زخم ماندگار کرونا بر مشاغل زنان
مهران بهنیا و مریم زارعیان از آسیبپذیری زنان در ایام کرونا میگویند
آیسان تنها: طبق گزارش مرکز آمار ایران در فصل پاییز سال جاری نسبت به فصل مشابه سال قبل 5 /1 میلیون نفر از بازار کار خارج شدهاند که 02 /1 میلیون نفر آنان را زنان تشکیل دادهاند. چرا بحران کرونا بر شغل زنان تاثیر بیشتری نسبت به مردان گذاشته است؟ آیا این نشاندهنده آسیبپذیری بیشتر مشاغل زنان در قیاس با مردان است؟ این سوالات موضوع اصلی میزگرد میان مهران بهنیا، پژوهشگر اقتصادی و مریم زارعیان پژوهشگر اجتماعی بوده است. به گفته بهنیا برای تحلیل موضوعی مانند دلایل تاثیرپذیری بیشتر اشتغال زنان از پاندمی کرونا باید روندهایی را که بازار کار ایران در دهههای اخیر طی کرده است، با دیدی جامع بررسی کرد. به گفته وی در سالهای 1393 تا 1398 اغلب مشاغل به وجود آمده در ایران از جنس مزد و حقوقبگیری و شرکتی نبوده است. اغلب مشاغل یعنی حدود 70 تا 80 درصد آنها مستقل و متعلق به بخش خدمات بودهاند. همچنین بخش زیادی از این افراد در بنگاههای یک تا چهارنفره مشغول به کار شدهاند. در عین حال اغلب دارای بیمه هم نبوده و بهطور کلی مشاغل آنها کمکیفیت و ناپایدار ارزیابی میشود. نکته مهم این است که برخلاف ساختار بازار کار ایران که صرفاً 18 درصد آن را زنان تشکیل دادهاند در دوره مذکور 50 درصد مشاغل به زنان تعلق داشت. بنابراین در چنین شرایطی، از دست رفتن تعداد قابل توجهی از مشاغل زنان در نتیجه بروز بحران، مورد انتظار بود. همچنین مریم زارعیان معتقد است که با شیوع بیماری کرونا و گذراندن بخش بزرگی از اوقات خانوادهها در منزل، زنان در حال بازگشت به نقشهای سنتی خود هستند. آنها مراقبت مداوم از فرزندان را به عهده گرفتهاند و شغلهای خود را یک به یک از دست میدهند. این شرایط، شرایطی نگرانکننده برای دستاوردهای چندین دههای تلاش زنان برای کم کردن شکاف نابرابری اجتماعی و اقتصادی میان زنان و مردان است.
♦♦♦
آمارهای مرکز آمار ایران نشان میدهد که از پاییز سال 1398 تا پاییز سال جاری 5 /1 میلیون نفر از بازار کار خارج شدهاند، از این میزان 02 /1 میلیون نفر زنان بودند. درباره بزرگ بودن سهم زنان از بازار کار خارجشده، به دنبال شیوع بیماری همهگیر چه تحلیلی دارید؟
مهران بهنیا: اگر بخواهیم به پاسخ این سوال بپردازیم باید بازه زمانی طولانیتری را بررسی کنیم. بازار کار ایران را میتوان به سه دوره تقسیم کرد. دوره اول، بین سالهای 1376 تا 1384 بود که در این زمان هم جمعیت زنان شاغل و هم جمعیت مردان شاغل افزایش زیادی داشت. به این ترتیب که جمعیت شاغل کشور از 8 /14 میلیون نفر به 6 /20 میلیون نفر رسید. همچنین در دوره مذکور نرخ مشارکت اقتصادی هم افزایش یافته و از 34 درصد به 41 درصد رسیده است. در این دوره رشد اقتصادی هم مثبت و نسبتاً بالا بود و میانگین رشد اقتصادی در این دوره به 4 /4 درصد رسید. در عین حال به تعداد شاغلان کشور هم سالی 720 هزار نفر افزوده میشد. در این دوره هم شاهد رشد اقتصادی و هم رشد اشتغال بودیم. در دوره دوم وضعیت معکوس شد. به این ترتیب که از سال 1384 تا 1392 تعداد شاغلان ثابت باقی ماند و تغییری نکرد. با این حال رشد اقتصادی در این دوره مانند دوره قبل 4 /4 درصد بود. همچنین در این دوره شش تا هفت میلیون نفر به جمعیت سن کار اضافه شد. گروهی که تقریباً تمامی آنها به گروه جمعیت فعال نپیوستند و بنا به دلایل مختلفی از جمله توسعه آموزش عالی در همان جمعیت غیرفعال باقی ماندند. در این دوره بار دیگر نرخ مشارکت اقتصادی کاهش مییابد و از 41 درصد به 37 درصد میرسد. تعداد شاغلان هم در همان حدود 6 /20 میلیون نفر ثابت بود. به این ترتیب از سال 1384 تا 1391 تعداد شاغلان تغییر چندانی نکرده است. به این ترتیب تعداد شاغلان و جمعیت فعال ثابت مانده است. وقتی این دوره تمام میشود به دوره سوم یعنی سالهای 1393 تا انتهای سال 1398 (قبل از شیوع همهگیری کرونا) میرسیم. در دوره سوم تحولات بازار کار گرچه رشد اقتصادی مثبت نیست ولی اشتغال افزایش یافته است. در این دوره ساختارهای بازار کار کشور به کلی تغییر میکند. در این دوره شاهد نرخ رشد اقتصادی منفی و نرخ رشد سرمایهگذاری منفی هستیم. با این حال هر سال حدود 600 تا 700 هزار نفر به تعداد شاغلان کشور افزوده شد؛ حدود 3 /4 میلیون نفر به جمعیت در سن کار افزوده شد که از این تعداد 5 /3 میلیون نفر آنها وارد جمعیت فعال اقتصادی شدند. از این تعداد هم حدود سه میلیون نفر (در فاصله پنج سال)، به جمعیت شاغل کشور افزوده شد. این دوره دارای ویژگیهای خاصی است. جنس اشتغالی که در این دوره ایجاد میشود با ترکیب بازار کار ایران متفاوت بود.
