تاریخ انتشار:
نگاهی به مدیریت ذخایر بانک مرکزی
کدام راه را برویم؟
شاید برخی عنوان کنند که وقتی قیمت طلای جهانی رو به بالا بود، مسوولان همواره از استراتژی صحیح خود در افزایش ذخیره طلای بانک مرکزی و سودآوری ناشی از آن سخن میگفتند، اما حالا که بهای جهانی طلا افت کرده است دیگر سخنی از استراتژی خود به میان نمیآورند. آیا به راستی بانک مرکزی ایران در مورد افزایش ذخایر طلای خود اشتباه کرده است؟
شاید برخی عنوان کنند که وقتی قیمت طلای جهانی رو به بالا بود، مسوولان همواره از استراتژی صحیح خود در افزایش ذخیره طلای بانک مرکزی و سودآوری ناشی از آن سخن میگفتند، اما حالا که بهای جهانی طلا افت کرده است دیگر سخنی از استراتژی خود به میان نمیآورند. آیا به راستی بانک مرکزی ایران در مورد افزایش ذخایر طلای خود اشتباه کرده است؟ آیا اکنون میبایست به سمت ذخایر دیگر تغییر جهت دهد؟ آیا از ابتدا نیز افزایش ذخایر طلای بانک مرکزی بر اساس انتخاب استراتژیها بوده یا برآمده از ضرورت شرایطی که اقتصاد سیاسی ایران داشته است؟ بیتردید تا زمانی که روابط ایران در جامعه بینالملل مطلوب شود، یافتن استراتژی مناسب برای ذخایر بانک مرکزی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
عملکرد بانکهای مرکزی دنیا
از سال 2008 به این سو، سهم ارزهای غیریورو و دلار آمریکا در موجودی بانکهای مرکزی دنیا بیش از سه برابر شده است ضمن آنکه بانکهای مرکزی پس از دو دهه که همواره فروشنده خالص طلا بودند در سال 2010 به این سو تبدیل به خریدار خالص طلا شدهاند که اینها نشاندهنده تنوعبخشی بیشتر داراییها از سوی بانکهای مرکزی است. برای تحلیل بهتر ذخایر بانکهای مرکزی میتوان ذخایر بانکهای مرکزی را به سه گروه تقسیم کرد: اول دلار آمریکا و یورو، دوم داراییهای سنتی شامل طلا، پوند استرلینگ، ین ژاپن و سوم داراییهای جایگزین شامل ارز کشورهایی چون کانادا، استرالیا، دانمارک و سوئیس که دارای رتبه اعتباری AAA هستند و البته یوان چین به عنوان یک اقتصاد نوظهور. با وجودی که از سال 2000 تا سال 2012، ذخایر گروه اول در موجودی بانکهای مرکزی دنیا از 78 درصد به 74 درصد کاهش یافته است، مدلهای بهینهسازی پیشبینی میکنند که میزان ذخایر گروه اول از این سطح نیز باز کاهش یافته و به سطح 65 درصد خواهد رسید، که سهم دلار آمریکا 47 درصد و یورو 18 درصد خواهد بود. به عبارت دیگر در شرایط حاضر با وجودی که سهم ذخایر دلاری و یورویی بانکهای مرکزی کاهش یافته اما هنوز هم به سطح بهینه نرسیده است و احتمالاً این روند کاهشی تداوم خواهد یافت. با کاهش ذخایر دلار آمریکا و یورو از سوی بانکهای مرکزی، ذخایر سنتی دیگر مانند طلا و ذخایر جایگزین چون ارز کشورهای چین، استرالیا، سوئیس و دانمارک نقش کلیدی مییابند که از بین اینها طلا، یوان چین و دلار استرالیا جایگاه پراهمیتتری دارد. در واقع به دلیل ضریب همبستگی پایین میان ذخایر سنتی و جایگزین، این تنوعبخشی برای کاهش ریسک بسیار پراهمیت است. اما حال اگر دو فاکتور اندازه بازار این سه دارایی و محدودیت نقدشوندگی و قابل دسترس بودن را نیز به تحلیل خود اضافه کنیم، آن گاه تنها طلا به عنوان دارایی مسلط برای تنوعبخشی داراییهای بانک مرکزی نمود مییابد. «شورای جهانی طلا» در تحقیقات خود پیشنهاد میدهد سطح بهینه تخصیصی برای طلا باید هشت درصد کل ذخایر بانک مرکزی باشد. از این منظر ذخایر فعلی طلا زیر سطح بهینه است و بانکهای مرکزی نشان دادهاند به این امر واقف بوده و در حال حرکت به سمت افزودن به ذخایر طلای خود هستند. این شواهد حکایت از آن دارد که بانکهای مرکزی دنیا در حال گذار از ذخایر دلاری و یورویی هستند و در این بین طلا نقش پررنگتری را در ذخایر پیدا خواهد کرد. البته نباید از ذهن دور داشت که کاهش ذخایر دلاری و یورویی به این معنا نیست که ذخایر دیگر نسبت بالاتری در موجودی بانکهای مرکزی در اختیار خواهد گرفت زیرا همچنان سطح بهینه دلار و یورو بالاترین نسبت را در ذخایر خواهد داشت.
ضرورتهای طلایی
اگرچه روند جهانی بانکهای مرکزی به سوی افزون ساختن ذخایر غیردلاری و یورویی بوده است اما بانک مرکزی ایران بنا به ضرورتهایی که نتیجه تحریم بوده است، تندتر از این روند به دامان این نوع تخصیص ذخایر غلتیده است. تردید در مورد تبادلات آتی اقتصاد ایران با دیگر کشورها موجب آن شد تا بانک مرکزی تا جای ممکن از ذخایر اصلی دلار و یورو روی برگرداند و با نزدیک شدن به اقتصادهای نوظهور بر ذخایر جایگزین خود افزود و در عین حال هر روز ذخیره طلای خود را گسترش داد. طلا اگرچه همواره برای سرمایهگذاران محافظی امن بوده اما اینک برای بانک مرکزی ما نیز سقفی امنتر از ابزاری دیگر بود. از منظر سیاستگذاری داخلی میتوان عنوان داشت که عزیمت بانک مرکزی ایران به سوی طلا همراه با حرکت بانکهای مرکزی دیگر است، که اگرچه بیشتر به خاطر تحریمها انجام شده اما سیاستی بهینه با توجه به شرایط اقتصاد جهانی است. با این وجود به نظر میرسد که نباید انحراف خیلی زیادی از سطوح بهینه فوقالذکر داشت. در حالی که هنوز وجوه مختلف تحریمهای اخیر ایالات متحده مشخص نیست و معلوم نیست بتوان مانند گذشته، طلا خرید اما به هر تقدیر میتوان گفت خرید طلا به خصوص در شرایط فعلی که هم درگیر تحریم هستیم و هم قیمت جهانی از سطوح بالای قبلی فاصله گرفته میتواند به نفع اقتصاد باشد. اما همچنان که ذکر شد نباید در این راه افراط کرد ضمن آنکه تکیه بیش از حد هم بر ارزهای جایگزین چون یوان چین میتواند اقتصاد ما را بیش از پیش به اقتصادهای نوظهوری که قدرت اقتصادهای توسعهیافته را ندارد وابسته کند. شاید عنوان شود که سطح تحریمها آنچنان است که نمیتوان ذخایر دلاری و یورویی زیادی داشت، اما توجه به این نکته مهم است که اگر تحریمها به همین روال ادامه یابد فرقی نمیکند که ما دلار و یورو نگه داریم یا یوان و روپیه چون انتقال هر ارزی غیرممکن خواهد شد، اما اگر تحریمها تخفیف یابد بیتردید تکیه بیش از حد به ارزهای جایگزین به اقتصاد ما آسیب خواهد زد. بدین شکل میتوان عنوان داشت که اگرچه رویکرد بانک مرکزی در ذخایر خود قابل توجیه است اما باید سرعت این انتقال را کاهش داد.
عملکرد بانکهای مرکزی دنیا
از سال 2008 به این سو، سهم ارزهای غیریورو و دلار آمریکا در موجودی بانکهای مرکزی دنیا بیش از سه برابر شده است ضمن آنکه بانکهای مرکزی پس از دو دهه که همواره فروشنده خالص طلا بودند در سال 2010 به این سو تبدیل به خریدار خالص طلا شدهاند که اینها نشاندهنده تنوعبخشی بیشتر داراییها از سوی بانکهای مرکزی است. برای تحلیل بهتر ذخایر بانکهای مرکزی میتوان ذخایر بانکهای مرکزی را به سه گروه تقسیم کرد: اول دلار آمریکا و یورو، دوم داراییهای سنتی شامل طلا، پوند استرلینگ، ین ژاپن و سوم داراییهای جایگزین شامل ارز کشورهایی چون کانادا، استرالیا، دانمارک و سوئیس که دارای رتبه اعتباری AAA هستند و البته یوان چین به عنوان یک اقتصاد نوظهور. با وجودی که از سال 2000 تا سال 2012، ذخایر گروه اول در موجودی بانکهای مرکزی دنیا از 78 درصد به 74 درصد کاهش یافته است، مدلهای بهینهسازی پیشبینی میکنند که میزان ذخایر گروه اول از این سطح نیز باز کاهش یافته و به سطح 65 درصد خواهد رسید، که سهم دلار آمریکا 47 درصد و یورو 18 درصد خواهد بود. به عبارت دیگر در شرایط حاضر با وجودی که سهم ذخایر دلاری و یورویی بانکهای مرکزی کاهش یافته اما هنوز هم به سطح بهینه نرسیده است و احتمالاً این روند کاهشی تداوم خواهد یافت. با کاهش ذخایر دلار آمریکا و یورو از سوی بانکهای مرکزی، ذخایر سنتی دیگر مانند طلا و ذخایر جایگزین چون ارز کشورهای چین، استرالیا، سوئیس و دانمارک نقش کلیدی مییابند که از بین اینها طلا، یوان چین و دلار استرالیا جایگاه پراهمیتتری دارد. در واقع به دلیل ضریب همبستگی پایین میان ذخایر سنتی و جایگزین، این تنوعبخشی برای کاهش ریسک بسیار پراهمیت است. اما حال اگر دو فاکتور اندازه بازار این سه دارایی و محدودیت نقدشوندگی و قابل دسترس بودن را نیز به تحلیل خود اضافه کنیم، آن گاه تنها طلا به عنوان دارایی مسلط برای تنوعبخشی داراییهای بانک مرکزی نمود مییابد. «شورای جهانی طلا» در تحقیقات خود پیشنهاد میدهد سطح بهینه تخصیصی برای طلا باید هشت درصد کل ذخایر بانک مرکزی باشد. از این منظر ذخایر فعلی طلا زیر سطح بهینه است و بانکهای مرکزی نشان دادهاند به این امر واقف بوده و در حال حرکت به سمت افزودن به ذخایر طلای خود هستند. این شواهد حکایت از آن دارد که بانکهای مرکزی دنیا در حال گذار از ذخایر دلاری و یورویی هستند و در این بین طلا نقش پررنگتری را در ذخایر پیدا خواهد کرد. البته نباید از ذهن دور داشت که کاهش ذخایر دلاری و یورویی به این معنا نیست که ذخایر دیگر نسبت بالاتری در موجودی بانکهای مرکزی در اختیار خواهد گرفت زیرا همچنان سطح بهینه دلار و یورو بالاترین نسبت را در ذخایر خواهد داشت.
ضرورتهای طلایی
اگرچه روند جهانی بانکهای مرکزی به سوی افزون ساختن ذخایر غیردلاری و یورویی بوده است اما بانک مرکزی ایران بنا به ضرورتهایی که نتیجه تحریم بوده است، تندتر از این روند به دامان این نوع تخصیص ذخایر غلتیده است. تردید در مورد تبادلات آتی اقتصاد ایران با دیگر کشورها موجب آن شد تا بانک مرکزی تا جای ممکن از ذخایر اصلی دلار و یورو روی برگرداند و با نزدیک شدن به اقتصادهای نوظهور بر ذخایر جایگزین خود افزود و در عین حال هر روز ذخیره طلای خود را گسترش داد. طلا اگرچه همواره برای سرمایهگذاران محافظی امن بوده اما اینک برای بانک مرکزی ما نیز سقفی امنتر از ابزاری دیگر بود. از منظر سیاستگذاری داخلی میتوان عنوان داشت که عزیمت بانک مرکزی ایران به سوی طلا همراه با حرکت بانکهای مرکزی دیگر است، که اگرچه بیشتر به خاطر تحریمها انجام شده اما سیاستی بهینه با توجه به شرایط اقتصاد جهانی است. با این وجود به نظر میرسد که نباید انحراف خیلی زیادی از سطوح بهینه فوقالذکر داشت. در حالی که هنوز وجوه مختلف تحریمهای اخیر ایالات متحده مشخص نیست و معلوم نیست بتوان مانند گذشته، طلا خرید اما به هر تقدیر میتوان گفت خرید طلا به خصوص در شرایط فعلی که هم درگیر تحریم هستیم و هم قیمت جهانی از سطوح بالای قبلی فاصله گرفته میتواند به نفع اقتصاد باشد. اما همچنان که ذکر شد نباید در این راه افراط کرد ضمن آنکه تکیه بیش از حد هم بر ارزهای جایگزین چون یوان چین میتواند اقتصاد ما را بیش از پیش به اقتصادهای نوظهوری که قدرت اقتصادهای توسعهیافته را ندارد وابسته کند. شاید عنوان شود که سطح تحریمها آنچنان است که نمیتوان ذخایر دلاری و یورویی زیادی داشت، اما توجه به این نکته مهم است که اگر تحریمها به همین روال ادامه یابد فرقی نمیکند که ما دلار و یورو نگه داریم یا یوان و روپیه چون انتقال هر ارزی غیرممکن خواهد شد، اما اگر تحریمها تخفیف یابد بیتردید تکیه بیش از حد به ارزهای جایگزین به اقتصاد ما آسیب خواهد زد. بدین شکل میتوان عنوان داشت که اگرچه رویکرد بانک مرکزی در ذخایر خود قابل توجیه است اما باید سرعت این انتقال را کاهش داد.
دیدگاه تان را بنویسید