تاریخ انتشار:
چرا توسعه دغدغه بسیاری از سیاستمداران ایرانی نیست؟
داروی تلخ
رنده چهرهای بود که شعارهایش از واقعبینی، فکتهای کارشناسی و مفاهیم توسعه خالی بود. شعارهای رایآور برخی دیگر از نامزدها نیز از وعدههای پوپولیستی محمود احمدینژاد کم نداشت.
روزهای آغازین خردادماه 1384 یکی از موثرترین ادوار در سرنوشت ایران امروز به شمار میرود. روزهایی که بسیاری از مردم با آرایی که در صندوق ریختند، پیشانینوشت خود و ایران را در نیمه دوم دهه 80 و سالهای ابتدایی دهه 90 تغییر دادند. آن ایام شهروندانی که از صندوقهای رای قهر نکرده بودند، شبها پای گیرندههای تلویزیونی مینشستند و برنامههای تبلیغاتی یکدوجین نامزدی را که در آن هنگامه وارد رقابت شده بودند، تماشا میکردند. در یکی از این برنامهها که از شبکه 2 پخش میشد، گوینده از نامزدها میپرسید با قیمت بنزین چه خواهید کرد؟ چهره نامزدها پس از شنیدن این پرسش بسیار دیدنی بود. اکثر قریب به اتفاق آنها تلاش میکردند از پاسخ صریح در اینباره خودداری کنند و به صورت تلویحی به مخاطبان القا کنند که بنزین را گران نخواهند کرد. در این فضا دو پاسخ بیش از سایر گفتهها در اذهان مخاطبان باقی ماند. مصطفی معین به صراحت خطاب به مجری و مخاطبان اعلام کرد که به سبب مشکلات اقتصادی، جلوگیری از هدررفت انرژی و لزوم پایان دادن به اقتصاد یارانهای، در صورت موفقیت در انتخابات تلاش خواهد کرد که قیمت این حامل انرژی واقعی شود.
در مقابل محمود احمدینژاد دیگر رقیب انتخابات ریاستجمهوری نهم در لنز دوربین خیره شد و گفت به هیچ عنوان به افزایش قیمت بنزین تن نخواهد داد و نخواهد گذاشت مردم در مضیقه قرار بگیرند. فارغ از بحثهای سیاسی و درگیریهای تاریخی درباره ورود یا عدم ورود برخی نامزدها به آن بزنگاه، نتیجه انتخابات برای بسیاری از تحلیلگران امور ایران و همچنین بسیاری از سیاستمداران این سرزمین واجد پیامهای قابل تاملی بود. برنده نهایی انتخابات محمود احمدینژاد بود و مصطفی معین تنها به رتبه چهارم در آن رقابت بسنده کرد. برنده چهرهای بود که شعارهایش از واقعبینی، فکتهای کارشناسی و مفاهیم توسعه خالی بود. شعارهای رایآور برخی دیگر از نامزدها نیز از وعدههای پوپولیستی محمود احمدینژاد کم نداشت. این ماجرا به صورتی میتواند ما را در پاسخ به این پرسش یاری برساند که چرا بسیاری از سیاستمداران این کهندیار انگیزه چندانی برای گام نهادن در مسیر توسعه در کشور ندارند. دستیابی به کیمیای توسعه مستلزم هزینهها و گذر از گردنههای صعبی است که بسیاری از شهروندان حاضر به پذیرش آن نیستند. این امر سبب میشود بسیاری از سیاستمداران با وجود دانستن مسیر درست، برای کسب قدرت یا حفظ آن حاضر به نوشاندن داروی تلخ واقعیت به کام شهروندان نباشند.
در مقابل محمود احمدینژاد دیگر رقیب انتخابات ریاستجمهوری نهم در لنز دوربین خیره شد و گفت به هیچ عنوان به افزایش قیمت بنزین تن نخواهد داد و نخواهد گذاشت مردم در مضیقه قرار بگیرند. فارغ از بحثهای سیاسی و درگیریهای تاریخی درباره ورود یا عدم ورود برخی نامزدها به آن بزنگاه، نتیجه انتخابات برای بسیاری از تحلیلگران امور ایران و همچنین بسیاری از سیاستمداران این سرزمین واجد پیامهای قابل تاملی بود. برنده نهایی انتخابات محمود احمدینژاد بود و مصطفی معین تنها به رتبه چهارم در آن رقابت بسنده کرد. برنده چهرهای بود که شعارهایش از واقعبینی، فکتهای کارشناسی و مفاهیم توسعه خالی بود. شعارهای رایآور برخی دیگر از نامزدها نیز از وعدههای پوپولیستی محمود احمدینژاد کم نداشت. این ماجرا به صورتی میتواند ما را در پاسخ به این پرسش یاری برساند که چرا بسیاری از سیاستمداران این کهندیار انگیزه چندانی برای گام نهادن در مسیر توسعه در کشور ندارند. دستیابی به کیمیای توسعه مستلزم هزینهها و گذر از گردنههای صعبی است که بسیاری از شهروندان حاضر به پذیرش آن نیستند. این امر سبب میشود بسیاری از سیاستمداران با وجود دانستن مسیر درست، برای کسب قدرت یا حفظ آن حاضر به نوشاندن داروی تلخ واقعیت به کام شهروندان نباشند.
در سه دهه اخیر بحثهای زیادی درباره توسعه مطرح شده است. از چیستی این مفهوم و تلاش برای بومیسازی آن تا بحث درباره تقدم توسعه سیاسی یا اقتصادی. در دوره محمود احمدینژاد نیز که اصولاً حتی استفاده از این لفظ نیز مقبول نبود و رئیس دولت نهم و دهم، واژه تعالی را جایگزین آن کرده بود. با توجه به آثار رفتار پوپولیستی محمود احمدینژاد و یارانش، بسیاری از تحلیلگران امور ایران، انتخاب ملت در خردادماه 92 را به نوعی بازگشت جمعی ایرانیان به مفهوم توسعه ارزیابی کردند. مفهومی که دستکم در شعارهای حسن روحانی با واژههای همهجانبه و پایدار همراه بوده است. روحانی و تیم او در این ایام تلاش ویژهای به خرج دادهاند که به هر صورت ممکن از شعارهای توسعهمحور خود عقبنشینی نکنند. این روند اما برخی از منتقدان دولت را امیدوار کرده است که درست از همین نقطه در اسفندماه امسال ضربهای به دولت زده و مجلس آینده را در اختیار خود بگیرند. همین امر هم سبب شده است برخی سیاستمداران حامی دولت این روزها با نگرانی از آینده، در برداشتن گامهای بعدی در مسیر توسعه با تردید مواجه شوند. به ویژه اینکه همراه نداشتن مجلس در چهار سال بعد، عملاً یکی از
مهمترین ابزارها برای تعمیق مفاهیم توسعه در ایران را از علاقهمندان به این مفهوم خواهد گرفت.
این نگرانی پای مصلحتسنجیهای گذشته در مفهوم توسعه را برای دولتمردان باز میکند و بازنده اصلی آن ساکنان این کهندیار خواهند بود. به نظر میرسد برای حل این معضل باید به سمت مفهوم توسعه مشارکتی حرکت کنیم. توسعهای که برخلاف توسعه آمرانه که در ابتدای قرن در این کشور شاهد آن بودهایم و همچنین فازهای توسعه نامتوازن دوره پهلوی دوم، توسعه اقتصادی دولت سازندگی و توسعه سیاسی و اقتصادی دوره اصلاحات، مردم نه به عنوان ناظر منفعل که بهعنوان شهروندان فعال نقشی بسزا در آن ایفا کنند. در این صورت این خود مردم خواهند بود که به عنوان موتور محرکه اصلی توسعه از روند آن همهجانبه حمایت کرده و با حضور خود زمینه پایداری آن را فراهم خواهند کرد. با این حال تا رسیدن به این مهم یکی از پرسشهای اساسی همه علاقهمندان به توسعه ایران این خواهد بود که تا چه اندازه میتوان برای خوشایند زودگذر عامه از مسیر توسعه منحرف شد یا تا چه اندازه باید بر اهداف توسعه پافشاری کرد. آیا به طور نمونه حفاظت سفت و سخت از حساب ذخیره ارزی از سوی رئیس دولت اصلاحات در سال 1383، جلوگیری از خرجهای پوپولیستی و تلاش همهجانبه برای وفادار ماندن به اهداف برنامه توسعه در ایران، تسهیلکننده دلزدگی عوام از سختیهای راه و رای آوردن گفتمان مخالف در کشور نشد؟ از این قبیل پرسشها زیاد است و مجال ما اندک. به نظر میرسد بسیاری از سیاستمداران و شهروندان ایرانی باید به این پرسش پاسخ دهند. پاسخی که میتواند پیشانینوشت فرزندان ما را کاملاً تغییر دهد.
این نگرانی پای مصلحتسنجیهای گذشته در مفهوم توسعه را برای دولتمردان باز میکند و بازنده اصلی آن ساکنان این کهندیار خواهند بود. به نظر میرسد برای حل این معضل باید به سمت مفهوم توسعه مشارکتی حرکت کنیم. توسعهای که برخلاف توسعه آمرانه که در ابتدای قرن در این کشور شاهد آن بودهایم و همچنین فازهای توسعه نامتوازن دوره پهلوی دوم، توسعه اقتصادی دولت سازندگی و توسعه سیاسی و اقتصادی دوره اصلاحات، مردم نه به عنوان ناظر منفعل که بهعنوان شهروندان فعال نقشی بسزا در آن ایفا کنند. در این صورت این خود مردم خواهند بود که به عنوان موتور محرکه اصلی توسعه از روند آن همهجانبه حمایت کرده و با حضور خود زمینه پایداری آن را فراهم خواهند کرد. با این حال تا رسیدن به این مهم یکی از پرسشهای اساسی همه علاقهمندان به توسعه ایران این خواهد بود که تا چه اندازه میتوان برای خوشایند زودگذر عامه از مسیر توسعه منحرف شد یا تا چه اندازه باید بر اهداف توسعه پافشاری کرد. آیا به طور نمونه حفاظت سفت و سخت از حساب ذخیره ارزی از سوی رئیس دولت اصلاحات در سال 1383، جلوگیری از خرجهای پوپولیستی و تلاش همهجانبه برای وفادار ماندن به اهداف برنامه توسعه در ایران، تسهیلکننده دلزدگی عوام از سختیهای راه و رای آوردن گفتمان مخالف در کشور نشد؟ از این قبیل پرسشها زیاد است و مجال ما اندک. به نظر میرسد بسیاری از سیاستمداران و شهروندان ایرانی باید به این پرسش پاسخ دهند. پاسخی که میتواند پیشانینوشت فرزندان ما را کاملاً تغییر دهد.
دیدگاه تان را بنویسید