چه تفاوتی؟
بهنیا: ابتدا اینکه 50 درصد اشتغال ایجادشده متعلق به زنان است. به این ترتیب با وجود اینکه حدود 18 درصد اشتغال کل کشور به زنان تعلق دارد اما در این دوره 50 درصد ورودیهای جدید بازار کار زنان هستند. این شرایط کاملاً با ساختار بازار کار ما متفاوت بوده است. البته تفاوتها از وجوه دیگر هم وجود دارد. مثلاً اینکه نیمی از اشتغال تازه افزودهشده دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. در حالی که در کل بازار کار کشور کمتر از 20 درصد دارای تحصیلات دانشگاهی هستند. همچنین 60 درصد این افراد متولدین دهه 70 هستند. اغلب این افراد در بنگاههای بسیار خرد اشتغال دارند. تاکید میکنم بهطور کلی در دوره اخیر ساختار بازار کار ما از لحاظ جنسیت، اندازه بنگاه، نوع پوشش بیمه و... تغییر میکند. به نظر میرسد در این دوره افراد خودشان برای خود شغل ایجاد میکردند و مشاغلشان هم شرکتی نبوده و به عبارتی حقوقبگیر نیستند. حدود 75 درصد شغلهایی که در این دوره ایجاد میشود به کارهای مستقل و بخش خدمات متعلق است. این افراد خود برای خودشان شغل ایجاد کرده و مزدبگیر نیستند.
این نوع اشتغالزایی چه ویژگیهایی دارد؟ معتقدید این شغلها آسیبپذیرند؟
بهنیا: پیش از آنکه کرونا گسترش یابد، وقتی شرایط بازار کار را رصد میکردیم، انتظار داشتیم این نوع اشتغالزایی به انتهای خود برسد. به عبارتی روند این نوع اشتغالزایی از سال 1393 تا 1398 نزولی بود. در نتیجه پیشبینی میکردیم که دیگر به انتها خواهد رسید و این روند که افراد بخواهند بدون مزد و حقوق برای خود شغل ایجاد کنند در همین سال 1399 یا نهایتاً 1400 به انتها میرسد. با این حال شیوع بیماری کرونا باعث شد دفعتاً و آنی این روند متوقف شود. اگر بخواهیم سه فصل بهار، تابستان و پاییز 99 را نگاه کنیم، متوجه میشویم از قضا در هر سه فصل حدود 50 تا 60 درصد شغلهای ازدسترفته به زنان تعلق داشته است. در فصل بهار حدود 50 درصد، در فصل تابستان حدود 60 درصد و در پاییز حدود 70 تا 75 درصد اشتغال ازدسترفته به زنان تعلق داشته است. اگر بخواهیم ویژگیهای شغلهای ازدسترفته را بررسی کنیم، متوجه میشویم که شغلهای ازدسترفته مشابه همان شغلهایی بودند که در دوره سوم به وجود آمده بودند. یعنی همان مشاغل غیرمزد و حقوقبگیر و همچنین مشاغلی که بنگاههای خرد یک تا چهار نفر به وجود آورده بودند. اگر بخواهیم خوب واکاوی کنیم که چرا این مشاغل از بین رفته است، باید توضیح دهیم به این دلیل که عمدتاً این مشاغل ناپایدار بودهاند، در آنها درصد اشتغال تماموقت نسبت به ساختار بازار کار ما پایین بود و زنان و افراد تحصیلکرده سهم عمدهای در آن داشتند. پیشتر هم ذکر کردم که پیشبینی میشد که اگر روند نزولی تولید ادامه پیدا کند و همچنان تقاضای خانوار کم شود، در آن صورت این بنگاهها دیگر نمیتوانند سرپا بمانند و این شغلها با یک شوک منفی تقاضا از بین خواهند رفت. این شوکی بود که کرونا وارد کرد. البته کرونا هم بخش عرضه و هم تقاضا را تحت تاثیر قرار داد.
