شناسه خبر : 15551 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

محمد درویش: اوضاع خوب نیست

روزگار تالاب‌ها چگونه سپری می‌شود؟

وقتی از تالاب صحبت می‌شود بی‌شک نام «محمد درویش» به موازات آن قرار می‌گیرد. چنان از خشک شدن یک تالاب متاثر می‌شود که گویی تالاب‌ها فرزندان هستند.

وقتی از تالاب صحبت می‌شود بی‌شک نام «محمد درویش» به موازات آن قرار می‌گیرد. چنان از خشک شدن یک تالاب متاثر می‌شود که گویی تالاب‌ها فرزندان هستند. او عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور و رئیس گروه تحقیقاتی مولفه‌های اقتصادی، اجتماعی بیابان‌زدایی است که از وضعیت کنونی تالاب‌ها بسیار متاثر است. گلادیاتور سبز ایران متهمان اصلی را در این گفت‌وگو به خط کرده است، وزارت نیرو، سازمان محیط زیست و وزارت جهاد کشاورزی. او از سوءمدیریت هم گله‌مند است.
با توجه به کاهش ریزش‌های جوی در سال آبی‌1393-1392 که از مهرماه آغاز می‌شود وضعیت تالاب‌های نیمه‌جان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
متاسفانه همان‌طور که گفتید میزان ریزش‌های آسمانی اصلاً مطلوب نبوده و در اغلب مناطق کشور میانگین ریزش‌های آسمانی بین 40 تا 60 و حتی در برخی مناطق 70 درصد میانگین 30ساله کاهش پیدا کرده است. بنابراین اگر به وضعیت تالاب‌ها از این منظر نگاه شود وضعیت مطلوبی نخواهد بود. تنها نکته‌ای که یک مقدار از نگرانی در خصوص تالاب‌ها کم می‌کند این است که در حال حاضر در اغلب استان‌های کشور به جز خوزستان و هرمزگان و بخش‌هایی از بوشهر فصل زراعی به پایان رسیده و نیاز به آب کشاورزان کاهش پیدا کرده است بنابراین از این منظر تالاب‌ها در تنش و استرس زیادی قرار نمی‌گیرند

یعنی وضعیت تالاب‌ها نسبت به چند ماه گذشته که هم تابستان بوده و هم فصل زراعت، مطلوب است؟
نه. مطلوب‌تر نیست. بلکه نسبت به کاهش 40 تا 70درصدی باران قاعدتاً باید انتظار داشت وضعیت تالاب‌ها خیلی بد باشد که این‌گونه نیست.

منظورتان این است که وضعیت تالاب‌ها بحرانی نیست؟
بله، در واقع بحرانی نیست.

آقای درویش با این اوصاف چند تالاب در آستانه خشک شدن قرار دارند یا حتی خشک شده‌اند؟
بهتر است سوال‌تان را این‌گونه مطرح کنید چند تالاب در آستانه خشک شدن قرار ندارند؟ چون همه تالاب‌های کشور وضعیت نسبتاً بدی دارند. در حال حاضر نیریز، طشک، بختگان، پریشان، تالاب ارژن، گاوخونی، دریاچه کافتر، تالاب جازموریان، مسیله در قم کاملاً خشک شده‌اند. مهارلو حدود 90 درصد خشک شده است. تالاب گومیشان در شمال کشور یک کیلومتر عقب‌نشینی داشته، تالاب انزلی عمقش از 14 به یک متر کاهش پیدا کرد. دریاچه زریوار یادرگارلو و حسن لو وضعیت بسیار نامطلوبی پیدا کرده‌اند. وضعیت دریاچه ارومیه و تالاب‌های سه‌گانه ‌هامون هم بسیار غم‌انگیز است.

آنچنان از وضعیت غم‌انگیز تالاب‌ها صحبت می‌کنید که گمان می‌رود هیچ تالابی به معنی واقعی در کشور وجود ندارد، چه تالاب‌هایی وضعیت بهتری نسبت به تالاب‌های که عنوان کردید، دارند؟
تالاب‌های چغاخور در چهار‌محال و بختیاری، کانی‌برازان در آذربایجان غربی، حله در بوشهر و همچنین شادگان در خوزستان هنوز 70 درصد موجودی خود را حفظ کردند.

از نگاه شما عامل نابودی تالاب‌ها چیست. من در گفت‌وگو از شما خواندم که گفتید همه تقصیرها را به گردن آسمان نیندازید؟
درست است آسمان و نباریدن باران مقصر اصلی خشک شدن تالاب‌ها نیستند. بلکه مدیریت نابخردانه حاکم بر حوزه‌های آبخیز، مدیریت آزمندانه یا مدیریتی که متناسب با توانمندی‌های بوم‌شناختی سرزمین نبوده مهم‌ترین عامل از بین رفتن تالاب‌هاست. وقتی به حقا‌به تالاب‌ها احترام گذاشته نمی‌شود و خواسته و ناخواسته با گسترش اراضی کشاورزی و همچنین جانمایی صنایع پرمصرف بالادست در محیط‌های تالابی به کمک خشک شدن تالاب‌ها گام برداشته می‌شود؛ وقتی برخی از مناطق مثل دریاچه ارومیه یا بختگان زهکش شده تا اراضی بیشتری از تالاب‌ها خشک شده و تبدیل به اراضی کشاورزی شود؛ وقتی بارگذاری اشتباه در بالادست حوزه‌های آبخیزی که در پایین‌دست منتهی به تالاب می‌شود، طراحی شده است؛ و وقتی قوانین حاکم بر طبیعت رعایت نمی‌شود و بدان احترام گذاشته نمی‌شود، نباید آسمان را مقصر قلمداد کرد.

