تاریخ انتشار:
کندوکاو اقتصاد کشور برای حل مشکل مسکن
سیر تکوینی مسکن درگیر دستاندازها
نگاهی به سیر تکوینی مسکن در ۳۰ سال گذشته نشان میدهد بیشتر برنامهها با واقعیت عینی شکست همراه بوده است که آخرین آنها طرح مسکن مهر بوده است. در حال حاضر وزیر مسکن و شهرسازی با زبان آمار صحبت میکند، معاون ریاستجمهوری با زبان آمار صحبت میکند
نگاهی به سیر تکوینی مسکن در 30 سال گذشته نشان میدهد بیشتر برنامهها با واقعیت عینی شکست همراه بوده است که آخرین آنها طرح مسکن مهر بوده است. در حال حاضر وزیر مسکن و شهرسازی با زبان آمار صحبت میکند، معاون ریاستجمهوری با زبان آمار صحبت میکند؛ که چندصدهزار واحد مسکونی فاقد امکانات زیربنایی هستند و در مقابل حتی کسانی که واحدهای مسکونیشان را تحویل گرفتند و مستقر شدند اصلاً راضی هستند یا خیر. خاطرم هست سالهای 58 یا 59 بود که مهاجرتهای بیرویه به تهران صورت گرفت. بسیاری از نقاط اطراف تهران بدون هویت رشد کردند و محلههایی که تا پیش از این وجود نداشت به وجود آمدند. بهطور مثال حد شرقی تهران تا تهرانپارس و در نهایت تا سرخهحصار پیش رفت در صورتی که تا پیش از آن در مناطقی همچون بیابان بودند. همه اینها عواملی هستند که از گذشته در بخش مسکن کشور به جای مانده است و هر سیاستی که دولتها در بخش مسکن ایجاد کردند نقاط قوت و ضعفی داشته است. اما در مجموع سیاستها به دلایلی منجر به شکست شدهاند به گونهای که رشد جمعیت ناهماهنگ میان کلانشهرها به وجود آمده است. بهطور مثال در دو دهه اخیر کشور درگیر خشکسالی شده است و منابع
عظیم آب، ساخت و ساز و حتی مهاجرت را تحت تاثیر خود قرار داده است. در همین زمان جنگ، تورم، زلزله و جهشهای قیمتی هم بیتاثیر نبودند.
اما به نظر من باید مهمترین دلیل این ضعف را در قالب اقتصاد کند و کاو کرد. نگاه به زمین و مستغلات نگاه غلطی است، چرا که در کشور ما مسکن به عنوان سرمایه نگریسته میشود و تا زمانی که این نگاه تغییر نکند، وضعیت مسکن هم تغییری نخواهد کرد. ضمن اینکه تبعات منفی زیادی از جمله توسعه ناموزون و رشد جمعیت ناهماهنگ بین کلانشهرها را به همراه خواهد داشت. در حال حاضر متوجه هستیم که عوامل دیگری در اقتصاد وجود دارد که دلایل جانبی همچون شرایط آب و هوایی دارد. اما در این فضای تکوینی سه نقطه عطف وجود دارد. یکی سال 57، 68 و دیگری 86 است و زمان حالی که در آن هستیم. در این سیر اینگونه است که باید از مسکن تعریفی شود که در کشور ما مسکن به چه گفته میشود و براساس مرکز آمار در کشور واحد مسکونی عبارت است از مکان، فضا و عمارتی که یک یا چند خانواده در آن سکونت دارند. در این میان مساکن به تکخانوار و چندخانوار تقسیمبندی میشوند و بر اساس تقسیمبندی من، نوع مسکن بر حسب طبقات است. در دهههای اخیر بر اساس رشد موالید آپارتماننشینی باب میشود که این رویه پس از انقلاب سرعت بیشتری به خود میگیرد. آپارتمانها هم برای اقشار مختلف جامعه تقسیم
میشود. با نگاهی به گذشته، پیش از انقلاب با افزایش نرخ جمعیت مواجه بودیم و بعد از انقلاب با مشکل مسکن مواجه شدیم. در این زمان دولتها به این مساله معطوف شدند و سیاستهایی را پیشبینی کردند که این سیاستها در قالب برنامههای پنجساله تجلی یافت. در برنامههای اول و دوم عمرانی فصلی برای اعتبارات مسکن در نظر گرفته نشد. اما از برنامههای سوم عمرانی به بعد طرحها و برنامههای کلی مسکن دیده شدند. در برنامههای اول و دوم در بخش برنامههای عمرانی مسکن و مستغلات و مشکلاتش اعتباراتی دیده نشد. در برنامههای سوم عمرانی پیش از انقلاب، سیاستها و خطمشیها اینگونه بود که نظارتی بر تمامی فعالیتهای مسکن و تهیه و برآورد نیازها و تهیه برنامههای مالی به دلیل اعطای وامهای درازمدت و گسترش اقدامهایی که با کمک و راهنمایی دولت انجام میشد، اعمال شد. در همان زمان هم به رغم اجرای نسبی اهداف در برنامهها عدم تناسبها و هماهنگیها میان دوایر دولتی مانع حل قطعی مشکل مسکن میشد. در گذشته سیاستها بیشتر خاصیت مسکنی داشتند تا سیاستگذاری.
اما اگر بخواهیم مسکن را به عنوان کالای سرمایهای نگاه کنیم، متوجه میشویم که به دست آوردن یک خانه توسط یک خانواده کمدرآمد به یک رویا تبدیل شده است. نشانههای فعلی مسکن کشور حاکی از این است که سیاستهای اعمالشده در گذشته کاملاً اشتباه بوده است و این سیاستهای غلط فقدان نظارتهای کافی و وافی است که ما را به اینجا رسانده است. در بحث سیاستگذاریها و مستغلات زمین نمیتوان دولت را به تنهایی مدنظر قرار داد. درست است دولت در راس است، اما فقط دولت نیست که باید به این مهم دست یابد بلکه باید در راستای هماهنگی میان دستگاههای ذیربط باشد.
دیدگاه تان را بنویسید