دلیل ادامه داشت که این کشور نه کالاهای مصرفی، که محصولات سرمایه‌گذاری را تولید می‌کند که اتفاقاً بسیار مورد تقاضای اقتصادهای نوظهوری بود که در حال جذب سرمایه‌های خارج‌شده از کشورهای غربی بودند. به نظر می‌رسد حالا نوبت آلمان فرا رسیده است و تقاضای جهانی برای تولیدات این کشور نیز در حال کاهش است. چین که خصوصاً در مورد مواد اولیه، بزرگ‌ترین خریدار جهان محسوب می‌شد، حالا مدت‌هاست با کاهش تقاضای جهانی تولید خود را کاهش داده و در نتیجه تقاضای این کشور برای کالاهای اولیه و سرمایه‌گذاری هم کاهش یافته است. index:5|width:300|height:200|align:left
در نیمه اول سال 2015، صادرات آلمان به چین تنها 8/0درصد رشد داشته است. دلیل دیگری که به‌رغم همه شرایط نامناسب اقتصادی، همچنان محصولات تولیدی آلمان تا این اندازه خریدارها را به خود جذب کرده است این موضوع است که آلمان، بر‌خلاف سایر کشورهای جهان و حتی اروپا، بر سر کاهش قیمت‌ها رقابت نمی‌کند. به همین دلیل است که این کشور، کمترین میزان برون‌سپاری مشاغل را داراست. محصولات آلمان از آنجا که نه به ارزانی، که به کیفیت خود شناخته می‌شوند، همچنان خریداران ثابت خود را دارند. اگر آلمان نیز با شروع بحران اقتصادی همانند همتایان اروپایی خود وارد دام مبارزه کاهش قیمت می‌شد، صادرات این کشور نیز همانند بسیاری دیگر کم‌رونق شده و کشور وارد دوره رکود می‌شد.
همین اهمیت دادن به کیفیت است که مرکل و سایر سیاستمداران و برنامه‌ریزان اقتصادی آلمان، امیدوارند به کمک کشور بیاید و اجازه ندهد سایر بخش‌های اقتصاد و صنعت آلمان، قربانی فولکس‌واگن شوند. در واقع امیدوارند دهه‌ها تولید با‌کیفیت، بتواند خاطره اشتباه هر چند بزرگ مسوولان این کارخانه اتومبیل‌سازی را از ذهن‌ها پاک کند. عامل مهم دیگر در این میان، وضع تحریم علیه روسیه است. تحریم‌هایی که به دنبال سهم‌خواهی روسیه و غرب از اوکراین و دخالت نظامی این کشور در اوکراین شروع شد، بهانه‌ای بود تا آمریکای شمالی و اروپا تحریم‌هایی را علیه کرملین وضع کنند. این تحریم‌ها با پاسخی متقابل از طرف روسیه روبه‌رو شد. دولت پوتین نیز در اقدامی مشابه واردات بسیاری از کالاها و به طور عمده کالاهای خوراکی از اروپا و ایالات‌متحده و استرالیا و... را ممنوع اعلام کرد. بر‌خلاف تصور اولیه، این تحریم‌ها موفق به ایجاد مشکل برای اروپایی‌ها شده‌اند. اگرچه مشکلات ایجاد‌شده در روسیه، همچنان خیلی بیشتر است. مشکل در اروپا در قالب کاهش صادرات و افزایش نرخ بیکاری خود را نشان داده است.index:6|width:300|height:278|align:left
بر اساس بررسی به تازگی انجام شده، این هزینه برای اروپا حدود 100 میلیارد دلار پول و 5/2 میلیون شغل است. موسسه تحقیقات اقتصادی اتریش که تهیه‌کننده این گزارش است، تخمین زده است که اگر تحریم‌ها علیه روسیه تا دو سه سال آینده ادامه پیدا کند، به قیمت از دست رفتن 465 هزار شغل در آلمان، 215 هزار شغل در ایتالیا و 160 هزار شغل در اسپانیا تمام خواهد شد. این دو موضوع در کنار کاهش رشد اقتصادی نوظهورها و بحران فولکس‌واگن و کل صنعت خودروسازی آلمان، نگران‌ها را در همه جای جهان متحد کرده است.
اما عقیده کارشناسان بر این است که این کاهش صادرات اگرچه زیاد و پیش‌بینی نشده است، اما اثر چندانی بر رشد اقتصادی آلمان نخواهد داشت. اگرچه پیش‌بینی‌ها در مورد میزان رشد سال 2015 آلمان از رقمی بیش از دو درصد به حدود 5/1 تا کمتر از دو درصد سقوط کرده است (ارقام در مورد موسسات و نهادهای مختلف، متفاوت است) اما همچنان نه‌تنها رشد آلمان مثبت پیش‌بینی می‌شود که رقم نسبتاً بالایی هم هست و این در وضعیت فعلی جهان و خصوصاً اقتصادهای توسعه‌یافته کمیاب است. اما همچنان یک مشکل بزرگ ممکن است برای اقتصاد آلمان در راه باشد، مشکلی بسیار بزرگ‌تر از فولکس‌واگن! چین، بعد از سال‌ها تامین نیروی کار برای شرکت‌های خارجی، حالا دارای امکانات بیشتر، تجهیزات بهتر و مهم‌تر از همه نیروی کار ماهری است که دیگر می‌تواند تولید کالاهای پیشرفته‌تری را تجربه کند. در نتیجه ممکن است دورانی که در آن چین یا حداقل بخشی از اقتصاد این کشور، وارد بازار تولید کالاهای پیچیده با ارزش افزوده بالا می‌شود، نزدیک باشد. در این حالت چین به جای بازاری بزرگ برای محصولات تولیدی آلمان به رقیبی برای این کشور تبدیل می‌شود و تاریخ نشان داده برتری بر این رقیب اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت است.
اما آلمانی‌ها نیز با عبور از دو جنگ جهانی که در هر دو آنها طرف آغازکننده و بازنده بوده‌اند، هنوز قوی‌ترین اقتصاد ایالات‌متحده را دارند و فاتحان سال‌های پیش حالا چشم امید به کمک‌های مالی بازنده جنگ دارند. آینده هر چه که باشد، به احتمال زیاد آلمان از آن سربلند بیرون خواهد آمد و نهایتاً مثالی دیگر برای کتاب‌های درسی اقتصاد خواهد شد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها