تاریخ انتشار:
علیاصغر سعیدی جایگاه و اهمیت بیمه در اقتصاد رفاه را بررسی میکند
شرط موفقیت دولت رفاه
سعیدی معتقد است نظام بیمهای کشور با چالشهای بزرگی روبهرو است و علت اصلی این امر، ناهماهنگی، موازیکاری، نبود گفتمان تخصصی در بیمه، فقدان شرکتهای واسطهای و ظهور ریسکهای تولیدشده است.
نقش بیمه را در اقتصاد رفاه مهم و موثر میداند و میگوید اساساً دولتهای رفاهی تشکیل شدهاند تا جلوی بیمهای ناشی از رویدادهای غیرمترقبه را بگیرند و جامعه را در قبال خطرات خارجی مصون کنند. دکتر علیاصغر سعیدی جامعهشناس و عضو هیاتعلمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران میگوید خدمات درمانی در کشورهایی نظیر کانادا جنبه توزیعی و ماهیتی انسانی و عادلانه دارد و به همین سبب است که مردم در این کشورها احساس شادکامی میکنند. سعیدی معتقد است نظام بیمهای کشور با چالشهای بزرگی روبهرو است و علت اصلی این امر، ناهماهنگی، موازیکاری، نبود گفتمان تخصصی در بیمه، فقدان شرکتهای واسطهای و ظهور ریسکهای تولیدشده است.
بهطور کلی، بیمه در اقتصاد رفاه چه جایگاه و اهمیتی دارد؟
بدون تردید بیمه، چه در نظام رفاهی و چه اقتصاد رفاه نقش و جایگاه مهمی دارد؛ چه در بخش امدادی، چه بخش بیمهای یا اشتغال و چه بخش حمایتی. چند هفته پیش هم که حادثه خرمآباد و بعد تصادف قطار رخ داد تقریباً همه متوجه شدند که بیمه اجتماعی دولتی، یعنی کمکهای امدادی چقدر مهم هستند. اهمیت بیمه حوادث در بخش امدادی نظامهای رفاهی مدرن را باید در کنترل کردن همین حوادث دید. نظام بیمه اجتماعی در اصل پدید آمده تا جلوی این نوع حوادث را بگیرد یعنی جلوی بیمهای ناشی از رویدادهای غیرمترقبه طبیعی، که متخصصان بیمه به آنها «ریسک یا بیم خارجی» (external risk) میگویند. پس اساساً «دولتهای رفاه» (Welfare states)، به مثابه بیمه اجتماعی دولتی تشکیل شدند تا این ریسکها یا بیمها را مهار کنند. یعنی اولین اولویت دولت رفاه، انجام کمکهای امدادی برای نجات افراد و بقای انسانها به بهترین شکل است. البته در جامعهای مانند آمریکا که مرتباً با توفانهای وحشتناک روبهرو است هم بیمههای خصوصی سرمایههای مردم را مصون میکند و هم بیمههای اتکایی آنها نزد دولت و شرکتهای بزرگ. اینجا دولت رفاه در حقیقت یک سازمان بیمه بزرگ است که اجتماع و جامعه را
در قبال خطرات خارجی بیمه میکند. اینکه انسان مدرن میتواند خود را در مقابل خطرات خارجی زندگی، مانند سیل، توفان، زلزله و بیماریها بیمه کند محصول پیشرفتهای علمی در عصر روشنگری بوده است. مارکس میگفت فیلسوفان آمدهاند جهان را تفسیر کنند، ما آمدهایم دنیا را تغییر دهیم. اساس تغییر نیز بر پیشبینی و کنترل است. انسان مدرن به سبب علم و تخصص جدید میتواند ریسکهای خارجی را پیشبینی کند و سپس این ریسکها یا پیامدهای آن را کنترل کند، یعنی بیمه کند.
من نقش بیمه در نظام رفاهی و اقتصاد رفاه را از هم تفکیک میکنم و برای اینکه اهمیت بیمه روشن شود جایگاه بیمه اجتماعی، بیمه دولتی، بیمه درمانی و بیمه خصوصی را از هم متمایز میدانم. وقتی شما به تاریخ بیمه نگاه کنید به اهمیت اینها نیز بیشتر واقف میشوید. البته غیر از بیمه خصوصی که به نوعی قبل از عصر روشنگری هم بوده، بقیه انواع بیمه که با رفاه سروکار دارند بیشتر پدیده عصر روشنگری است.
مارکس میگفت فیلسوفان آمدهاند جهان را تفسیر کنند، ما آمدهایم دنیا را تغییر دهیم. اساس تغییر نیز بر پیشبینی و کنترل است. انسان مدرن به سبب علم و تخصص جدید میتواند ریسکهای خارجی را پیشبینی کند و سپس این ریسکها یا پیامدهای آن را کنترل کند، یعنی بیمه کند.
چرا بیمههای اجتماعی جایگاه مهمتری در رفاه دارند؛ چون برخی نقش بیمههای خصوصی را مهمتر میدانند؟
در نوع ایدهآل، بیمه خصوصی بهترین نوع بیمه است در شرایط اشتغال کامل. اما چون این شرایط وجود ندارد بیمه و حمایت اجتماعی اهمیت پیدا میکند. از آنجا که هدف غایی تمامی دولتهای رفاه افزایش رفاه از طریق اشتغال است بیمه خصوصی بسیار مناسبتر و مطلوبتر است. اما در غیر این صورت، بیمه خصوصی ماهیتاً توزیع درآمد نمیکند. در یک بیمه خصوصی مثل بیمه سرقت، تعداد زیادی از افراد سالانه حق بیمه مشخصی را پرداخت میکنند اما تنها تعداد اندکی که خسارت دیدهاند نفع میبرند. اینجا یک انتقال درآمد از افراد خوششانس به بدشانس رخ میدهد اما قبل از این، همه در معرض بیم دزدی هستند. در اکچوئری هم اینطور است و از توزیع مجدد خبری نیست چون مبلغ کمی از هر نفر میگیرند و بعداً به او میدهند نوعی توزیع افقی است نه بازتوزیع. اما در بیمه اجتماعی، چه کمکهای امدادی، چه بیمه درمانی و بیمه دولتی توزیع مجدد صورت میگیرد یعنی از پردرآمدترها گرفته میشود و به کمدرآمدها داده میشود. اگر بیمه اجتماعی خوب کار کند دولت رفاه موفق است. نکته دیگری هم که مهم است تطور بیمههاست؛ یعنی بهطور تاریخی که نظامهای رفاهی توسعه پیدا کردهاند برای این بوده که به
ترتیب بیمه بیماری، برای کارگران کمدستمزد، بیمه حوادث کار، که بیمه اجباری بود، بعد بیمه پیری و از کارافتادگی و سپس بیمه عمر و بیکاری به وجود آمدند.
اما در هر نظام رفاهی انواع بیمه وجود دارد و در اقتصاد رفاه، همه آنها بر نظام رفاهی تاثیر میگذارند؟
بله، همینطور است. دولت بهتنهایی نمیتواند رفاه را برقرار کند. در حال حاضر در بیشتر کشورهای جهان به جز برخی کشورهای آفریقایی انواع بیمه در اقتصاد رفاه وجود دارد چون در هر نظام رفاهی تولید رفاه منحصر به دولت نیست. دولت، بخش خصوصی، بخش غیررسمی و بخش داوطلبانه انواع خدمات رفاهی را عرضه میکنند بنابراین هرکدام نوع خاصی بیمه دارند. تا وقتی واحد خانواده و پیوند مردم در اجتماعات محلی قوی بود و در مقابل حوادث غیرمترقبه به یکدیگر کمک میکردند بیمه دولتی و خصوصی نقش مهمی نداشتند چون بیمه اجتماعی را خانواده فراهم میکرد. الان نیز دولتهای رفاه توسعهیافته برای خروج از بحران دنبال راههایی هستند تا بخش غیررسمی را که قبلاً بیشتر تولید رفاه میکرد احیا کنند، که البته کاری است بسیار مشکل چون نزدیک به یک قرن که دولت نقش مهمی در رفاه داشته، اقتدار اجتماعات محلی و خانواده را سست کرده و تقریباً پلهای پشت سر خراب شده است. اما هنوز کارهای زیادی میشود کرد به ویژه در کشورهایی مثل ایران، تا بیمه اجتماع محلی تقویت شود، مثلاً برای ازدواج، ورشکستگی، ناتوانی، پیری و مراقبتهای مختلف.
