تاریخ انتشار:
راهحل معضل کمبود کلیه چیست؟
سوءتفاهم کلیوی
روزنامه شرق در مقالهای تحت عنوان «راه نجات؛ مدل آمریکایی پیوند کلیه است» به قلم آقای محمدحسین نجاتی به بررسی سخنان اخیر وزیر بهداشت در مورد مساله پیوند کلیه در ایران پرداخته است. در بخشهای زیادی از مقاله با استناد به مقاله کوتاه اینجانب در آبان ماه سال ۱۳۹۲ در «تجارت فردا» که تحت عنوان «پیوند اقتصاد و نظریه گراف در طراحی بازار کلیه» نوشته شده بود، استدلال شده است که راه نجات ایران از مسیر «مدل آمریکایی» پیوند کلیه میگذرد.
روزنامه شرق در مقالهای تحت عنوان «راه نجات؛ مدل آمریکایی پیوند کلیه است» به قلم آقای محمدحسین نجاتی به بررسی سخنان اخیر وزیر بهداشت در مورد مساله پیوند کلیه در ایران پرداخته است. در بخشهای زیادی از مقاله با استناد به مقاله کوتاه اینجانب در آبان ماه سال ۱۳۹۲ در «تجارت فردا» که تحت عنوان «پیوند اقتصاد و نظریه گراف در طراحی بازار کلیه» نوشته شده بود، استدلال شده است که راه نجات ایران از مسیر «مدل آمریکایی» پیوند کلیه میگذرد. بهطور خاص نویسنده جمله ذیل را به مقاله بنده نسبت داده است: «این مدل میتواند بهعنوان جایگزینی برای خرید و فروش کلیه در ایران مطرح شود.» جملهای که نه در مقاله من مطرح شده و نه نظر من است. بهطور خلاصه، این مقاله نهتنها از دید مساله کپیرایت یا مالکیت معنوی تحت سوال است، که مهمتر از آن در مورد مساله مهم بازار کلیه ادعایی از نظر علمی (چه از نظر آمار و ارقام و چه از نظر مدلسازی ریاضی) غلط مطرح کرده است. با توجه به اینکه هرگونه سیاستگذاری اشتباه در مساله بازار کلیه با بهکارگیری ادعای منتسب به من در این مقاله میتواند معادل بازی با جان هزاران بیمار کلیوی باشد، لازم دیدم که به شرح
موارد فوق بپردازم.
1- مساله اساسی مقاله فوق که من را به شدت نگران کرد و لازم دانستم خیلی سریع این نوشته را آماده کنم در این است که «مدل آمریکایی پیوند کلیه» را به عنوان جایگزینی برای بازار کلیه در ایران مطرح کرده است. در مورد این ادعا باید این نکته دقت شود که اولاً این مدل لزوماً «جایگزین» یک بازار برای کلیه نیست و میتوان هر دو مدل بازار و مبادله کلیه را در کنار هم اجرا کرد. علاوه بر آن، این مدل آمریکایی در حالی که هر سال جان صدها انسان را نجات داده و میدهد، هنوز پاسخگوی نیاز روزافزون مردم به کلیه نیست و به دلایل گوناگون از جمله مرگ چندین هزار انسان در هر سال و شکلگیری یک بازار سیاه برای خرید و فروش کلیه، بسیاری از سیاستگذاران و اقتصاددانان آمریکایی خود طرفدار بازنگری قانون منع خرید و فروش کلیهاند. بنابراین مطرح کردن مدل آمریکایی به عنوان یک جایگزین برای یک بازار کلیه مبنای علمی ندارد. با توجه به تجربه آمریکا در این مورد حتی میتوان ادعا کرد که «راه نجات، مدل آمریکایی پیوند کلیه نیست» و بسیاری از سیاستگذاران در آمریکا خود در پی راهکاری برای ایجاد یک مکانیسم انگیزشی مالی یا شبهمالی برای
اهدای کلیهاند.
2- در بخش دیگری از مقاله نویسنده اشاره کرده است که «بر اساس اطلاعات مطرحشده در مقاله پراستناد محمد اکبرپور، دانشجوی دکترای اقتصاد در دانشگاه استنفورد آمریکا، ایران تنها کشوری در جهان است که خرید و فروش کلیه در آن انجام میشود. او در این مقاله با عنوان «پیوند اقتصاد و نظریه گراف در طراحی بازار کلیه» به بررسی مدل پیوند کلیه در آمریکا پرداخته و نوشته این مدل میتواند بهعنوان جایگزینی برای خرید و فروش کلیه در ایران مطرح شود.» جمله آخر این عبارت به هیچ وجه در مقاله اینجانب مطرح نشده است. استفاده از مقاله من برای تشویق یک ایده که نظر من نیست و میتواند به به خطر افتادن جان هزاران بیمار کلیوی بینجامد واقعاً نگرانکننده است. (خوانندگان میتوانند با یک جستوجوی ساده تیتر مقاله بنده در گوگل آن را بیابند.) دقت به این نکته ضروری است که مقاله من در مورد بازار کلیه در آمریکا صرفاً به شرح این مساله میپردازد که در صورت غیرقانونی بودن خرید و فروش کلیه، چه راهکارهایی برای نجات بیماران وجود دارد؟ این سوال که آیا یک بازار قانونی برای کلیه بهخودیخود گزینه مناسبی است یا خیر، سوالی است جدا از
سوال قبل که اینجانب بهطور خلاصه آن را در همان مقاله بحث کردهام. بهطور خاص، به دلیل موفقیت ایران (به نسبت دیگر کشورها) در مساله نجات جان بیماران کلیوی، در پاراگراف آخر همان مقاله سال گذشته نوشته بودم: «مهمتر از همه، بدون تردید پژوهش در مورد بازار کلیه در ایران - که تنها بازار قانونی خرید و فروش کلیه در جهان است - میتواند با اعمال سیاستگذاریهای مناسب شرایط این بازار را برای فروشندگان کلیه در ایران بهتر کند. البته مطالعه و سیاستگذاری در مورد چنین بازاری نیاز به پژوهشی دقیق، آشنایی کامل با جزییات نهادی و بررسی شواهد تجربی گوناگون دارد. پژوهشی که عرضه نتایج آن به جهان میتواند تجربهای بسیار مهم را در اختیار دانشمندان و طرفین منازعه فوق در سراسر جهان قرار دهد و علاوه بر بهبود اوضاع این بازار در ایران، به نجات جان هزاران بیمار در تمامی جهان نیز کمک کند.»
3- مقاله فوق حتی «مدل آمریکایی» پیوند کلیه را به خوبی درک نکرده است چرا که توضیحاتی که در متن در مورد مثال احمد و بهناز و جواد ارائه شده است در مورد یک «چرخه» پیوند کلیه است حال آنکه شکل مربوط به مقاله تجارت فردا که پس از این مثال به آن اشاره شده است یک «زنجیره» پیوند کلیه است. یک چرخه از یک شخص آغاز شده و به همان شخص ختم میشود حال آنکه یک زنجیره اینطور نیست. تفاوت چرخه و زنجیره پیوند کلیه یکی از مهمترین موارد پژوهش در این مدل از پیوند کلیه است که مدلسازی ریاضی این مساله را بسیار پیچیدهتر میکند و یکی دانستن آنها تنها میتواند ناشی از فهم اشتباه مدل باشد.
4- مساله کپیرایت: مقاله روزنامه شرق در دو مورد با پرسش جدی در مورد رعایت مساله کپیرایت یا مالکیت معنوی روبهرو است. نخست آنکه در این مقاله هیچ اشارهای به منبع اصلی مقاله بنده که هفتهنامه «تجارت فردا» است نشده است در حالی که یکی از مهمترین اصول ارجاع به یک مقاله، ذکر محل انتشار آن مقاله است. استفاده از اینفوگرافیک مقاله من که توسط دوستان طراح در هفتهنامه تجارت فردا آماده شده، بدون ذکر منبع، در روزنامه شرق دیگر مورد قابل بررسی از دید کپیرایت است. اما مهمترین نکته آن است که پیش از نخستین ارجاع به مقاله بنده، یک پاراگراف کامل از مقاله اینجانب بدون علامت نقلقول (کوتیشن مارک) و از زبان نویسنده مقاله روزنامه شرق نقل شده است. به بیان سادهتر، به سادگی میتوان دید که پاراگراف زیر که مملو از آمار و ارقام در مورد بازار کلیه آمریکاست و بند چهارم مقاله شرق را تشکیل داده، بدون اشاره به نقلقول از مقاله من، کلمه به کلمه همان پاراگراف نخست مقاله من در مقاله تجارتفردا است که هیچ اشارهای به منبع آن نشده: «در حال حاضر علاوه بر کشور ایران، تعداد بیماران کلیوی در سراسر جهان رو به افزایش
است. در آمریکا در حال حاضر بیش از صد هزار نفر در فهرست انتظار متقاضیان پیوند کلیه قرار دارند. در سال ۲۰۱۱، حدود ۳۳هزار بیمار جدید به این فهرست اضافه شدند و حدود ۲۸ هزار بیمار از فهرست خارج شدند که از بین آنها حدود پنج هزار نفر نه بهدلیل موفقیت در پیوند کلیه که بهدلیل مرگ ناشی از نیافتن کلیه مناسب از فهرست خارج شدند. به عبارتی، حدود پنج هزار نفر جان خود را از دست دادند و علاوه بر آن، حدود پنج هزار نفر به متقاضیان پیوند کلیه اضافه شدند. در کشورهای دنیا کلیه مورد نیاز بیماران کلیوی معمولاً از سه طریق تامین میشود: بیماران مرگ مغزی، اهداکنندگان خیرخواه و مبادله کلیه. اما مساله بسیار مهم در مورد مبادله کلیه در تمامی کشورهای جهان -بهجز ایران- این است که خرید و فروش کلیه در تمامی آنها غیرقانونی است. بنابراین مبادله کلیه در این کشورها در فرآیندی پیچیدهتر صورت میگیرد؛ فرآیندی که در آن دو اهداکننده کلیه خود را مبادله میکنند.»
5- در نهایت مایلم به این نکته اشاره کنم که دسترسی دقیق به آمار و ارقام بازار کلیه چندان آسان نیست اما آنچه مسلم است این است که یک بازار برای خرید و فروش کلیه چه از دیدگاه نظری چه تجربی به نجات جان صدها و هزاران بیمار کلیوی در سال کمک میکند و زمان انتظار بیماران کلیوی برای پیوند کلیه را کاهش میدهد. وزیر محترم بهداشت به خوبی این موضوع را شرح دادهاند که «در این مسیر ما بر سر یک دوراهی قرار داریم. از یکسو نمیخواهیم بازار فروش کلیه به محلی برای جولان دلالها تبدیل شود و از سوی دیگر اگر این بازار را جمع کنیم، بر زمان انتظار در فهرست پیوند اضافه میشود.» طبعاً مخالفان یک بازار کلیه نیز دلایل قابل توجهی برای مخالفت با این طرح دارند اما به نظر اینجانب «ممنوعیت خرید و فروش» کلیه بدون یک پژوهش دقیق در مورد فواید و ضررهای آن، لزوماً بهترین گزینه برای حل مشکلات نیست چرا که تجربه کشورهای گوناگون نشان داده است حتی با بهکارگیری تمام تکنیکهای تبادل کلیه و تشویق مردم به ثبتنام به عنوان اهداکننده عضو پس از مرگ مغزی، هنوز هم تعداد بیماران کلیوی بسیار بیشتر از عرضه کلیه است و بنابراین
«شاید» یک بازار کنترلشده پاسخ بهتری برای مساله کمبود کلیه در یک کشور باشد. همانطور که ایشان اشاره کردهاند، حذف بازار کلیه لزوماً راهحل مناسبی نیست. اینکه دولتها چگونه و با چه سیاستهایی میتوانند یک بازار برای خرید و فروش کلیه را از محلی برای جولان دلالها خارج کنند و با سیاستهایی مانند قدردانی از اهداکنندگان کلیه در این بازار به عنوان انسانهایی خیرخواه محیطی «امن» برای تبادل کلیه مهیا کنند، موضوعی است که نیاز به یک پژوهش دقیق توسط کارشناسان دارد و فراتر از حوصله این مقاله است. اما وزیر محترم بهداشت که علاقه و دغدغه این موضوع را دارند میتوانند با بهکارگیری گروهی پژوهشی از متخصصان اقتصاد و طراحی بازار و پزشکان و جامعهشناسان، از آنها برای فهم دقیق جزییات نهادی و مشکلات گوناگون این بازار به کمک آمار و یک مطالعه جامع کمی و کیفی کمک بگیرند. مطالعهای که میتواند در یک بازه زمانی نهچندان طولانی، به طراحی سیاستهایی برای بهبود و حتی دگرگونی طراحی بازار فوق بینجامد.
دیدگاه تان را بنویسید