نقش کاستیهای رسانهای درایران و تاثیر آن در استفاده مفرط از شبکههای اجتماعی در گفتوگو با اسماعیل قدیمی
تبعات رکن معیوب دموکراسی
در هر کشوری که فاقد حضور رسانههای هوشمند به عنوان رکن چهارم دموکراسی و چشم بینای مردم باشد فساد گسترده میشود، در حالی که اگر رسانهها به استقلال حرفهای برسند، آزادی انتخاب و… داشته باشند به کمک شفافیتی که ایجاد میکنند میتوان با فساد به صورت سیستماتیک مقابله کرد.
استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی ناکارآمدی نهادهای آموزشی ایران در زمینه ارائه الگوی مصرف صحیح و نبودن رسانههای مفید و موثر همگام با نیازهای جامعه را از جمله دلایل استفاده افراطی ایرانیان از شبکههای اجتماعی میداند و معتقد است دیگر زمان آن رسیده است که نهادهای رسمی کشور از راهی که همیشه رفتهاند و آن در پیش گرفتن رفتار بازدارنده و سلبی در مقابل فناوریهای نوین ارتباطی بوده است دست بکشند و از این پس تلاش کنند وقتی پدیده ارتباطی تازهای ظهور میکند از ظرفیتهای آن بهره ببرند وگرنه از قافله عقب خواهند ماند و این پدیدههای جدید بدون توجه به خواست و تمایل دستگاههای رسمی کشور راه خود را پیش خواهند گرفت. این پژوهشگر حوزه رسانه همچنین رفتار افراطی برخی از ایرانیان را در استفاده از شبکههای اجتماعی ناشی از بعضی برخوردهای بازدارنده نهادهای رسمی میداند و معتقد است گاهی شبکههای اجتماعی توسط بخشی از افراد جامعه به عمد برای شایعهپراکنی و انتشار اخبار فاقد اعتبار و بنیه علمی به کار گرفته میشوند که خود از نشانههای ناکارآمدی و بعضاً گرفتن نتیجه عکس از رفتارهای سلبی برخی نهادهای رسمی است.
آمارهای نگرانکنندهای از سوی مراجع رسمی درباره استفاده افراطی ایرانیان از شبکههای اجتماعی مطرح میشود. یکی از این آمارها اخیراً توسط مشاور وزیر ورزش و جوانان ارائه شده است که از وقتگذرانی روزانه 9ساعته جوانان در شبکههای اجتماعی سخن گفته است. این در حالی است که آمار مصرف روزنامهها، شبکههای تلویزیونی و سایر رسانهها نشاندهنده این است که این رسانهها از سوی مردم با بیتوجهی روبهرو میشوند، چه تحلیلی در این زمینه دارید؟
با توجه به اینکه اکنون میلیونها کاربر در ایران از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، نیاز مبرمی وجود دارد مبنی بر اینکه تحقیقات گستردهای انجام شود و به صورت علمی بررسی شود که چرا ایرانیان به شکل افراطی از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند؟ با این همه مواردی قابل تشخیص هستند که شاید مهمترین آنها این باشد که ما اکنون در ایران از نظر آموزش عمومی دچار مشکلات عدیدهای هستیم و بر اثر فقدان آموزش و آگاهی، تصویر و تحلیل روشنی از این شبکهها توسط خانوادهها وجود ندارد و بسیاری از آنها نمیدانند که این شبکهها، ابزاری برای ارتباطات هستند مثل همه ابزارهای ارتباطی که باید
هدفمند و با اطلاعات و آگاهیهای لازم از آنها استفاده شود.
در کشورهای صنعتی و پیشرفته استفاده از وسایل ارتباط جمعی بهگونهای صورت میگیرد که میبینیم مردم به صورت متعادل از همه وسایل ارتباطی و رسانهها بهره میبرند و استفاده آنها در همه موارد منطقی است.
مثلاً کتاب و روزنامه میخوانند، فیلم و سریال میبینند و از شبکههای اجتماعی هم در زمانی متعادل استفاده میکنند. به بیان دیگر با اولویتبندی از همه ابزارهای ارتباطی استفاده میکنند ولی در ایران چنین نیست و استفاده از شبکههای مجازی سهم همه وسایل و شبکههای ارتباطی را بلعیده است.
به این دلیل که در ایران از وسایل ارتباطی استفاده غیرحرفهای میکنیم و به گونهای میشود گفت استفاده از آنها هم محدود به جمعیتی خاص شده است. روزنامهها در ایران اکنون بسیار کمتیراژ هستند، رادیو و تلویزیون ما در برههای بهسر میبرد که مخاطبان آن ریختهاند و جذب شبکههای ماهوارهای شدهاند.
به نظر شما چرا مخاطبان ایرانی شبکههای اجتماعی و رسانههای خارجی مثل شبکههای تلویزیونی ماهوارهای را به رسانههای داخلی ترجیح میدهند؟
به نظرم در مردم ما نوعی عدم اعتماد به رسانههای داخلی وجود دارد. یکی از بزرگترین معضلات ما این است که بسیاری از رسانههای عمومی ما از جمله صداوسیما، روزنامهها، مجلهها و... مخاطبشناسی ندارند. بسیاری از آنها سیاستهای درستی در اطلاعرسانی ندارند، نیازسنجی نمیکنند، مدیریت درست رسانهای ندارند و همچنین آنقدر خط قرمزهای قوی و شدیدی دارند که بسیاری از مواقع خبرنگاران و روزنامهنگاران آنها نمیتوانند مواردی را که مربوط به مردم است به آنها منعکس کنند.
نگاهی به ماجرای فیشهای حقوقی و نقشی که رسانهها در این موضوع ایفا کردند نشان میدهد که شبکههای اجتماعی بسیار تاثیرگذارتر از رسانهها واقع شدند و در واقع در این جریان هیچکدام از رسانهها نتوانستند کارکرد و نقش شبکههای اجتماعی را ایفا کنند. کاربران این شبکهها خود در این جریان عامل شدند و توانستند شرایط را مدیریت و اطلاعات را منتقل کنند. یکی از امتیازات این شبکهها این است که میتوانند ظرف چند ثانیه خبری را بین بخش عظیمی از جمعیت جامعه پخش کنند.
چندی پیش امینحسین رحیمی رئیس پیشین دیوان محاسبات کشور در مراسم تودیع خود، اظهار کرد که از رسانهها میخواهد به مسائلی از قبیل ماجرای فیشهای حقوقی وارد شوند. به نظر من این اظهارات امتیازات ویژه شبکههای اجتماعی را نشان میدهد که منجر شد مسوولان اذعان کنند بدون حضور این شبکهها نمیشود با فساد مبارزه کرد. به نظر من نه فقط در ماجرای فیشهای حقوقی بلکه با کلیه مسائل و انحرافات اجتماعی، بدون حضور پررنگ، مستقل و حرفهای رسانهها نمیشود برخورد کرد. این در حالی است که اکنون رسانهها توجه چندانی به این قبیل مسائل نداشته و درگیر مسائل خود هستند.
مواردی که اشاره کردید ناظر بر خلأ ایفای نقش صحیح سایر رسانهها بود. به نظر شما در خود شبکههای اجتماعی ویژگیهای اغواگرانهای برای جذب این سیل مخاطبان وجود ندارد؟
چرا، به نظر من شبکههای اجتماعی به هر حال قابلیتهای جذب مخاطب را دارند. هم از این نظر که افراد میتوانند در این شبکهها با آشنایان و دوستان خود در ارتباط باشند و هم از این نظر که هر فرد در شبکههای اجتماعی تولیدکننده محتواست.
اغلب کاربران شبکههای اجتماعی در این فضا احساس آزادی و انتخاب دارند و طبیعتاً چنین شرایطی برای آنها مطلوب است.
در این شبکهها تنوع منابع و آزادی انتخاب وجود دارد و این شبکهها میتوانند از اقشار مختلف جامعه با سلیقهها و علایق مختلفی که دارند، مخاطب جذب کنند. کمااینکه میبینیم علاقهمندان به سینما، پژوهش، فناوری و... گروههایی دارند که تولیدکننده محتوا هستند و افراد میتوانند به آنها پیوسته و علایق خود را از آنجا پیگیری کنند.
این روزها بسیاری از گسترش مخاطبان شبکههای اجتماعی احساس خطر میکنند. چقدر برخورد سلبی را با این شبکهها کارساز میدانید؟
تمام سیاستهای سلبی با رسانهها در طول تاریخ شکست خورده است. در غرب حدود 300 سال است که برای آزادی بیان در رسانهها تلاش میشود و اکنون میبینیم که رسانهها در آنجا توانستهاند به اندازه لازم گسترش یافته و مخاطبان خود را پیدا کنند. به نظر من سیاست سلبی با رسانهها هیچ کجا جواب نمیدهد. بلکه به بیاعتمادی و لجبازی مردم دامن خواهد زد و باعث فرار مردم از رسانههای رسمی شده و شکاف بین مسوولان و مردم را افزایش خواهد داد، طبیعی است که در چنین شرایطی فساد بیشتر میشود. ضمن اینکه باید بررسی کرد برخورد سلبی با رسانهها در صورت کارساز بودن چه ثمری دارد؟ اجازه برای فعالیت آزادانه رسانهها چه تاثیراتی دارد؟ به نظر من در هر کشوری که فاقد حضور رسانههای هوشمند به عنوان رکن چهارم دموکراسی و چشم بینای مردم باشد فساد گسترده میشود، در حالی که اگر رسانهها به استقلال حرفهای برسند، آزادی انتخاب و... داشته باشند به کمک شفافیتی که ایجاد میکنند میتوان با فساد به صورت سیستماتیک مقابله کرد.
البته که به نظر من در شرایط کنونی شبکههای اجتماعی در خلأ و ضعف رسانههای رسمی که در اختیار دولت و حکومت است، گوی سبقت را ربودهاند و با هیچ اقدامی از قبیل فیلتر و... نمیتوان جلوی آنها را گرفت.
علاوه بر آنچه اشاره کردید چقدر وضعیت رفاهی و اقتصادی جامعه ایران را میتوان در استقبال افراد جامعه از شبکههای اجتماعی موثر دانست؟
به هر حال نرخ بیکاری در ایران بالاست. علاوه بر بیکاری آشکار، بیکاری پنهان هم وجود دارد که خود از عوامل استفاده افراطی از شبکههای اجتماعی است. اکنون بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی کارمندان هستند و با بررسی مشخص میشود که در زمان کار در ادارات بخشی از وقت خود را صرف گذران در شبکههای اجتماعی میکنند و به مباحث غیرمرتبط به کار خود میپردازند.
یک دسته از کاربران شبکههای اجتماعی زنان خانهدار هستند، چه تحلیلی درباره نحوه استفاده این کاربران فعال دارید؟
بخش مهمی از کاربران شبکههای اجتماعی را زنان خانهدار تشکیل میدهند. البته نحوه استفاده آنها به مرور زمان اصلاح خواهد شد و رو به بهبود خواهد گذاشت ولی نهادهای آموزشی موظف هستند برای استفاده درست از این شبکهها دست به کار شوند. نهادهایی مثل آموزش و پرورش، دانشگاهها، همچنین رسانههایی مثل روزنامهها، مجلهها و... باید دخالت کنند تا الگوی صحیح مصرف این شبکههای اجتماعی در اختیار جامعه قرار گیرد. یکی از مهمترین معضلات ما این است که مردم ما در زمینه استفاده از انواع شبکههای اجتماعی فاقد الگوی مصرفاند. کدام نهاد آموزشی با استفاده از نظرات کارشناسی نحوه استفاده صحیح را به آنها آموزش داده است؟ باید تمامی نهادهای آموزشی تاثیرگذار و همچنین رسانهها با استفاده از نظرات علمی کارشناسیشده، این شبکهها را به افراد جامعه معرفی کرده، نقاط ضعف، قوت و... آنها را توضیح دهند تا افراد جامعه بیاموزند چگونه میتوانند از این شبکهها بهرهمند شوند که بیشترین فایده را ببرند؟ بدون ارائه الگوی مصرف
مناسب نمیتوانیم از مردم بخواهیم که به درستی از این وسایل استفاده کنند و به آنها نقد کنیم که چرا استفاده افراطی میکنند؟
به نظر من تاکنون همه نهادهای تاثیرگذار در این زمینه کوتاهی کردهاند. هم دولت، هم آموزش و پرورش، هم دانشگاه و...که به نظر من کوتاهی دانشگاه در این مورد از سایر موارد مهمتر است و جای بررسی بیشتری داردو دانشگاههای ما اکنون به جای اینکه به مسائل اجتماعی بپردازند که جامعه درگیر آن است و سعی کنند برای مشکلات و مسائل جامعه راهحل پیدا کنند و به نیازهای ارتباطی جامعه رسیدگی کنند غرق در مسائل تئوریک و انتزاعی شدهاند.
نرخ سرانه مطالعه عمومی در ایران دو دقیقه است. بسیار کمتر از اصطلاحاً کشورهای توسعهیافته و کمتر از حتی بسیاری از کشورهای منطقه. چقدر میشود این مقوله را با استفاده ناصحیح از شبکههای اجتماعی مرتبط دانست و چقدر این وضعیت منجر به استفاده ناصحیح از شبکههای اجتماعی خواهد شد؟
همینطور است. این نگرانی وجود دارد که در ایران با توجه به پایین بودن سرانه مطالعه افراد چه استفادههایی از شبکههای اجتماعی خواهند کرد؟ البته به یقین نرخ پایین مطالعه در ایران که نمود آن در پایین بودن تیراژ کتاب، روزنامه و... قابل مشاهده است بیش از هر چیزی ناشی از ضعف عملکرد نهادهای آموزشی، فرهنگی، اقتصادی و... است.
اکنون میبینیم که سازمانهای مدرن متولی تاسیس شدهاند ولی فقط در ظاهر مدرن هستند و کارکرد تازهای نداشته و سنتی عمل میکنند.
به نظر من برای این عادات بد و غلط ما در عدم مطالعه، بیش از هر مرجعی باید نهادهای آموزشی را مقصر دانست. مردم ما در ارزشهایی که آموختهاند، مطالعه کتاب، روزنامه، مجله و... را یاد نگرفتهاند. چون چنین ارادهای برای جا انداختن این ارزشها وجود نداشته است. به جرات میتوانم بگویم که نهادهای فرهنگی ما در زمینه کتاب جز برگزاری نمایشی و صوری تعدادی نمایشگاه به صورت هرساله که جز نمایش ضعفهای فرهنگی ما کارکردی ندارد، اقدامی برای افزایش میل مطالعه در میان افراد جامعه نمیکنند. در نظر بگیرید که کجا و کدام نهاد آموزشی است که کتابهای مطرح، افراد فرهنگی و فرهیخته مطرح را به جامعه معرفی کند؟ در آموزش مردم و عادت دادنشان به رفتار جدید نیاز به سازوکارهای تشویقی و تنبیهی وجود دارد. تاکنون دیدهاید که در کشور نویسنده، مترجم و... مورد تشویق قرار بگیرد؟ که مردم آنها را ببینند و به راه آنها بروند؟ برای جا انداختن یک رفتار صحیح و از بین بردن یک عادت بد نیاز به تنبیه و تشویق وجود دارد. ولی میبینیم که در کشور از این سازوکارها در راستای ترویج عادات خوبی مانند کتابخوانی استفاده نمیشود. حتی برعکس در موارد بسیاری، عوامل
بازدارندهای وجود دارد که ممکن است افراد اگر هم بخواهند عادات خوب را در خود تقویت کنند، از این کار پشیمان شوند. برای مثال نگاهی به وضعیت مترجمها بیندازید. بسیاری از آنها حتی نمیتوانند دستمزد ترجمه خود را از ناشران بگیرند. توجیه ناشران این است که کتاب خوب نفروخته است و هر مترجم هر بار که اقدام به ترجمه کتاب جدیدی میکند نمیداند که آیا به دستمزد دسترنج خود خواهد رسید یا خیر؟
این نمونهها شکست علنی افراد فرهیخته است و باعث میشود، رغبتی برای نسل بعد باقی نماند که زحمت بسیار بکشد، مطالعه بکند و... بعد در نهایت درآمدی که کسب میکند، کفاف معاش او را ندهد.
تقریباً هر وسیله ارتباط جمعی که به ایران وارد شده است، با برخورد بازدارنده روبهرو شده است. چه ویدئو در دهه 60، ماهواره در دهه 70 و نسل اول شبکههای اجتماعی در دهه 80 و... تاکنون این رفتار چه ثمراتی داشته است؟
متاسفانه رفتار نهادهای جامعه چه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... در برابر فناوریهای نوین به صورت سلبی بوده است. از دیرباز چنین بوده و اکنون به صورت یک فرهنگ درآمده است. در واقع با قطعیت میتوان گفت برخی نهادها در ایران در مواجهه با پدیدههای نو موضع منفی میگیرند، ابتدا انکار میکنند، مقابله میکنند و بعد به مرور زمان که این وسایل در جامعه تاثیرگذار شدند و نفوذ پیدا کردند و معلوم میشود که این شبکهها کارکردهای سودمندی هم میتوانستند داشته باشند به آنها توجه نشان میدهند. به نظر من در موارد بسیاری اگر سیاستگذاریها و مدیریت درستی داشتیم این وسایل میتوانستند تاثیرگذاری مفیدی داشته باشند. در واقع میتوانستند ظرفیتها و قابلیتهای قابل توجهی داشته باشند که مورد استفاده قرار نگرفته است.
به نظر من در وهله اول، این سیاست سلبی در برابر فناوریهای نو باید تغییر کند. و اولین کاری که مسوولان باید انجام دهند این است که این روشهای بازدارنده و رفتار سلبی را برای همیشه کنار بگذارند و از فرصت فناوریهای نوین استفاده کنند.
چقدر این رفتارهای بازدارنده در استفادههای افراطی تاثیرگذار بوده است؟ آیا میتوان گفت که جوانان در مواقعی رفتار لجبازانهای در مقابل رفتار سلبی در زمینه وسایل ارتباط جمعی از خود نشان میدهند؟
به نظر من تاثیرگذار بوده است. اکنون استفاده افراطی از این وسایل در مواردی منجر به شایعهپراکنی شده است و بسیاری از اوقات برای ترویج گسترش اخباری که فاقد اعتبار هستند به کار میروند که به نظر من میتواند نوعی واکنش باشد در برابر رفتار سلبی حاکمیت با آنها و عدم توجه به نیازها و تمایلات آنان در عصر جدید.
در واقع زمانی که جوانان احساس میکنند نهادهای رسمی به نیازهای جدید آنها توجه ندارند و نمیخواهند به صورت منطقی به آنها پاسخ بگویند و حتی رفتاری سلبی با آنها پیش میگیرند طبیعتاً منجر به بروز رفتار واکنشی از سوی افراد جامعه خواهد شد و بعضاً از آنها برای مقابله و حتی اگر بتوانند شایعهپراکنی استفاده میکنند.
در واقع صراحتاً باید بگویم که رفتار سلبی تاکنون نتیجه عکس داده است و از این پس نیز همین نتیجه را خواهد داد. در نظر داشته باشید که موسیقی و استفاده از آن در سالهای گذشته همواره با مخالفت و ممانعت برخی نهادهای رسمی روبهرو بوده است ولی این رویه چه تاثیری در مصرف موسیقی گذاشته است؟
دیگر زمان آن رسیده است که دولت در برابر پدیدههایی که ظهور میکنند، راه دیگری جز سلب و امتناع در پیش گیرد. مثلاً بهتر است درباره شبکههای اجتماعی آنها را شناسایی کند، به آنها نگرش علمی داشته باشد و استفاده از آنها را در قالب چارچوبهای فرهنگی کشور تدارک ببیند. وگرنه با توجه به تحولاتی که در دنیا در جریان است، هرپدیده نوظهوری راه خود را بیتوجه به خواست دولت پیش خواهد گرفت و از این گذر این وضعیت فرهنگی یک کشور و سیاستگذاران هستند که از این تحولات جا مانده و ضرر خواهند کرد.
دیدگاه تان را بنویسید