برخی هم معتقدند بیمه اجتماعی دولتی محصول ضعف و سست شدن اجتماعات محلی و خانواده بوده و لزوم ورود دولت را دوچندان کرده است.
بله، این استدلال هم وجود دارد. به اندازهای که جامعه پیچیدهتر شد و منابع طبیعی حمایت اجتماعی، یعنی خانواده و خویشاوندان و محله رو به کاهش رفت، این منابع طبیعی توان حمایت خود از مردم را از دست داد و اینجا بود که انواع دیگر بیمه نقش خود را نشان داد. پس وقتی اجتماعات محلی و خانواده گسترده و پیوسته در عصر شهرنشینی و مهاجرت و صنعتی شدن تغییر کرد باید منابع دیگری جایگزین بیمه خانواده و اجتماع محلی میشد که همان بیمههای امروزی است. اما بیمه اجتماعی وقتی توسعه یافت و مهم شد که دولت جایگزین نقش حمایتی خانواده شد. مساله مهم دیگر هم این است که در گذشته، نه دولتها و نه خانواده و مردم نمیتوانستند در مقابل برخی رویدادهای طبیعی از خود حمایت کنند. از عصر روشنگری است که به همت ظهور علم مدرن توان پیشبینی حوادث طبیعی و کنترل پیامدها یا برخی از آنها به وجود آمد. منظورم این است که یکی از وظایف دولت مدرن، که حتی قبلاً خانواده نیز از انجامش ناتوان بود، بیمه اجتماعی در مقابل حوادث است. این اهمیت بیمه اجتماعی در بخشی از نظام رفاهی، یعنی نظام امدادی است که نه افراد و نه شرکتها توان تعهد خدمات بیمهای را ندارند و اینجاست که
پای بیمه اجتماعی و دولت به میان میآید، حتی موسسات بیمهگذار نیز مجبورند خودشان نزد دولت بیمه شوند یعنی بیمه اتکایی داشته باشند تا مثلاً هنگام سیل یا زلزله بتوانند به تعهدات خود عمل کنند.
گزارشهای سازمان ملل نشان میدهد، مردم کشورهایی نظیر کانادا به دلیل وجود بیمه درمانی مناسب در زمره شادترین مردم جهان هستند و امید به زندگی نیز در میان آنها بیشتر است. چه نسبت و رابطهای بین بیمه، شادکامی و امید به زندگی وجود دارد؟
به نظر من علت اصلیاش برمیگردد به اینکه نظام درمانی ملی، که خدمات درمانی کاملاً مجانی در بیمارستان و پزشکان عمومی و خانواده در اختیار میگذارد، جنبه توزیعی دارد و کمدرآمدها به نسبت پردرآمدها میتوانند از آن استفاده بیشتری کنند و تفاوتی بین آنها نیست. البته اگر پردرآمدی بخواهد از امکانات خصوصی استفاده کند و در صف انتظار نماند میتواند به آمریکا برود اما در کانادا همهچیز برابر است، شما ثروتمند باشید یا کارمند معمولی یا بیکار به یک نسبت در صف خدمات هستید و این عادلانه و انسانی است لذا شادکامی میآورد.
بهرغم اینکه بعد از انقلاب صندوقهای بیمهای متعددی برای رفاه اقشار آسیبپذیر تاسیس شده نتوانستهایم وضع اقشار آسیبپذیر را بهبود ببخشیم، مشکل اصلی هم ناهماهنگی و موازیکاری است. موضوع تجمیع بیمهها، موازیکاری در دولت و سازمانهای موازی دولت تا حل نشود ناکارایی در نظام رفاهی همچنان باقی خواهد ماند.
در حالی که در کشورهایی مانند آمریکا و کشور خودمان اگر میخواهید خدمات درمانی خوب و باکیفیت دریافت کنید لازم است بیمه بخرید یا پسانداز داشته باشید. تحقیقاتی که در آمریکا انجام شده است نشان میدهد هرگاه قیمتهای خدمات بیمارستانی و پزشکی بالا برود به افزایش قابل توجه تقاضا برای بیمه درمانی منجر میشود. بین خرید بیمه و عرضه و تقاضای خدمات بیمارستانی رابطه متقابلی وجود دارد، یعنی این رفتارها را تقویت میکند که هرچه بیمه افزایش پیدا کند قیمت خدمات بالا میرود، و هرچه قیمت خدمات افزایش پیدا کند تقاضا برای بیمه بالا میرود. به نظر من بیشتر کشورهای اروپایی که از بیمههای درمانی خصوصی اجتناب میکنند -بهرغم میل دولتها به کاهش هزینههای درمانی- بیشتر به اثرات توزیع مجدد خدمات درمانی توجه دارند.
این بیمهای که میتواند رفاه اجتماعی به همراه بیاورد چه شاخصههایی دارد؟ مثلاً گفته میشود بیمهای که در آن شرافت و کرامت انسانی لحاظ نشود نمیتواند روی سلامت روانی جامعه و احساس رفاه تاثیر چندانی بگذارد.
وقتی در کشورهای اروپایی، بعد از جنگ، مساله خدمات درمانی مجانی در ازای پرداخت به صندوق بیمه ملی را مطرح کردند یکی از اهدافشان همین حفظ شرافت و کرامت انسانی بود. هدف مرتبط دیگر جلوگیری از جنگهای آینده و برقراری صلحی پایدار بود، چون گمان بر این بود که رها کردن انسانها به حال خودشان یکی از دلایل ظهور فاشیسم بوده که فرصتطلبانه با طرح شعارهای سوسیالیستی توانست بر ذهن و روح تودهها حاکم شود. نگاه کنید وقتی کمدرآمدها مجبورند از خدمات کمکیفیت در بیمارستانهای دولتی استفاده کنند نهتنها انسجام اجتماعی سست میشود بلکه زمینه ظهور سیاستمداران فرصتطلب فراهم میشود. ضمن اینکه کرامت انسانی کمدرآمدها نادیده گرفته میشود. تقریباً تردیدی نیست که کیفیت خدمات درمانی دولتی و خصوصی فاصله بسیاری دارد همین نابرابری یکی از دلایلی است که نگرانی مردم را بیشتر میکند چون از جان آدمی بالاتر چه چیزی است؟
نظام بیمه در ایران تا چه حد توانسته است به ایجاد رفاه اجتماعی بینجامد؟ عدم موفقیت آن را ناشی از چه میدانید؟
اگرچه در دهههای اخیر نظام بیمه در ایران پیشرفت داشته اما واقعاً با چالشهای بزرگی روبهرو است و اصلاً در شأن کشوری مانند ایران نیست. اگر بهطور خلاصه دیرینهشناسی کنم باید گفت بهرغم اینکه بعد از انقلاب صندوقهای بیمهای متعددی برای رفاه اقشار آسیبپذیر تاسیس شده نتوانستهایم وضع اقشار آسیبپذیر را بهبود ببخشیم، مشکل اصلی هم ناهماهنگی و موازیکاری است. به نظر من مشکل اصلی ناهماهنگی است و هر کس که منابعی را در اختیار دارد حاضر نیست آن را واگذار کند چون گویی قدرت خود را با واگذار کردن کنترل بر آن یا تبعیت از سیاست رفاهی واحد از دست میدهد. موضوع تجمیع بیمهها، موازیکاری در دولت و سازمانهای موازی دولت تا حل نشود ناکارایی در نظام رفاهی همچنان باقی خواهد ماند.