خانم زارعیان مطالعات انجامشده و بررسیهای صورتگرفته حاکی از آن است که پاندمی کرونا به مشاغل زنان بیش از مردان آسیب وارد آورده است. چه تحلیلی دارید؟
مریم زارعیان: آقای دکتر بهنیا به صورت تخصصی روند اشتغال در سالهای اخیر را تشریح کردند. اینکه نوع اشتغال اضافهشده در سالهای اخیر متفاوت از سالهای قبل بوده است و 50 درصد اشتغال جدید به زنان تعلق دارد. شرایط کرونایی در جامعه با تغییر شکل و میزان تقاضا در جامعه یکسری مشاغل را دچار آسیب بیشتری کرد. مشاغلی آسیب بیشتری دیدند که به خدمات وابسته بودند. در همین زمینه مرکز پژوهشهای مجلس هم بررسیهایی انجام داده که نشان میدهد بیشترین آسیب ناشی از شیوع بیماری کرونا را بخش خدمات و زیربخشهای آن و مشاغل غیررسمی در مقایسه با سایر بخشها دیدهاند. تا اینجای کار صحبت از این است که بخشهای خدماتی و غیررسمی بیشترین آسیب را دیدهاند؛ اما چه گروه جنسی بیشتر در این بخشها مشغول به کار هستند. نتایج آمارگیری نیروی کار مرکز آمار نشان میدهد که 88 درصد زنان شاغل کارگر، کارگر ماهر هستند که از این میان حدود 40 درصد از آنها کارکن مستقل و 33 درصد کارکن فامیلی بدون مزد هستند. که در واقع 73 درصد زنان کارگر که به عنوان شاغل طبقهبندی شدند خوداشتغال هستند، که پیداست به دلیل بحران کرونا بیشتر از بقیه در معرض بیکاری قرار گرفتند. این افراد به مشاغلی مشغول هستند که در سالهای اخیر ایجاد شده است. پیداست که وقتی بحران کرونا پیش آمد، اولین گروههایی که تحت تاثیر قرار گرفتند همین خوداشتغالها و غیررسمیها بودند. به عنوان نمونه یکی از حوزههایی که از کرونا آسیب جدی دید بخش صنایعدستی بود. مطالعات نشان میدهد 70 درصد شاغلان حوزه صنایعدستی زنان هستند. به این ترتیب بحران کرونا تاثیر جدی بر مشاغل این افراد گذاشت. طبق آمارها بر اثر کرونا فعالیت 44 هزار کارگاه دارای مجوز رسمی از سازمان میراث فرهنگی مختل شد. این تعداد کارگاه 450 هزار شغل رسمی ایجاد کرده بودند که بالطبع با وضعیت پیشآمده، مشاغل خود را از دست دادند.
نکته دیگر آن است که بخش اعظم زنان شاغل در بخش خصوصی مشغول به کار هستند و در حدود 25 درصد زنان شاغل در بخش دولتی مشغول به کارند. اگر بپذیریم که بخش عمومی حمایتهای قانونی دولتی را برای زنان شاغل ایجاد میکند، پس اشتغال این گروه از زنان به دلیل بحران کرونا در معرض آسیب بسیار کمتری قرار گرفت، اما زنان شاغل در بخش خصوصی به جز درصد پایینی که به عنوان کارفرما از امکانات مالی و اقتصادی برخوردارند که میتوانند از سایر حمایتها مانند بیمه حرف و مشاغل آزاد استفاده کنند، مابقی از حمایتهای مورد نیاز برای گذر از این بحران برخوردار نیستند و لاجرم بیشتر با خطر از دست دادن شغلشان مواجهاند.
آقای بهنیا خانم زارعیان به موضوع مهم تفاوت اشتغال ایجادشده در بخش خصوصی و دولتی اشاره کردند. شما هم موافقید؟
بهنیا: بله، به نظر من این نکتهای درست است. بین سالهای 1393 تا 1398 بخش عمدهای از مشاغل ایجادشده یا کارکنان مستقل یا حقوقبگیر بخش خصوصی بودهاند، البته کارکنان مستقل هم جزو گروه مشاغل خصوصی هستند، اما مزد و حقوقبگیر نیستند. لذا افزایش سه میلیوننفری اشتغال این دوره کاملاً توسط بخش خصوصی ایجاد شده بود. وقتی میبینیم که 50 درصد اشتغال ایجادشده در این دوره متعلق به زنان بوده است، به این دلیل بوده که بخش خصوصی پیشران ایجاد این اشتغال بوده است. در نتیجه طبق صحبتهای خانم زارعیان وقتی که بحران کرونا اتفاق افتاد، مشاغلی که در بخش خصوصی به وجود آمد عمدتاً خوداشتغال بودند و دارایی یا سرمایهگذاری عمدهای به همراه نداشتند. سرمایه آنها عمدتاً زمانی بود که برای انجام مشاغل اختصاص میدادند. این موارد باعث شد که این افراد برایشان امکانپذیر نباشد که بتوانند دورهای را با فشار تقاضا تحمل کنند. بنگاههای بخش دولتی که بودجه دارند، حقوق خود را میگیرند و در دوران شیوع بیکاری کرونا هم تقریباً اشتغالی را از دست ندادند. همچنین بنگاههای بزرگتر بخش خصوصی که داراییهایی داشتند و از دسترسی به نظام بانکی بهره میبردند، ابزارهایی در اختیار دارند که بتوانند از این دوره بحران بگذرند. با این حال بنگاههای خردتر، مشاغل مستقل و خوداشتغالیها چنین توانی نداشتند. این گروهها با کاهش مشتری و کاهش تقاضا، شغل خود را از دست دادند.
بحران کرونا، از دست دادن مشاغل زنان، تجربه قرنطینه خانگی و... باعث میشود زنان به نقش سنتی خود برگردند. چه تبعاتی برای اقتصاد کشورها دارد؟
زارعیان: شیوع بیماری کرونا و قرنطینههایی که در کشورهای مختلف اجرا شد، پیامدهای قابل تاملی به همراه داشت. یکی از آنها این بود که بسیاری از وظایفی که سابق بر این، بر عهده نهادهای اجتماعی بود، به دوش خانواده و بهخصوص مادر خانواده قرار گرفت. به عنوان مثال، زنان شاغل قبل از شروع پاندمی کودکان خود را به مهدکودک میفرستادند و در واقع مهدهای کودک در زمانهایی از روز مراقبت از کودکان را عهدهدار بود، تعطیلی مهدهای کودک باعث شد بار نگهداری فرزندان بر دوش مادربزرگها یا زنان فامیل قرار گیرد، یا اگر در نگهداری فرزند با مشکل مواجه شوند و قرار بر این باشد که یکی از والدین شغل خود را کنار بگذارد و به نگهداری از فرزندان و انجام امور خانواده بپردازد، آن یک نفر باید کسی باشد که درآمد کمتری دارد و معمولاً آن یک نفر مادر خانواده بود. آموزش مجازی بار آموزش را بر دوش خانواده گذاشته و استفاده از خدمات آموزشی در منزل را هم فعلاً مسکوت کرده، حتی باعث شده که بسیاری از خانوادههایی که فرزندانشان را در مدارس غیرانتفاعی ثبتنام کرده بودند، فرزندانشان را به مدارس دولتی منتقل کنند. شیوع این بیماری باعث کاهش استفاده از خدمات کارگران خانگی در منزل شد و بسیاری از موارد دیگر. به این ترتیب خانوادهها تلاش میکنند حتیالمقدور کارهایی را که قبلاً نهادهایی برای انجام آنها وجود داشت، خود انجام دهند. این موضوع به این معناست که برخی از اموری که به افراد یا گروههایی در جامعه محول میشد و در ازای آن حقوق یا پول پرداخت میشد، در شرایط کرونایی تقاضای قابل ملاحظهای برای آن وجود نداشته باشد. نتیجه این وضعیت آن میشود که دستهای از افرادی که چنین خدماتی را ارائه میکردند، شغل و اصلیترین منبع درآمد خود را از دست بدهند و دچار فقر مضاعف شوند.
این وضعیت بر زنان چه تاثیری میگذارد؟
زارعیان: در پی شیوع بیماری کرونا کمابیش کلیه افراد خانواده برای رعایت پروتکلهای بهداشتی ناگزیر به محدود کردن مرزهای فیزیکی خانه شدند. در نتیجه افراد خانواده زمان بیشتری را در خانه میگذرانند، حضور بیشتر اعضای خانواده در خانه به معنای آن است که خدمات بیشتری میبایست در خانه ارائه شود. این خدمات از فرزندپروری گرفته تا نظافت و تهیه غذا و موارد بیشماری از این دست را شامل میشود. اما نکته ماجرا این است که الگوی تقسیم کار عادلانهای در خانوادههای ایرانی وجود ندارد به این شکل که کلیه اعضای خانواده در انجام امور منزل همکاری کنند. این مساله باعث افزایش فشارهای جسمی و روانی بر زنان شده است. از سوی دیگر محدود شدن منابع درآمدی خانوارها، فضای کالبدی کوچک منازل، فقدان مهارتهای اجتماعی، تغییر الگوی مشارکت و جو ناامیدی در جامعه باعث افزایش استرس، ناامیدی و پرخاشگری در همه اعضای خانواده شده که زنان خانواده ناگزیر به مدیریت جو ناامنی و افسردگی در خانواده هستند؛ به جز آنکه بسیاری هم قربانی پرخاشگری خانوادگیاند. این تزاید مسوولیتها باعث میشود که زنان برای مدیریت این وضعیت هر چه بیشتر از نقشهای اجتماعی و اقتصادی خود بکاهند تا بتوانند نقش مادری و همسری خود را در خانواده بهتر ایفا کنند. چراکه در این شرایط، به دلیل آنکه انتظار است مادران شاغل بخش قابل ملاحظهای از زمان خود را صرف فرزندانشان کنند، انگیزه و فرصتشان برای توسعه فعالیتهای شغلی محدود میشود و فشار روانی حاصل از ناهماهنگی میان نقشها نیز با ایجاد پیامدهایی مانند اضطراب، خستگی شغلی، کاهش سلامتی و نارضایتی از نقش والدینی، بخش بزرگی از زمان، انرژی و تعهد آنان را به خود اختصاص میدهد.
آیا این وضعیت نیازمند سیاستگذاری عمومی است؟ آیا به نظر شما تصمیمگیران باید به این موضوع ورود کنند؟
بهنیا: قاعدتاً بحران کرونا یک بحران کوتاهمدت است. اکنون افرادی مجبور شدهاند شغل خود را ترک کنند چون تقاضایی وجود نداشته و مشکلاتی در شغلشان به وجود آمده است. به نظر من این موارد مسائلی کوتاهمدت است و اگر در ایران هم مانند باقی کشورها واکسیناسیون مناسب انجام شود، میتوان امیدوار بود که بیماری کنترل شود و وضعیت تا حدودی به شرایط سابق برگردد. اکنون تولید در بسیاری از کشورها کاهش یافته است و به احتمال زیاد بعد از واکسیناسیون قابلیت برگشتن به حالت قبل خود را دارد. همچنین بسیاری از مشاغلی هم که از بین رفتهاند، به احتمال زیاد با کنترل همهگیری به حالت قبل برمیگردند. تاکید میکنم بازگشت به وضعیت قبل به میزان قابل توجهی منوط بر این است که در ایران به میزان مناسب واکسن تهیه شود. در این صورت ما هم میتوانیم به کشورهایی بپیوندیم که میتوانند با بحران مقابله کنند. حالا باید ببینیم منظور از سیاستگذاری برای چه دورهای است؟ اگر منظور برای دورهای است که اکنون در آن حضور داریم، به نظرم همان برنامههایی که در دیگر کشورها انجام میشود به مردم کشور ما هم کمک خواهد کرد از این دوره عبور کنند. البته متاسفانه در داخل ایران این کمکها ضعیف است.
سیاستگذاری برای بلندمدت را چگونه ارزیابی میکنید؟
بهنیا: با استناد به مطالعات صورتگرفته لازم است توضیح دهم در بلندمدت پس از کنترل همهگیری، بعضی زمینههایی که در ایام شیوع بیماری فراهم شده است، میتواند به نفع بازار کار زنان باشد. به این دلیل که اتفاقات صورتگرفته، مانند دورکاری در حال عمومی شدن است. اکنون فرهنگ انجام امور از طریق راه دور ایجاد شده است. میبینیم که از مراجعات حضوری کاسته شده و ترجیح بر این است که جلسات و... به صورت مجازی برگزار شود. به نظر میرسد که این فضای کار از دور برای زنان شرایط کار بهتری ایجاد میکند. زنان در فرهنگهای مختلف در فضای دورکاری بیشتر میتوانند نیروی کار خود را عرضه کنند. اکنون زنان میتوانند حتی از مشاغل شهرهای دیگر هم به صورت دورکار بهره ببرند. به نظر من فرهنگ این روش در حال جا افتادن است و در بلندمدت میتواند به نفع بازار کار زنان شده، مشارکت آنان را افزایش داده و منجر به آن شود که زنان فرصتهای شغلی بیشتری برای خود پیدا کنند. به نظر من در بلندمدت مشروط بر کنترل بیماری کرونا ضرورتی به سیاستگذاری عمومی صرفاً در این مورد وجود ندارد، بخشی از مشاغل احیا میشوند و اتفاقاً به نظر من فضای بهتری هم برای اشتغال زنان به وجود خواهد آمد. اما برای دورهای که اکنون در آن قرار داریم به سیاستگذاری نیاز داریم. یک بخش از این سیاستگذاریها به کنترل همهگیری مربوط است و بخش دیگر هم مربوط به سیاستهای حمایتی است. اکنون در این زمینه ضعف داریم. ضعفها هم از دو جهت است. ابتدا از این جهت که توان طراحی و اجرای سیاستها را نداریم و از سوی دیگر بودجه مورد نیاز برای تامین منابع مورد نیاز این سیاستها در دسترس نیست. هرچند به نظر من حتی در صورت وجود بودجه هم ما با مشکل نحوه توزیع این منابع روبهرو بودیم. اکنون نحوه شناسایی افراد خود با دشواری روبهرو است. برای شناسایی این افراد میتوان از طریق وضع مالیاتها و بیمهها اقدام کرد ولی متاسفانه ابزار آن در ایران وجود ندارد. نتایج این شرایط وضعیتی است که اکنون در آن هستیم. در ایران بار بحران پیشآمده به دوش خانوار و به ویژه زنانی است که در خانه از فرزندان خود حمایت میکنند، شغل خود را از دست دادهاند و درگیر موارد متعدد دیگری هستند.
در طول میزگرد به این اشاره شد که زنان زیادی در اثر شیوع گسترده بیماری کرونا آسیب دیدهاند، آیا نباید از دولت انتظار داشت که در کنار برنامه حمایتی که برای گروههای مختلف در نظر گرفته، سهمی هم برای زنان در نظر بگیرد؟
زارعیان: بله من فکر میکنم لازم است برنامهای جداگانه برای حمایت از زنان در دوران کرونا وجود داشته باشد، چراکه لازم است به این موضوع توجه شود که بسیاری از مشاغل ازدسترفته در اثر شیوع کرونا مشاغل غیررسمی و کارکنان مستقل بودند، که نه بیمه دارند که تخفیف در حق بیمه کارفرما سبب نجات آنها شود و نه به تسهیلات و کمکهای مالی دولت دسترسی دارند. بخش عمده این گروه مشمول برنامههای دولت برای حفظ مشاغل در بنگاههای اقتصادی نیز نمیشوند. از سوی دیگر اگر شوک کاهش تقاضای ناشی از شیوع کرونا را موقتی فرض کنیم اشتغال ازدسترفته در بنگاههای بزرگ و متوسط پس از گذر از بیماری کرونا احیا خواهد شد اما برای این دست از مشاغل احیای مجدد و حتی تامین معیشت روزانه امکانپذیر نیست. اما نکته این ماجرا این است که تقریباً نیمی از شاغلان این حوزه زنان هستند که بخش بزرگی از آنها هم سرپرست خانوارند. بنابراین میبایست در کنار سیاستهای حمایت از بنگاههای اقتصادی، سیاستهای حمایتی و معیشتی از این دسته از زنان در اولویت قرار گیرد و در مورد زنان باید این واقعیت را در نظر داشته باشیم که خروج زنان از بازار کار بازگشت مجدد آنها را با مشکلات عدیده مواجه میکند. پس این مساله جای تامل جدی دارد. چه راهکارهایی برای جلوگیری از خروج بیشتر زنان از بازار کار و بازگشت مجدد طردشدگان وجود دارد.
تحقیقات نشان میدهد که زنان در مصرف مناسبتر درآمدهایی مانند کمکهای دولت در قالب یارانه از مردان مدیریت بهتری دارند. آیا نمیتوان از دولت انتظار داشت که زمینهها را برای تخصیص یارانه به زنان به جای مردان خانوار فراهم کند؟
زارعیان: باور فرهنگی که بر جامعه ما حاکم است همواره این بوده که به نقشهای سنتی زنان یعنی مادری و همسری اولویت داده شود. این نحوه اولویت دادن به نقشهای سنتی خود باعث شده است که زنان به فعالیتهایی که در عرصه خصوصی وجود دارد متمرکز شوند. در نتیجه میبینیم که زنان به نقش آموزش، مراقبت و خدمترسانی به سایر اعضای خانواده اعم از همسر، فرزندان، سالمندان و بیماران خانواده اولویت میدهند. در نتیجه وقتی به آمارهای مربوط به اشتغال زنان مینگریم، متوجه میشویم که بخش زیادی از زنان خانهدار در گروه غیرفعال اقتصادی طبقهبندی شدهاند. گفته میشود این افراد نقش فعالی در اقتصاد خانواده نداشته، درآمدی ندارند و فعالیتهایشان بیشتر جنبه خدماتی و مراقبتی دارد. به عبارت سادهتر زنان بخش عمدهای از زمان خود را صرف انجام فعالیتهای ضروری برای اعضای خانواده میکنند که اهمیت بسیار بالایی دارد، ولی به چشم نمیآید. در مقابل انجام این وظایف حق و حقوقی نمیگیرند و کارهایی که انجام میدهند جزو وظایف آنها محسوب شده و هیچ دریافتی هم در مقابل مسوولیتهای سنگینی که بر دوششان است، ندارند. از طرفی این زنان چون دریافت مالی ندارند، در تصمیمگیریهای اقتصادی دخالت داده نمیشوند و ناگزیر هستند از تصمیمات همسرشان پیروی کنند. چون درآمد ریالی خانواده از فعالیتهای اقتصادی مردان خانواده به دست میآید، تصمیمات اقتصادی هم با رای و نظر آنها صورت میگیرد.
