عدم همکاری کنگره
اوباما و مشکل ایران
در انتهای دوران ریاستجمهوری جرج دبلیو بوش، حلقه داخلی دولت در دو مرحله بر سر این موضوع بحثکردند که کدامیک از روشهای دیپلماسی یا حمله هوایی آمریکا میتواند دشمنان خاورمیانهای را از ساخت بمب اتم باز دارد.
در انتهای دوران ریاستجمهوری جرج دبلیو بوش، حلقه داخلی دولت در دو مرحله بر سر این موضوع بحث کردند که کدامیک از روشهای دیپلماسی یا حمله هوایی آمریکا میتواند دشمنان خاورمیانهای را از ساخت بمب اتم باز دارد. در هر دو مناظره که به ترتیب در مورد سوریه و ایران صورت گرفت، رابرت گیتس وزیر دفاع اعلام کرد دولت بوش میتواند بدون قربانی کردن اعتبارش ابتدا راه گفتوگو را امتحان کند. او در سال 2007 به بوش گفت: «به عقیده من هیچکس در جهان نسبت به تمایل دولت آمریکا برای استفاده از زور تردید ندارد». اکنون ایران یکبار دیگر عامل عصبانیت در واشنگتن شده است. باراک اوباما با بدبینی حاد و دوگانهای در کنگره مواجه است. متحدان او به همراه سایر قدرتهای جهانی توانستند با جمهوری اسلامی ایران بر سر مساله هستهای به توافقی اولیه دست یابند. مطابق این توافق که از 20 ژانویه اجرایی شد تحریمهای بینالمللی در ازای کند ساختن برنامه هستهای ایران ملایمتر میشوند و زمان برای رسیدن به توافق جامعتر به دست میآید. در زمان نوشتن توافق 59 نفر از 100 سناتور آمریکایی اعلام کردند از پیشنهاد افزایش تحریمها علیه ایران حمایت میکنند هرچند اوباما
هشدار داده بود که در صورت رای کنگره به تحریم بیشتر ممکن است ایران گفتوگوها را ترک کند. تعداد 59 نفر بدان معناست که افراد بدبین در کنگره ممکن است تا حد دوسوم افزایش یابند و در آن صورت اوباما دیگر نتواند از حق وتو علیه کنگره استفاده کند. مجلس نمایندگان که تحت کنترل جمهوریخواهان قرار دارد به شدت از تحریمهای شدیدتر حمایت میکند یا به این خاطر که اعضای آن فکر میکنند ایران درباره خروج از گفتوگوها بلوف میزند یا به این دلیل که تغییر حکومت در ایران راهبرد مطلوب آنهاست. تیم اوباما اعتقاد دارد تصویب تحریمهای جدید - حتی آنهایی که تعلیق شدهاند- به گفتوگوها آسیب میزند، اتحاد بینالمللی در مورد ایران را مختل میکند و میتواند به عنوان گامی به سوی جنگ تلقی شود. یکی از اعضای شورای امنیت ملی میگوید اگر برخی اعضای کنگره خواستار اقدام نظامی علیه ایران هستند باید با افکار عمومی آمریکا مواجه شوند.
از سال 2007 برخی از نیروهای دخیل در این موضوع تغییر کردهاند. دوستانی مانند اسرائیل و متحدانی مانند عربستان سعودی هنوز معتقدند ایران قدرتی غیرقابل اعتماد است و همیشه وعدههای هستهای خود را زیر پا میگذارد. تعداد زیادی از اعضای کنگره از حکومت ایران ناخشنود هستند. آنها مدعی هستند ایران حامی تروریسم است و مخالفانش را سرکوب میکند و شاید هم به این دلیل ناراحتند که ایران در جنگ نفوذ در عراق پس از صدام، آمریکا را عقب نشانده است. اگر دولت ایران تحت هدایت رئیسجمهور حسن روحانی به جهان لبخند بزند آنها این لبخند را به عنوان یک فریب یا نشانهای از موثر بودن تحریمهای شدید تفسیر میکنند و از آن همانند ابزاری برای فشار آوردن به ایران و یادآوری تنبیه در مقابل عدم اجرای وعدهها استفاده میکنند. موضوع مهم دیگر سیاست داخلی است که اکنون در زمان انتخابات میاندورهای قرار دارد. یک گروه تاثیرگذار طرفدار اسرائیل به نام کمیته آمریکایی- اسرائیلی مسائل عمومی (AIPAC) با اعضای کنگره لابی میکند تا
فشار بر ایران را حفظ کنند. از طرف دیگر برخی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران به خاطر دشمنی با حکومت توانستهاند متحدانی در کنگره پیدا کنند. سرانجام اینکه بدبینی همانند ستاره راهنما عمل میکند. رهبران دموکرات سنا برای ارائه طرح تحریمهای بیشتر عجلهای ندارند و مقامات آگاه از درون حزب میگویند این موضعگیری به نفع سناتورهاست. برای این فرصتطلبان همکاری در طرح تحریمی که راه به جایی نمیبرد میتواند نتیجهای مطلوب داشته باشد: از یک طرف آنها از بدهبستانهای سیاست خارجی اجتناب میکنند و از طرف دیگر کسی آنها را در مقابل ایران بیعرضه یا ملایم نمیخواند. اما حداقل یک موضوع مهم تازه وجود دارد: باور گستردهای در میان جمهوریخواهان رواج یافته است که آقای اوباما دقیقاً در موضع مقابل بوش قرار دارد. افراد زیادی در جهان در مورد تمایل او برای استفاده از زور علیه ایران تردید دارند حتی اگر ایران برنامه هستهای خود را ادامه دهد. اگر کنگره قصد داشته باشد گفتوگو با ایران را در این مراحل اولیه مختل کند یک دلیل میتواند آن باشد که اعتبار ریاستجمهوری اوباما دچار بحران شده است. این بحران به زمانی بازمیگردد که اوباما نتوانست
به تایید کنگره برای حمله به سوریه در صورت استفاده این کشور از سلاحهای شیمیایی عمل کند. منتقدان در واشنگتن به صراحت میگویند اوباما فقط زیاد حرف میزند و در صورت حمله هم فقط از سلاحهایی استفاده میکند که توسط پهبادها قابل حمل باشند.
باور پوتین و اسد به اوباما
حامیان اوباما در داخل و خارج دولت دو استدلال مقابل هم در مورد اعتبار او مطرح میکنند. اول، آنها تفسیری متفاوت از آنچه سال گذشته در مورد سوریه اتفاق افتاده ارائه میدهند. به گفته آنها درست همان زمانی که واشنگتن بر ضعف ظاهری اوباما تمرکز کرده بود دو شخصیت بسیار مهم یعنی ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه و بشار اسد رئیسجمهور سوریه تهدید حمله آمریکا را معتبر دانستند و هراس از این حمله باعث شد تا سوریه بپذیرد زرادخانه شیمیایی خود را نابود کند. دوم، چنین استدلال میشود که هرگاه متحدان آمریکا مانند عربستان سعودی و اسرائیل از اعتبار آمریکایی دم میزنند منظورشان آن است که دوست دارند قوای آمریکایی برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی آنها مبارزه کنند و کشته شوند. مقامات آمریکایی دولتهای پادشاهی حاشیه خلیج فارس را متهم میکنند که آنها دوست دارند سربازان آمریکایی به جای آنها تلفات دهند و خودشان هیچ اقدامی نکنند. اسرائیل و پادشاهان کشورهای حاشیه خلیج فارس در محافل عمومی میگویند از آن میترسند که توافق هستهای ایران راه به جایی نبرد. اما حامیان اوباما در محافل
خصوصی نظری متفاوت دارند. به عقیده آنها متحدان خاورمیانهای آمریکا از نتیجه دیگر آن هراس دارند: اینکه توافق هستهای به نتیجه برسد و راه برای ایران باز شود تا جایگاه اولیه قبل از انقلاب خود را به عنوان یک قدرت بزرگ شیعی منطقه بازیابد و تاثیر کشورهای عمدتاً سنی خلیج فارس را از میان ببرد. اما به نظر نمیرسد کنگره به این مسائل فکر کرده باشد. یکی از مقامات ارشد کپیتول هیل با گلایهمندی میگوید: «حتی پنج سناتور هم نیستند که واقعاً فکر کنند توازن ژئوپولتیک قدرت در صورت ایجاد توافق هستهای به چه صورت خواهد بود.» برای کنگره سادهتر آن است که خود را برای شکست توافق آماده کند. در مجموع سیاست خارجی اوباما همیشه موفقیتآمیز نبوده است. به عنوان مثال رویکرد او در مقابل سوریه افتضاح بود. اما او حق دارد در مورد ایران به گفتوگو بپردازد. حداقل به این دلیل که اجماع جهانی به نقطه اوج خود رسیده است. اگر او بتواند در داخل کشور حمایت بیشتری به دست آورد اوضاع بهتر خواهد شد اما احتمال چنین امری بعید است.
دیدگاه تان را بنویسید