خروج مغزهای سرمایه
چرا نخبگان ایرانی میل به مهاجرت دارند؟
مهاجرت چشمگیر نخبگان علمی ایران به صورت مسالهای نگرانکننده درآمده و روشن است که روند توسعه دانش و فناوری در کشور از آثار مخرب این پدیده ناگوار بینصیب نمانده است. بنابراین پدیده مهاجرت نخبگان هم در عوامل و زمینههای داخلی یک کشور ریشه دارد و هم در عوامل و زمینههای بیرونی خارج از کشور.
مهاجرت چشمگیر نخبگان علمی ایران به صورت مسالهای نگرانکننده درآمده و روشن است که روند توسعه دانش و فناوری در کشور از آثار مخرب این پدیده ناگوار بینصیب نمانده است. بنابراین پدیده مهاجرت نخبگان هم در عوامل و زمینههای داخلی یک کشور ریشه دارد و هم در عوامل و زمینههای بیرونی خارج از کشور.
بر اساس گزارش پژوهشکده مطالعات فناوری با عنوان «بررسی تطبیقی وضعیت کشور در مهاجرت و جابهجایی بینالمللی افراد تحصیلکرده» که در اسفند ۱۳۹۵ منتشر شده، کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) به عنوان کشورهای توسعهیافته، تاکنون میزبان بیش از ۹۰ درصد مهاجران متخصص و تحصیلکرده دنیا از جمله ایران بودهاند. هزینه مهاجرت نخبگان (180 هزار متخصص و نخبه) برای ایران سالانه حدود چهار میلیارد دلار برآورد شده است. همچنین طبق گزارش سال 2016 انستیتو بینالمللی آموزش آمریکا، حضور دانشجویان ایرانی در این کشور 386 میلیون دلار به اقتصاد آمریکا کمک کرده است.
بر اساس نظریات مهاجرتی مطرح، متغیرهایی از قبیل جمعیت، تجارت خارجی، نرخ بیکاری، رشد اقتصادی، درجه باز بودن اقتصاد و وضعیت تجارت خارجی از جمله عواملی هستند که بر جریان مهاجرت به سایر کشورها موثر هستند. افزایش متغیرهای جمعیت، تجارت خارجی و رشد اقتصادی عوامل دافعه مهاجرت و افزایش نرخ بیکاری و انباشت بیشتر مهاجران به سایر کشورها عوامل جاذبه مهاجرت شناسایی شدهاند. نتایج نشان میدهند درجه تاثیرگذاری جمعیت، تجارت خارجی و نرخ بیکاری با فرض ثبات دیگر متغیرها در کشور ایران بزرگتر و قابل تامل بوده است. بودجه ناچیز تحقیقات در ایران یکی از علل مهاجرت نخبگان است. فرار مغزها، مهمترین عامل تفاوت و نابرابری میان کشورهای پیشرفته و در حال توسعه است.
کاهش سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه منجر به کاهش کارآفرینان و کاهش خلاقیت و نوآوری خواهد شد که باعث میشود مدیران و کارآفرینان خلاق به نفع مدیران رانت جو از دور خارج شوند. در این صورت افراد متخصص و کارآفرین که با نبود تقاضا برای عرضه تخصصها و مهارتشان مواجه میشوند یا انگیزهای برای عرضه آن ندارند، سعی در خروج از کشور خواهند کرد.
در اکثر کشورهای در حال توسعه همچون ایران، تقاضا برای آموزش عالی بسیار بالاست که علل آن را میتوان در سهم آموزش عالی در ارتقای منزلت اجتماعی افراد، چشمانداز دستیابی به زندگی بهتر و رفاه و تحصیل به طور نسبی کمهزینه در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی جستوجو کرد. با این همه، نظام اقتصادی به طور کلی قابلیت جذب خیل عظیم دانشآموختگان دانشگاهی را در این کشورها ندارد و در نتیجه، نیروی مازاد تحصیلکرده گرایش جدی به خروج از کشور پیدا میکند.
علاوه بر متغیرهای اقتصادی، عوامل غیرپولی و غیراقتصادی نیز در مهاجرت افراد تحصیلکرده تاثیر بسزایی دارد. اگرچه این عوامل میتواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد ولی میتوان به طور کلی آنها را به صورت موارد زیر طبقهبندی کرد: انعطافناپذیر بودن ساختارهای نظام آموزشی و پژوهشی به دلیل نبود نظام انگیزشی موثر، پایین بودن فرصت پیشرفت علمی به دلیل وجود دیوانسالاری سنتی و دست و پاگیر، ضعیف بودن امکان ارتباط متخصصان داخلی با متخصصان خارج از کشور در جهت پیشرفتهای علمی، پیچیده و زمانبر بودن نظام گزینش و استخدام، کمبود امکانات پژوهشی و عدم ارتباط پژوهشها با نیازهای ملموس جامعه، نبود یا ضعیف بودن نظام شایسته سالاری در استخدام و سرانجام تاثیر عوامل غیرحرفهای در ارتقا و پیشرفت نیروهای تحصیلکرده.
طی دو دهه گذشته سهم فعالیتهای پژوهشی از تولید ناخالص داخلی ایران به طور متوسط کمتر از نیم درصد بوده است. مقایسه این آمار با کشورهای توسعهیافته نشان دهنده سطح اختلاف فاحش میان این کشورها با ایران در این زمینه است. به گونهای که بر اساس آمار منتشرشده از طرف پایگاه اینترنتی دفتر آمار کمیسیون اروپا، سهم فعالیتهای پژوهشی از تولید ناخالص داخلی آمریکا به طور متوسط بیش از 5 /2 درصد بوده است. این رقم در ژاپن بیش از سه درصد و در کشورهای اروپایی مانند آلمان، بلژیک، دانمارک، فرانسه، ایتالیا، هلند، اتریش، فنلاند، سوئد و انگلستان بین 04 /1 و 92 /3 درصد اعلام شده است. همچنین شاخصهای مربوط به تعداد پژوهشگران مشغول به کار به جمعیت کشور نیز نشاندهنده وجود شکاف جدی در مقایسه با کشورهای توسعه یافته بوده و دال بر بیکاری و عدم بهرهگیری از ظرفیت تخصص داخلی است.
ترکیب دولتی اعتبارات پژوهشی و کم بودن سهم بخش خصوصی نیز به معنای عدم فعالیت و حضور جدی بخش خصوصی در امر پژوهش است. حضور پررنگ دولت در حوزه پژوهش، آن را به متصدی اصلی بخش تحقیق و توسعه در ایران تبدیل کرده است. دولت با در دست داشتن بخش اعظم منابع لازم برای پژوهش ضمن در دست گرفتن مسوولیت اصلی در این حوزه، تمام مشکلات ساختاری و بوروکراتیک خود را به این حوزه وارد کرده و کاستیها و کندی فعالیت در بخش دولتی به یکی از عوامل آسیب زننده به روند رشد فعالیتهای پژوهشی در کشور تبدیل شده است.
آثار اقتصادی مهاجرت تاکنون بارها مورد مطالعه قرار گرفته است اما همچنان برداشتهای متفاوتی از آن صورت میگیرد. آنچه مسلم است، مهاجرت بر ویژگیهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی یک کشور تاثیر میگذارد، برخی از این اثرات مثبت و برخی دیگر منفی تلقی میشوند. امروز این ایده مطرح است که مهاجرت بینالمللی نخبگان، چنانچه به صورت چرخشی و در وضعیتی تعاملگونه، داد و ستدی و تعادلی باشد، سرشار از فواید است و میتواند در انتقال دانش فنی، انتقال و تبادل دستاوردهای ارزشمند علمی و فرهنگی و تجارب گران سنگ ملتها و جوامع بشری مفید واقع شود.
اما مهاجرت یکسویه و بیبازگشت نخبگان در واقع، یک فاجعه و ضایعه ملی است که کشور مبدا را از شمار زیادی از بهترین سرمایههای انسانی خود محروم میکند و این مشکلی است که بسیاری از کشورهای در حال توسعه امروز با آن دستبهگریبان هستند؛ یعنی بسیاری از نخبگانی که برای کار، ادامه تحصیل و کسب تجربه از این کشورها به کشورهای پیشرفتهتر مهاجرت میکنند در عمل، ارتباط خود را با کشور مبدا از دست میدهند و زمانی که از مهاجرت نخبگان به صورت یک معضل سخن به میان میآید، درست همین مساله مدنظر است.
پژوهشهای مختلف نشان داده که ارتباط نیرومندی بین مهاجرت افراد تحصیلکرده و سطح توسعه و درآمد سرانه یک کشور وجود دارد. در واقع شکاف بین سطح زندگی و درآمد سرانه کشورهای ثروتمند و کمتر توسعهیافته، یکی از عوامل مهاجرت افراد تحصیلکرده به کشورهای پیشرفته است. افزون بر درآمد سرانه و تفاوتهای درآمد انتظاری بین کشورهای مبدا و مقصد، سایر عوامل اقتصادی مانند نرخ بیکاری در کشور مبدا و تفاوت آن با نرخ بیکاری کشور مقصد نیز در مهاجرت متخصصان موثر است. از سوی دیگر، مهاجرت نخبگان مجرایی برای انتقال دانش و فناوری نوین از کشورهای توسعهیافته است و میتوان از این فرآیند برای بهبود فضای نوآوری و فناوری استفاده کرد اما عملکرد ایران در این زمینه نهتنها شکاف نوآوری را با کشورهای توسعهیافته کاهش نداده بلکه خروج نخبگان از کشور را نیز تشدید کرده است.
بهروز بوچانی، پناهنده ایرانی محبوس در جزیره مانوس گینه نو، رمانی واتس آپی با عنوان «هیچ دوستی جز کوهها» را مینویسد که برنده گرانترین جایزه ادبی استرالیا (جایزه ادبی ویکتوریا) میشود، یک روزنامه نگار که شش سال پیش با قایق از اندونزی به استرالیا مهاجرت کرد و توسط گارد ساحلی استرالیا به جزیره مانوس منتقل شد، جزیرهای که عملاً یک زندان تمامعیار است. هرچند او هنوز هم محصور این جزیره است و از طریق موبایل با جهان خارج در ارتباط است، رمان را تکه تکه برای دوستش ارسال میکند و او نیز بعد از ترجمه به انگلیسی منتشرش میکند.
نبوغ و استعدادش همراه با اندک روزنهای از فضایی که به او داده شده، به او این امکان را میدهد که در این شرایط حاد نیز بدرخشد و توانایی خود را نشان دهد. امکانی که در ایران برای او فراهم نبوده و تاثیر وی بر حوزه فرهنگ و ادب کشور مغفول مانده است. بوچانی های زیادی در ایران بوده و هستند که به دلیل فضای نامناسب، امکان بروز استعدادهای خود را نیافتند اما آن سوی مرز وقتی اندک روزنهای یافتند، استعدادشان شکوفا شد و به رسمیت شناخته شدند. این بزرگترین هنر هر جامعهای است اگر بخواهد در مسیر توسعه اقتصادی و انسانی گام بردارد.