به نظر من به غیر از این مشکلات که باعث عدم موفقیت این نظام بیمهای میشود اولاً، ما گفتمان تخصصی در بیمه نداریم، متخصصان بیمه به ویژه در تشکیلات و سازمانهای رفاهی بسیار اندک هستند و در رسانهها و مجلات تخصصی و آکادمیک اینها مورد توجه قرار نمیگیرند. هیچ بحث جدی درباره بیمه انجام نمیگیرد، مثلاً ما تقریباً در صندوقهای بیمه بازنشستگی متخصص اکچوئری و محاسبات آماری کم داریم و در دولت گذشته در این زمینه به جای تربیت متخصص، متخصصزدایی کردهایم. اگر اشتباه نکنم در بازار بیمه فاقد شرکتهای واسطهای یا loss adjuster هستیم. در بیمههای خصوصی خطر اخلاقی بالاست و هزینههای بیمهها را افزایش میدهد. به غیر اینها، یکی از مهمترین علل عدم موفقیتها در ایجاد بیمههای اجتماعی کارآمد -نهفقط در کشور ما بلکه در تمام جهان- برمیگردد به ظهور ریسکهای تولیدشده (manufactured risk). اینها را نظریهپردازان جهان پرمخاطره مطرح کردهاند و حرفشان این است که ریسکهای جدید مسبوق به سابقه نیستند و رفتار بشر روزبهروز کمتر به رفتارهای گذشتهاش مربوط است. اگر توجه کنید یکی از راههایی که میزان پرداخت بیمه مشخص میشد بر اساس رفتارهای
گذشته بود. متخصصان بیمه از سریهای زمانی برای پیشبینی رویدادها در آینده استفاده میکردند اما این اطلاعات کمکم بیاعتبار شده و شرکتهای بیمه روزبهروز بیشتر در خطر ورشکستگی بودهاند.
چرا دادههای گذشته را نمیتوان برای تحلیل الگوهای رفتاری آینده به کار برد؟
دو علت هستیشناسانه برای این مساله ذکر کردهاند. یکی مساله پایان طبیعت؛ دیگری پایان سنت. پایان طبیعت به این معنی است که دیگر آنچه در طبیعت رخ میدهد را نمیتوان ناشی از ریسک و مخاطرات خارجی دانست بلکه محصول رفتارهایی است که ما بر سر طبیعت میآوریم. معنی گرم شدن زمین نیز اقداماتی است که بشر انجام داده تا با چنین وضعی روبهرو شود. بنابراین تغییرات آب و هوایی بیشتر بیسابقه است و الگوی تغییرات نمیتواند بر تحلیل تغییرات گذشته فهم شود. نظامهای درمانی نیز با چنین وضعی روبهرو هستند. اخیراً سیاستی که برای کنترل هزینههای درمانی اتخاذ شده تمرکز بر تغییر رفتارهاست. فردگرایی رو به افزایش و نقش رو به رشد عاملیت فردی شرایطی را ایجاد کرده که رفتارهای پرخطری از افراد سر میزند که بیسابقه است.
این مساله به نوعی در گذشته هم وجود داشته، یعنی تاثیر فرهنگ بر انواع بیمهها.
مساله رفتارهای پرخطر از انسان مدرنی برمیآید که برای نظامهای مدرن پیامدهای ناگواری دارد، مانند رشد نوشیدن مشروبات الکلی، رشد بیماران مبتلا به ایدز، افزایش استعمال مواد مخدر. به تعبیر آنتونی گیدنز انسان مدرن بیشتر از گذشته رفتارهایش بر آیینهای شخصی یا سبکهای زندگی هویتبخش استوار شده و کمتر تحت تاثیر آیینهای جمعی که خودش نوعی کنترل اجتماعی ایجاد میکرد قرار دارد. این یعنی پایان سنت. اما موردی که شما اشاره میکنید تاثیر فرهنگ بر گرایش به بیمه ممکن است در بسیاری از جوامع وجود داشته باشد برای همین هم است که بیمههای اجتماعی و درمانی، بیمههایی اجباری هستند. مثلاً یکی از محققان مطالعهای روی بیمه عمر در آمریکا در قرن نوزدهم انجام داده و مشاهده کرده مردم چون خرید بیمه عمر را با ارزشگذاری مالی روی انسان مغایر میدیدند از خریدن بیمه عمر امتناع میکردند. تغییر این نگرش فرهنگی سالها طول کشید. در کشور ما هم در بسیاری از موارد مانند بیمه عمر و خودرو، در جایی که خرید بیمه اجباری نباشد، مقاومت صورت میگیرد. اگرچه افرادی مانند میلتون فریدمن با بیمه اجباری، به دلیل در نظر نگرفتن حق انتخاب افراد مخالفند اما ارزشهای
فرهنگی نقش مهمتری میتواند در مقاومت افراد در برابر خرید بیمه داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید