تاریخ انتشار:
فروشندگان در بازار انحصار چندجانبه چگونه سود خود را حداکثر میکنند؟
مروری بر بازار انحصار چندجانبه
انحصار چندجانبه(Oligopoly) به وضعیتی گفته میشود که در آن تعداد فروشندگان(خریداران) بیش از واحد باشد و همچنین تعداد آنها آنقدر زیاد نباشد که رفتار هریک در مورد تعیین قیمت و مقدار، بر سود دیگران تاثیرگذار نباشد.
انحصار چندجانبه (Oligopoly) به وضعیتی گفته میشود که در آن تعداد فروشندگان (خریداران) بیش از واحد باشد و همچنین تعداد آنها آنقدر زیاد نباشد که رفتار هریک در مورد تعیین قیمت و مقدار، بر سود دیگران تاثیرگذار نباشد. میتوان ادعا کرد که در دنیای واقعی اکثریت قریب به اتفاق بازارهای موجود، از نوع انحصار چندجانبه هستند. ما در اینجا تنها بازار انحصار چندجانبه فروش را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
در بازار انحصار چندجانبه، تعداد فروشندگان محدود است، معمولاً کالاهای (خدمات) تولیدی همگن نیستند و در نتیجه بحث تبلیغات وجود دارد، ورود به بازار و خروج از آن آزاد نیست و همچنین معمولاً اطلاعات خریداران با فروشندگان یکسان نیست و در بیشتر مواقع اطلاعات خریداران از فروشندگان کمتر است. مثالهای بسیاری از این نوع بازار در دنیای واقعی وجود دارد. صنعت خودروسازی، بازار محصولات انرژی (نظیر نفت و گاز)، صنایع مواد غذایی و هواپیماسازی تنها نمونههایی اندک از بازارهای انحصار چندجانبه هستند. از آنجایی که در بازار انحصار چندجانبه رفتار هریک از بنگاهها بر دیگری تاثیرگذار است، در نتیجه روشهای رسیدن به قیمت و مقدار تعادلی معادل حداکثر سود، با توجه به تعداد فروشندگان، ساختار بازار، اطلاعات در دسترس و بسیاری عوامل دیگر متغیر است.
راهحل تبانی (تشکیل کارتل)
اگر در یک ساختار انحصار چندجانبه، بنگاههای موجود منافع مشترک یکدیگر را در نظر گرفته و با یکدیگر سازش و همکاری کنند، امکان شکلگیری تشکیلاتی تحت عنوان کارتل وجود دارد. در کارتل اعضا با یکدیگر توافق میکنند که با یکی کردن توابع هزینهشان و با توجه به تابع تقاضای بازار، سود خود را حداکثر کنند. در حقیقت با تبانی میان چند بنگاه، گویی مصرفکنندگان تنها با یک بنگاه مواجهاند و در نتیجه سود انحصارگر افزایش یافته و مقدار تولید او نیز کمتر میشود. یکی از نکات بسیار مهم در کارتلها هماهنگی و همکاری میان همه اعضاست، بهگونهای که اگر حتی تنها یکی از اعضا از توافق به عملآمده تخطی کند و مثلاً بیش از مقدار توافقشدهاش اقدام به تولید و فروش کند، سود باقی بنگاهها را نیز تحت تاثیر قرار داده و در نتیجه میتواند موجبات فروپاشی کارتل را فراهم کند. یکی از معروفترین و موفقترین نمونه کارتلهای موجود، کارتل نفتی کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) است.
راهحل کورنو
آنتوان کورنو، فیلسوف و ریاضیدان فرانسوی، برای رسیدن به تعادل در یک بازار انحصار چندجانبه، راهحلی را ارائه کرد که به نام خود او مشهور شد.
کورنو بیان میکند که هر بنگاه، مقدار تولید بنگاه(های) رقیبش را دادهشده و ثابت در نظر میگیرد و بر این اساس با دانستن تابع هزینه بنگاههای رقیبش، در مورد مقدار تولید حداکثرکننده سود خود تصمیمگیری میکند. در نهایت با توجه به شرط حداکثرسازی سود، هر بنگاه در نقطهای به تولید میپردازد که درآمد نهاییاش برابر با هزینه نهاییاش باشد.
راهحل اشتاکلبرگ
هاینریش اشتاکلبرگ، اقتصاددان آلمانی، از دیگر افرادی است که در زمینه رسیدن به تعادل در بازار انحصار چندجانبه نظریهپردازی کرده است. اگر فرض کنیم تنها دو بنگاه وجود دارند و هر یک از آنها میتواند رهبر یا پیرو دیگری باشد، ماتریسی به شکل زیر حاصل میشود:
اگر بنگاهها از توابع هزینه یکدیگر و تابع تقاضای بازار اطلاع داشته باشند، بنگاه پیرو بنگاهی است که با توجه به تابع هزینهاش و تابع تقاضای بازار، اقدام به حداکثرسازی سود خود میکند. در اثر این اقدام بنگاه پیرو، سهم او از بازار تعیین میشود. پس از آن بنگاه رهبر، با قرار دادن سهم بنگاه پیرو در تابع سود خود و با توجه به تابع هزینهاش و تابع تقاضای بازار، سود خود را حداکثر میکند. پس از آن مقدار تولید معادل حداکثر سود برای بنگاههای رهبر و پیرو مشخص میشود. در حقیقت با توجه به ماتریس فوق، اگر هر دو بنگاه خود را رهبر فرض کنند (حالت 1) یا هر دو بنگاه خود را پیرو فرض کنند (حالت 4)، راهحل اشتاکلبرگ به وقوع نخواهد پیوست. راهحل اشتاکلبرگ در حالی جواب خواهد داد که همواره یکی از بنگاهها خود را رهبر و دیگری خود را پیرو فرض کند (یعنی حالتهای 2 و 3).
میتوان گفت در واقع حالت 4 همان حالتی است که راهحل رسیدن به قیمت و مقدار تعادلی معادل حداکثر سود، راهحل کورنو است. راهحل اشتاکلبرگ به راهحل «رهبری مقدار» نیز شهرت دارد.
راهحل تقاضای شکسته (سوئیزی)
پل سوئیزی، اقتصاددان نئومارکسیست آمریکایی، دیگر نظریهپردازی است که در زمینه انحصار چندجانبه فعالیت کرده است. یکی از بحثهای مهم مطرح در اقتصاد، چسبندگی قیمتهاست. سوئیزی با در نظر گرفتن این واقعیت که معمولاً بنگاهها در یک ساختار انحصار چندجانبه، زمانی که با افزایش قیمت از سوی رقبایشان مواجه میشوند، قیمت خود را تغییر نمیدهند و برعکس در مواجهه با کاهش قیمت از سوی رقبایشان، آنها نیز قیمت خود را کاهش داده و به جنگ قیمتی میپردازند، نظریه خود را تبیین میکند. بنابراین از نظر سوئیزی، تابع تقاضای بنگاه در محدودهای از قیمت جاریاش شکسته میشود و در نتیجه به دلیل گسست ایجادشده، قیمت محصول بنگاه در محدودهای خاص، بیتغییر باقی میماند. همانطور که در شکل دیده میشود، منحنی تقاضا یا درآمد متوسط بنگاه (AR) دارای شکستگی است و در نتیجه منحنی درآمد نهایی (MR) آن نیز در نقطه شکستگی تقاضا دچار گسست شده است. در این نقطه که در محور مختصات با P و Q نمایش داده شده، منحنیهای هزینه نهایی بنگاه اگر در فاصله میان MC1 تا MC3 تغییر کنند، قیمت بنگاه در مقدار P ثابت باقی میماند.
راهحل برتراند
تمامی الگوهایی که به عنوان راهحل بازار انحصار چندجانبه تا اینجا به آنها پرداختیم، سعی داشتند میزان تولید بهینه برای رسیدن به تعادل را مد نظر قرار دهند. اما جوزف برتراند، اقتصاددان فرانسوی، نوع دیگری از روش رسیدن به تعادل را مطرح کرد. بر اساس نظریه او، در یک ساختار انحصار چندجانبه، بنگاهها ابتدا قیمت را مشخص میکنند و سپس مصرفکنندگان تصمیم میگیرند بر اساس قیمت تعیینشده، چه مقدار محصول خریداری کنند. اگر کالاها همگن باشند، تعادل بازار، مانند تعادل رقابت کامل خواهد شد و اگر کالاها ناهمگن باشند، هر بنگاه تابع تقاضای جداگانهای خواهد داشت که با توجه به آن و قیمت مد نظر رقبایش، سود خود را حداکثر میکند.
راهحل اجورث
فرانسیس اجورث، اقتصاددان ایرلندی، با توجه به بحثهایی که برتراند مطرح میکند، نوعی از ساختار بازار انحصار چندجانبه را در نظر میگیرد که اگر در آن دو بنگاه وجود داشته باشند، ابتدا بنگاه نخست بر اساس شرط تعادل که از برقراری تساوی میان هزینه نهایی و درآمد نهایی به دست میآید، قیمتگذاری کرده و سود خود را حداکثر میکند. سپس بنگاه دوم، قیمتی پایینتر را برای محصول خود برمیگزیند تا سهم بیشتری از بازار را تصاحب کند. این کار بنگاه دوم موجب بروز جنگ قیمتی شده و تا رسیدن قیمت دو بنگاه به محل تلاقی منحنیهای هزینه نهایی و تقاضای دو بنگاه کاهش مییابد. پس از رسیدن به این نقطه، مجدداً یکی از بنگاهها قیمت را افزایش داده و بنگاه دیگر نیز این کار تکرار میکند و این روند افزایش و کاهش قیمت در بازه مشخصشده ادامه مییابد.
نتیجهگیری
در دنیای واقعی بیشترین ساختار بازاری که مشاهده میشود، ساختار انحصار چندجانبه است. راهحلهای رسیدن به تعادل در بازار انحصار چندجانبه، گوناگون است و آنچه در این مقاله به آنها اشاره شد، تنها بخشی از تمامی راهحلها بودند.
منابع:
در تهیه این مطلب از چاپ اول کتاب «تئوری اقتصاد خرد» نوشته «سجاد فرجیدیزجی» از انتشارات «دانشکده علوم اقتصادی» و همچنین وبسایت ویکیپدیا استفاده شده است.
دیدگاه تان را بنویسید