شناسه خبر : 14056 لینک کوتاه

آیا مدیریت اقتصادی در خانواده‌های ایرانی ضعیف شده است؟

کلاف سردرگم اقتصاد خانواده

ایرانی‌ها هرگاه می‌خواهند «سخاوت» یا «تمکن» پدران یا همسران خود را به رخ بکشند، این جمله را بر زبان می‌رانند: «همیشه با دستان پر به خانه می‌آید.»

ایرانی‌ها هرگاه می‌خواهند «سخاوت» یا «تمکن» پدران یا همسران خود را به رخ بکشند، این جمله را بر زبان می‌رانند: «همیشه با دستان پر به خانه می‌آید.» این عبارت، گویی پرده‌ها را از مقابل دیدگان شنونده، کنار می‌زند تا تصاویری از گذشته، نمایی از خانواده سنتی ایران نمایان شود. خانواده‌ای که مرد، تنها نان‌آور آن بود. با دسترنجی اندک، سفره‌ای می‌گشود به پهنای قوت چندین فرزند قد و نیم‌قد. توقع چندانی نبود از پدر. اولین و آخرین مامن تفریح کودکان، نیز «کوچه» و «حیاط محقر خانه» بود. لذت خرید رخت و لباس هم البته برقرار بود اما سالی یک بار. پدر خانواده در آستانه نو شدن سال، اهل و عیالش را روانه بازار می‌کرد و معمولاً کفش و لباس‌ها را بزرگ‌تر از اندازه می‌خرید تا مجبور نشود چند ماه بعد، دوباره راهی بازار شود و ناگزیر دست به جیب ببرد... خاطرات قدیمی‌ترها، پر است از این فصل‌های مشترک. خاطرات روزهایی که اگرچه درآمد خانواده‌های طبقه متوسط بالا نبود اما در مقابل هزینه‌های بزرگی هم روی دوش نان‌آور خانواده سنگینی نمی‌کرد.
حالا اما سفره خانواده‌های ایرانی، کوچک‌تر اما رنگین‌تر و پرهزینه‌تر شده و تعداد فرزندان - اغلب- خانواده‌ها، دست کم در شهرها و کلانشهرها از دو فرزند فراتر نمی‌رود. مفهوم تک‌نان‌آور بودن خانواده‌ها گویی رفته‌رفته، می‌خواهد جزیی از تاریخ شود. پای درد دل خانواده‌ها، آنها که حقوق بگیرند بنشینی، بی‌هیچ ابایی می‌گویند اواسط ماه، دیگر کفگیرشان به ته دیگ خورده است و درآمدهایشان به موعد بعدی پرداخت‌ها نمی‌رسد. لازم به توضیح نیست که وقتی آب و هوای اقتصاد یک خانواده توفانی است، نقش زنان که مدیریت خانه را برعهده دارند، تا چه حد سنگین است. اوست که باید قناعت پیشه کند، هزینه‌ها را کاهش دهد و در برابر مطلوبیت‌های متعددی که وجود دارد، دست به انتخاب بزند. چرا چرخ اقتصاد خانواده‌ها بسان گذشته نمی‌چرخد؟ آیا خانواده‌ها فقیرتر شده‌اند؟ یا سلیقه‌ها و ترجیحات افراد تغییر کرده است؟
اقتصاددانان در دهه‌های اخیر سعی کرده‌اند، انتخاب‌ها و ترجیحات زنان و مردان مانند ازدواج، فرزندآوری و طلاق را به زبان اقتصاد تجزیه و تحلیل کنند. آنان پای مسائل اجتماعی را نیز به دایره تئوری‌های اقتصادی کشانده‌اند تا با بهره‌گیری از منطق اقتصاد و حتی با توسل به فرمول‌های ریاضی بتوانند از مسائل معتنابه جامعه رمزگشایی کنند. در این میان خانواده به عنوان کوچک‌ترین نهاد اجتماعی در کانون توجه اقتصاددانان قرارگرفته است.

تعریف خانواده در علم اقتصاد
تعریفی که اندیشمندان علم اقتصاد از نهاد خانواده ارائه کرده‌اند، «یک واحد مصرف» در نظام اقتصادی است. خانواده متشکل از یک یا چند عضو، سبدی از کالا و خدمات را به طور مشترک مصرف می‌کنند و بدیهی است که تصمیمات خانوار تحت تاثیر ترجیحات اعضای خانواده است. صاحب‌نظران علم اقتصاد البته بر این عقیده‌اند که اگرچه خانواده دارای ابعاد گسترده‌ای از خواسته‌ها و نیازهاست اما آنچه در مورد همه خانواده‌ها، چه فقیر و چه غنی صدق می‌کند این است که درآمد خانوار محدود است و هر خانواده مصرف خود را با توجه به درآمد محدود خود تعیین می‌کند.
پیوند ترجیحات خانواده با اقتصاد، ابتکار «گری بکر» بود. اقتصاددانی که به دلیل آنچه «گسترش دامنه تحلیل‌های اقتصادی به حوزه فراگیری از رفتارها و عکس‌العمل‌های انسانی» خوانده می‌شد، موفق به دریافت جایزه نوبل شد. بکر، رجحان‌های فردی برای ازدواج و بچه‌دار شدن را مانند ترجیحات یک بنگاه تجاری که به دنبال کسب سود است، مورد واکاوی قرار می‌دهد. نظریه ازدواج او این فرضیه را اثبات می‌کند که خانواده مانند بنگاهی که در پی حداکثر ساختن سود خود است، برای حداکثر‌سازی مطلوبیت خود از طریق تخصصی شدن کارها عمل می‌کند و شوهران معمولاً در تولید بازاری و زنان در تولید خانوار تخصص پیدا می‌کنند. در این صورت زنان دستمزد بازاری پایین‌تری را دریافت می‌کنند. او این تقسیم کار و دستمزد پایین زنان را تبعیض نمی‌داند و آن را ناشی از نقش‌هایی می‌داند که خانواده برای اعضای خود در نظر می‌گیرد. از نگاه بکر، فرزندآوری خانواده‌ها نیز دارای تحلیل اقتصادی است؛ بکر معتقد بود بزرگ کردن فرزندان هزینه‌های متعددی را به والدین تحمیل می‌کند. اما آنچه مردم را به بچه‌دار شدن وا‌می‌دارد منفعت و مطلوبیتی است که در ازای این هزینه‌ها دریافت می‌دارند. بخشی از این هزینه‌ها مادی است اما مهم‌تر از آنها، وقتی است که هر یک از والدین صرف مراقبت از فرزندان و پرورش آنان می‌کنند و آن را «هزینه فرصت» می‌نامد. به اعتقاد او فرزندان نوعی از کالاهای مصرفی هستند پس با دیگر هزینه‌های خانوار رقابت می‌کنند. بچه بیشتر یعنی امکانات کمتر. بر مبنای دیدگاه بکر هرگاه درآمد خانواده افزایش یابد، تمایل به فرزندآوری در والدین بیشتر می‌شود و این امر به دلیل افزایش هزینه فرصت، خود به افزایش هزینه فرزندان می‌انجامد. به عبارت دیگر خانواده‌ها ناگزیرند بین داشتن فرزندان زیاد و یا داشتن فرزندان کمتر اما با کیفیت بیشتر دست به انتخاب بزنند. این نظریه می‌گوید کاهش کمیت فرزندان در کشورهای صنعتی، با افزایش کیفیت آنها همراه بوده است. یکی دیگر از نکاتی که در نظریه بکر مطرح ‌شده این است که افرادی که بچه‌دار می‌شوند پیوسته نگران و متوجه خوشبختی فرزندان خود هستند. هرقدر والدین بیشتر مشتاق سعادت فرزند خود باشند، میزان «نوع‌دوستی» آنان نیز افزایش خواهد یافت. خوشبختی فرزندان خانواده با توجه آنان به سعادت فرزندان خودشان بیشتر می‌شود و این سعادت و کامیابی نسل به نسل در خانواده تداوم می‌یابد؛ لذا می‌توان گفت هر نسل به نحوی غیرمستقیم از خوشبختی نسل آینده لذت می‌برد و بهره‌مند می‌شود. او در مقاله‌ای به رابطه رشد اقتصادی و نرخ فرزندآوری هم پرداخته است: اگر نرخ سود ثابت بماند، نرخ ثابت رشد اقتصادی که خود به رشد ثابت هزینه خالص فرزندان منجر می‌شود و نیز بر سرانه مصرف تاثیر می‌گذارد، به طور پیوسته زاد و ولد را کاهش خواهد داد، اما به افت دائمی نرخ باروری نخواهد انجامید. برای افت دائمی زاد و ولد، لازم است یا کاهش دائمی نرخ سود رخ دهد، یا رشد اقتصادی به سرعت تداوم یابد و یا هزینه‌های فرزندپروری به دلایل دیگری روند افزایشی در پیش گیرد. برخلاف گزاره‌هایی که بکر برای افزایش و کاهش نرخ زاد و ولد برمی‌شمارد، اقتصاد ایران نه با رشد ثابت اقتصادی مواجه شده است و نه با نرخ ثابت سود. اما دست کم در دو دهه اخیر، نرخ زاد و ولد در ایران همسو با نمودار نرخ رشد اقتصادی، دچار سقوط شد. آن‌گونه که اگر در سال 55 در هر خانوار به صورت متوسط پنج نفر زندگی می‌کرد، این تعداد در سال 85 به چهار نفر و درسال 90 به 55/3 نفر کاهش یافت؛ و البته تعداد خانواده‌های یک‌نفره و دونفره نیز بنا بر آنچه آخرین سرشماری جمعیت ایران نشان داد، رو به افزایش است. به این ترتیب یکی از تحولات مهم اجتماعی و اقتصادی خانواده‌های ایرانی در «کاهش بعد خانوار» تجلی یافته است. اقتصاد‌دانان و صاحب‌نظران حوزه جامعه‌شناسی، فرضیه‌های مختلفی را برای تحلیل علل کاهش بعد خانوارهای ایرانی مطرح می‌کنند. آنان می‌گویند اگرچه ممکن است تنگناهای اقتصادی به عنوان مانعی جدی برای زاد و ولد تلقی شود اما انتخاب تعداد فرزندان توسط مردم به عوامل مختلفی بستگی دارد. آنان برای اثبات ادعای خود روی ابعاد خانوار در طبقه مرفه دست می‌گذارند که به‌رغم برخورداری از تمکن مالی به تک‌فرزندی گرایش پیدا کرده‌اند و یا در نهایت به دو فرزند بسنده می‌کنند. در مقابل اما، خانواده‌های دهک‌های پایین درآمدی یا روستایی قرار دارند که با وجود فقر یا نبود امکانات به تعداد فرزندان خود می‌افزایند. البته گفته می‌شود که این گروه به دلیل نبود پوشش‌های بیمه‌ای که آنان را در دوران سالمندی تحت حمایت قرار دهد با ازدیاد تعداد فرزندان خود، برای آینده سرمایه‌گذاری می‌کنند. به هر روی انتخاب‌ها و ترجیحات خانواده‌های ایرانی اگرچه در نگاه نخست، ممکن است، متاثر از عوامل اقتصادی به نظر برسد اما عمیق‌تر که به این موضوع بنگریم، کلافی از مسائل اجتماعی و اقتصادی در‌هم‌آمیخته را می‌بینیم که روی تصمیمات خانواده اثر‌گذار است. از این رو در این پرونده قصد داریم، وضعیت اقتصاد خانوار در ایران و نیز تحولات اقتصادی و اجتماعی آن را مورد بررسی قرار دهیم.

پی‌نوشت:
در نگارش این نوشتار از کتاب «اقتصاد خرد» نوشته دکتر جمشید پژویان استفاده شده است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها