تاریخ انتشار:
از اول فروردین تا ۳۰ اسفند ۹۱ وضعیت ایران چقدر تغییر کرد؟
سال صبر
سال ۱۳۹۱، برای جامعه ایران سال پرالتهاب و پرهیجانی بود؛ احتمالاً تغییرات سریع اقتصادی مثل رشد شدید قیمت ارز، تحریمها و تهدیدهای بینالمللی علیه ایران و تحولات سیاسی در آستانه انتخابات ریاستجمهوری که گاه و بیگاه فضای کشور را تحت تاثیر قرار میداد، چیزهایی هستند که در ذهن ایرانیانی که این سال را در داخل کشور گذراندهاند، باقیمانده؛ اما اینها همه چیزی نبود که در سال ۹۱ بر اقتصاد و اجتماع ایران گذشت.
دو سال قبل کجا بودید؟ چه میکردید؟ درس میخواندید؟ در آستانه ازدواج بودید؟ چشمانتظار تولد نخستین فرزندتان بودید؟ عزیزی را از دست دادید؟ شغلتان را عوض کردید؟ بازنشسته شدید؟
شاید یکی از این اتفاقات برای شما افتاده باشد، شاید هم نه. ولی سال 1391، برای جامعه ایران سال پرالتهاب و پرهیجانی بود؛ احتمالاً تغییرات سریع اقتصادی مثل رشد شدید قیمت ارز، تحریمها و تهدیدهای بینالمللی علیه ایران و تحولات سیاسی در آستانه انتخابات ریاستجمهوری که گاه و بیگاه فضای کشور را تحت تاثیر قرار میداد، چیزهایی هستند که در ذهن ایرانیانی که این سال را در داخل کشور گذراندهاند، باقیمانده؛ اما اینها همه چیزی نبود که در سال 91 بر اقتصاد و اجتماع ایران گذشت. برای ما که در متن این تحولات زندگی کردهایم، بسیاری از تغییرات محسوس نبوده است، اما اگر این یک سال را در سفری خارجی گذرانده بودیم که هیچ ارتباط و خبری از ایران به دستمان نمیرسید، وقتی در پایان سال به ایران بازمیگشتیم، چه چیزهایی را متفاوت میدیدیم و چه چیزهایی از نظرمان بدون تغییر مانده بود؟
مرکز آمار ایران سعی کرده تصویری از آنچه در این سال بر جامعه ایران گذشته است، به دست بدهد.
دخل و خرج شهرنشینان
در سال 91، هزینههای یک خانواده ایرانی، بیشتر از دو سه سال قبلش اضافه شد. اگر در سال 89، هر خانواده شهری 6/14 درصد بیشتر از سال قبل خرج کرد و در سال 90 مخارجش 7/16 درصد زیاد شد، در سال 91 اوضاع سختتر بود: در این سال، «متوسط هزینه خالص یک خانوار شهری» با 8/23 درصد رشد، به 16 میلیون و 430 هزار تومان رسید؛ یعنی سرپرست هر کدام از 5/15 میلیون خانواده شهری ایرانی، اگر میخواست زندگیای در سطح متوسط جامعه ایران برای خانوادهاش فراهم کند، باید ماهانه حدود یک میلیون و 400 هزار تومان درآمد میداشت.
از این پول، تقریباً 400 هزار تومانش خرج خورد و خوراک ماهانه اعضای خانواده میشد و یک میلیون تومان باقیمانده پای سایر هزینهها میرفت. بزرگترین هزینه غیرخوراکی شهرنشینها همیشه اجاره خانه (یا اقساط وام مسکن یا امثال آن) بوده که در سال 91، سهمی 46درصدی از هزینههای غیرخوراکی خانوارهای شهری داشته است. یعنی هر خانواده شهری به طور متوسط بیش از 450 هزار تومان برای این کار خرج کرده است. کرایه ماشین (یا آن طور که در آمارهای رسمی میگویند: هزینههای «حمل و نقل و ارتباطات») 8/14 درصد از آن یک میلیون تومان ماهانه را به خود اختصاص داده: نزدیک 150 هزار تومان. سهم خرید کفش و لباس چیزی حدود ماهی 60 هزار تومان بوده و هزینههای دوا و درمان دو برابر این رقم: حدود 120 هزار تومان. پولی هم که خانوادههای شهری در سال 91 خرج «تفریح، سرگرمی و خدمات فرهنگی»شان کردهاند، در ماه حدود 40 هزار تومان بوده است: مثلاً به اندازه 10 بلیت سینما یا چندجلد کتاب.
از 400 هزارتومانی که شهریها هر ماه پای خوراکی دادهاند حدود 100 هزار تومانش به قصابیها رسیده و نزدیک 90 هزار تومانش به نانواییها؛ کمی کمتر از 50 هزار تومان خرج لبنیات و تخممرغ شده و کمی بیشتر از 60 هزار تومان خرج میوه و سبزی.
دخل و خرج روستاییان
دخل و خرج برای سرپرستان حدود شش میلیون خانواده روستایی اما کمی سختتر بود. آنها که در سال 89، با رشد 5/15درصدی هزینههایشان روبهرو شده و در سال 90 افزایش 6/22درصدی هزینهها را تحمل کرده بودند، در سال 91 افزایش هزینه بیشتری را متحمل شدند: «متوسط هزینه خالص یک خانوار روستایی» در این سال با 8/28 درصد رشد، به 10 میلیون و 820 هزار تومان رسید؛ یعنی هر ماه زندگی در روستاها برای هر خانوار متوسط بیشتر از 900 هزار تومان خرج برداشت.
در روستاها، هزینه خورد و خوراک ماهانه به طور متوسط 380 هزار تومان بوده؛ نهچندان کمتر از شهرها. اما از 520 هزار تومان باقیمانده، فقط 150 هزار تومان برای تامین سرپناه خرج شده؛ یکسوم شهرها. با این حال به نسبت شهرها، سهم بزرگتری از پول روستاییان پای کرایه ماشین رفته: حدود 20 درصد از هزینههای غیرخوراکی یا به عبارتی 104 هزار تومان. روستاییها در ماه بیشتر از 50 هزار تومان -به ازای هر خانواده- خرج کفش و لباس کردهاند و پول دوا و درمانشان هم کمی بیشتر از 70 هزار تومان بوده است.
سیر کردن شکم اعضای خانواده در روستا به نظر آسانتر از شهر میرسد، اما اگر سرپرست یک خانوار روستایی باشید، شاید از این قضاوت دلخور شوید. از 380 هزار تومان پولی که سرپرست خانوار روستایی هر ماه خرج خورد و خوراک خانوادهاش کرده، 85 هزار تومانش را گوشت خریده، 95 هزار تومان نان خریده، حدود 60 هزار تومان میوه و سبزی و کمتر از 40 هزار تومان لبنیات و تخممرغ.
اوضاع بهداشت و درمان
در سال 91، خرج دوا و درمان هم در شهرها و هم در روستاها، نسبتاً زیاد بود. دست کم از پولی که پای میوه و سبزی و لبنیات میرفت بیشتر بود. اما چرا؟ دلیلش را احتمالاً باید در میزان امکانات بهداشتی و پزشکی موجود در کشور پیدا کرد.
در این سال تعداد موسسات درمانی کشور (شامل بیمارستان، زایشگاه و آسایشگاه) کلاً 850 تا بوده که در مجموع 131 هزار تخت ثابت داشتهاند. حدود 90 هزار تخت این بیمارستانها (نزدیک به 70 درصد) دولتی بوده و قاعدتاً با قیمتی مناسبتر از 13 هزار تخت خصوصی. 27 هزار تخت هم در اختیار موسسات وابسته به تامین اجتماعی، بانکها یا خیریهها بوده است. جمع و تفریق این تعداد بیمارستان و تخت بیمارستانی نشان میدهد سهم هر هزار نفر از جمعیت ایران 7/1 تخت بیمارستانی بوده و به ازای هر 100 هزار نفر، تقریباً یک بیمارستان وجود داشته است.
پس دسترسی مستقیم به این بیمارستانها چندان آسان نبوده. ببینیم اوضاع درمانگاهها و کلینیکها و مراکز بهداشت چطور بوده: از 11 هزار و 200 مرکز بهداشتی و درمانی موجود در کل کشور، نزدیک 8700 تا دولتی بودهاند، 1400 تا خصوصی و 1100 تا هم متعلق به نهادهای عمومی. از مجموع همه این مراکز (شامل بیمارستانها و درمانگاهها و بقیه) 8200 واحد در شهرها کار میکردهاند و نزدیک سه هزار واحد در روستاها. البته در روستاها نزدیک 18 هزار خانه بهداشت هم بوده که بیشتر به کار خدمات اولیه بهداشتی-درمانی میآمده، تا ارائه امکانات پزشکی جدی. علاوه بر اینها، 9500 داروخانه، 5200 آزمایشگاه، 3200 مرکز پرتونگاری و 5300 مرکز توانبخشی هم در کشور فعالیت داشتهاند.
در سال 91 تعداد کل پزشکان فعال ایرانی کمی بیشتر از 34 هزار نفر بوده که 14 هزار و 500 نفرشان پزشک عمومی بودهاند و 15 هزار و 200 نفرشان پزشک متخصص. اما اگر وضع دندانهایتان خراب است، نباید خیلی تعجب کنید؛ کل دندانپزشکان فعال در ایران در سال 91 کمتر از سه هزار نفر بوده است.
تعداد پیراپزشکان البته در این سال نزدیک 204 هزار نفر بوده است که آمار قابل توجهی است.
با همه این حرفها، سهم مناطق مختلف کشور از خدمات بهداشتی-درمانی در سال 91، همچنان همان نشانههای محرومیت سنتی را در خود داشته است: استانهای سیستان و بلوچستان، البرز و خراسان جنوبی کمترین سرانه تختهای بیمارستانی را داشتهاند (همه کمتر از یک تخت به ازای هر هزار نفر جمعیت) و استانهای یزد و تهران و سمنان در بالای جدول قرار گرفتهاند.
اگر در سال 91 بچهدار شدهاید، خوب است بدانید که امید به زندگی فرزندتان در زمان تولد، 2/73 سال بوده که آمار بدی نیست. نرخ مرگ و میر مادران در هر 100 هزار تولد هم در این سال 5/19 نفر بوده که این یکی هم آمار قابل قبولی به نظر میرسد.
از مدرسه تا دانشگاه
حالا فرض کنیم که به جز این فرزند متولد سال 91، شما فرزندان دیگری هم دارید؛ مثلاً یک دانشآموز. اگر او دانشآموز مقطع ابتدایی بوده، در سال تحصیلی 92-91 با حدود شش میلیون و 850 هزار دانشآموز دیگر همقطار بوده. اگر در مقطع راهنمایی درس میخوانده، دو میلیون و 200 هزار همدورهای داشته و اگر دبیرستانی بوده، با سه میلیون و 500 هزار نوجوان در سراسر ایران همراه بوده است.
از کل دانشآموزان ایرانی در سال 91 معادل 47 تا 48 درصدشان را دختران تشکیل دادهاند و بقیه پسر بودهاند؛ آماری که نشان میدهد هنوز دخترانی هستند که به هر دلیلی از آموزش عمومی محروم میشوند.
اما اگر فرزند دلبندتان بزرگتر از این حرفهاست و به جمع دانشجویان پیوسته، احتمالاً یکی از چهار میلیون و 435 هزار دانشجوی کشور بوده که بیشتر از یکسومشان در دانشگاه آزاد درس میخواندهاند. شاید هم جزو 710 هزارنفری بوده که در سال 91 از دانشگاهها فارغالتحصیل شدهاند. از این 710 هزار نفر، 455 هزار نفرشان فارغالتحصیل دانشگاههای دولتی بودهاند و 255 هزار نفر فارغالتحصیل دانشگاه آزاد. هم در دانشگاههای دولتی و هم در دانشگاه آزاد، بیشتر فارغالتحصیلان در رشتههای علوم انسانی و فنی و مهندسی مدرک گرفتهاند؛ در دانشگاههای دولتی 27 درصد در رشتههای فنی و 49 درصد در رشتههای علوم انسانی و در دانشگاه آزاد 44 درصد در رشتههای فنی و 41 درصد در رشتههای علوم انسانی.
نسبت فارغالتحصیلان دانشگاهی ایران به کل جمعیت در این سال، 935 نفر به ازای هر 100 هزار نفر بوده است.
هرچند روند رو به رشد باسوادی جمعیت که در سالهای سرشماریهای سراسری مورد ارزیابی قرار گرفته، تقریباً متوقف شده است؛ نسبت باسوادی مردان (در جمعیت بالای شش سال) از 9/58 درصد در سال 1355 به 71 درصد در سال 65، 7/84 درصد در سال 75 و 7/88 درصد در سال 85 رسیده ولی در سال 90 با اندکی کاهش به 4/88 درصد نزول کرده است. درباره باسوادی زنان نیز اگرچه روند مشابه بوده، اما نسبتها همواره کمی پایینتر قرار داشته است: 5/35 درصد در سال 55، 1/52 درصد در سال 65، 2/74 درصد در سال 75، 3/80 درصد در سال 85 و 50/81 درصد در سال 90.
در این سال مجموعاً 407 هزار نفر از نهضت سوادآموزی مدرک گرفتند که حدود 195 هزار نفرشان تحت پوشش دورههای سوادآموزی نهضت قرار گرفته بودند و بقیه تنها مدرک خود را از این سازمان دریافت کردهاند.
آموزش غیررسمی و رسانهها
این از آموزشهای رسمی. اما اوضاع آموزشهای غیررسمی از طریق رسانهها در سال 91 هم در گزارشی که مرکز آمار داده، تا حدودی مورد بررسی قرار گرفته است.
13 شبکه رادیویی داخلی وابسته به صدا و سیما به علاوه شبکههای استانیاش، در این سال در مجموع 229 هزار و 304 ساعت برنامه تولید کردهاند؛ در موضوعاتی که از اطلاعات عمومی، علم و فناوری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی را پوشش داده تا مباحث تاریخی و معارف اسلامی و ورزش و تفریحات. در این برنامهها، بیشترین سهم محتوایی به برنامههای اجتماعی اختصاص داشته که بیش از 22 درصد تولید محتوا را شامل شده و بعد از آن، موضوعات مرتبط با معارف اسلامی (حدود 19 درصد) و فرهنگی (نزدیک 15 درصد) قرار داشتهاند. سهم برنامههایی با موضوع اطلاعات عمومی، ورزش و تفریحات و علم و فناوری در برنامههای رادیویی درونمرزی در مجموع حدود یکچهارم محتوای تولیدشده بوده.
اما در 10 شبکه تلویزیونی سراسری به همراه شبکههای پرشمار استانی، نسبتهای تولید محتوا کمی فرق دارد. اگرچه برنامههای اجتماعی همچنان با نزدیک به یکپنجم محتوا در صدر فهرست قرار دارند، اما همزمان با کاهش سهم برنامههای معارف اسلامی (به 14 درصد) و فرهنگی (به کمتر از 10 درصد)، سهم برنامههای اطلاعات عمومی و ورزش و تفریح بیشتر از برنامههای رادیویی بوده است.
صداوسیما فقط برای ساکنان مرزهای ایران برنامه پخش نمیکند. در سال 91، در برنامههای رادیویی برونمرزی، 34 هزار و 120 ساعت تولید محتوا صورت گرفته که بیشترین پخش برنامه در آن به زبان فارسی و بعد از آن به زبانهای انگلیسی و عربی بوده است. با این حال نسبت پخش برنامههای تلویزیونی صدا و سیما در شبکههای برونمرزی تا حدودی با رادیو متفاوت بوده است: بیش از 33 درصد برنامهها به زبان عربی پخش شدهاند و زبان فارسی -هرچند با اختلافی کم- در رتبه دوم قرار دارد.
در رسانههای مکتوب، تعداد عناوین مطبوعات منتشره در سال 91 با 14 درصد افزایش نسبت به سال قبل به 5600 عنوان رسیده که البته مطابق انتظار، بیش از نیمی از آنها در تهران و حدود 46 درصد در سایر شهرهای کشور منتشر میشده است. در حوزه کتاب، انتشار نزدیک به 64 هزار عنوان کتاب شاید خبر جالب توجهی به نظر برسد، اما نباید فراموش کرد که نزدیک 80 درصد این عناوین ترجمهای بوده و تنها 20 درصد باقیمانده را نویسندگان فارسیزبان تالیف کردهاند.
عملکرد سینمای ایران هم در سال 91 با تولید 80 فیلم سینمایی قابل قبول به نظر میرسد، اما تنها 11 میلیون نفر در 265 سالن سینمای کشور که در مجموع ظرفیتی کمتر از 107 هزار نفر دارند، به تماشای این فیلمها نشستهاند.
گردشگری و سفر در سال گرانی ارز
ظاهراً در سال 91 ایرانیها به بازدید از موزهها و مکانهای تاریخی، بسیار بیشتر از تماشای فیلم در سینماها علاقه نشان دادهاند؛ چون حدود 21 میلیون و 800 هزار نفر از این مکانها دیدن کردهاند. مطابق انتظار، بناهای تاریخی حوالی شیراز در این زمینه رکورددار بودهاند: آرامگاه حافظ، آرامگاه سعدی و تخت جمشید میزبان بیشترین تعداد گردشگران بودهاند و در رتبههای بعدی باغ فین کاشان، کاخ نیاوران تهران و عمارت چهلستون اصفهان قرار گرفتهاند. میشود حدس زد که بازدید از پلهای معروف و میدان نقشجهان اصفهان هم پرطرفدار بوده باشند؛ هرچند به دلیل اینکه در این مکانها بلیتفروشی انجام نمیشود، آمار دقیقی هم از میزان بازدیدهای این اماکن وجود نداشته باشد.
به جایش، از ورود گردشگران خارجی به ایران آمار نسبتاً دقیقی وجود دارد. در سال 91، ورود این گردشگرها نسبت به سال قبل، رشد قابل توجه 5/23درصدی را ثبت کرده و تعداد آنها را به بیش از چهار میلیون نفر رسانده است. جالب اینکه بیش از سه میلیون از این افراد از طریق مرزهای زمینی به ایران آمدهاند و سهم هواپیماها و قایقها از نقل و انتقال توریستهای خارجی به ایران کمتر از 980 هزار نفر بوده است.
اگر آمار چهارمیلیونی گردشگران خارجیمان را با آمار سایر کشورهای صاحب تمدنهای تاریخی مقایسه کنیم، مشخص میشود که اوضاع ورود گردشگر به ایران چندان قابل قبول نبوده است. بر اساس آمار سازمان ملل، طی سال 2011، 135 میلیون گردشگر خارجی به چین سفر کردند. سهم فرانسه از گردشگران بینالمللی 81 میلیون نفر بود، 57 میلیون نفر از اسپانیا دیدن کردند، سهم ایتالیا 46 میلیون گردشگر بود و 31 میلیون نفر هم به انگلستان سفر کردند. حتی کشوری مثل مالزی که سابقه تاریخیای بسیار کمتر از ایران دارد هم توانسته است در سال 2011 بیش از 24 میلیون گردشگر جذب کند.
میزان دقیق سفر گردشگران ایرانی به خارج در این گزارش مرکز آمار اعلام نشده، با این حال معلوم است که ایرانیان کمتری در این سال -که همزمان با رشد شدید قیمت ارز بوده- به حج عمره یا تمتع رفتهاند. کاهش سفرهای عمره شدیدتر بوده و تعداد زائران عمره با نزدیک به 35 درصد افت به کمتر از 500 هزار نفر رسیده است.
کاهش سفرهای ایرانیان به خارج از کشور در این سال، علاوه بر افزایش قیمت ارز، دلایل دیگری هم داشته است. یکی از این دلایل احتمالاً دشواری دسترسی به سفارتخانههای خارجی برای گرفتن ویزا و مهیا کردن مقدمات سفر است. در سال 91، از مجموع 193 کشور عضو سازمان ملل، کمتر از نیمی از آنها یعنی 84 کشور در پایتخت ایران دارای نمایندگی (اعم از سفارت، دفتر حافظ منافع یا موارد دیگر) بودهاند. البته 11 کشور از این 84 کشور، علاوه بر تهران در شهرهای دیگر هم دفتر نمایندگی (کنسولگری یا سرکنسولگری) داشتهاند.
شاید همین آمار به تنهایی نشانه خوبی برای توصیف وضعیت سیاست خارجی ایران در سال 91 باشد. در حوزه سیاست داخلی، آمارهای منتشرشده توسط مرکز آمار چندان مربوط به خود سال 91 نیست. مثلاً آماری از تعداد انتخابات و مشارکت مردم در رایگیریها منتشر و اعلام شده است: در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم که خردادماه 92 برگزار شد، از مجموع 48 میلیون و 300 هزار واجد شرایط رای، 36 میلیون و 821 هزار نفر (معادل 2/76 درصد) در رایگیری شرکت کردند. مقایسه آمار مشارکت در این انتخابات با سایر انتخابات ریاستجمهوری نشان میدهد، انتخابات سال 92 از حیث میزان مشارکت در رتبه سوم فهرست آنها قرار دارد. بیشترین مشارکت در ادوار مختلف انتخابات ریاستجمهوری در سال 88 (دوره دهم) با 8/84 درصد به ثبت رسید و در سال 76 (دوره هفتم) نیز 9/79 درصد واجدان شرایط در انتخابات مشارکت کردند.
در قعر این فهرست هم انتخابات ریاستجمهوری دورههای چهارم و پنجم در سالهای 64 و 68 قرار دارند که مشارکت در آنها 8/54 و 6/54 درصد بوده است.
خودروهای بیشتر، تصادفات بیشتر
از آمار گردشگری داخلی اطلاعات قطعی نداریم، اما میدانیم که تعداد تصادفات رانندگی در جادههای کشور در سال 91 افزایشی 2/5درصدی را تجربه کرده و به بیش از 133 هزار مورد رسیده است. نزدیک هشت درصد تصادفات منجر به مرگ یک یا چند نفر شدهاند، در 46 درصد موارد، مسافران زخمی شدهاند و چیزی در همین حدود هم تصادفاتی بودهاند که فقط با خسارت مالی همراه شدهاند.
تصادفات درونشهری که تا سال 90 رو به کاهش بود، در سال 91 دوباره رشد کرد؛ شاید به دلیل افزایش تعداد خودروها. تعداد این تصادفات در سال 91 به نزدیک 296 هزار مورد رسید که حدوداً 10 درصد بیشتر از سال قبل بود. خوشبختانه تعداد تصادفهای فوتی داخل شهرها 5/1 درصد بیشتر نبود، اما سهم تصادفهای جرحی 56 درصد و تصادفهای خسارتی 5/42 درصد بود که کار شرکتهای بیمه و بعضاً دادگاهها را زیاد کرد.
دادگاهها به جز این، درگیریهای دیگری هم داشتند. دست کم 600 هزار پرونده قضایی در این سال به مرحله صدور حکم نهایی رسید که بیشتر از یکسوم آنها مربوط به طلاق بود. البته سهم دعواها یا همان «ایراد ضرب و جرح» از طلاق هم بیشتر بود و به 388 هزار مورد رسید.
پلیس در این سال- در پروندههایی به جز موارد مرتبط با مواد مخدر- 31 هزار نفر را دستگیر کرد و 91 هزار پرونده با موضوعات مختلف از قتل عمد و غیرعمد، مرگهای اتفاقی، ضرب و جرح و صدمه گرفته تا تهدید، اجبار و اکراه، تظاهر به چاقوکشی و مسموم کردن عمدی تشکیل داد. سهم ضرب، جرح و صدمه در این پروندهها هم بسیار زیاد بود: بیشتر از 67 هزار مورد.
تعداد سرقتهای ثبتشده توسط پلیس در این سال به بیش از 646 هزار مورد رسید که بیشتر از نصف آنها دزدیهای مرتبط با وسایل نقلیه (از وسایل داخل خودروها و خود خودروها گرفته تا موتورسیکلت و حتی دوچرخه) بوده است.