اما در بحث یارانه که به اشکال مختلف اختصاص داده میشود، ابتدا باید مشخص کنیم که از اساس یارانه یعنی چه؟ یارانه اختصاص بودجهای است که نه از قِبَل انجام کار بلکه به واسطه وجود یک خانوار به آن تعلق میگیرد پس بحث درباره یک خانواده است. دولت تصمیم گرفته است که یارانه را به مردان تخصیص دهد، اما نکته قابل توجه درباره نحوه هزینهکرد درآمد خانواده بین زنان و مردان است. مردان و زنان به این دلیل که نگاهها و رویکردهای مختلفی دارند، درآمدهای خانواده را هم متناسب با رویکرد خود هزینه میکنند. مطالعاتی که درباره نگرشها و رویکردهای زنان و مردان درباره نحوه هزینهکرد درآمدهایشان انجام شده نشان میدهد رویکرد مردها در هزینهکرد درآمدها متمرکز به مسائل شغلی است در حالی که توجه زنان بیشتر معطوف بر نیازهای خانواده است. به این ترتیب اولویتها و ترجیحاتی که زنان و مردان برای هزینهکرد مبلغی در خانه در نظر میگیرند، با یکدیگر متفاوت است. در نظر داشته باشید که برخی زنان بدسرپرست با مسائلی مانند اعتیاد و از کارگریزی همسر هم روبهرو هستند. اگر این موارد را هم کنار بگذاریم، به این دلیل که تقریباً درآمد خانواده در اختیار مردان قرار میگیرد، آنان خود را محق میدانند که درآمدی مانند یارانه را هم همانطور که صلاح میدانند و تشخیص میدهند هزینه کنند. بنابراین به نظر میرسد حمایت از زنان هم باید به گونهای صورت بگیرد که برای بخش کوچکی از بودجهای که وارد خانواده میشود آنها بتوانند تصمیمگیری کنند و نیازهایی را که در سطح خانوار وجود دارد مدیریت کنند. نیازهایی مانند تهیه کالاهای بهداشتی، کالاهای مصرفی بادوام و حتی مواردی مانند تهیه جهیزیه برای فرزندان.
طبق آنچه مطرح کردید شکاف نابرابری اقتصادی و اجتماعی با شیوع گسترده بیماری کرونا بین زنان و مردان عمیقتر شده است. این در حالی است که فعالیتهای زنان در گذر سالها در جهت کاهش میزان نابرابری به دستاوردهایی رسیده بود. آیا باید این دستاوردها را بر باد رفته دانست؟ بعد از پایان دوره پاندمی اگر طبق گفتههای آقای بهنیا بپذیریم که وضعیت اقتصاد کشورها تا حدودی به شرایط عادی برمیگردد، آیا میتوان به برگشتن شرایط زنان به پیش از همهگیری هم امیدوار بود؟
زارعیان: فکر نمیکنم جبران این موارد در کوتاهمدت ممکن باشد، در این راستا برنامه پیشرفت و توسعه سازمان ملل متحد هم اخیراً گزارشی منتشر کرده است که در این گزارش مدعی شده، دستاوردهای زنان در زمینه نابرابری یکی پس از دیگری از بین میرود و جبران این آسیبها ممکن است تا چند نسل ادامه پیدا کند. به عنوان مثال در گزارش سازمان ملل آمده است که بین 70 تا 90 درصد کادر درمان کشورهای مختلف در یک سال اخیر را زنان تشکیل دادهاند، اما کمتر از 30 درصد آنها در پستها و سمتهای تصمیمگیرنده در سطح کلان حضور دارند. در وزارت بهداشت هم میبینیم که تعداد کثیری از زنان عمدتاً در مشاغل پرستاری و سطوح مشابه آن مشغول کار هستند. این گروه کسانی هستند که مستقیماً با مشکلات ناشی از بیماری کرونا مواجه هستند ولی در جایگاه بسیار پایینتری از مردان قرار داشته و جان این افراد هم بیشتر از مردان در خطر است. همچنین دسترسی زنان به منابع درآمدی بالاتر در سطوح سازمانی بالا محدودتر است. میبینیم که کرونا چگونه از طرق مختلف به زنان آسیب بیشتری نسبت به مردان زده است. بسیاری از زنانی که در داخل کادر درمان بودند، جان خود را از دست دادند. در عین حال زنان بسیاری هم بودند که در دوران کرونا مشاغل خود را به هر شکلی بیش از مردان از دست دادند. ضمن اینکه برگشت به کار برای زنانی که شغل خود را از دست دادهاند، به راحتی امکانپذیر نیست. چرا که هر زمانی که شغلی ایجاد شود مردان با اقبال بیشتری روبهرو میشوند. از دست رفتن شغل، به این معنی است که درآمد افراد برای مدت نامعلومی از دست میرود. اگر زنان در خانه هم مانده باشند، مسوولیت مضاعفی بر دوش گرفتهاند. بنابراین در واقع به نظر میرسد دستاوردهایی که زنان در گذر سالها به دست آورده بودند، در حال تضعیف شدن است و احتمالاً با مدیریت پاندمی هم موارد مطرحشده به راحتی و در کوتاهمدت جبران نشود.