صحبت‌های شما در اعتراض به خشک شدن تالاب‌ها درست است؛ اما با توجه به اینکه بیش از 90 درصد آب تالاب‌ها صرف کشاورزی می‌شود و کشاورزی هم ارتباط مستقیم با امنیت غذایی دارد و در واقع نقش حساسی در شرایط تحریم بازی می‌کند، به نظر شما اگر از آب تالاب‌ها برای کشاورزی استفاده نکرد پس چه باید کرد؟
من نمی‌گویم از آب تالاب‌ها برای کشاورزی استفاده نکرد بلکه به جای گسترش اراضی کشاورزی باید به سمت ارتقای راندمان در بخش کشاورزی رفت. در حال حاضر راندمان در بخش آب، حمل و نقل، بسته‌بندی و انتقال به مصرف‌کننده بسیار پایین است. راندمان آبی بین 30 تا 35 درصد است یعنی 65 تا 70 درصد از آبی را که با این هزینه‌های گزاف تامین می‌شود نمی‌توان به مصرف تولید رساند و از آن طرف هم 30درصدی هم که به مصرف تولید می‌رسد به خاطر تکنیک‌های ضعیف بسته‌بندی؛ نداشتن سردخانه و روش‌های دپوی غیر‌بهداشتی دست‌کم 15 درصد دچار ضایعات مواد غذایی می‌شود و هرگز به دست مصرف‌کننده واقعی نمی‌رسد. بنابراین اگر راندمان افزایش پیدا کند می‌توان با نیمی از آبی که به بخش کشاورزی اختصاص داده می‌شود، دست‌کم همین مقدار تولید یا بیشتر داشت.

فکر می‌کنید این پروسه‌ای که شما درباره آن صحبت کردید چه مدت زمان نیاز داشته باشد؟
این پروسه از برنامه پنج‌ساله سوم توسعه یعنی از دولت پنجم تا دهم در دستور کار بوده و الان هم دولت یازدهم موظف به اجرای برنامه پنج‌ساله پنجم که در میانه سال سوم قرار دارد، است. طبق برنامه پنجم توسعه دولت موظف است سالانه دو و نیم درصد به راندمان آبیاری در بخش کشاورزی اضافه کند و از 30 درصد در ابتدای برنامه به 5/42 درصد در انتهای آن برساند.

اما دولت‌های گذشته در این زمینه موفقیتی به دست نیاوردند؟
موفق نبوده چون بودجه لازم برای این ارتقا در اختیار بخش مربوطه در جهاد کشاورزی قرار نگرفته است.

به نظر می‌رسد با این روند عدم تخصیص بودجه، کشاورزی به مرحله ایده‌آل نرسد و مرگ تالاب‌ها نزدیک باشد؟
نه این‌گونه هم نیست چون تجربه موفق هم وجود داشته است. تالاب کانی برازان در شمال غرب‌ استان آذربایجان غربی نمونه موفقی در این زمینه است یعنی وقتی مردم متوجه اهمیت تالاب شدند و ظرفیت‌سازی اطلاعاتی صورت گرفت، حاضر شدند بخشی از حقابه کشاورزی خود را به تالاب اختصاص دهند. با این کار تالاب کانی برازان احیا شد و به عنوان آخرین تالاب به کنوانسیون جهانی رامسر پیوست. تالاب گندمان در استان چهار محال و بختیاری نیز مثال خوبی در این زمینه است. این تالاب که به خاطر زهکشی و کشاورزی بخش عمده پهنه آبی خود را از دست داده و جز آبگیری کوچک چیزی از آن به جای نمانده بود به وسیله مسوولان استان احیا شد. اما ماجرای این تالاب از این قرار است که به همت بخشدار گندمان و حمایت اداره کل محیط زیست استان ‏چهارمحال و بختیاری، اقدام به تغییر شیوه آبیاری در اراضی کشاورزی مناطق همجوار تالاب شد و تمام سطوح کشت‌شده، از ‏جمله مزرعه جوی گل، مجهز به سامانه آبیاری تحت فشار شدند. در نتیجه با وجود آنکه همچنان شرایط خشکسالی در منطقه حاکم ‏است و آب مازادی هم از طریق سد چغاخور در اختیار تالاب گندمان قرار نمی‌گیرد، وضعیت گندمان به سرعت رو به بهبود نهاد و پرندگان بسیاری مجدداً در کنار آن و آسمان آبی‌اش ماوا گزیده‌اند و پرواز می‌کنند... در حقیقت، با تغییر شیوه آبیاری، از سنتی به مدرن، راندمان انتقال آب به مزرعه، دست‌کم دو برابر افزایش یافته و از حدود 35 ‏درصد به 70 درصد رسیده است. در نتیجه آبی که قرار بود به مصرف اراضی کشاورزی منطقه اختصاص یابد، عملاً آزاد و ‏رها شد و همین حجم قابل توجه آب مازاد، وقتی به سمت محوطه طبیعی تالاب هدایت شد، توانست بوم‌سازگان تالابی را مجدداً ‏احیا کند. درست مانند حرکتی که کشاورزان منطقه آباده طشک در جوار تالاب کم‌جان انجام دادند جملگی سبب شد پایداری حیات دوباره به آن تالاب‌ها ‏بازگردد. بنابراین اگر این ظرفیت‌سازی ادامه پیدا کند و تشکل‌های مردم‌نهاد در حوزه محیط زیست بتوانند مسوولیت‌های خود را به درستی ایفا کنند و با مردم چهره به چهره ملاقات کنند، مردم ذاتاً طرفدار طبیعت هستند و می‌دانند اگر طبیعت حفظ شود منافع بهتری حاصل خواهد شد همان‌طور که مردم کانی برازان می‌گویند: «تالاب خون رگ‌های ماست.» و به این نتیجه رسیدند که درآمدشان در گرو حفظ تالاب است پس در بقیه موارد هم می‌تواند چنین اتفاقاتی بیفتد.