در این سال، پروندههای مرتبط با مواد مخدر طبق معمول از حوزههای پرکار پلیس بود که باعث دستگیری 265 هزار نفر شد. استانهای شرقی به دلیل همسایگی با افغانستان، همچنان در کشفیات مواد مخدر رکورددار بودند: سیستان و بلوچستان، هرمزگان، کرمان و فارس. مجموع کشفیات مواد مخدر در سال 91 به 505 تن رسید.
بهزیستی و تامین اجتماعی
برای جلوگیری از گسترش اعتیاد، سازمان بهزیستی در این سال 20 درصد به تعداد مراکز ارائهدهنده خدمات پیشگیری، امور فرهنگی و اعتیاد خود اضافه کرد و به حدود 5/2 میلیون نفر خدمات داد. البته همه مددجویان این سازمان مرتبط با اعتیاد نبودهاند و سازمان بهزیستی حوزههای دیگر را هم تحت پوشش داشته است. مثلاً با 541 کلینیک توانبخشی خود به بیش از 580 هزار مددجو خدمات داده؛ مددجویانی که بخش زیادی از آنها را شهروندان معلول تشکیل دادهاند.
بر اساس آخرین سرشماری صورت گرفته (در سال 90) بیش از یک میلیون ایرانی حداقل دارای یک نوع معلولیت هستند که سهم مردان از این تعداد نزدیک 63 درصد و سهم زنان حدود 37 درصد بوده است.
اما سازمان بهزیستی تنها سازمانی نیست که در ایران خدمات توانمندسازی و حمایتی میدهد. در سال 91، نزدیک به 200 هزار خانوار شاهد همچنان تحت پوشش بنیاد شهید و امور ایثارگران بودهاند: نزدیک 140 هزار خانوار والدین شهدا و بیش از 60 هزار خانوار، همسران و فرزندان شهدا. تعداد جانبازان تحت پوشش این سازمان در سال 91 هم تقریباً 560 هزار نفر بوده که درصد جانبازی نیمی از آنها 25 درصد یا بالاتر اعلام شده است. علاوه بر این سازمانها، کمیته امداد امام خمینی (ره) با 1251 واحد خود در سراسر کشور، حدود پنج میلیون و 351 هزار نفر را تحت پوشش قرار داده؛ هرچند همه آنها به طور دائم تحت پوشش این کمیته نبودهاند: نزدیک به 5/1 میلیون نفر آنها فقط به صورت موردی از این کمیته کمک گرفتهاند.
کمیته امداد در سال 91 به بیشتر از یک میلیون و 130 هزار نفر خدمات بیمهای و درمانی داده است: کسانی که احتمالاً تحت پوشش سازمان عریض و طویلی مثل تامین اجتماعی نبودهاند.
البته سازمان تامین اجتماعی نزدیک نصف جمعیت کشور را تحت پوشش خود دارد و در 11 استان کشور (شامل بوشهر، یزد، سمنان، تهران، قزوین، اصفهان، مرکزی، خوزستان، قم، مازندران و آذربایجان شرقی) بیش از نیمی از جمعیت تحت پوشش این سازمان بودهاند. کمترین پوشش سازمان تامین اجتماعی در میان استانها، باز هم به استان محروم سیستان و بلوچستان مربوط بوده که رقمی کمتر از 30 درصد را شامل شده است. با وجود این، در پایان سال 91 در مجموع 33 میلیون و 88 هزار نفر تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی بودهاند که هفت درصد از سال 90 بیشتر بوده است. هرچند تعداد کارگاههای تحت پوشش این سازمان با سه درصد کاهش نسبت به سال قبلتر، به یک میلیون و 195 هزار کارگاه رسیده است.
دیگر سازمان بیمهگر بزرگ کشور در سال 91 سازمان بیمه سلامت ایران بوده که 34 میلیون و 317 هزار نفر را تحت پوشش داشته است؛ شش میلیون و 198 هزار نفر از این افراد، کارمندان دولت بودهاند. سهم روستاییان از افراد تحت پوشش این سازمان هم به نزدیک 68 درصد رسیده است (با جمعیتی حدود 23 میلیون و 200 هزار نفر).
سیل و زلزله و خرابی
در سال 91 حدود 217 مورد زلزله و 655 مورد سیل در کشور اتفاق افتاده که از طریق جمعیت هلالاحمر به آسیبدیدگان آنها کمک شده است. البته در این حوادث 381 نفر جانشان را از دست دادند، اما بیش از 2500 مصدوم و مجروح سیلها و زلزلهها با کمک این سازمان توانستند جان سالم به درببرند.
هرچند مجموع تعداد حوادث طبیعی اعم از زلزله، سیل، آتشسوزی، رانش زمین، توفان، آبگرفتگی، خشکسالی، پسلرزه و تصادفات جادهای، آتشسوزی، برف و کولاک، جوی-اقلیمی، دریایی-ساحلی، ریزش آوار، حوادث شهری، صنعتی، کارگاهی، کوهستان و هوایی که تحت پوشش خدمات جمعیت هلالاحمر قرار گرفتهاند، بسیار بیشتر از این تعداد (نزدیک 27 هزار و 700 مورد) بوده است.
ساخت و ساز و قیمت ملک
شاید این حوادث باعث تخریب تعدادی از بناهای مسکونی شده باشد، اما میزان ساخت و ساز در کشور در سال 91 خیلی بیشتر از تخریبها بود. در این سال، شهرداریها 206 هزار پروانه ساختمانی در سراسر کشور صادر کردند ساختمانهایی که 87 درصد آنها مسکونی بود.
یکچهارم این ساختمانها یک طبقه، یکچهارم «پنج طبقه و بیشتر» و بقیه دو تا چهارطبقه بودند که در استانهای مرکزی و شمال غرب کشور، رونق ساخت و ساز پرتراکم و پرطبقات خیلی بیشتر از استانهای شرقی و جنوبی بود. حجم سرمایهگذاریهای بخش خصوصی در شهرها برای ساختن این ساختمانها بیشتر از 61 هزار میلیارد تومان بود؛ 52 درصد بیشتر از سال 90. آماری که نشان میداد در این سال همچنان بازار مسکن مورد توجه سرمایهگذاران بوده است. دلیلش روشن است: قیمت ملک در سال 91 همچنان رو به بالا حرکت میکرد. گرانترین قیمت متوسط خانه در میان مراکز استانها به تهران، اصفهان و اراک اختصاص داشت که به ازای هر مترمربع به ترتیب سه میلیون و 240 هزار تومان، یک میلیون و 240 هزار تومان و یک میلیون و 100 هزار تومان بود. ارزانترین قیمتها هم در یاسوج، ایلام و کرمان به ثبت رسید که به ترتیب 285 هزار تومان، 470 هزار تومان و 471 هزار تومان در هر مترمربع بود.
در قیمت اجاره هم تهران با اختلاف زیادی پیشتاز بود. قیمت اجاره هر مترمربع خانه در تهران به طور متوسط بیش از 15 هزار تومان بود، اما در کرج و قزوین که در ردههای بعدی قرار داشتند، این قیمت بیشتر از 5800 تومان و 5 هزار تومان محاسبه نشد. یعنی در شرایطی که برای اجاره یک واحد 100 متری در تهران باید به طور متوسط یک میلیون و 500 هزار تومان اجاره پرداخت میشد، هزینه این کار در کرج 580 هزار تومان و در قزوین 500 هزار تومان بود. ارزانترین مراکز استانها برای اجارهنشینها هم ایلام، یزد و شهرکرد بودند که برای یک واحد 100 متری به ترتیب 170 هزار تومان، 186 هزار تومان و 194 هزار تومان خرج برمیداشتند.
خلاصه اینکه سال 91 این طور پشت سر گذاشته شد. اگر از ابتدای سال به سفری میرفتید و در پایان سال به ایران برمیگشتید، احتمالاً کمی شوکه میشدید؛ خیلی چیزها در طول سال 91 تغییر کرد، اما ایران 92، آبستن تغییرات بیشتری هم بود. و این داستان ادامه دارد...
دیدگاه تان را بنویسید