تلفات آب سبز
انوش نوریاسفندیاری از اثر سدسازی بر محصولات کشاورزی و رفاه کشاورزان میگوید
سدسازی در ایران برای مدیریت روانآبها، سیلابها و آبهای سطحی و مهار هدررفت رودخانهها شکل گرفت تا توسعه کشاورزی و تولید انرژی اتفاق بیفتد. شدت یافتن سدسازی در حالی در ایران تبدیل به صنعتی پولساز و به شدت انحصاری شد که سرزمین ما با بحران کمبود آب مواجه است و در سالهای اخیر پشت اغلب سدهای کشور یا آبی نیست یا آنچنان کم است که نگرانی برای تامین آب شرب شهرها نیز وجود دارد. اما این مساله چندان در این گفتوگو مورد بررسی قرار نگرفته، بلکه پرسشها پیرامون تبعات سدسازی بر کشاورزی طراحی شدهاند. اینکه چرا سدسازی سبب تغییر الگوی کشت از کشت دیم سازگار با جغرافیا و آب و هوای ایران به سمت کشت آبی رفته که بزرگترین مخاطره آبی برای سرزمین را به وجود آورده است. انوش نوریاسفندیاری دبیر اندیشکده آب میگوید: سیاستگذاری کلان در ایران یک کلاف سردرگم است که ریشه همه تصمیمات و سیاستگذاری غلط آنجا اتفاق میافتد. مهمترین مخاطرات تغییر رویکرد مصرف آب از دیم به آبی این است که در ایران از آب سبز کمتر استفاده میکنیم. آب سبز آبی سازگار با شرایط محیطزیستی است که اگر هم استفاده نکنیم تلف میشود. ضمن اینکه ما با این روند داریم اکوسیستم را تغییر میدهیم و پیامدهای آن را نمیدانیم.
♦♦♦
سدسازی در ایران با هدف توسعه کشاورزی و تولید انرژی طی دهههای اخیر بیش از پیش مورد توجه نظام سیاستگذاری کشور بوده و هزینههای زیادی صرف ساخت سد در چهارگوشه ایران شده است. آیا چنین سیاستی در توسعه سدسازی در ایران که پیش و پس از انقلاب مورد توجه بوده توانسته سیاست موفقی باشد؟
در بعضی از جاهایی که سد ساخته شده این سیاست کارساز بوده است و البته در بعضی جاها نتوانسته توقعات را برآورده کند. در مورد سد سفیدرود در گیلان میتوان گفت این سد تحول بزرگی در نظام آب ایران ایجاد کرد. این سدها البته برای دورههای مشخصی هستند. مثلاً یک سد ممکن است برای 50 سال طراحی و ساخته شده باشد. سدها برای همیشه و تا ابد نیستند. اما موضعی که ما اکنون شاهد آن هستیم این است که سدها به تنهایی نمیتوانند مساله توسعه در یک منطقه را مرتفع سازند و مشکلات اقتصادی آنجا را برطرف کنند. توسعه مناطق مسالهای چندبعدی است که تنها یکی از عوامل آن به مساله تامین آب و در نهایت مثلاً ساخت سد مربوط است. واقعیت این است که این موضوع مورد توجه قرار نمیگیرد. شما اکنون میبینید همین اشتباهات در مورد شیرین کردن آب دریا و بحث انتقال آب هم صورت گرفته است. ما شاهد این بودیم که جهادسازندگی در سالهای گذشته در بسیاری از روستاها حمام احداث کرد و سعی کرد طرحهای تامین آب ایجاد کند اما وقتی معیشت افراد در این روستاها در معرض تهدید قرار گرفت که حتی جوانان نمیتوانستند در روستاها اشتغال داشته باشند، طبیعتاً آن حمام هم مورد استفاده قرار نمیگیرد. به عبارتی از نظر اقتصادی این کارها کارهای زیرساخت است و ظرفیتهایی را در منطقه ایجاد میکند که بر اساس آن طرحهای تولیدی ایجاد شود و توسعه اتفاق بیفتد. ضمن اینکه توسعه فقط اقتصادی نیست، بلکه توسعه جنبههای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی نیز دارد. سد سفیدرود که در ابتدا مثال زدم مورد مهمی است. در این شرایط که زمینها خیلی کوچک شده و توان تامین نیازهای معیشت برای جمعیت در حال رشد را ندارد، در نتیجه ما یک نظام بهرهبرداری مناسب از نظر استفاده از منابع و امکانات شبکه آبیاری سفیدرود نداریم و این نمیتواند مشکلات روستایی در این منطقه از گیلان را حل و فصل کند. این خود به ما نشان میدهد سدسازی به تنهایی نمیتواند توسعه بیاورد اما این تصور پیش از احداث سدها وجود داشته و آنها فکر میکردند با ساخت سد این اتفاق میافتد و توسعه با سد وارد مناطق میشود.
اگر سفیدرود را به عنوان یک مورد فرضی در نظر بگیریم که از بعد آمایش سرزمین انتخاب درستی بوده و جانمایی آن هم غلط نبوده ولی آنطور که اشاره کردید به تنهایی به توسعه منجر نشده است، چرا دقیقاً همین سیاست در فارس و سیستان و بلوچستان و کرمان که تنش آبی دارند و به اندازه گیلان آب ندارند در پیش گرفته میشود؟
توضیح ابتدایی من دقیقاً برای رسیدن به همین نکته بود که ما در بهترین موقعیت آبی خود که استان گیلان است شرایط نامطلوبی در مدیریت توسعه پایدار داریم و توسعه به تنهایی با سد اتفاق نمیافتد چه برسد به اینکه در استانهایی چنین سیاستی را دنبال کردهایم که اساساً بارش بارانی ندارند و آبی برای جمع شدن موجود نیست. به عبارت دیگر ما تاکنون از مخازن مهم تامینکننده آب در پیش از انقلاب بیشتر استفاده کردیم. سدهایی که بعداً احداث کردیم حجم بسیار کمی آب تنظیمی داشتند چون در بهرهبرداری از آب ما تابع قانونی به نام کاهش بازده یا روند نزولی بازده آب هستیم. یعنی ابتدا از منابع آب مناسبتر استفاده میکنیم بعد به جاهایی میرسیم که افزایش تنظیم آب تاثیر ندارد یا با سرمایهگذاری بسیار زیادی همراه است. بنابراین به سیلابهای نادر و حالاتی که خیلی کم اتفاق میافتد، میرسیم. در نتیجه بخشی از مخزن سدهای مخزنی خالی میماند و پر نمیشود. با توجه به موضوع تغییر روند مصرف منابع آب تجدیدپذیر نیز باید گفت این روند تشدید شده است. یعنی سدهایی که ما جدید ساختیم بهرغم حجم زیاد آنها، قدرت تنظیم کمتری نسبت به سابق دارند. ضمن اینکه با مشکل کاهش روانآبهای سطحی نیز روبهرو هستیم و این مسائل را تشدید کرده است. موضوع دیگر که از گذشته بوده این است که ما طرحهای پاییندست و بالادست سدها را بهموقع اجرا نمیکنیم در نتیجه از همان ظرفیت محدود سدها نیز استفاده نمیشود که خود داستان طولانی است که از گذشته تا اکنون ادامه دارد. چرا که ما شبکههای آبیاری را خیلی دیرتر نسبت به سدها میسازیم. در نهایت اگر همه این کارها را هم انجام دهیم بعد برمیگردیم به مساله نظام بهرهبرداری از نظام آبی و کشاورزی که در کشور ما بسیار نامناسب است. زمانی طرحهایی برای یکپارچه کردن اراضی و تشکیل شرکتها و واحدهای بزرگ تولید در مورد کشاورزی داشتیم که آن طرح را کامل کنار گذاشتیم و آن را با یک نظام دهقانی عوض کردیم که با کاهش اندازه زمین نیز همراه شد و قرار شد با این روند جلو برویم که نتیجه آن اکنون این است که کارایی ما در بخش کشاورزی و استفاده از منابع خیلی پایین آمده است.
مطالعهای انجام شده است که نشان میدهد اگرچه سدسازی به افزایش سطح زیرکشت و ارزش حقیقی تولیدات کشاورزی در منطقه محل سد منجر شده اما موجب تغییر کشت از دیم به آبی و همچنین تغییر تولیدات از محصولات کمآببر به محصولات پرآببر شده است. از سویی درآمد هزینه سرانه خانوار را که قرار بود بهتر شود بهتر نکرده است. به نظر شما آیا چشماندازی که برای طراحی سدها در نظر گرفته شده بود به دنبال تحقق چنین وعدههایی بود؟
این اتفاقات از جمله کاهش درآمد سرانه یا تغییر کشت از دیم به آبی در مناطقی که سد ساخته شده به غلط اتفاق افتاده است و اساساً طراحان سدها به دنبال تحقق چنین چیزهایی نبودهاند. در واقع تصور طراحان سدها این بود که با احداث سدها مدرنیزاسیون به جامعه وارد میشود و در مناطقی که سنتی است نوسازی اتفاق میافتد. آنها بر این باور بودند که با ورود سدها نوسازی به رفاه اقتصادی در آن مناطق منجر میشود. در نهایت زنجیرهای از اتفاقات در این مناطق باعث میشود که رونق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی رخ دهد. ولی چون این نگرشها یکبعدی بود و همه جنبهها در طراحی سدها دیده نشده بود، این زنجیره منجر به رونق و رفاه اتفاق نیفتاد.
اگر قرار بود اقتصاد کشاورزی در ادامه ساخت سدها پایدار باشد و روستاها و مناطق از حالت یکبعدی که فقط ساخت سد را در نظر داشت خارج شوند، تا رفاه و درآمد سرانه مردم را افزایش میداد، باید چه ابعاد دیگری دیده میشد و در فرآیند ساخت سدها چه نوعی از ارزیابیها ضروری است؟
بعد از انقلاب نظام بهرهبرداری و تولید کشاورزی که پیش از انقلاب راهحلهای مختلفی مثل شرکتهای سهامی زراعی، تعاونیهای تولید و شرکتهای کشت و صنعت برای آن اندیشه شده بود، رها شدند. در واقع این راهحلها بدون پاسخ رها شدند. چون مسائل سختی بودند و از نظر اجرا نیازمند ظرافت و بررسی و دقت بودند، سعی شد صورت مساله حذف شود. یک مورد بسیار مهمی که در دانش توسعه طی چهار پنج دهه اخیر بروز کرد، اهمیت نیروی انسانی و سرمایهگذاری بر روی این سرمایه بود. مشخص شده که نیروی انسانی مهمترین منبع توسعه است. منابع طبیعی سهم زیادی ندارد و حتی موج توسعه پایدار به این منجر شده است که تکیه بر منابع طبیعی به حداقل برسد. در صورتی که نظام اقتصادی کنونی ما کماکان بر طبل مصرف منابع طبیعی میکوبد. بنابراین به جای آنکه به توسعه پایدار پایبند باشد بر مصرف منابع حیاتی و طبیعی تاکید دارند. در صورتی که در نظام اقتصادی جهان بحث دانشمحور بودن اولویت اول است. در نتیجه نظام اقتصادی جهان اکنون بر روی منابع طبیعی استوار نیست و تخریب محیطزیستی کمتری وجود دارد. در نتیجه ما بر روی نیروی انسانی کمتر سرمایهگذاری میکنیم. ما باید برای توسعه در یک منطقه تلاش کنیم به جای فشار بر روی منابع طبیعی، نیروی انسانی را خوب آموزش دهیم تا آنها بتوانند خود را با شرایط سخت سازگار کنند. از سویی این کار باعث میشود تابآوری نیروی انسانی بالا برود. با این حال ما با فشار بر محیط زیست و منابع طبیعی تابآوری را پایین آوردیم. بنابراین نیروی انسانی ما با آموزشهایی که دادیم بازدهی لازم را نداشتند و هم در زمینه تحصیلات متوسطه و هم تحصیلات عالی ما موفق نبودیم. ما فکر میکردیم دانشگاهها باید در خدمت صنعت باشند اما خود دانشگاهها مورد نقد قرار نگرفتند. با این حال نهتنها کمک دانشگاه به صنعت اتفاق نیفتاده بلکه ارزیابی نشده که خود دانشگاهها تا چه اندازه توانستهاند رسالت خود را انجام دهند. برای اینکه دانشگاه در هر منطقهای که وجود دارد باید مطابق با نیازها و توانمندیهای آنجا تولید دانش کند. فرض کنید اگر مشکلات خوزستان (کارون) یا آذربایجان غربی (ارومیه) را دانشگاههای این استانها و شهرها بررسی و پیگیری کنند راهکار مناسبتری ارائه میدهند تا دانشگاههای تهران از جمله شریف یا جاهای دیگر بخواهند راهکار ارائه دهند. این نشان میدهد که نظام آموزشی ما مشکلات بسیار زیادی دارد. در صورتی که محور اصلی توسعه ما با توسعه نیروی انسانی هر منطقهای ممکن است. فرقی نمیکند این منطقه سیستان و بلوچستان یا خوزستان باشد.
با سدسازی به نحوی تولید کشاورزی در ایران از دیم به سمت آبی رفته است. این تغییر رویکرد و الگو برای سرزمین خشک و کمآبی مثل ایران چه مخاطراتی دارد؟
مهمترین مخاطرات این است که در ایران از آب سبز کمتر استفاده میکنیم. آب سبز آبی سازگار با شرایط محیطزیست است که اگر هم استفاده نکنیم تلف میشود. ضمن اینکه ما با این روند داریم اکوسیستمی را تغییر میدهیم و پیامدهای آن را نمیدانیم. اکوسیستمی که در خاک است، وقتی آن را تبدیل به منابع دیگر میکنیم در واقع این تبدیل مخاطراتی را ایجاد و حیات گونههای دیگر را تهدید میکند. باید دقت کرد در ایران ما بر روی کشت دیم کمتر مطالعه کردیم و این حوزه را جدی نگرفتیم. متخصصان کشاورزی نیز به این اهمال اذعان دارند. علاوه بر اینکه سطح کشت را زیاد کردیم، نیاز آبی را نیز زیادتر کردهایم. یعنی کِشتی را انجام میدهیم که آب بیشتری برای مصرف نیاز دارد. این موضوع مخاطرات کشاورزی را در ایران بیشتر کرده است. کشاورزان ما با مخاطرات بسیار زیادی روبهرو هستند. در صورتی که آنها در نظام سنتی خود ریسکپذیری کمی داشتند و همیشه سعی داشتند از ریسک فرار کنند. اما با این عمل ما آنها را در معرض خطر و ریسک بیشتری قرار دادیم. وقتی باغات و محصولات چندساله کاشته شود و آب آن تامین نشود، یا مجبور هستند با تانکر آبرسانی کنند یا برای حفظ مالکیت خود سعی کنند، آن آب را تلف کنند تا زمین را نگه دارند. در کرمان چنین اتفاقی رخ داده است. با این حال این مناطق در معرض خشکی قرار دارند. در کرمان هر سال بالای 10 هزار هکتار از باغهای پسته خشک میشوند. با این حال باغات پسته در حال گسترش است و از سویی زمینهای کشاورزی دارد تبدیل به باغهای پسته میشود. چرا که اینگونه مقاومت بالایی در برابر شوری دارد. همین باغهایی که در حال گسترش است در حال خشک شدن هستند. خسارتهای خشکسالی به دلیل فشار بر روی منابع آب زیرزمینی با تاخیر دارد خود را نشان میدهد. به دلیل اینکه ما به منابع آب زیرزمینی فشار آورده، کفشکنی کرده و آب را از اعماق به بیرون کشیدهایم تا اینکه چند روزی این باغها را سالم نگه داریم. بنابراین ما فقط با مشکل تبدیل کشت از دیم به آبی روبهرو نیستیم بلکه با تبدیل زراعت به باغ و از سویی با افزایش محصولات پرآببر نیز روبهرو هستیم. اینها همه ریسکهایی را برای کشاورزی و کشاورزان به وجود آورده و دولت به هیچ ترتیبی نتوانسته آنها را جبران کند و نتیجهاش این شده که روستاها در ایران به سرعت در حال تخلیه هستند و کماکان این اتفاق خواهد افتاد و مهاجرتهای منطقهای ممکن است اتفاق بیفتد که عواقب و پیامدهای بسیار نامناسبی به دنبال خواهد داشت. کشاورزان ما نیز در واقع همین روستاییانی هستند که از مناطق خود کنده شده و مجبور شدهاند در جاهای دیگری اسکان یابند. همچنین خود این رخداد و احتمال افزایش مهاجرت مشکلات عدیدهای برای 10 تا 20 میلیون نفر جمعیت روستایی ایران ایجاد میکند که همین الان هم بین شهر و روستا معلق هستند.
استان فارس یکی از استانهایی است که کشاورزی وسیعی در آن جریان دارد و از سویی با بالاترین تنش آبی و اخیراً فرونشست زمین روبهرو شده است. اخیراً سدی به نام سد تنگسرخ در حال ساخت است که میخواهد آب رودخانه بشار در بویراحمد را برای مصرف به شیراز و فارس ببرد که در اوج تنش است. چرا چنین سیاستگذاری غلطی متوقف نمیشود؟ استان پرآب توسعه پیدا نمیکند آب آنجا برای مناطق پرمصرف و در معرض ریسک انتقال مییابد. انتقال آب به استانهای اصفهان و کرمان و... از بختیاری یا از دریا نیز در همین دسته سیاستگذاری غلط جا میگیرند.
ریشه چنین اندیشهای در سیاستگذاریها و تصمیمات اشتباه در کلاف سردرگمی است که در نظام اقتصادی ما به دلیل نداشتن سیاستهای کلان وجود دارد. از سویی پایبندی نیز به سیاستها وجود ندارد. این بینظمیها به دلیل رقابتی است که بین مناطق مختلف و واحدهای اداری آنها وجود دارد و اتفاق میافتد. بنابراین هر کسی زورش میرسد، سعی میکند از این منابع طبیعی و آب محدودی که ما داریم به نفع منطقه خودش استفاده کند. بنابراین آب را به منطقه خود انتقال میدهد. این بدترین نوع رقابتی است که میتواند باعث تعارضهای گسترده شود. دلیل این تصمیمات نیز به این خاطر است که نظام حکمرانی ما قادر نیست سلسلهمراتبی را برای خودش تعریف کند و به نحو منطقی مشکلات و تعارضات را درون خود حل کند.