تاریخ انتشار:
آموزش جنسی بیبند و باری نیست
تحقیقات زیادی در دنیا انجام شده که نشان میدهد آموزش جنسی مبتنی بر نرم و هنجارهای خاص آن جامعه و رعایت ارزشها و کرامت انسان، تقریباً هیچ تاثیری در بیبند و باری جنسی نداشته است.
واهمه از تطابق نداشتن ارائه خدمات سلامت جنسی با هنجارها، ارزشها و قالب فرهنگی ایران از یکسو و نگاه باریکبین و تناسلی داشتن به این مقوله از سوی دیگر، باعث شده آموزش خدمات بهداشت جنسی در کشور ما جایگاه خوبی نداشته باشد؛ نگاهی که در یک تلقی اشتباه به معنای ورود به حریم خصوصی افراد است و صحبت کردن در مورد آن را شرمآور میکند. همین مساله سبب واکنشهایی از سوی وزیر بهداشت شده است. اعضای کابینه دولت در ماههای گذشته واکنشهایی را نسبت به این مساله نشان دادهاند که به خوبی نشان از لزوم وجود آموزشهای صحیح در حوزه بهداشت جنسی دارد. مسالهای که برخی کارشناسان هم آن را تایید میکنند، کشیده شدن پای این مشکلات به طلاقهایی است که حالا رشد آن را بیشتر میشود احساس کرد. استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران در این باره معتقد است «وقتی میگوییم اقشار مختلف باید آموزش جنسی ببینند، به دلیل آن است که آگاهیشان افزایش پیدا کند، مسوولیتهای جنسی را یاد بگیرند و بتوانند از خودشان محافظت و مراقبت کنند.» تجارت فردا گفتوگویی را در این باره با عفتالسادات مرقاتی خویی استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام داده که در
حوزه بهداشت جنسی پژوهشهایی را داشته و فلوشیپ فوقتخصصی در رفتارهای پرخطر جنسی و اعتیاد دارد.
وزیر بهداشت اخیراً در خصوص عدم آموزش کافی در حوزه مسائل جنسی هشدار داده و معاون رئیسجمهور نیز بخش عمدهای از طلاقها را به همین موضوع نسبت داده و این در شرایطی است که اغلب مردم، حتی از حرف زدن در مورد این مبحث شرم دارند...
جای خوشحالی دارد که وزیر در این خصوص هشدارآمیز صحبت کردهاند. همانطور که گفتید به دلیل ویژگیهای فرهنگی خاص جوامع مختلف، مسائل جنسی باید مطابق نُرم و هنجار آن جامعه مطرح شود. ارائه خدمات سلامت جنسی در ایران، مثل دیگر خدمات حوزه سلامت گسترده نیست، آن هم به دو دلیل؛ یکی اینکه سیاستگذاران و تصمیمسازان کشور از این موضوع واهمه دارند. آنها نگراناند که ممکن است نتوان این خدمات را با ویژگیهای تخصصی، مطابق هنجارها و در قالب فرهنگی کشور ارائه داد. طبیعتاً این اتفاق باید بیفتد که این خدمات با رعایت هنجارها و ارزشهای بومی به مردم ارائه شود وگرنه نمیتواند اثربخش باشد. دومین دلیل این است که تمام افراد کشور و کسانی که در قالب فرهنگی ما زندگی میکنند اعم از مردم، تصمیمسازان و سیاستگذاران، نگاهشان به خدمات جنسی تا حدودی نگاه تناسلی است. وقتی شما به خدمات جنسی، نگاه تناسلی دارید مساله حریم خصوصی مردم مطرح میشود و وقتی پای حریم خصوصی به میان میآید نه مردم و نه مسوولان طالب نیستند که کسی وارد حریم خصوصی افراد شود. بنابراین فکر میکنم اگر وزیر بهداشت تایید و حمایت کنند که خدمات این رشته تخصصی در قالب فرهنگی ایران، تنظیم و ارائه شود و زیر نظر متخصصان این اتفاق بیفتد، فرهنگسازی جدیدی در حوزه جنسی اتفاق میافتد که این فرهنگ، مشابهت زیادی با پایههای فرهنگی و دینمداری خودمان دارد. در آن صورت، مردم میتوانند از این خدمات بهطور اثربخش استفاده کنند.
به نگاه اشتباهی که به مساله خدمات سلامت جنسی وجود دارد، اشاره کردید. این نگاه از کجا نشأت میگیرد و برای تغییر این دیدگاه چه باید کرد؟
زمانی بود که در این کشور نمیتوانستید راجع به خیلی از موضوعات صحبت کنید. مثلاً نمیتوانستید راجع به ایدز حرفی بزنید. البته این ویژگی جامعه ایران نیست، هنگامی که در هر جامعهای موضوعی مطرح میشود که قدری از حساسیت بالایی برخوردار است، زمان میبرد تا آن موضوع حساسیتاش را از دست بدهد. چه زمانی حساسیتاش را از دست میدهد؟ وقتی که هم مردم، هم سیاستگذاران و هم خدمتگزاران ببینند آنگونه که فکر میکردند، قرار نیست با مطرح شدن مسائل جنسی، به مردم یا پایههای فرهنگی آسیبی وارد شود. وقتی این را با چشم ببینند، نگاهشان عوض خواهد شد. طبیعتاً هر جای دنیا بخواهید موضوعات جنسی را صرفاً تناسلی و عملکردی ببینید، این مساله با حیا و حریم خصوصی مخلوط میشود که صحبت کردن در موردش در هیچ جای دنیا راحت نیست؛ مردم از اینکه راجع به مسائل جنسیشان صحبت کنند، ابا دارند و سیاستگذاران واهمه دارند که باید چگونه این مسائل مطرح شود. بنابراین این نگاه در جوامع بسیاری وجود دارد و در جامعهای مثل ما که قدری محافظهکارتر است، شدت و حدتش بیشتر است. ولی من امیدوارم با حمایت افرادی که قدرت تصمیمگیری و اجرایی دارند، ما متخصصان بتوانیم آن فرهنگ سالم جنسی را با رعایت هنجارهای بومی طراحی کنیم. من به شما اطمینان میدهم که اگر برنامهها به این شکل طراحی و اجرا شود، مردم میتوانند از سلامت جنسی بسیار خوبی برخوردار باشند. لابد میپرسید چرا میگویم بسیار خوب؟ دلیلش این است که ما با استفاده از برنامههای دینی و ارزشهایمان و رعایت حد و مرزها میتوانیم قول سلامت کامل جنسی را به مردم بدهیم.
