با تصمیم جدید وزارت نفت، شرکتهای اکتشاف و تولید ایرانی متولد میشوند
عصر جدید؟
در نخستین روزهای آذرماه سال ۱۳۹۴، بیژن زنگنه، وزیر نفت، شیوهنامهای۱ را برای تعیین صلاحیت شرکتهای اکتشاف و تولید(E&P) ابلاغ کرد که نتایج آن مدتی پیش مشخص و اسامی هشت شرکت داخلی برای فعالیت در قالب قراردادهای جدید(موسوم به IPC) اعلام شد.
در نخستین روزهای آذرماه سال 1394، بیژن زنگنه، وزیر نفت، شیوهنامهای1 را برای تعیین صلاحیت شرکتهای اکتشاف و تولید (E&P) ابلاغ کرد که نتایج آن مدتی پیش مشخص و اسامی هشت شرکت داخلی برای فعالیت در قالب قراردادهای جدید (موسوم به IPC) اعلام شد. با وجود اینکه هنوز هیچ مناقصهای تحت شرایط قراردادهای IPC برگزار نشده، و امیرحسین زمانینیا، معاون امور بینالملل وزیر نفت، گفته است که شرکتهای خارجی ملزم به انتخاب شریک خود از لیست تاییدشده فوق نیستند، شروع مدلی جدید برای کسب و کار شرکتهای نفتی ایرانی، آنقدر اهمیت دارد که بتواند به صورتی مستقل مورد بررسی قرار گیرد.
از EPC تا E&P
از دهه 1370 تاکنون و در نتیجه توسعه بخش بالادستی (اکتشاف، توسعه و تولید میادین نفت و گاز) و پاییندستی (ساخت واحدهای پتروشیمی) شرکتهای پیمانکار عمومی (GC)2 و مهندسی، تامین و ساخت (EPC)3 به لحاظ کمی و کیفی توسعه قابل توجهی داشتهاند. پروژههای بیع متقابل در میادین مختلف و به ویژه میدان گازی پارس جنوبی و طرحهای صنعت پتروشیمی در ماهشهر و عسلویه، دو نمونه اصلی هستند که میتوان توسعه ظرفیت پیمانکاری را به آنها نسبت داد. از ابتدای دهه 1380 تاکنون، بخش حفاری و دکلداری نیز توسعه مشابهی را تجربه کرد که نتیجه آن را میتوان در حضور شرکتهای حفاری و دکلداری در توسعه پروژههای پارس جنوبی، یاران جنوبی، یاران شمالی، آزادگان جنوبی و آذر مشاهده کرد. دو بخش دیگر نیز طی دهه یادشده تاکنون و به طور خاص دوران تحریم رشد کمسابقهای را تجربه کردند: ساخت و تامین کالا و تجهیزات و خدمات حفاری. شرکتهای ارائهدهنده خدمات حفاری (OSC)4 به طور خاص طی نیمه نخست دهه 1390 شمسی و اوج تحریمها، خدمات مورد نیاز چاههای نفت و گاز را در شرایطی ارائه دادند که اغلب شرکتهای غربی از ایران
خارج شده و شرکتهای چینی، تنها گزینه موجود بودند و نمیتوانستند پاسخگوی تمام نیاز کشور باشند. ظرفیت داخلی ایجادشده در این بخش به اندازهای است که در صورت ساماندهی مناسب، پیشبینی میشود شرکتهای یاد شده بتوانند طی پساتحریم و بازگشت احتمالی رقبای طراز اول جهانی، بخشی از سهم بازار ایران را کماکان در دست داشته باشند.
باوجود توسعه کمی و کیفی شرکتهای بخش بالادستی نفت، این امر در بخش E&P به وقوع نپیوسته است. در مباحث مرتبط با قراردادهای نفتی، اغلب نگاههای موافق، در پی حضور این دسته از شرکتهاست؛ شرکتیهایی که ضمن فراهمسازی زمینه حضور خدماتدهندگان حفاری طراز اول دنیا، تامین مالی و مدیریت مناسب پروژهها را نیز به همراه میآورند. نمونههای نسبتاً موفق حضور شرکتهای یادشده را میتوان در فازهای 1 تا 8 پارس جنوبی و همچنین دارخوین دید؛ و البته نمونههای ناموفقی نیز در میدان مسجدسلیمان و برخی میادین نفتی خلیجفارس عنوان شده است. حضور شرکتهای E&P بزرگ در بسیاری از کشورهای همسایه، از آذربایجان و عراق گرفته تا قطر و عمان به صورت گسترده دیده میشود. شرکتهای یادشده در چارچوب قراردادهای مشارکت در تولید و خدمات، به توسعه میادین نفتی و گازی، و در برخی موارد بهرهبرداری از آن میپردازند. این در حالی است که باوجود سابقه بیش از یک قرن صنعت نفت ایران، به جز شرکت ملی نفت ایران، هنوز هیچ شرکت E&P واقعی وجود ندارد. غلامحسین حسنتاش، تحلیلگر ارشد صنعت نفت، به «تجارت فردا» میگوید: «در ایران شرکت ملی نفت در واقع یک شرکت E&P
بوده و هست که بعد از ملی شدن نفت برای بر عهده گرفتن اکتشاف و تولید نفت به وجود آمد و به تدریج نقشآفرینتر شد. در ایران چون بخش بالادستی نفت (به عنوان دارایی ملی یا انفال) در انحصار دولت بوده و هست، ما شرکت اکتشاف و استخراج غیردولتی نداشتهایم. البته به لحاظ فنی و صرفنظر از جنبههای حقوقی، میتوانست این اتفاق بیفتد و شرکت نفت یا دولت تحت قراردادها و قواعدی امتیاز اکتشاف و تولید را به شرکتهایی بدهد که رشد کنند؛ کمااینکه پس از شکست نهضت ملی، شرکت نفت با عقد قرارداد با کنسرسیوم همین امکان را در قالب قرارداد مشارکت در تولید برای کنسرسیوم فراهم کرد. ضمناً توجه داشته باشید که شرکتهای منطقهای عملیاتی یا بهرهبردار زیرمجموعه شرکت ملی نفت ایران، که در دوران دولت هفتم و هشتم تاسیس شدند، شرکتهای E&P نیستند و فقط کار استخراج و تولید انجام میدهند؛ چون کار اکتشافی در مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت ایران متمرکز است.»
در ابلاغیه آذرماه وزیر نفت درباره شرکتهای E&P اینگونه آمده است: «شرکتهای نفتی یا شرکتهای (E&P) Exploration & Production مورد نظر، کلاً عملکردی متفاوت با شرکتهای OSC و EPC داشته و عموماً هیچ ورود مستقیمی در خدمات EPC یا ساخت کالاها یا ارائه خدمات OSC مانند حفاری ندارند. اینگونه شرکتها عموماً وظایف و مسوولیتهای سرمایهگذاری، طراحی و مدیریت عملیات اکتشافی، مهندسی مخزن، ارائه MDP برای هر مخزن، مدیریت پروژهها، تامین مالی و بهرهبرداری از تاسیسات بالادستی نفتی را بر عهده میگیرند و برای عملیات مورد نیاز خود در این مسیر از ظرفیت OSCها، پیمانکاران EPC یا سازندگان تجهیزات، حسب مورد استفاده میکنند. اکنون کشور در جایگاهی قرار دارد که باید به تشکیل شرکتهای نفتی اهتمام ورزد. شرکتهای نفتی (E&P) داخلی برای مشارکت با شرکتهای خارجی در اجرای قراردادها باید مولفهها و ماموریتهای یادشده را بر عهده بگیرند. روشن است که تفاوتهای تعیینکننده و بسیار عمدهای بین شرکتهای OSC و EPC با شرکتهای E&P وجود دارد.» محمد ایروانی، مدیرعامل و بنیانگذار شرکت انرژی دانا، در این خصوص به تجارت فردا میگوید:
«اگر با کشورهای دیگر مقایسه کنیم، به این نتیجه میرسیم که ایران به E&P نیاز داشته است و دارد. به عنوان مثال در عمان، 17 شرکت E&P مشغول فعالیت هستند که بزرگترین آنها، یعنی شرکت دولتی PDO، با مشارکت «شل» شکل گرفته است.»
