تاریخ انتشار:
درباره آثار تصویب برجام بر جناحبندیهای داخلی جریان اصولگرا
فصل جدایی در اصولگرایان
اصولگرایان تندرو از برجام ناراحت و دلخور هستند چرا که به خوبی میدانند با اجرای برجام جاده تنشزایی مسدود میشود. همه تیرهای تندروها به دولت یازدهم، در عرصه سیاست خارجی به سنگ خورده است.
بررسی برجام در مجلس شورای اسلامی گذشته از بررسی یک مساله مهم کشوری در عرصه بینالمللی در قوه مقننه بر روی بسیاری از مسائل سیاست داخلی سایه انداخت. مهمترین موضوع رویه و برخورد اصولگرایان -در داخل و خارج مجلس- با این موضوع بود چه اینکه همچون برخی شاخصهای دیگر، برجام شکاف میان اصولگرایان را بیش از پیش به رخ کشید. واقعیت این است که با وجود تمامی تلاشهای رسانهای، برجام شکاف عمیقی میان اصولگرایان ایجاد کرد و در حالی که عدهای از اصولگرایان موافق برجام بودند، عدهای دیگر از جمله جبهه پایداری مخالف آن بوده و در ابراز این مخالفت از هیچ کوششی فروگذار نکردند. مساله برجام هم برای چندمین بار در سالهای اخیر نشان داد یکدستی و همگنی در میان اصولگرایان وجود ندارد و گویا تنها مخالفت با جبهه اصلاحات و اصلاحطلبان است که به عنوان موضوعی متفقالقول در میان اصولگرایان مورد توجه قرار گرفته است.
در غیر این موضوع در دیگر مسائل جزیی در ارتباط با دولت، برجام و نحوه اجرای آن اختلافات جدی وجود دارد و هیچ بعید نیست این اختلافات همچنان ادامه پیدا کند و وارد جریان انتخابات مجلس دهم شود و بدون شک برجام تعریف جدیدی از خط و خطوط اصولگرایی را ترسیم میکند و برای چندمین بار وحدت، رویای از دست رفته در این جریان میشود. با توجه به شرایطی که برجام در میان جریان اصولگرایی به وجود آورده است، دور از ذهن نیست که میان طرفداران دولت و اصولگرایان معتدل و میانهرو وحدت به وجود بیاید. این وحدت میتواند به تمرکز و توافق بر روی چند کاندیدا ختم شود. البته این موضوع در تاریخ سیاسی بیسابقه نیز نیست و حافظه تاریخی ما ائتلاف و نزدیک شدن میان جریانهای معتدل و میانهرو را در خاطر خود دارد کما اینکه جریانهای تندرو و افراطی اساساً نمیتوانند حتی با همجنس خود به وحدت برسند.
این موضوع در شرایطی روی میدهد که اصولگرایان تندرو و جبهه پایداری نمیتوانند با دیگر اصولگرایان وحدت کنند. سوال مهم درباره توافق هستهای این است که این توافق چه تاثیری بر موازنه قدرت میان دو طیف اصلی در ایران میگذارد. در یک نگاه کلان، آیا توافق هستهای فضای کشور را بیشتر به سود جریان میانهرو و اصلاحطلب میکند یا برعکس، قدرتمندتر شدن تندروها را در پی دارد.
در غیر این موضوع در دیگر مسائل جزیی در ارتباط با دولت، برجام و نحوه اجرای آن اختلافات جدی وجود دارد و هیچ بعید نیست این اختلافات همچنان ادامه پیدا کند و وارد جریان انتخابات مجلس دهم شود و بدون شک برجام تعریف جدیدی از خط و خطوط اصولگرایی را ترسیم میکند و برای چندمین بار وحدت، رویای از دست رفته در این جریان میشود. با توجه به شرایطی که برجام در میان جریان اصولگرایی به وجود آورده است، دور از ذهن نیست که میان طرفداران دولت و اصولگرایان معتدل و میانهرو وحدت به وجود بیاید. این وحدت میتواند به تمرکز و توافق بر روی چند کاندیدا ختم شود. البته این موضوع در تاریخ سیاسی بیسابقه نیز نیست و حافظه تاریخی ما ائتلاف و نزدیک شدن میان جریانهای معتدل و میانهرو را در خاطر خود دارد کما اینکه جریانهای تندرو و افراطی اساساً نمیتوانند حتی با همجنس خود به وحدت برسند.
این موضوع در شرایطی روی میدهد که اصولگرایان تندرو و جبهه پایداری نمیتوانند با دیگر اصولگرایان وحدت کنند. سوال مهم درباره توافق هستهای این است که این توافق چه تاثیری بر موازنه قدرت میان دو طیف اصلی در ایران میگذارد. در یک نگاه کلان، آیا توافق هستهای فضای کشور را بیشتر به سود جریان میانهرو و اصلاحطلب میکند یا برعکس، قدرتمندتر شدن تندروها را در پی دارد.
واقعیت این است که تنها افرادی که مخالف برجام بودند افرادی در میان اصولگرایان بودند که تمام دغدغه این گروه از بین رفتن تنش با غرب بود؛ توجه به مذاکرات مجلس و مکتوبات رسانهها و فضای مجازی نشان میدهد تنها جبهه پایداری و اصولگرایان تندرو بودند که با توافق هستهای مخالفت میکردند؛ بهدلیل همین مساله که احساس میکردند دارد در مساله غربستیزی شکاف میافتد، ولی اصولگرایان معتدل و میانهرو که آینده کشور برایشان مطرح است، و اصولگرایانی که نمیخواهند منافع ملی کشور در جریان خصومت با غرب آنقدر ضرر ببیند، اینها مخالف هستند که برجام عملی نشود. مخالف هستند که مساله توافق با غرب لطمه ببیند و امروز این شده است که در حال تکرار حرفهای گذشته اصلاحطلبان هستند و این شکاف را نمیتوانند پر کنند. اصولگرایان میانهرو صلاح ملی کشور را میخواهند و حاضر نیستند منافع ملی کشور را به پای تنش با قدرتهای جهانی قربانی کنند؛ بنابراین اصولگرایان میانهرو بهواسطه برجام به اصلاحطلبان و دولت نزدیکتر خواهند شد و این نزدیکی همچنان ادامه پیدا خواهد کرد و در انتخابات مجلس دهم در اسفند شاهد ائتلافی میان اصولگرایان معتدل و میانهرو و بخشی
از اصلاحطلبان و البته دولت آقای روحانی خواهیم بود.
تصور میکنم با این وقایع بخشی از اصولگرایان که در مباحث مختلف، سیاست افراطی در پیش میگیرند و افراطیگری و رادیکالیسم بخشی از سیاست آنهاست در آینده کمتر میتوانند در درون ائتلاف فراگیر اصولگرایی قرار بگیرند. در گذشته حتی موضوعات سیاسی کمتر حاد و با شدت کمتر باعث جدایی این طیف از ائتلاف اصولگرایان شده و اکنون که موضوع هستهای پیش آمده باعث خواهد شد اختلاف آنها با دیگر گروههای اصولگرا بیشتر شود. اصولگرایان در آینده سعی خواهند کرد ائتلافی را شکل دهند که در موضوع سیاست خارجی موضعگیریهای ملایمتری داشته باشد که طبیعتاً این موضوع دو جریان کنونی اصولگرا در مجلس را از هم دور میکند.
با آنچه در مجلس در جریان تشکیل کمیسیون ویژه روی داد و حواشی تصویب طرح یکفوریتی برجام در صحن علنی اتفاق افتاد - و کماکان و بعضاً نیز ادامه دارد- دور از ذهن نیست که دستکم در برخی حوزههای انتخاباتی شاهد شکافهایی در میان اصولگرایان خواهیم بود و حتی ممکن است در تهران لیست اصولگرایان تندرو صرفاً چند کاندیدای مشترک با لیست اصولگرایان معتدل داشته باشد. از ادبیات بسیاری از اصولگرایان در روزهای اخیر به خوبی مشخص میشود که خیلی از اصولگرایان تندرو حاضر نخواهند شد با سایر اصولگرایان میانهرو ائتلاف کنند حتی اگر مطمئن شوند آن حوزه انتخاباتی را به کاندیداهای اصلاحطلب و طرفدار دولت واگذار خواهند کرد.
در این میان محبوبیت بخشی از اصولگرایان نیز رو به افزایش است. محبوبیت افرادی همچون علی لاریجانی و کاظم جلالی میان مردم و به خصوص دانشجویان و جوانان به دلیل نوع موضعگیری آنها در موضوع برجام افزایش قابل توجهی داشته و این موضوع قطعاً به آنها در انتخابات آینده مجلس کمک خواهد کرد.
در کنار این موضوع بهرهبرداری اصلاحطلبان و طرفداران دولت روحانی از توافق هستهای دغدغههای اصلی و عمده کلیت جریان اصولگرایی تعبیر میشود.
تصور نگارنده بر این است که شکافی عمیقتر از گذشته میان تندروها و میانهروهای جریان اصولگرا شکل خواهد گرفت. اگر از حواشی قرائت گزارش کمیسیون ویژه برجام در مجلس و اتفاقات پرحاشیه آن که برخی اصولگرایان برخلاف توافق صورتگرفته با فراکسیون حامی رئیس مجلس عمل کردند، بگذریم، چندین مورد را میتوان ذکر کرد که حکایت از کمرنگتر شدن نفوذ تندروها دارد. واقعیت این است که صفآرایی خطوط حمله تندروها علیه برجام کمرنگ و بیاثرتر میشود. اصولگرایان تندرو که از اساس تصور نمیکردند این توافق حاصل شود، بعد از حصول توافق و اطلاع از استقبال مردم از آن، صفآرایی و جبههگیری علیه آن را به صورتی سازمانیافته کلید زدند. این مخالفتها از جانب تندروها در شرایطی شکل گرفت که در خارج از کشور تنها دشمنان جمهوری
اسلامی-نتانیاهو، جمهوریخواهان و سران کشورهای همواره مغرض منطقه- همآوای تندروها در مخالفت با برجام شدند. اگرچه انگیزههای مخالفان توافق هستهای در عرصه بینالمللی با مخالفان آن در داخل کشور تفاوت داشت.
در کنار این گروه بخشی دیگر از اصولگرایان تندرو در شرایطی خواهان ورود به جزییات برجام شدند که کوچکترین اظهارنظر و دخالتی در سیاستهای هستهای کشور در هشت سال دولت آقای احمدینژاد نشان نداده بودند. اصرار و تکرار تندروها بر حق مجلس در رسیدگی به برجام، اصرار و تکرار آنها مبنی بر ارائه توضیحات و قانع کردن مخالفان برجام و در یک کلام موضعگیری و مخالفت در قبال کلیت آن با توجه به عملکردشان در دوران احمدینژاد، سوال و ابهامی بود که از جانب طیف معتدل اصولگرا نیز مطرح شد و خود شکافهایی را بین این جریان سیاسی قوت بخشید.
اصولگرایان تندرو از برجام ناراحت و دلخور هستند چرا که به خوبی میدانند با اجرای برجام جاده تنشزایی مسدود میشود. همه تیرهای تندروها به دولت یازدهم، در عرصه سیاست خارجی به سنگ خورده است و در واقع قطار ناکامی تندروها پس از جریان برجام همچنان در حال حرکت است. صدالبته که آنان تسلیم نشده و بیکار نخواهند نشست و ظرف ماههای آینده از بهانهها و مستمسکهای دیگری سوءاستفاده خواهند کرد تا دولت یازدهم را در همه عرصهها به گمان خودشان با چالش و بحران روبهرو کنند.
دیدگاه تان را بنویسید