به نظر شما در این سال‌ها چقدر از سوء‌مدیریت ضربه خوردیم؟
وقتی از اقتصاد دولتی مثل اقتصاد ایران صحبت می‌شود حرف اول و آخر را بخش دولتی می‌زند. چون در ایران بخش خصوصی واقعی وجود ندارد و بخش خصوصی بیشتر یک بخش مجازی است که با یک حلقه نشاط و پویایی‌اش مرتبط به بخش دولت است. به عنوان مثال در حال حاضر که بخش‌های مختلف دولت در تحریم شدید اقتصادی قرار دارد اغلب بخش‌های خصوصی هم وضعیت بسیار نامطلوبی پیدا کرده‌اند. هر چند که ظاهراً نوک تیز فشار اقتصادی به سمت بخش خصوصی نیست. ولی چون بخش خصوصی ما واقعی نیست، کاملاً درگیر است. در چنین جامعه‌ای مسلم است که اگر دولت مسوولیت خود را به درستی ایفا کند و مدیریت‌ها بر اساس تخصص تقسیم شود بسیاری از مشکلات حل می‌شود که متاسفانه در ایران این‌گونه نیست. طی این سال‌ها سوء‌مدیریت ضربات سهمگینی به همه بخش‌ها از جمله تالاب‌ها وارد کرده است.

به نظر شما وزارت نیرو، جهاد کشاورزی و سازمان محیط زیست چقدر در رسیدن تالاب‌ها به این وضعیت نقش دارند، به تفکیک بیان کنید؟
بی‌شک متهم شماره یک «وزارت نیرو» است که به وظایف خود به درستی عمل نکرد. وزارت نیرو به عنوان سازمانی که به منابع آب اشراف دارد منافع بخشی را به منافع ملی ترجیح داده است. این وزارتخانه به جای اینکه به سمت ارتقای راندمان آبیاری برود و به تخصیص درست اعتبارات کمک کند تلاش کرده با سدسازی و طرح‌های انتقال آب مهندسان خود را در کار اقتصادی قرار دهد.
«سازمان محیط زیست» متهم ردیف دوم است که هرگز نتوانسته به وظایف خود طبق اصل ۵۰ قانون اساسی عمل کند. این اصل می‌گوید: محیط زیست لازمه حیات مردم است. سازمان محیط زیست به عنوان نهادی فراتر از وزارتخانه‌ها باید بر وزارت نیرو نظارت کند و هشدار دهد و اگر وزیر به وظایف خود عمل نکرد، موضوع را به مجلس ارجاع دهد. این سازمان هم در طول یک دهه گذشته نتوانسته به وظایف خود به درستی عمل کند. متهم ردیف سوم «وزارت جهاد کشاورزی» است که 90 درصد آب در اختیارش است. این وزارتخانه همچنان با لکنت‌های جدی در حوزه‌های نرم‌افزاری روبه‌رو است. اغلب کاربران بخش کشاورزی بی‌سواد یا کم‌سواد هستند و مشکلات بسیار جدی در این بخش وجود دارد که سبب شده راندمان در بخش آبیاری، تولید و بسته‌بندی بسیار پایین باشد. راندمان آبیاری در بخش کشاورزی عملاً از ۳۵ درصد تجاوز نمی‌کند و حدود ۸۰ درصد از پروژه‌های سدسازی به دلیل عدم تکمیل کانال‌های آبیاری پایین‌دست آنها، عملاً به بهره‌برداری واقعی نرسیده است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها