تاریخ انتشار:
پیامدهای انتقال مدیریت سازمان بیمه سلامت به وزارت بهداشت چیست؟
جراحی ساختاری
به باور بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی «بیمه های اجتماعی» نهادی است که علاوه بر تامین نیازهای اساسی دوران بازنشستگی، میتواند موجب کاهش نابرابری درآمدی و فقر، مدیریت مخاطرات ناشی از بیماری، بیکاری، سالمندی و…، مدیریت مخاطرات سیاسی، رشد اشتغال و کمک به توسعه اقتصادی شود. این نهاد از دو راهبرد «بیمههای بازنشستگی» و «بیمه های سلامت» بهعنوان دو جزء لاینفک تشکیل شده است.
به باور بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی «بیمه های اجتماعی» نهادی است که علاوه بر تامین نیازهای اساسی دوران بازنشستگی، میتواند موجب کاهش نابرابری درآمدی و فقر، مدیریت مخاطرات ناشی از بیماری، بیکاری، سالمندی و...، مدیریت مخاطرات سیاسی، رشد اشتغال و کمک به توسعه اقتصادی شود. این نهاد از دو راهبرد «بیمههای بازنشستگی» و «بیمههای سلامت» بهعنوان دو جزء لاینفک تشکیل شده است. مطالعه پیشینه تاریخی خطمشیهای مصوب این دو حوزه در ادوار گذشته کشور ما، داستان پرفرازونشیبی است که حکایت از تصویب قوانینی دارد که گاه با اصول و قواعد نظام بیمهای مغایرت داشته و گاه منافع صنفی گروه پرنفوذی را تامین کرده و گاه تغییرات ساختاری و جابهجاییهای سازمانها را بین وزارتخانهها به همراه دارد که مابهازای مشخص، تضمینشده و شفافی برای تحقق اهداف سند چشمانداز کشور نداشته است.
نمایندگان مجلس در جلسه مورخ پانزدهم دیماه خویش با 130 رای موافق، 84 رای مخالف و 9 رای ممتنع از 243 نماینده حاضر در صحن علنی، پیشنهاد انتزاع «سازمان بیمه سلامت» از وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و الحاق آن به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی را در ماده 87 لایحه برنامه ششم توسعه مصوب کردند. در بند «الف» ماده 87 آمده است: «تولیت نظام سلامت شامل سیاستگذاری اجرایی، برنامهریزی راهبردی، ارزشیابی، اعتبارسنجی و نظارت در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی متمرکز میگردد. کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی اعم از دولتی و غیردولتی، ازجمله ارائهکنندگان خدمات سلامت، سازمانها و شرکتهای بیمه پایه و تکمیلی، موظفند از خطمشی و سیاستهای وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با تاکید بر خرید راهبردی خدمات و واگذاری امور تصدیگری با رعایت ماده 13 قانون مدیریت خدمات کشوری و سطحبندی خدمات تبعیت کنند» و سپس در بند الحاقی آمده است: «از زمان ابلاغ این قانون، سازمان بیمه سلامت از وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی منتزع و با حفظ شخصیت حقوقی و استقلال مالی بر اساس اساسنامهای که به تصویب هیات وزیران میرسد وابسته به وزارت بهداشت، درمان و
آموزش پزشکی اداره میشود. اساسنامه این سازمان مطابق قانون به پیشنهاد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به تصویب هیات وزیران میرسد.»
در ماهیت و فرآیند تصویب این ماده قانونی موارد بااهمیتی وجود دارد که شایان توجه است و ضرورت بازنگری رویه پیشگرفته شده در تصویب چنین خطمشیهایی را دوچندان مینماید که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.
همانطور که در متن قانون مزبور مشاهده میشود، محور آن مبتنی بر «تولیت نظام سلامت» است. تولیت عبارت از فرآیندی است که طی آن حکومت یا دولت راهبری و هدایت سیستم مراقبتهای سلامت را عهدهدار میشود. وظیفه دولت به معنای عام و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بهصورت خاص در بحث تولیت نظام سلامت راهبری است و نه ارائه خدمت در صف. متاسفانه تجربه سایر کشورها نیز نشان میدهد زمانی که دولتها حوزه خطمشیگذاری را از ارائه خدمات جدا نمیکنند؛ به دلایلی همچون فقدان ظرفیت سیاستگذاری، ضعف مهارت مرتبط با آن، عدم کارایی خطمشیهای انتخابی، انتخاب تئوریهای نادرست که مبنای انتخاب خطمشیهای انتخابی قرارگرفته و از این قبیل موارد، نمیتوانند راهبری موثری را اعمال کنند و عملاً وارد ارائه خدمات میشوند. اینجاست که پدیده تعارض منافع پیشآمده و دفاع بیچونوچرا از تولید خدمات سلامت همراه با مدیریت ناکارآمد دولتی موجب میشود تا نظام بیمه سلامت که وظیفه حفاظت از مردم در مقابل ریسک مالی ناشی از بیماری را بر عهده دارد، فاقد توانمندی لازم برای ایفای وظایف خود شود. در این شرایط نظام بیمهای بهطور اعم و نظام بازنشستگی بهطور اخص
بهرغم ماهیت و وظیفه ذاتی خود در ایفای نقش بهعنوان یک خریدار موثر از نظام سلامت، تغییر ماهیت داده و صرفاً به ابزاری برای پرداخت هزینههای نظام سلامت تبدیل میشود که از یکی از پیامدهای آن میتوان به پدیده «زمینگیری بیمههای بازنشستگی» یاد کرد. در این فضای سیاستگذاری، سمت عرضه خدمات درمانی صرفاً به دنبال در دست گرفتن راهبری کل منابع نظام سلامت و مصرف آنها در جهت توسعه بیهدف خدمات است و کارکرد تولیتی نظام سلامت عملاً به فراموشی سپرده میشود؛ بنابراین با توجه به این موضوع و همچنین با توجه به چالشها و مخاطرات پیش روی نظام بازنشستگی کشور که خود وارث چند دهه ناکارآمدی و عدم بهموقع اجرای اصلاحات موثر بوده است، مواجهه با طرح موضوعات و مصوباتی از این قبیل در حوزه اصلاحات ساختاری نظام تامین اجتماعی و ازجمله بیمه سلامت در مراجع سیاستگذاری باید با دقت و بر پایه اصول کارشناسی فارغ از ملاحظات بخشینگر صورت پذیرد.
موافقان انتقال سازمان بیمه سلامت به وزارت بهداشت، گمان میکنند که نظام کنونی توان مدیریت هزینههای حوزه سلامت را ندارد تا جایی که یکی از نمایندگان محترم پزشک مجلس شورای اسلامی از اینکه یک کاردان و متصدی رسیدگی به اسناد پزشکی در استان مربوطه که بهزعم ایشان فاقد صلاحیت انجام این کار هستند به اسناد پزشکی ایشان رسیدگی میکند، اظهار نارضایتی میکند و فکر میکنند، انتقال این وظیفه به وزارت بهداشت سبب بهینهتر شدن مسیر تخصیص اعتبارات حوزه درمان خواهد شد؛ نظریهپردازان موافقان در اقناع وکلای مجلس اظهار میکنند تولیت یعنی حکمرانی نظام سلامت و الزاماً حکمرانی بدون اداره منابع آن متجلی نمیشود؛ اما در سوی دیگر مخالفان این موضوع باور دارند که تغییر ارتباط تشکیلاتی بیمه سلامت نمیتواند هدررفت هزینهها در حوزه سلامت کشور را مرتفع کند و شاید ریشه این مشکلات را باید در بستر اطلاعاتی نامناسب، رصد ناکارآمد کیفیت و کمیت فرآیندهای درمانی و نحوه تخصیص هزینهها و از این قبیل موارد دانست.
ماده 87 در حالی به تصویب رسید که قبلاً در ماده 86 لایحه برنامه ششم توسعه، زمینهسازی لازم برای انتقال تمام درآمدهای بیمهای حوزه سلامت به سازمان بیمهگر پایه فراهم شده بود.
حال اولاً این سوال مطرح میشود که پس از تجمیع منابع در سازمان بیمه سلامت آیا وزارت بهداشت شرعاً و بهطور قانونی مجاز به شناوری منابع حق بیمه سلامت بین منابع مثلاً دو صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر با منابع صندوق بازنشستگی کشوری هست یا خیر؟ و برای مثال، اگر منابع حق بیمه سلامت صندوق بازنشستگی کشوری جوابگوی هزینههای آن نباشد؛ آیا سازمان بیمه سلامت اجازه دارد از منابع حق بیمه سلامت صندوق روستاییان برای بیمهشدگان صندوق بازنشستگی کشوری هزینه کند یا خیر؟
ثانیاً در ماده 86 لایحه مزبور مدیریت منابع سلامت از طریق نظام بیمه با محوریت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مطرح شده است؛ اما ظاهراً مفهوم محوریت، انتقال کامل بخش غیرقابلتفکیک بیمه سلامت با منابع بهظاهر اغواکننده از بدنه نظام بیمهای کشور به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است و با این انتقال ارائهدهنده خدمات سلامت، خریدار سلامت و سیاستگذار سلامت و ناظر حوزه سلامت همه و همه در محور وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی متمرکز میشود؛ و ازاینپس وزارتخانهای خریدار خدمتی خواهد بود که خود ارائه میدهد و خود بر آن نظارت میکند.
متاسفانه همانطور که تجارب پیشین نشان داد در مقطع اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها هیچیک از کارشناسان دلسوز نظام، با ماهیت و ضرورت انجام این طرح مشکلی نداشتند و عمده بحثهای کارشناسی در خصوص نحوه اجرای صحیح آن بود و البته اجرای نادرست آن تبعات ناخوشایند زیادی را برای کشور به ارمغان آورد. در خصوص طرح تحول سلامت نیز اتفاق مشابهی در حال رخ دادن است. به عبارتی بهرغم پذیرش ضرورت اصلاحات مدنظر و اهداف والای این طرح که الف: حفاظت مالی مردم در مقابل هزینههای سلامت (کاهش پرداخت از جیب مردم بهویژه اقشار کمدرآمد و نیازمند به خدمات درمانی مناسب و باکیفیت)؛ ب: ایجاد عدالت در دسترسی به خدمات سلامت؛ ج: ارتقای کیفیت خدمات سلامت بود، اجرای نادرست آن نیز تبعات ناخوشایندی بهویژه برای نظام بیمههای اجتماعی کشور داشته است؛ و البته مدعیان تولیت نظام سلامت، عدم موفقیت این طرح را چالش تامین مالی پایدار آن دانسته و در این راستا تمام مسوولیت و تقصیر را بر دوش سازمانهای بیمهگر به دلیل تاخیر در پرداخت انداختهاند و مشخص نیست سازمانها و صندوقهای بیمهگری که به هزار و یک دلیل هماکنون برای پرداخت مستمری به مستمریبگیران خویش
دست کمک بهسوی دولت دراز کردهاند یا از طریق استقراض بانکی با بهرههای وحشتناک وام میگیرند یا هرروز برای دریافت مطالبات معوقه خویش از دولت پاشنه درب سازمان برنامهوبودجه و سایر نهادهای تصمیمگیر کشور را از جا درآوردهاند چگونه و از چه محلی باید چاه منابع طرح تحول سلامت را که حتی منابع طرح هدفمندسازی یارانهها نیز از عهده آن برنیامد پر کنند و صدالبته عواملی همچون مدیریت ناکارآمد، تخصیص غیربهینه منابع، استفاده از روشهای غیرموثر تخصیص بودجه سلامت و نظام پرداخت آن، عدم توجه به نیاز خدمتگیرندگان، عدم پاسخگویی مسوولان، عدم رعایت قوانین از سوی ارائهکنندگان و نبود نظارت موثر، تداوم دریافت هزینههای زیرمیزی از بیماران، ناکارآمد بودن نظام بیمهای و از این قبیل موارد را دلیل چالشهای پیش روی طرح تحول سلامت نمیدانند.
آنچه به نظر میرسد مدافعان طرح انتقال بیمه سلامت به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به دنبال اجرای مدلی هستند تا منابع جدیدی را برای تداوم حیات طرح تحول سلامت کشف و بهرهبرداری کنند و احتمالاً همانگونه که طرح هدفمندسازی یارانهها مجبور به حذف بسیاری از یارانهبگیران برخوردار و بعضاً غیربرخوردار شد، این طرح نیز در ادامه مجبور به حذف پوشش بیمه سلامت بخش عمدهای از جامعه هدف شود که نتیجه آن کاهش ضریب نفوذ پوشش بیمه سلامت در کشور خواهد بود؛ و در صورت عدم موثر واقعشدن اقدام محتمل قبلی، افزایش نرخ حق بیمه درمان، دریافت عوارض و مالیاتهای جدید و به استخدامگیری سایر منابع مالی بالفعل کشور ازجمله اقدامات احتمالی آینده آنها خواهد بود؛ و صدالبته جای تردید است اتخاذ چنین سیاستهای جرحوتعدیل ساختاری بتواند منجر به: تامین پایدار منابع نظام سلامت؛ حذف موانع جغرافیایی و فرهنگی دسترسی به خدمات؛ افزایش بهرهوری تولید خدمات در مراکز درمانی، بهبود کیفیت خدمات درمانی؛ کنترل پدیده زیرمیزی و پرداخت غیرقانونی و کاهش پرداخت از جیب مردم؛ واقعی، معقول و منطقی شدن تعرفهگذاری؛ کاهش تقاضا و کاهش ازدحام در مراکز درمانی، کنترل
تقاضای القایی و مصارف غیرضروری؛ افزایش رضایتمندی جامعه هدف؛ ممانعت از ورود فناوریهای پیشرفته و گران غیرضروری؛ سامانبخشی بازار نابسامان تجهیزات پزشکی؛ متناسبسازی نیروی انسانی ماهر و متخصص مورد نیاز بازار سلامت؛ تکلیف پزشکان برای خدمت در مناطق محروم؛ تکلیف پزشکان به انتخاب یکی از دو بخش دولتی یا خصوصی برای ادامه فعالیت؛ بهبود پاسخگویی و تکریم اربابرجوع؛ ممانعت از ارجاع بیماران از مراکز دولتی و عمومی به مراکز خصوصی؛ نظارت موثر بر رفتار ارائهکنندگان و مصرفکنندگان خدمات؛ تسهیل محاسبه بهای تمامشده خدمات و افزایش شفافیت مالی؛ ساماندهی ساخت و توسعه نامتناسب بیمارستان و تخت بستری؛ منطقی و علمی کردن مدتزمان ویزیت بیمار در مراکز درمانی و از این قبیل موارد شود.
در پایان اگرچه تعدادی از متولیان تولیت تلاش دارند تا بخش عمدهای از عدم تحقق توفیق مورد انتظار طرح تحول سلامت را بر دوش سازمانهای بیمهگر انداخته و در اولین خاکریز فتحشده راهبری یکی از آنها را به خریدار، سیاستگذار و ناظر حوزه سلامت یعنی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی محول کنند، ولی امید آن است که اصل همبستگی اجتماعی و وفاق ملی را فراموش نکرده و سازمانهای بیمهگر اجتماعی را غاصبان منابع جذاب برای نظام سلامت تلقی نکنند و بتوانند با اینگونه اقدامات، شاهکلید رفع مشکلات نظام سلامت را که همانا افزایش کیفیت خدمات تشخیصی و درمانی بوده، یافته و از اقدامات و فعالیتهای دیگری که موجب اتلاف منابع بیشتر خواهد شد، بپرهیزند.
همچنین آنطور که مراحل تصویب ماده 87 در مجلس شورای اسلامی طی کرد و در کمال تعجب پس از اجماع نهایی کمیسیون تلفیق، ناگهان بند الحاقی ماده 87 که در آن بحث کوچ بیمه سلامت مطرحشده بود از سوی یکی از نمایندگان محترم مطرح شد و از سویی بهرغم اجماع تمامی کارشناسان بینالمللی و داخلی مبنی بر ضرورت اجرای راهبرد نظام تامین اجتماعی چندلایه بهعنوان خطمشی که میتواند از ویژگیهای مطلوب هر دو نظام بیسمارکی و بوریجی در هر دو حوزه بیمههای بازنشستگی و سلامت بهرهمند شود؛ ناگهان و در حین تصویب ماده 96 لایحه مزبور، استقرار نظام تامین اجتماعی چندلایه (بدون بیمه سلامت) را که در کلیه اسناد و سیاستهای ابلاغی بارها بر استقرار چنین سیستمی در هر دو حوزه سلامت و بازنشستگی تاکید یادشده است تجویز میکند و رخدادهایی از این دست، شائبه اثرگذاری گروههای پرنفوذ را در فرآیند سیاستگذاری کشور برجسته میکند که خود مانع وفاق ملی و تحقق اهداف عالیه نظام خواهد بود که انشاءالله با درایت دلسوزان نظام از هرگونه اشتباهات راهبردی ازایندست جلوگیری شود.
دیدگاه تان را بنویسید