چرا خارجیها؟
فرآیند شکلگیری شرکتهای E&P ایرانی، همانطور که در ابلاغیه آذرماه نیز به آن اشاره شده، وابستگی زیادی به قراردادهای جدید نفتی دارد. این شرکتها قرار است به عنوان شریک یک شرکت E&P خارجی، به تدریج رشد کنند و توسعه یابند تا در آیندهای نهچندان دور، در خارج از ایران نیز حضور پیدا کنند. اما همین حضور شرکتهای خارجی، به یکی از نقاط انتقاد درباره قراردادهای نفتی تبدیل شده است. الهام حسنزاده، مدیر شرکت مشاوره نفت و گاز Energy Pioneers، در این خصوص به «تجارت فردا» میگوید: «با توجه به اینکه ایران یکی از بزرگترین دارندگان منابع نفت و گاز در دنیاست به لحاظ استراتژیک (بومیسازی قابلیت اکتشاف تولید و توسعه، جلوگیری از خروج غیرضروری منابع و ایجاد اشتغال و توانمندسازی قابلیتهای نوآوری) و همچنین صیانت از اعتبار ملی اهمیت دارد که شرکتهای E&P به خصوص به صورت کاملاً خصوصی به دور از هیاهوی سیاسی ایجاد شود. خاطرات تلخ تاریخی مربوط به حضور شرکتهای نفتی بینالمللی و توابع اجتماعی-سیاسی ناشی از آن (به طور اخص حوادث مربوط به ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد) تاثیر
بسزایی در ایجاد حساسیتهای سیاسی فوقالعاده در رابطه با نحوه مدیریت منابع نفت و گاز داشته است. این حساسیتها، که در ابتدا شاید به درستی ایجاد شده بود، در طول دههها تبدیل به بدبینی مزمنی شد که بالاخص در طول سالهای بعد از انقلاب مانع از ارائه تحلیلها و تصمیمگیریهای غیرسیاسی و صرفاً اقتصادی شد.» البته عدم حضور شرکتهای طراز اول طی سالهای اخیر، بیشتر ناشی از تحریم بوده و طی دوران پس از توافق ژنو و به ویژه پس از امضا و اجرای برجام، مجدداً شاهد مذاکره با این شرکتها بودهایم. مشهورترین نمونه، به امضای توافق محرمانگی5 با شرکت توتال بازمیگردد که گفته میشود به حضور این شرکت در توسعه پروژه آزادگان جنوبی خواهد انجامید و انتقاداتی نیز نسبت به آن مطرح شده است. شرکت ملی نفت در این خصوص اعلام کرده است که توافقهای صورتگرفته، به معنای امضای قرارداد نیست.
ایروانی، از جنبهای دیگر به لزوم حضور شرکتهای خارجی در ایران میپردازد: «اگر بخواهیم درباره E&P، IPC و الزامات آن بحث کنیم، صورت مساله درستی را مطرح نکردهایم. صورتِ درستِ طرحِ مساله این است که چشمانداز کشور و صنعت نفت در افق 1404، و نحوه دستیابی به آن مورد بررسی قرار گیرد. اگر به ذخایر نفتی کشور، شامل بیش از 500 میلیارد بشکه نفت درجا و 157 میلیارد بشکه اثباتشده، توجه کنیم، و ضریب برداشت از میادین مشترک را با نمونههای مشابه خارجی مقایسه کنیم، به پاسخ درست خواهیم رسید. الزامات رسیدن به آن چشمانداز، لزوم برداشت حداکثری از نفت درجا و تبدیل آن به سرمایهای برای نسلهای آینده، راهنمای اصلی ماست. این حقیقت نیز وجود دارد که ما به فناوری روز دنیا نیاز داریم. اگر چین یا ژاپن یا حتی امارات متحده عربی، تکنولوژی بهتری دارند، باید بدون تعصب به سراغ آنها برویم؛ چرا که ما در فناوری نفت جا ماندهایم. در عین حال نباید توان داخلی را دستکم گرفت. بدون دفاع از تحریم، که ظلم به کشور و مردم بود، باید گفت که طی آن دوران شرکتهای ارائهدهنده خدمات حفاری در ایران پیشرفت کردند. اما آیا این دستاوردها کافی است؟ قطعاً نه. لذا
در عین استقبال از ورود فناوری خارجی، باید از تولید داخل نیز در چارچوب قانون حمایت کرد.»
تاییدشدگان
همانطور که گفته شد، مدتی قبل، فراخوانی برای تایید صلاحیت شرکتهای E&P اعلام شد که به گفته محمدرضا مقدم، سرپرست معاونت امور مهندسی وزارت نفت، 37 شرکت در آن ثبتنام کردند و هشت شرکت برگزیده شدند. صلاحیت شرکتها در سه مرحله مورد بررسی قرار گرفت. به گفته مقدم، «۲۰ شرکت در همان مرحله نخست ارزیابی (غربالگری) با کسب کمتر از ۵۰۰ امتیاز، از چرخه ارزیابی خارج شدند و به ۹ شرکت باقیمانده نیز فرصت دوماههای داده شده است و این شرکتها در صورتی که بتوانند تمهیدات لازم را بیندیشند، امکان ارزیابی مجدد و اضافه شدن اسامی آنان به فهرست شرکتهای ایرانی برای فعالیت در قالب شرکتهای E&P وجود دارد. از میان این ۹ شرکت، دو شرکت در مرحله نخست ارزیابی (غربالگری) نتوانستند حدنصاب ۶۰۰ امتیاز را کسب کنند، اما از آنجا که بیش از ۵۰۰ امتیاز کسب کردند، فرصت دوبارهای در اختیارشان قرار دادهایم. همچنین دو شرکت به صورت مشارکتی در این فراخوان حضور یافتند، در حالی که ادغام آنها به شکل رسمی صورت نگرفته بود و در فرصتی که به آنان داده شده است میتوانند شروط حقوقی مشتمل بر ثبت قانونی شرکت به شکل
ادغامشده و اخذ شخصیت حقوقی جدید را محقق کنند؛ چهار شرکت امتیاز لازم از مرحله غربالگری را کسب کرده اما به حدنصاب لازم در مرحله پیشارزیابی دست نیافتند و یک شرکت نیز از کسب امتیازهای لازم از دو مرحله غربالگری و پیشارزیابی، تنها در مرحله پایانی (ارزیابی) حائز امتیاز مدنظر نشد که به این شرکتها نیز مهلت دوماههای داده شده است.»6
شرکتهای E&P ایرانی تایید صلاحیتشده را میتوان به دودسته کلی تقسیم کرد:
شرکتهایی که قالب عمده فعالیت آنها، پیمانکاران عمومی یا شرکتهای مهندسی، تامین و ساخت بوده است: مپنا (شرکت نفت و گاز مپنا)، قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران (شرکت مدیریت طرحهای صنعتی ایران) و مهندسی و ساختمان صنایع نفت (OIEC).
شرکتهایی که بیشتر در زمینه توسعه میدان و حفاری تمرکز داشتهاند: پتروپارس، انرژی دانا، پتروایران و ستاد اجرایی فرمان امام (ره) (توسعه نفت و گاز پرشیا).
البته مرز روشن و دقیقی برای این تقسیمبندی وجود ندارد. به عنوان مثال، شرکتهای اویک و مپنا، زیرمجموعههای تخصصی در بخشهایی مثل حفاری و مخزن دارند و پتروپارس نیز در توسعه در زمینههای مختلف از حفاری تا احداث پالایشگاه، فعالیت داشته است. اما همین تقسیمبندی میتواند نشانگر ماهیت شرکتهای E&P ایرانی باشد: تعدادی بیشتر در بخشهای تحتالارضی (حفاری و تکمیل) صاحب تجربه و دانش هستند و تعدادی در بخشهای سطحالارضی (تاسیسات و خطوط لوله و پالایشگاه). حسنزاده در این خصوص میگوید: «تجربه نحوه فعالیت شرکتهای ایرانی نشان داده است که به استثنای دو یا سه شرکت دولتی، شرکت ایرانی، که در گروه شرکتهای E&P قرار بگیرد، وجود ندارد. اکثر شرکتهای ایرانی EPC Contractor یا Drilling Companies هستند و علیالاصول شرایط مربوط به یک Developer بودن را ندارند. مهمترین این شرایط، دسترسی به منابع عظیم تامین مالی پروژههای چندمیلیارددلاری و همچنین توانمندی مدیریت یکپارچه اکتشاف و توسعه (هم به لحاظ فنی و هم توسعه تکنولوژیهای داخلی) است.» به جز انرژی دانا، سهامدار تمامی شرکتهای حاضر در لیست را شرکتها و سازمانهای دولتی،
شبهدولتی یا عمومی تشکیل میدهند. تعدادی از این شرکتها همانند قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء، مپنا و مدیریت طرحهای صنعتی، صرفاً بر حوزه نفت متمرکز نیستند و در صنایع دیگر نیز به صورت گسترده حضور دارند. اغلب این شرکتها در فازهای مختلف پارس جنوبی نیز حضور داشتهاند: قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء در فازهای 15 و 16، مدیریت طرحهای صنعتی ایران در فازهای 14 و 17 و 18، اویک در فازهای 9 و 10 و 20 و 21، پتروپارس در تعداد زیادی از فازها مثل 12 و 19، دانا در فازهای 15 و 16 و پتروایران در فازهای 20 و 21 و همچنین لایه نفتی پارس جنوبی. از این جهت میتوان گفت بخش قابل توجهی از توان شرکتهای E&P ایرانی، در میدان گازی پارس جنوبی و به ویژه دوران تحریم ایجاد شده است.
تفاوتهای دو E&P
حتی در صورت تاسیس و راهاندازی شرکتهای E&P در ایران، کماکان تفاوتهایی با نمونههای مشابه خارجی وجود دارد. به گفته حسنزاده، «در اینکه شرکتهای ایرانی توانمندیهای بالقوه بسیاری برای حضور درخشان بینالمللی در اختیار دارند شکی نیست. اما امکان بالفعل حضور این شرکتها تا حد زیادی به نحوه مدیریت این توانمندیها و نحوه برخورد دولت و نهادهای حکومتی برای ایجاد شرایط مساعد برای رشد این شرکتها در کنار شرکتهای بینالمللی است. به هر حال این یک واقعیت غیر قابل انکار است که به واسطه حوادث بعد از انقلاب اسلامی از جمله جنگ و تحریم، صنعت نفت و گاز ایران سالیان سال از دسترسی به امکانات روز دنیا چه در زمینه فناوری و چه مدیریت پروژه به دور بوده و لازم است ضمن برقراری یک رابطه برد-برد با صیانت کامل از منافع ملی، امکان انتقال دانش و تجربه به نیروهای خودساخته ایرانی در کمترین زمان ممکن و مسیر برای حضور فعال شرکتهای ایرانی در سطح داخلی و بینالملل فراهم شود.» بینالمللی نبودن، یک نقطهضعف اساسی E&Pهای ایرانی در شرایط فعلی است؛ اگرچه پیشبینی میشود این شرکتها در
صورت موفقیت در داخل کشور، بتوانند روزی در بازارهای منطقهای نیز حضور پیدا کنند. گزارهای که تحقق مقدمه آن نیز محل تردید است. ایروانی، از هدفگذاری حضور در بازارهای بینالمللی به وسیله شرکت انرژی دانا میگوید: «ما در مذاکره با شرکتهای خارجی گفتهایم که یک شریک ساکت نخواهیم بود و حتماً به صورت فعال حاضر خواهیم شد؛ چرا که نگاهمان فراتر از مرزهاست. هدف این است که به یک IOC تبدیل شویم. از جمله درصدد هستیم که از خارج ایران تامین سرمایه انجام دهیم؛ چرا که در ایران با محدودیت سرمایه مواجه هستیم و هزینه پول بالاست.»
تفاوت دیگر این است که مطابق برداشت غالب از قوانین کشور، امکان استفاده از انواع امتیاز و قراردادهای مشارکت در تولید وجود ندارد. در قراردادهای IPC نیز به صورتی مشابه، هیچگونه اشتراکی در مالکیت و تولید نفت پیشبینی نشده و شاید بتوان گفت تنها نوعی اشتراک در سود مورد استفاده قرار گرفته است. در نتیجه شرکتهای E&P ایرانی، همانند شرکتهای خارجی مشغول به فعالیت در ایران، امکان ثبت ذخایر را در صورتهای مالی ندارند و این یک تفاوت اساسی دیگر به شمار میرود. البته شرکتهای خارجی و ایرانی E&P، هر دو در ایران با چنین وضعیتی مواجه هستند. حسنزاده در این خصوص میگوید: «نگرانیهای مربوط به عدم امکان مدیریت مستقیم منابع نفت و گاز، و عدم امکان ثبت این منابع در تراز مالی شرکتها (که میتوانند شرکتهای کاملاً ایرانی باشند) ناشی از حساسیتهای سیاسی و نه تحلیلهای دقیق مالی-اقتصادی است. بهطور کلی و بر اساس اصول پایههای حاکم بر عملیات مالی و حسابداری، و با توجه به اینکه شرکت توسعهدهنده میدان چه اصول حسابداری را رعایت میکند، امکان ثبت منابع بدون داشتن حق مالکیت بر این منابع وجود دارد. به عبارت دیگر آنچه این شرکتها
میتوانند انجام دهند آن است که با اجازه مالک میدان، دارایی تحت مدیریت خود را در حسابهای سالانه جهت ارائه به سازمانهای بورس (ایرانی یا بینالمللی) جهت ارتقای ارزش سهام خود داشته باشند. به علاوه با پیشرفت قابل توجه شرایط قراردادی توسعه میادین نفت و گاز که بارها چه در منطقه و چه در جهان مورد توافق قرار گرفته است، امکان برآورده شدن خواسته طرفین به دور از هیاهوی سیاسی و با رعایت کامل اصول قانون اساسی ایران امکانپذیر است. اما به نظر مشکل اصلی فقدان مذاکرهکنندگان چیرهدستی است که به دور از ترس و واهمه از مواجهه با شرکتهای بینالمللی (چه واهمه از متهم شدن به فروش منافع ملی و چه واهمه از در موقعیت ضعف قرار گرفتن) بتوانند شرایط برد-بردی را برای دو طرف ایجاد کنند.» حسنتاش در تبیین نقش مسائل حقوقی و قراردادی در شکلگیری شرکتهای E&P میگوید: «ما در ایران اصولاً غیر از مجموعه شرکت ملی نفت ایران (یعنی خود این شرکت به همراه شرکتهای بهرهبردار زیرمجموعه آن)، به آن معنا شرکت E&P نداریم. کدام شرکت غیر از شرکت نفت ذخایر ثبتشده دارد، یا طبق قرارداد مشارکتی یا امتیازی ذخایری را در اختیار دارد؟ من که سراغ
ندارم. اگر هم شرکتهایی در بخش خصوصی یا نیمهدولتی یا زیرمجموعه بانکها، وارد شدهاند احیاناً به عملیات اکتشاف یا حفاری یا ساخت تاسیسات سطحالارضی بهرهبرداری وارد شدهاند. این با E&P که ذخایر را در کنترل و مدیریت خود دارد، فرق میکند.» باوجود محدودیتهای قانونی یادشده، به نظر میرسد شرکتهای E&P ایرانی میتوانند با نگاه بینالمللی در جستوجوی حضور بیشتر در مالکیت و مدیریت میادین نفتی باشند. ایروانی در این خصوص میگوید: «در ایران به لحاظ قانونی محدودیتهایی وجود دارد، ولی هیچ دلیلی وجود ندارد که شرکتهای E&P به خارج از ایران نروند. به عنوان مثال گروه دانا هماکنون در حال مشارکت در مناقصات هند است. اگر صد سال سابقه نفت داریم، چرا شرکتهای ایرانی نداشته باشیم که در خارج از ایران کار کنند؟»
عدم یکپارچگی عمودی در فعالیتها، یعنی حضور در بخشهای پالایش، پتروشیمی، توزیع و فروش، تفاوت اساسی دیگر E&Pهای داخلی و خارجی است. بسیاری از نمونههای بزرگ و موفق E&P جهانی، در بخشهای مختلف زنجیره ارزش صنعت نفت حضور دارند و صرفاً به توسعه میادین یا بهرهبرداری از آنها منحصر نیستند. در واقع بخش E&P، تنها قسمتی از زنجیره شرکتهای بینالمللی نفتی (IOC) را تشکیل میدهد و در نتیجه شاید عنوان بهتری که برای شرکتهایی مثل توتال یا شورون میتوان به کار برد، IOC است و نه E&P. امروزه نهتنها بخش پاییندستی و بسیاری از رشتههای مربوطه، که بعضاً انرژیهای تجدیدپذیر نیز در حوزه فعالیت IOCها جای میگیرند. البته از جنبه دیگر هم شاید بتوان گفت چون هسته مرکزی فعالیت شرکتهای یادشده را بخش اکتشاف و تولید تشکیل میدهد، اطلاق این عنوان چندان هم بیراه نیست. نمونههای دقیقتر عنوان E&P، شرکتهای بخش بالادستی نفت آمریکا هستند که بسیاری از آنها منحصراً در همین حوزه فعالیت میکنند و نام آنها در مقایسه با غولهایی همچون اکسونموبیل کمتر شنیده شده است. حضور شرکتهای E&P در بخشهای پاییندستی، به آنها اجازه
داده است ضربهگیری در مقابل نوسانات قیمت نفت داشته باشند. ضمناً پیوند این شرکتها با اقتصاد جهانی در نتیجه حضور در واحدهای پالایشگاهی و پتروشیمی در سرتاسر جهان، بیش از حالتی است که چنین حضوری وجود نداشته باشد. همانطور که گفته شد، هیچ یک از شرکتهای E&P ایرانی از چنین زنجیره ارزش گستردهای برخوردار نیستند که شاید بخشی از آن را بتوان به شیوه قراردادی متداول در ایران نسبت داد؛ چرا که به لحاظ تاریخی، ریشه حضور شرکتهای E&P خارجی در بخشهای پاییندستی را میتوان در قراردادهای امتیازی و مشارکت در تولید آنها جستوجو کرد. ساختار فعلی شرکتهای موسوم به E&P در ایران، ریشه در تحولات تاریخ نفت دارد. غلامحسین حسنتاش در این خصوص میگوید: «تاریخ تاسیس شرکتهای اکتشاف و استخراج به تاریخ صنعت نفت جهان برمیگردد. از ابتدا کسانی یا شرکتهایی که نفت را کشف میکردند، شروع به استخراج میکردند. مثلاً در ایران وقتی دارسی امتیاز اکتشاف و استخراج نفت را گرفت، از سال 1901 تا 1908 مشغول اکتشاف در نقاط مختلف محدوده قرارداد بودند تا اینکه بالاخره نفت دائمی در مسجدسلیمان کشف شد. یک سال بعد شرکت نفت انگلیس و ایران را ثبت
کردند که کار اکتشاف و استخراج را دنبال کند. خب از ابتدا که نمیدانستند نفتی هست یا نه. وقتی کشف انجام و استخراج شروع شد، شرکت ثبت کردند. خیلی جاها همین روند طی شده است. شرکتهای موسوم به هفتخواهران نفتی، که یا به دنبال کشف نفت در ایالات متحده (پنج خواهر آمریکایی) یا به دنبال گرفتن امتیازات در کشورها (دو خواهر اروپایی) به وجود آمدند، همگی شرکتهای اکتشاف و استخراج (E&P) بودند که سالها بر صنعت نفت جهان تسلط داشتند. بعدها شرکتهای دیگری هم به وجود آمدند که با اینها رقابت کنند؛ یا شرکتهای ملی نفت در کشورهایی به وجود آمدند که اکتشاف و استخراج را در کشور خودشان بر عهده گیرند؛ مانند استاتاویل در نروژ یا پتروچاینا در چین. البته بعضی از اینها بعداً پا را از کشورهایشان فراتر گذاشتند و رقیب هفتخواهران شدند. البته هم هفتخواهران قدیم و هم رقبای جدیدشان، بعداً از اکتشاف و استخراج فراتر رفتند و به GC تبدیل شدند، که شاید ترجمه دقیقی در فارسی نداشته باشد، ولی پیمانکار و سرمایهگذار جامع در بخش بالادستی نفت هستند. با توسعه فناوریها در صنعت نفت جایگاه بسیاری از شرکتهای بزرگ رو به ضعف است. البته شرکتهای ملی که
فعالیتشان را در سطح بینالمللی گسترش دادهاند، مثل همان استاتاویل یا پتروناس، وضعشان بهتر است.»
نحوه مالکیت و مدیریت، تفاوت اساسی دیگر شرکتهای E&P داخلی و خارجی است. سهام بسیاری از E&Pهای خارجی، در بورس به صورت عمومی مورد خرید و فروش قرار میگیرد. در نتیجه صورتهالی مالی و سیاستهای آنها به صورت شفاف در معرض بررسی عمومی قرار دارد. مدیریت غیردولتی یا لااقل نیمهدولتی این شرکتها موجب شده است سودآوری به عنوان رکن اصلی فعالیت در نظر گرفته شود و در نتیجه عملکرد بهتری رقم بخورد. همانطور که گفته شد، در میان هشت شرکت تاییدصلاحیتشده ایرانی، هیچ یک در بورس حضور ندارند و تنها یک شرکت به صورت خصوصی اداره میشود؛ موضوعی که البته با توجه به واقعیتهای اقتصاد کشور چندان هم عجیب نیست.
با وجود این تفاوتها در مدل کسب و کار شرکتهای E&P خارجی و ایرانی، همه چیز آنقدر که به نظر میرسد قطعی نیست و شاید تحولاتی طی سالهای پیشرو به وجود آید که مدل کسب و کار شرکتهای بینالمللی نفتی و از جمله E&P را تغییر دهد. این موضوع اخیراً در مقاله پل استیونس، پژوهشگر برجسته چتم هاوس، مورد بررسی قرار گرفته و خلاصهای از آن در شماره 181 «تجارت فردا» منتشر شده است. به گفته او، در بسیاری از موارد، اجماع عمومی در صنعت نفت درباره یک تصمیم خاص، عملاً به زیان شرکتها بوده و موجب شده است که آنها شکست بخورند. از اینرو الزاماً پیروی از اجماع عمومی در صنعت، موفقیتبخش نیست. موضوع دیگر اینکه با برونسپاری فعالیتها به شرکتهای ارائهدهنده خدمات حفاری، این شرکتها در ارائه فناوری پیشتاز شدهاند و گوی سبقت را از شرکتهای بزرگ نفتی ربودهاند. ایروانی در این خصوص میگوید: «بعضی از شرکتهای نفتی شرقی، طیف گستردهای از فعالیتها شامل تولید تجهیزات، ساخت دکل، ارائه خدمات حفاری، توسعه میدان، بهرهبرداری، پالایش و پتروشیمی را انجام میدهند. حتی اگر این شرکتها را به عنوان معیار در نظر نگیریم، و مدل کسب و کار آنها را
