تاریخ انتشار:
درباره آثار تصویب برجام بر اردوگاه اصولگرایان
گسلهای تازه
احتمالاً ایدهآل این عزیزان جنگ ویتنام و به خاک مالیدن پوزه استکبار جهانی و در راس آن ایالاتمتحده آمریکاست. بسیاری از شهروندان خدا را شکر میکنند که این عزیزان اکثریت مجلس را در اختیار نداشتند.
اگر پژوهشگران چند دهه دیگر مشروح مذاکرات روزهای میانی مهرماه 1394 مجلس شورای اسلامی را مرور کنند، احتمالاً باور نخواهند کرد که این مجلس از نظر گفتمانی و تقسیمبندیهای سیاسی ذیل بیرق یک اردوگاه تعریف شده بود. مجلسی که اصولگرایان در غیاب رقیب سه دهه گذشته خود، با خیال راحت وارد رقابتهای ورودی آن شدند. تحلیلگران امور پارلمانی ایران نیز آن انتخابات را رقابتی درونجناحی برای اردوگاه اصولگرایی تعریف میکردند. انتخاباتی که فارغ از آنکه چه چهرههایی در هرم سبز پایتخت گام بگذارند، تنها یک بیرق -بیرق اصولگرایی- نامزد اهتزاز بر راس آن بود. با توجه به این مقدمات هر چند که تصور میشد به سیاق مجلس هشتم در بدنه این جریان به ویژه در بخش حمایت همهجانبه از دولت اصولگرای محمود احمدینژاد شکافهایی در این اردوگاه به وجود آید، اما بعید به نظر میرسید اختلافات از مباحث مدیریتی و امور داخلی فراتر رود. بهویژه اینکه از میانه عمر مجلس نهم، دولتی متشکل از ائتلاف میانهروها و اصلاحطلبان زمام امور را به دست گرفت و مقابله با این دولت عملاً میتوانست بهانه مناسبی برای چشمپوشی از بسیاری از اختلافات اصولگرایان باشد.
با این احوال به نظر میرسد برخلاف پیشبینیها در دو سال گذشته اختلافات در اردوگاه این جریان نهتنها کاهش نیافته است بلکه شکافها و گسلهای تازهای نیز در این اردوگاه رخ مینمایاند. اختلافاتی که از سویی شمشیرهای زبانی دو طرف را آختهتر کرده است و از سوی دیگر عملاً از وحدت گفتمانی این جریان تنها نامی باقی گذاشته است وگرنه میتوان گفت این روزها بخشهایی از این جریان چه از نظر تاکتیک و چه از نظر استراتژی به ائتلاف میانهروها و اصلاحطلبان بسیار قرابت بیشتری دارند تا عموزادههای اصولگرای خود. در این فضا ماجرای تصویب برجام چند شکاف تازه را در اردوگاه اصولگرایی عیان کرد. نخستین شکاف، شکاف منافع ملی و منافع حزبی بود. هر چند بخش عمده تحلیلگران، عواید ایران از توافق با قدرتهای جهانی را فراتر از تصور دانسته و راندن عفریت جنگ از آسمان ایران در کنار جلوگیری از نحیفتر شدن اقتصاد این کهندیار را از مهمترین دستاوردهای دولت حسن روحانی ارزیابی میکنند، مخالفتهای گسترده و تا حدودی بهانهگیرانه بخشی از جریان اصولگرا که پیش از این در حلقه یاران رئیس دولت دهم قرار میگرفتند را میتوان مصداق آشکار ترجیح منافع جناحی بر منافع ملی دانست. در کنار این شکاف، گسلی دیگر نیز در این برهه عیان شد.
این گسل مبتنی بر ایدهآلیسم رمانتیک در مقابل واقعگرایی قرار داشت. در این شکاف برخی چهرههای اصولگرا با به چالش کشیدن نظام غیرعادلانه بینالمللی، بدون توجه به هزینههای مترتب بر کشور، از جیب ملت چک سفید کشیده و خواهان بازی برد-باخت در مذاکره با قدرتهای جهانی بودند. احتمالاً ایدهآل این عزیزان جنگ ویتنام و به خاک مالیدن پوزه استکبار جهانی و در راس آن ایالاتمتحده آمریکاست. بسیاری از شهروندان خدا را شکر میکنند که این عزیزان اکثریت مجلس را در اختیار نداشتند وگرنه معلوم نبود آنان چه خوابی برای تعاملات آینده ایران و جهان دیدهاند. در این ماجرا نباید از نقش شخص علی لاریجانی نیز به سادگی گذر کرد. رئیس مجلس نهم که با مدیریت مثالزدنی از سویی طیف حامی خود را بیش از گذشته به ائتلاف میانهروها و اصلاحطلبان نزدیک کرد و از سوی دیگر با مهار تندروها مانع از هزینهتراشیهای بیمورد برای کشور شد. به نظر میرسد با نوع مدیریت علی لاریجانی بسیاری از علاقهمندان به دولت و طیف واقعگرای سیاسی کشور به این نتیجه رسیده باشند که در صورت اکثریت یافتن میانهروها در مجلس آتی، بازهم علی لاریجانی مناسبتر از بسیاری از گزینههای دیگر برای صدرنشینی در بهارستان به شمار میآید. در پایان این نوشتار باید تاکید کرد ماجرای تصویب برجام در تدوین فهرستهای انتخاباتی اسفندماه آتی نقشی تعیینکننده ایفا خواهد کرد.
با این احوال به نظر میرسد برخلاف پیشبینیها در دو سال گذشته اختلافات در اردوگاه این جریان نهتنها کاهش نیافته است بلکه شکافها و گسلهای تازهای نیز در این اردوگاه رخ مینمایاند. اختلافاتی که از سویی شمشیرهای زبانی دو طرف را آختهتر کرده است و از سوی دیگر عملاً از وحدت گفتمانی این جریان تنها نامی باقی گذاشته است وگرنه میتوان گفت این روزها بخشهایی از این جریان چه از نظر تاکتیک و چه از نظر استراتژی به ائتلاف میانهروها و اصلاحطلبان بسیار قرابت بیشتری دارند تا عموزادههای اصولگرای خود. در این فضا ماجرای تصویب برجام چند شکاف تازه را در اردوگاه اصولگرایی عیان کرد. نخستین شکاف، شکاف منافع ملی و منافع حزبی بود. هر چند بخش عمده تحلیلگران، عواید ایران از توافق با قدرتهای جهانی را فراتر از تصور دانسته و راندن عفریت جنگ از آسمان ایران در کنار جلوگیری از نحیفتر شدن اقتصاد این کهندیار را از مهمترین دستاوردهای دولت حسن روحانی ارزیابی میکنند، مخالفتهای گسترده و تا حدودی بهانهگیرانه بخشی از جریان اصولگرا که پیش از این در حلقه یاران رئیس دولت دهم قرار میگرفتند را میتوان مصداق آشکار ترجیح منافع جناحی بر منافع ملی دانست. در کنار این شکاف، گسلی دیگر نیز در این برهه عیان شد.
این گسل مبتنی بر ایدهآلیسم رمانتیک در مقابل واقعگرایی قرار داشت. در این شکاف برخی چهرههای اصولگرا با به چالش کشیدن نظام غیرعادلانه بینالمللی، بدون توجه به هزینههای مترتب بر کشور، از جیب ملت چک سفید کشیده و خواهان بازی برد-باخت در مذاکره با قدرتهای جهانی بودند. احتمالاً ایدهآل این عزیزان جنگ ویتنام و به خاک مالیدن پوزه استکبار جهانی و در راس آن ایالاتمتحده آمریکاست. بسیاری از شهروندان خدا را شکر میکنند که این عزیزان اکثریت مجلس را در اختیار نداشتند وگرنه معلوم نبود آنان چه خوابی برای تعاملات آینده ایران و جهان دیدهاند. در این ماجرا نباید از نقش شخص علی لاریجانی نیز به سادگی گذر کرد. رئیس مجلس نهم که با مدیریت مثالزدنی از سویی طیف حامی خود را بیش از گذشته به ائتلاف میانهروها و اصلاحطلبان نزدیک کرد و از سوی دیگر با مهار تندروها مانع از هزینهتراشیهای بیمورد برای کشور شد. به نظر میرسد با نوع مدیریت علی لاریجانی بسیاری از علاقهمندان به دولت و طیف واقعگرای سیاسی کشور به این نتیجه رسیده باشند که در صورت اکثریت یافتن میانهروها در مجلس آتی، بازهم علی لاریجانی مناسبتر از بسیاری از گزینههای دیگر برای صدرنشینی در بهارستان به شمار میآید. در پایان این نوشتار باید تاکید کرد ماجرای تصویب برجام در تدوین فهرستهای انتخاباتی اسفندماه آتی نقشی تعیینکننده ایفا خواهد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید