هنرمندان با به اتمام رسیدن دوره رونق فعالیت خود زندگی سختی را میگذرانند
روزگار فراموشی
هنرمندان عرصه سینما و تئاتر بیش از دیگر رشتههای هنری آسیبپذیرند چراکه آنها در گذشتهای نهچندان دور در مرکز توجه بودند و شهرت و محبوبیت برای آنان موقعیتی ساخته بود که حتی بدون نفع مالی هم رضایت خاطر داشتند.
هنرمندان عرصه سینما و تئاتر بیش از دیگر رشتههای هنری آسیبپذیرند چراکه آنها در گذشتهای نهچندان دور در مرکز توجه بودند و شهرت و محبوبیت برای آنان موقعیتی ساخته بود که حتی بدون نفع مالی هم رضایت خاطر داشتند. این در حالی است که هنرمندان عرصه موسیقی و هنرهای تجسمی کمتر از هنرمندان سینما، تئاتر و تلویزیون در معرض نگاه تماشاگر قرار میگیرند و تبعات شهرت دستوپاگیر آنها نیست و شاید کمتر به آن دلخوش کنند. بسیاری از هنرمندان سینما و تلویزیون با اینکه درآمد بالایی نداشتند و از حرفه خود از لحاظ مالی منتفع نمیشدند اما دل به همین شور و استقبال مردم از آنان و آثارشان خوش میکردند و همینها بود که آنها را راضی نگه میداشت. اما با پا به سن گذاشتن و ورود به میانسالی بسیاری از آنان از حرفه خود فاصله میگیرند چراکه کمتر نقشی برای آنها وجود دارد و اشتیاق مردم هم برای دیدن آنها در آثار سینمایی و تلویزیونی کمتر میشود. آنها به مرور جای خود را به جوانترها میدهند چراکه در تصویر و روی پرده نقرهای جوانی و زیبایی یکی از عوامل تعیینکننده محبوبیت یک هنرمند است. بسیاری از هنرمندان که روزی روزگاری روی صحنه خوش میدرخشیدند یا در
سینما و تلویزیون یکی از محبوبترین چهرهها بودند به مرور زمان محبوبیت خود را از دست دادند و به تبع آن از کار کنار گذاشته شدند. در میان هنرمندان تئاتر و سینما از این نمونهها کم نداشتیم. مهدی فتحی، حسین کسبیان، مهری مهرنیا، محمد ورشوچی، حسین سرشار، فریماه فرجامی، نعمتالله گرجی، مهری ودادیان، پروین سلیمانی، فرخلقا هوشمند، منصور والامقام، اسماعیل محمدی، سروش خلیلی، ابوالفضل پورعرب و... از جمله هنرمندانی بودند که در دورهای از محبوبیت و شهرت خوبی برخوردار بوده و جزو انتخابهای اول کارگردانان و تهیهکنندگان زمان خود به شمار میآمدند. با اینکه نیمی از این افراد تحصیلات دانشگاهی مرتبط با حرفه خود نداشتند و زمانی که پا به این عرصه گذاشتند، خبری از دانشگاه و تحصیلات آکادمیک نبود اما آنقدر در کار خود حرفهای شده بودند که کمتر بازیگری در نسلهای بعد توانست موفقیتهای آنها را تکرار کند. این افراد زمانی در صدر خبرهای هنری و روی جلد روزنامه و مجلهها بودند و با فاصله گرفتن از کار خود یا به تعبیر بهتر، کنار گذاشته شدن از سینما و تلویزیون، دیگر کسی به آنها که روزی در معرض استقبال بودند، توجهی نمیکرد و از یاد مخاطبانی
که روزی طرفدار سرسخت آنان بودند، رفتند.
هنرمندان و ورزشکاران به دلیل نوع زندگی و حرفهای که برای خود انتخاب میکنند در اغلب موارد برای آینده و سالهای پیری و از کارافتادگی خود برنامهریزی نمیکنند. آنان زمانی که در اوج هستند و پیشنهادهای متعدد کاری خود را بررسی میکنند، آنقدر درگیرودار کار و حواشی ناشی از شهرت و محبوبیت هستند که تصور چنین روزگاری را ندارند و فکر میکنند همیشه در اوج خواهند ماند. عدهای از آنها چنان سرگرم شهرت و محبوبیت خود میشوند که تصوری از اینکه دوران زوال کاری آنها هم فرا خواهد رسید، ندارند و حاضر نیستند برای آینده خود سرمایهگذاری و برنامهریزی کنند. آنها در همان لحظهای که به سرمیبرند، زندگی میکنند، فارغ از اینکه ممکن است روزگار، سرنوشت دیگری را برایشان رقم زند. بسیاری از هنرمندان قدیم و حتی چهرههای جوان هنری که شهرت و محبوبیتی به هم زدند از این مشکل مبرا نیستند. تنها افراد معدودی هستند که به دنبال موفقیتهای هنری و ورزشی شروع به سرمایهگذاری در عرصههای مختلف میکنند و فعالیت اقتصادی برای خود راه میاندازند.
در سالهای اخیر تعدادی از فوتبالیستهای سرشناس که در تیمهای خارجی بازی میکردند دست به فعالیتهای اقتصادی زدند و حالا تبدیل به برندهای شاخصی شدند اما اینها تنها تعداد معدودی از ورزشکاران یا هنرمندان را دربر میگیرد. بسیاری از آنها که در شرایطی نظیر همین چهرههای شاخص فعالیت میکردند، یا اصلاً وارد فعالیتهای اقتصادی نشدند یا اینکه به دلیل نداشتن مشاوران خبره اقتصادی متضرر شده و بخش زیادی از سرمایه خود را از دست دادند و دچار ورشکستگی شدند. هنرمندان هم که اکثراً جرات ریسک و فعالیتهای اقتصادی ندارند و از سوی دیگر اطلاعات و شناخت آنها در زمینه سرمایهگذاری درست و اصولی محدود است، ترجیح میدهند، اصلاً وارد چنین حیطهای نشوند. از میان آنها تنها افرادی که کمی شم اقتصادی دارند، یا سرمایه خود را در راهاندازی رستوران و کافیشاپ صرف میکنند یا اینکه به خرید ملک و املاک دست میزنند که در نهایت هم به دلیل نبود نگاه درست در بزنگاههای اقتصادی، یا این داشتههای خود را به فروش رساندند یا اینکه نمیتوانند آن را درست اداره کنند و در نتیجه همه سرمایه آنها به باد میرود. در میان تمامی هنرمندان و ورزشکاران شاید تنها بتوان
به چند نفر آن هم به تعداد انگشتشمار اشاره کرد که در دوران از کار افتادگی خود به دیگران یا دولت نیاز ندارند و میتوانند از پس هزینههای خود و خانوادهشان بربیایند.
زمانی که دیگر کاری برای آنها وجود ندارد یا به تعبیر درست کاری از آنها برنمیآید، فریاد وااسفا سر میدهند که ما عمر و جوانی خود را برای این مردم و مملکت صرف کردیم و حالا همه ما را فراموش کردهاند. در حالی که این خود آنها هستند که در روزهایی که میتوانستند برای خود کاری نکردند و به فکر فردای خود نبودند. هرچند نمیتوان از حق گذشت که بسیاری از هنرمندان و ورزشکاران درآمد زیادی از حرفه خود کسب نمیکنند و درآمدهای بالا تنها محدود به چند چهره شاخص و مشهور است اما همه میدانند که این جزو طبیعت حرفه آنهاست و همه بازیگران و ورزشکاران افراد متمول با درآمد بالا نیستند و اتفاقاً همینها هستند که باید بیش از دیگران و حتی یک کارمند ساده برای آینده خود برنامهریزی کنند و به فکر منبع درآمدی باشند یا از حرفه خود صرفنظر کرده و بخت خود را در کار دیگری بیازمایند.
دولت در چنین مواردی تنها نقش حمایتی به خود میگیرد چراکه میداند با وارد شدن به چنین عرصهای باید جمع زیادی را تحت پوشش و حمایت خود قرار دهد و نمیتواند تمایزی میان افراد قائل شود که این در عمل ممکن نخواهد بود و مدیران دولتی ترجیح میدهند که اصلاً پا به چنین میدانی نگذارند. سازوکار تامین اجتماعی هم در این موارد ناکارآمد است و هیچ حمایتی از ازکارافتادگان هنری و ورزشی نمیکند. بنابراین تنها راه باقیمانده برای آنها این است که به کمک و حمایتهای محدود و ناچیز دولت بسنده کنند و به سختی روزگار بگذرانند. چنین سرنوشتی برای افرادی که روزی محبوبیت و شهرت همراه آنان بود نه محتوم بلکه متداول است که اغلب هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد و در نهایت به از دست رفتن سرمایههای فرهنگی، هنری و ورزشی کشور منتهی میشود در حالی که با برنامهریزی درست اقتصادی و آیندهنگری میتوان این سرنوشت را جور دیگری ترسیم کرد.
دیدگاه تان را بنویسید