یارانه فسیلی
آیا تولید انرژیهای نو در ایران مقرونبهصرفه است؟
اینکه کشور ما به سمت تولید انرژیهای نو نمیرود یا هنوز نرفته است، چند دلیل مختلف دارد. بعضی از دلایل خارج از حوزه انرژیهای نو است و بعضی از دلایل آن درون همین حوزه انرژیهای نو است
اینکه کشور ما به سمت تولید انرژیهای نو نمیرود یا هنوز نرفته است، چند دلیل مختلف دارد. بعضی از دلایل خارج از حوزه انرژیهای نو است و بعضی از دلایل آن درون همین حوزه انرژیهای نو است. دلیل خارج از خانواده انرژیهای نو به یارانههایی که ما در حوزه برقهای فسیلی پرداخت میکنیم، برمیگردد. ما هم در حوزه برق، هم حرارت و هم سوختهای فسیلی این قدر متحمل یارانههای پنهان و سنگینی میشویم که گاه از شمارش خارج است. به دلیل استفاده رایگان نیروگاههای حرارتی و گازی و سیکل ترکیبی و دیگر نیروگاههای موجود از سوخت فسیلی استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر غیراقتصادی به نظر میرسد. بنابراین استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر بهصرفه نبوده است. به همین دلیل وزارت نیرو تعرفههای جذابی را از چند سال پیش وضع کرد که تا حدی بتواند، در مقابله با یارانه انرژیهای فسیلی رقابت ایجاد کند. با استفاده از تعرفههای برق نیروگاههای تجدیدپذیر، تا حدی سرمایهگذاری در این حوزه جذب شد و عملاً میتوان گفت کشور در حوزه سرمایهگذاری روی انرژیهای تجدیدپذیر رشد خوبی داشت که به تحریمهای جدید برخوردیم. تغییر نرخ ارز نیز بر مساله سرمایهگذاری تاثیرگذار شد و متاسفانه رشد سرمایهگذاری کند شد. اگر تا سه سال پیش در مجموع 100 مگاوات انرژی نو و تجدیدپذیر نداشتیم، در این دو سه سال اخیر 700 مگاوات ساعت انرژی تجدیدپذیر از انواع بادی، خورشیدی، برقآبی و... داریم. بعد از تحریمها و تغییرات نرخ ارز این روند عملاً کند شده است.
نکته بعد اینکه نیروگاههای تجدیدپذیر مثل نیروگاههای بادی و خورشیدی تا همین پنج سال پیش، هزینه سرمایهگذاری بالایی داشتند و چون تعرفههای خرید برق تجدیدپذیر در ایران وجود نداشت، بهصرفه نبود که در این حوزه سرمایهگذاری کنیم. این در حالی است که ما پتانسیل خوبی در کشور برای این نوع انرژیها داریم. مثلاً حدود 300 روز آفتابی در ایران داریم که این رقم در مقایسه با کشورهای پیشرو در تولید انرژیهای تجدیدپذیر دو برابر و شاید هم بیشتر است. در چند سال اخیر هزینه سرمایهگذاری نیروگاههای خورشیدی به نصف رسیده است. اگر پنج سال پیش هزینه سرمایهگذاری یک کیلووات ساعت برق خورشیدی 1500 دلار بر کیلووات بود اکنون این عدد به زیر 600 دلار به ازای هر کیلووات رسیده است.
سالیان متمادی این تکنولوژی در دست کشورهای اروپایی بود. بازار این انرژی نیز در کشورهای اروپایی بود و بعضاً بعضی از کشورهای آسیایی استفاده میکردند اما به یکباره در شش سال گذشته چین به تکنولوژی این نوع از انرژی ورود پیدا کرد و نیروگاههای خورشیدی و بادی بزرگی را ایجاد کرد. اکنون تولیدات سالانهای که چینیها دارند اساساً قابل مقایسه با دیگر کشورها نیست. مثلاً هر کدام از این شرکتها سالی یک یا دو گیگابایت تولید انرژی دارند و هم در کشور چین و هم در دیگر کشورها به فروش میرسانند. تکنولوژی تولید این انرژی، هزینه سرمایهگذاری در انرژیهای نو را به خاطر تولید انبوه در چین در سراسر جهان کاهش داده است. هماکنون ظرفیت نصبشده نیروگاههای تجدیدپذیر که عمدتاً بادی و خورشیدی است در چین با سایر کشورهای دنیا برابر است. این ظرفیت این قدر زیاد است که اساساً کشورهای دنیا را مجاب کرده که برای سرمایهگذاری به این سمت بروند. وقتی هزینه سرمایهگذاری پایین بیاید، سایر کشورها هم به انتقال و هم استفاده از این تکنولوژی ترغیب میشوند و در نتیجه قیمت این انرژی کاهش پیدا میکند. بسیاری از کشورهای اروپایی مثل آلمان، اتریش، اسپانیا و کشورهایی که صاحب تکنولوژی نیروگاههای فتوولتائیک بودند، کمکم بعد از جریان سرمایهگذاری در چین، کارخانههای خود را تعطیل کردند و به سمت کشور چین رفتند. با تمام این اوصاف کشور ما هم پتانسیل خوبی در تولید انرژیهای بادی دارد و هم در حوزه انرژیهای خورشیدی صاحب ظرفیت است. البته شاید کشور ما را فقط به اسم تولیدکننده انرژیهای فسیلی میشناسند. همین تفکر باعث شده که مدیران و سیاستگذاران فکر کنند وقتی کشور اول دنیا در تولید انرژیهای فسیلی از مجموع گاز و نفت هستیم، چه ضرورتی دارد در انرژیهایی مانند انرژیهای نو سرمایهگذاری کنیم. باید موانع در این زمینه برداشته شود تا آن زمان ارزش تولید انرژی پاک و تجدیدپذیر را درک کنیم. اگر موانع برطرف شود، هم ظرفیت تولید و هم توانایی تکنیکی تولید انرژیهای نو را در کشور داریم. ما در حوزه ساخت توربینهای بادی و نیروگاههای فتوولتائیک صاحب سبک هستیم. اما بحث یارانههای انرژیهای فسیلی مساله بسیار مهم و پیچیدهای است و تا زمانی که این موضوع حل نشود، نمیتوان امیدوار بود سرمایهگذاری در تولید انرژیهای نو موفق شود.
چندین سال است که ضرورت تغییر تکیه اقتصاد کشور بر نفت مطرح شده است. تکیه بر سوختهای فسیلی از چند جنبه ضرر بلندمدت به منافع ملی کشور وارد میکند. یکی همین مساله است که اقتصاد کشور بر نفت مبتنی است. فروش نفت خام یکی از بزرگترین لطمات اقتصادی است. ما از فروش نفت خام نمیتوانیم استفاده بهتری ببریم و آن را تبدیل به ارزش افزوده بهتری بکنیم. سرمایههای کشور اکنون دارد در سادهترین شکل ممکن سوخته میشود. تحریم نیز سبب میشود که عمده دارایی کشور با چالش مواجه شود.
جنبه دیگر اینکه چون گاز فراوان داریم حجم مصرف گاز خانگی و تجاریمان برای مثال در زمستانهای سالهای اخیر بسیار افزایش یافته است و کل حجم مصرف خانگی و تجاری و نه حتی صنعتی ما، تنه به کل گاز مصرفی اروپا میزند. این یعنی اینکه ما به اندازه یک قاره گاز مصرف میکنیم و سرمایه کشور را هدر میدهیم. ما نهتنها سرمایه خود را تبدیل به ارزش افزوده بالاتر نمیکنیم بلکه در سادهترین شکل آن از این سرمایه برای گرم کردن خانههای خود استفاده میکنیم که اصلاً بهینه مصرف نمیشود. از جنبه دیگر نیز همین گاز را به نیروگاههای خود به صورت رایگان تزریق میکنیم که این نیروگاههای گازی و سیکل ترکیبی در بهترین حالت راندمانی حدود 30 تا 35 یا حتی حداکثر 50 درصد دارد. ما حداقل نیمی از گاز کشور را در نیروگاههایمان هدر میدهیم.
خطوط انتقال و توزیع برق ما خیلی اشکال دارد. هدررفت انرژی در آن بسیار بالاست. به خاطر ارزان بودن انرژی در ایران، اتلاف انرژی در این حوزهها چه حرارت چه برق به شدت بالاست. شدت انرژی ما هشت برابر کشورهای پیشرفته است. یعنی هشت برابر کشورهای پیشرفته انرژی مصرف میکنیم. اینها همه سرمایههای ملی است که دارد از بین میرود. اما حل معضل یارانههای سوخت فسیلی در ایران میتواند یکی از مهمترین علل هدررفت سرمایههای کشور را مدیریت کند. در صورت مدیریت یارانه سوخت قیمت انرژی متناسب میشود و در صورت اصلاح قیمت صرفهجویی بیشتری اتفاق میافتد. برای نسلهای آینده ذخایر آن باقی میماند و بهینهسازی در حوزه مصرف انجام میشود در نهایت بهرهوری افزایش مییابد. همه اینها مزایای ملی است که به خاطر نبود اراده سیاسی و بعد اراده اقتصادی کشور دارد در این حوزه آسیب میبیند.
مهمترین نقد حوزه سیاستگذاری به مجلس شورای اسلامی وارد است. مجلس محترم شورای اسلامی به خاطر انگیزههای سیاسی و انتخاباتی مانع از افزایش حتی پلکانی برق و سوخت طی سالیان گذشته شدهاند. این رفتار در ظاهر دلسوزی برای طبقات محروم و مردم بوده است اما بالاترین ضرر را برای همین طبقات اجتماعی ضعیف داشته است. به این دلیل که بیشترین یارانه را طبقات مرفه جامعه میبرند و بیشترین مصرف برق و سوخت و حرارت جامعه در خانهها و کارخانههای آنها اتفاق میافتد. در کشور ما ارز یکشبه سه برابر میشود و تورم سنگینی بر مردم تحمیل میشود. این به ضرر کشور است و واردات نهادههای تولیدی را در کشور چند برابر میکند و تورم باعث ضربه شدید به اقتصاد میشود. چرا در حوزه انرژی یک کار اساسی صورت نگیرد که در صورت تحمیل فشارها به حوزه انرژی با واقعی شدن قیمتها، در بلندمدت به کشور و نسلهای آینده کمک نکند؟ ممکن است در این مسیر و در کوتاهمدت مشکلات اجتماعی بروز کند اما در نهایت آنچه اصلاح شده است، مدیریت انرژی در کشور است.