هنر پیوند اقتصاد و هنر
چرا وقایع اقتصادی که آثار اجتماعی دارند، در ایران کمتر تبدیل به ایده هنری میشوند؟
همواره پس از تماشای فیلم و نمایش در تئاتر یا سینما بیش از اینکه تحلیل و بررسی اثر هنری برای من جذاب باشد، تماشای تماشاگران در راهروهای خروجی سالنها و بررسی واکنشهای آنها از خندیدن تا پاک کردن اشک یا فرورفتن در فکر و بحث کردن در خصوص موضوع نمایش، من را به خود جلب میکرد؛ نگاه میکردم و میاندیشیدم که آیا روزی میتوانم موضوعات مالی را که شبانهروز درگیر آنها هستم، روی یکی از این صحنهها ببرم؟
همواره پس از تماشای فیلم و نمایش در تئاتر یا سینما بیش از اینکه تحلیل و بررسی اثر هنری برای من جذاب باشد، تماشای تماشاگران در راهروهای خروجی سالنها و بررسی واکنشهای آنها از خندیدن تا پاک کردن اشک یا فرورفتن در فکر و بحث کردن در خصوص موضوع نمایش، من را به خود جلب میکرد؛ نگاه میکردم و میاندیشیدم که آیا روزی میتوانم موضوعات مالی را که شبانهروز درگیر آنها هستم، روی یکی از این صحنهها ببرم؟ این فکر من را به بررسی بیشتر وادار کرد و متوجه شدم که سالهاست در کشورهایی که هنر در آنها جایگاه بالایی دارد، رویدادهایی اینچنینی مرسوم است و انگیزه بیشتری پیدا کردم تا با زبانی غیر از زبانی که هرروزه در همایشها، نمایشگاهها، سمینارها، دورههای آموزشی و برنامه تلویزیونی با مردم ارتباط برقرار میکردم، به تعامل با مردم کشورم بپردازم. اتفاقهای تلخ و شیرین در بازارهای مالی به ویژه در بورس بسیار رخ میدهد و چقدر سوژههای مختلف و جذابی وجود دارد که میتواند، منبعی برای الهام نویسندگان در نگارش نمایشنامهها و فیلمنامهها باشد؛ از سوی دیگر، زمانی که قرار است در بخش فرهنگسازی و آموزشی به موضوعی پرداخته شود، بهتر است با نگاهی غیر از نگاه مرسوم به آن، پرداخته شود. قطعاً فعالان بازار سرمایه که هر روز به خرید و فروش سهام مشغول هستند، با فرآیندها و سازوکارهای آن آشنا هستند و آموزش و فرهنگسازی برای مخاطبانی است که هیچ اطلاع و شناختی ندارند و باید با زبانی دیگر با آنها ارتباط برقرار کرد.
ایران عزیز، ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارد که از این میان ۱۰ میلیون نفر کد بورسی دارند (هر فرد فقط میتواند یک کد بورسی داشته باشد) و این در حالی است که تعداد افرادی که مستقیم درگیر بورس هستند، بسیار بسیار کمتر از کل کدهای بورسی است. حال اینکه ۵۰ میلیون نفر که صاحبان سهام عدالت هستند هم به زودی وارد این بازار خواهند شد و کوچکترین اطلاعاتی درباره آنها وجود ندارد؛ این نبود شناخت به حدی است که حتی گروه بزرگی از عموم مردم با مفاهیم ابتدایی سرمایهگذاری، ابزارها و نهادهای مالی آشنا نیستند.
بسیاری از کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه به سمت بازارهای مالی حرکت کردهاند و از اقتصاد بانکمحور به سمت اقتصاد بازار سرمایهمحور پیش رفتهاند و مردم نیز با سازوکارهای این بازار آشنا شدهاند. این در حالی است که در این کشورها افزون بر تبلیغات از دیگر ابزارهای اطلاعرسانی نیز استفاده میشود تا ابزارهای مالی به مردم معرفی شوند؛ استفاده از بیلبورد، آگهی، تبلیغات تلویزیونی و... بازخورد لازم را ندارد و نمیتواند آگاهی و فرهنگسازی را القا کند. کشورهای توسعهیافته با ایجاد مسابقات مهیج، توانستهاند نخبگان مالی را جذب کنند، مانند مسابقات Trade Challenge که در آن افراد با هم مسابقه میدهند و برگزیدگان این مسابقات معرفی و در نهادهای مالی بزرگ استخدام میشوند.
گروه «دانش شاخص بازار سرمایه» در سالهای گذشته با الگوبرداری از مسابقات جهانی، مسابقاتی را با عناوین «لیگ ستارگان بورس» و «آکادمی بورس» برگزار کرده و بر اساس این مسابقات سریالی تهیه کرده است. همچنین تحقیقات و بررسیها نشان داده است که سالهاست که در کشورهای توسعهیافته فیلمها، تئاترها و انیمیشنهای مرتبط با بازارهای مالی تولید و فرهنگسازی از این طریق انجام میشود. در آنجا برای رقم زدن هر اتفاق بزرگی از سالها قبل برنامهریزی و از بستر نمایش، سینما، سریال و... استفاده میشود تا فرهنگسازی لازم برای بسترسازی انجام شود.
افزون بر این، در سالهای گذشته «تئاترهای مالی» بسیاری در دنیا روی صحنه رفته که از آن جمله میتوان به تئاتر «انرون» (ENRON) اشاره کرد که در انگلیس تولید شد و مربوط به رسوایی مالی و سقوط شرکت انرون است که در تگزاس آمریکا در حوزه انرژی فعال بود. این نمایش، در سپتامبر ۲۰۰۹ روی صحنه رفت و جوایز بسیاری هم دریافت کرد؛ مثلاً در جشنواره تئاتر Chichester برنده شد و جایزه بهترین تئاتر سال ۲۰۰۹ را به نام خود کرد. «انرون» نامزد بهترین بازیگر نقش اول، جایزه جشنواره تونی سال 2010، نامزد بهترین موسیقی متن و نامزد بهترین طراحی صدا و نورپردازی شد. نمایش دیگری نیز درباره بحرانهای بزرگ مالی با عنوان «The Power of Yes» در آوریل ۲۰۱۰ جوایز بسیاری دریافت کرد و کتابهای بسیاری درباره آن نوشته شد؛ در این تئاتر، نمایشنامهنویس برای درک دنیای مالی، نکات کلیدی را در قالب نمایش به مخاطب ارائه داد. نکته جالب این نمایش غیرقابل پیشبینی بودن شخصیتهای اصلی آن بود. نمونه سینمایی در این حوزه نیز فیلم «The Big Short» است که در خصوص صندوقهای سرمایهگذاری ساخته شده و یکی از فیلمهای فوقالعاده بخش مالی است.
ما هم در بورس ایران به دنبال ایجاد حلقه ارتباطی بین حوزه هنر و حوزه اقتصاد هستیم تا بتوانیم از زبان نمایش یکی از موضوعات واقعی و مهم بازار سرمایه را که در سالهای اخیر اتفاق افتاده است (نوسان یکی از مشهورترین سهام بازار سرمایه ایران) در قالب نمایش به اطلاع مردم برسانیم.
اقتصاد هنر به مجموعه روابطی میپردازد که تولید و مصرف کالای هنری را در سطح اجتماعی بررسی میکند؛ هنر همچون سیالی است که در بستری به نام اقتصاد، راه پیشرفت خود را مییابد و اقتصاد نیز میتواند از طریق بازویی به عنوان هنر با عامه مردم ارتباط بیشتری داشته باشد. هنگامی که درباره اقتصاد هنر صحبت میکنیم، بهطور خاص به شیوههای ترویجی هنر در سطح جامعه اشاره میکنیم؛ در سالهای گذشته یکی از معضلاتی که همیشه گریبانگیر بازار سرمایه بوده، این است که چرا عموم مردم با توجه به مشکلات مالی زیادی که دارند، با این حوزه ناآشنا هستند. البته در بسیاری از کشورهای بازار سرمایهمحور (بورسمحور) فعالیتهای زیادی در حوزه اطلاعرسانی و فرهنگسازی انجام شده و با توجه به اینکه بازار سرمایه کشور جوان است، میتوان با الگوبرداری درست و اجرای مناسب (ایرانیزه کردن آن)، همین نسخه را در ایران نیز اجرا کرد. کشورهای توسعهیافته سالهاست که از روشهای مختلفی استفاده میکنند و فیلمهای سینمایی، سریالهای تلویزیونی و تئاترها با موضوعات مالی، با هدف آموزش سرمایهگذاری از ریسک و بازده گرفته تا نحوه سرمایهگذاری تولید کرده تا مردم ترغیب شده و به سمت بازار سرمایه بروند؛ بهطور مثال، اگر در یک سال فیلمها، تئاترها و سریالهای زیادی در حوزه سرمایهگذاری با موضوع صندوقهای سرمایهگذاری تولید شود، قطعاً سیاستهای کلان دولت نیز به دنبال این است که مردم به صورت مستقیم وارد بورس نشوند و از طریق صندوقهای سرمایهگذاری ورود کنند. البته در قالب این نوع برنامهها، ریسکها هم به اطلاع مردم میرسد، اما به صورت مستقیم این اطلاعرسانی انجام نمیشود؛ در حالی که مخاطب به قدری درگیر فیلم شده که تمام جزئیات آن را بدون توجه به سنگینی مباحث متوجه میشود.
تربیت متخصصانی که توان تلفیق فرصتهای اقتصادی و مزیتهای هنری و فرهنگی را داشته باشند، نخستین گام در این راه است؛ البته با توجه به کمبود شناخت در این بخش، تنها چند دانشگاه این رشته را تدریس میکنند و این در حالی است که در دانشگاههای معتبر دنیا نهتنها در بحث آموزش، بلکه در حوزه اجرا نیز به این مقوله اهمیت داده میشود. یکی از بارزترین مصداقهای این علوم بینرشتهای، پیوندهایی است که علم اقتصاد با علوم مختلف از جمله سیاست، ورزش و روانشناسی دارد. در این میان اما، پیوند اقتصاد و هنر کمی خاصتر به نظر میرسد؛ دو حوزهای که شاید در نگاه اول، غیرمرتبط به نظر برسند. اقتصاد مدرن از نیمه دوم قرن بیستم به بعد ارتباط چشمگیری با سایر علوم و حوزههای میانرشتهای برقرار کرده است و در این راستا شاهد ایجاد گرایشهای مختلفی هستیم که زیرمجموعه علم اقتصاد قرار دارند و به مرور حوزه ادبیاتی آنها گستردهتر شده است. به این ترتیب، متخصصان حوزههای مختلف از جمله اقتصاددانان، توجه خود را به صورت عمده به یک حوزه پژوهشی میانرشتهای خاص معطوف کردهاند.