متناسب با جغرافیای فعالیتشان بدانیم، به نظر میرسد در غرب نیز تحولاتی در حال وقوع است. مثلاً شرکت شلمبرژر، که به عنوان ارائهدهنده خدمات شناخته میشود، هماکنون 200 تا 250 هزار بشکه در روز نفت تولید میکند و تولید یک میلیون بشکه در روز را هدفگذاری کرده است. تحولات فراوانی به وقوع پیوسته و دیگر صنعت نفت جهان منحصر به هفتخواهران نیست. شاید هیچکس 10 تا 12 سال قبل تصور نمیکرد تولید از مخازن غیرمتعارف تا این اندازه رشد کند. شرکتها باید خود را سریعاً با این تحولات تنظیم کنند. مثلاً شرکت Keppel FELS، Shipyard سنگاپوری، به دلیل افت قیمت نفت، در حال تغییر استراتژی و ورود به بازار تجارت LNG است.» حسنتاش در تبیین علت افول غولهای نفتی میگوید: «علت اصلی افول شرکتهای بزرگ بینالمللی، قیمت نفت نیست؛ بلکه علت این است که سهم سرمایه در صنعت نفت کاهش و سهم فناوری افزایشیافته و امکانات تامین سرمایه نیز متنوع شده و لذا شرکتهای کوچکتر صاحب دانش فنی هماورد شرکتهای بزرگ شدهاند.»
در ایران، شرکتهای E&P بر اساس ابلاغیه آذرماه وزیر نفت، موظف هستند طی بازه زمانی مشخصی تصدی فعالیتهای خود را در حوزه خدمات واگذار کنند. این الزام با مدل فعلی بسیاری از شرکتهای بینالمللی نفتی سازگار است؛ اگرچه همه شرکتهای بینالمللی نفتی از این مدل غالب پیروی نمیکنند. ایروانی درباره این موضوع میگوید: «اینکه زیرمجموعههای شرکت توسعهدهنده نباید به عنوان خدماتدهنده در پروژههای آن حضور پیدا کنند، حرف درستی است. اما اینکه بخش خدمات یک شرکت نتواند در پروژه دیگری که توسعه آن در دست شرکت اصلی نیست حضور پیدا کند، احتمالاً در ادامه نیازمند بازنگری خواهد بود. در قراردادهای بیع متقابل قدیم نیز اینگونه بود که زیرمجموعههای شرکت اصلی نمیتوانستند در ارائه خدمات پروژه وارد شوند.»
تفاوت مهم دیگر، شیوههای تامین مالی شرکتهای E&P ایرانی است که عمدتاً به روشهای معمول همچون استقراض از بانکها متکی هستند؛ اگرچه در سالهای اخیر به سمت انتشار انواع اوراق نیز رفتهاند. لزوم تنوعبخشی به روشهای تامین مالی و حرکت به سمت بازارهای خارجی، یک الزام اساسی و مهم دیگر شرکتهای E&P ایرانی است. ایروانی در این باره میگوید: «هماکنون در کشور با محدودیت سرمایه مواجه هستیم. حتی با فرض اینکه در دانش و فناوری و مدیریت مشکلی نباشد، مساله محدودیت سرمایه به قوت خود باقی است. همین باعث میشود در شرایطی که برای سرمایهگذاری اولویتهایی همچون میادین مشترک وجود دارد، شرکتهای دولتی نتوانند به سراغ پروژههای بینالمللی بروند. ما باید آمادگی داشته باشیم که با سبدی از انواع روشها به تامین مالی بپردازیم. شرکتهای ایرانی به طور کلی در این زمینه قوی ظاهر نشدهاند. شرکتهای تامین سرمایه، اکثراً عمر کوتاهی دارند. با وجود این، انتشار اوراق صکوک به خوبی مطرح شده و پیشرفت کرده است. انواع روشهای دیگر تامین مالی نیز وجود دارد که امیدواریم به تدریج توسعه پیدا کند. در ایران، شرکتهایی همچون پرشیا، مپنا و انرژی دانا
از انواع اوراق استفاده کردهاند. در کنار این، باید تامین مالی از بیرون کشور را نیز در دستور کار قرار داد. استفاده از تامین مالی خارجی و همچنین منابع صندوق توسعه ملی، راهکار دیگری است که میتواند مورد استفاده قرار گیرد.»
پینوشتها:
1- خبر 250875 شانا
2- General Contractor
3- Engineering, Procurement & Construction
4- Oil Service Companies
5- Non Disclosure Agreement
6- خبر 264105 شانا
دیدگاه تان را بنویسید