شما چه نظری دارید آقای بهنیا. آیا با خروج زنان از بازار کار، مردان جایگزین آنها میشوند؟
بهنیا: چه در بررسیهایی که برای ایران انجام شده و چه در بررسیهایی که در خارج از ایران صورت گرفته است، مطرح شده است که با شروع بیماری کرونا بسیاری از مشاغل از بین رفتهاند. همانطور که بحث کردیم بخش عمدهای از این مشاغل در ایران به زنان تعلق داشته است. با این حال هنوز قطعیتی وجود ندارد که با خروج زنان از بازار کار، مردان به جای آنها مینشینند. البته باید بررسیهای دقیقی در این زمینه صورت گیرد. اگر بخواهم به این پرسش پاسخ دهم که آیا بازگشت دوباره زنان به بازار کار راحت خواهد بود یا نه؟ باید تاکید کنم که برای تحلیل وضعیت بازگشت زنان به بازار کار در ایران باید روندهای بازار کار در دورههای مختلف را بررسی کرد. همانطور که پیشتر هم اشاره کردم در دوره اخیر یعنی سالهای 1393 تا 1398 اغلب مشاغل به وجود آمده از جنس مزدبگیری نبوده است. اغلب مشاغل یعنی حدود 70 تا 80 درصد آنها مستقل و متعلق به بخش خدمات بودهاند. همچنین بخش قابل توجهی از این افراد هم در بنگاههای خرد و فردی مشغول به کار شدهاند. لذا در چنین شرایطی برای بازگشت افراد به بازار کار بحث تبعیض در استخدام چندان موضوعیتی ندارد. چون بازگشت به کار افرادی که شغل خود را از دست دادهاند به این معنی است که افراد خودشان قرار است برای خودشان شغل ایجاد کنند و شرایط استخدام برقرار نیست که بعضی از موقعیت بهتری برخوردار شوند. با این حال اگر موضوع استخدام محل بحث است، باید تاکید کنم که از سال 1384 بحث استخدام چندان در کشور مطرح نبوده است از آن جهت که اقتصاد کشور رشد قابل ملاحظهای نداشته که برای استخدام ظرفیت ایجاد شده باشد. به این ترتیب اقتصاد کشور درجا زده و بنگاهها و شرکتهای بزرگ، استخدام قابل ملاحظهای نداشتهاند. حتی اگر کرونا هم برداشته شود، با توجه به اینکه مشکلات اقتصاد ایران همچنان پابرجاست، مثلاً اینکه تحریمها همچنان کار میکند و کشور با تورم دست و پنجه نرم میکند، محیط کسبوکار به همان روال سابق است و سایر موانع توسعه اقتصاد ایران پابرجاست نباید انتظار وقوع یک انفجار در استخدام و در نتیجه تبعیضهای مربوط به آن را داشت؛ تبعیضهایی که قطعاً در بازار کار ایران وجود دارد.
بررسیها حاکی از آن است که در ایام بیماری کرونا برخی دسترسیهای زنان به امکانات مورد نیاز زندگی اجتماعی و اقتصادی از جمله ابزارآلات دیجیتال محدود شده است، عمدتاً به این دلیل که قرنطینه و آموزش از خانه باعث شده برای وسایل شخصی آنان شریک پیدا شود. این محدودیتها در بلندمدت چه تاثیری بر زندگی اجتماعی اقتصادی زنان خواهد گذاشت؟
زارعیان: به هر حال همیشه قراردادهای نانوشته وجود دارد. وقتی قرار بر ارائه خدمات به خانه و خانواده است، زنان پیشقدم ارائه این خدمات هستند. چه این خدمات در قالب ارائه آموزش به فرزندان باشد، چه نگهداری از سالمندان و... . موضوعی که در رابطه با قرنطینه و حضور مداوم فرزندان در خانواده پیش آمد آن بود که کودکان به آموزش مجازی و وسایل الکترونیکی نیاز دارند. از سوی دیگر اکثر فرزندان سابق بر این وسایل مورد نیاز را نداشتند در نتیجه آنان در اولویت استفاده از وسایل الکترونیکی مادران قرار گرفتند. در کنار این، مادران مسوولیت نظارت بر نحوه استفاده از فضای مجازی توسط فرزندان را هم بر عهده گرفتند. همین امر فشار روانی بیشتری بر زنان تحمیل کرد. سادهترین پیامد این مساله این است که مجال تنفس و فراغت مادران از آنها سلب شده است. یا اگر بخواهیم زنانی را در نظر بگیریم که از طریق وسایل الکترونیکی خود، اشتغالی برای خود فراهم کرده بودند و بسیاری از آنها همین گوشی موبایل ابزار کارشان بود، متوجه میشویم که تقسیم وسایل الکترونیکی زنان با فرزندانشان آنان را با کاستیهایی روبهرو میکند.