طیفهایی هستند که آموزش مسائل مربوط به رعایت بهداشت جنسی را به معنای ترویج آموزش روابط جنسی میدانند؛ در حالی که بین این دو، مرز باریکی وجود دارد. با این نگاه رادیکال چه باید کرد؟
این یک نگاه با باریکبینی تمام است، در حالی که اگر میگوییم اقشار مختلف باید آموزش جنسی ببینند، به دلیل آن است که آگاهیشان افزایش پیدا کند، مسوولیتهای جنسی را یاد بگیرند و بتوانند از خودشان محافظت و مراقبت کنند. به تبع آن، سلامت جامعه به دنبال سلامت جنسی افراد تامین میشود. اما همانطور که گفتید، افرادی هستند که با باریکبینی تمام، چون نگاه تناسلی به موضوعات جنسی دارند، فکر میکنند اگر آموزش جنسی یا خدمات سلامت جنسی در کشور اشاعه پیدا کند، این به معنای بیبند و باری جنسی است یا قرار است مردم با بیبند و باری جنسی آشنا شوند. در حالی که در تمام جوامع نشان داده شده که وقتی آموزش جنسی اصولی، متناسب با سن، فکر و تعاملات جنسی افراد (متناسب با اقشار مختلفی که آموزش میبینند نظیر کودکان، نوجوانان، جوانان و...) باشد، اینقدر آگاهی مردم بالا میرود که مسوولیتپذیریشان افزایش پیدا میکند و خودشان سلامت جنسی جامعه را خودبهخود تامین میکنند. نگاه باریکبینانه موجود فقط مختص جامعه ما نیست، بلکه در جوامع محافظهکار زیادی شاهد این دیدگاهها هستیم.
آموزش مسائل مربوط به حفظ سلامت جنسی معمولاً از چه سنی باید شروع شود؟ به عنوان نمونه، اینکه موضوعاتی آموزش داده شود که کودک بداند چطور از حریم شخصیاش دفاع کند؟
هر جامعهای به لحاظ فرمت یا الگوی آموزش جنسی، با جامعه دیگر متفاوت است. در نتیجه جوامع توسعهیافته بهگونهای عمل میکنند، ما نیز باید به گونه دیگری عمل کنیم. مثلاً در کشورهای توسعهیافته، بچهها از همان اوان کودکی و حوالی سهسالگی میتوانند با انواع مفاهیم در حوزه جنسی آشنا شوند؛ مثلاً با تفاوت حیوان با انسان، تفاوت پسر با دختر و... . اما اجازه بدهید من راجع به جامعه خودمان صحبت کنم. در شرایط فعلی آموزش و پرورش هیچ فرمت یا الگویی برای ادغام آموزش، قوانین یا برنامههای آموزش جنسی در برنامههایش نداشته و ندارد. بنابراین عملاً نمیتوانیم آموزش مفاهیم جنسی را از مرز سهسالگی برای کودکانمان آغاز کنیم. وقتی میگویم مفاهیم جنسی، به شما اطمینان میدهم که منظور اصلاً در حوزه جنسی نیست، بلکه این مفاهیم به آموزش مباحث حریم خصوصی، مراقبت از بدن و غیره اختصاص دارد. ما معمولاً به والدین کودکان و حتی نوجوانان تا حدود 12سالگی تعلیم میدهیم. چون والدین نخستین آموزگاران جنسی کودکان هستند. در شرایط فعلی نیز در ایران با حمایت بسیاری از خدمتگزاران کشور توانستهایم والدین زیادی را تعلیم بدهیم تا بتوانند رفتارهای جنسی کودکانشان را مدیریت کنند و در مواقع لزوم به فرزندانشان آموزش بدهند. این آموزش هم اختصاصاً به مساله روابط جنسی حیطه بزرگسالان محدود نیست، فقط در مورد مفاهیم حوزه جنسی است که اشاره کردم. موضوعات آموزشی حیطه والدین برای کودکان، موضوعات بسیار زیادی است. مثلاً شناساندن اندامهای خصوصی و نحوه مراقبت از آنها، تنها محتوای آموزش جنسی کودکان نیست. در مورد نوجوانان نیز همینطور است. برنامههایی را طراحی کردهایم و به والدین آموزش میدهیم که این برنامهها شامل مدیریت رفتارهای جنسی نوجوانان است؛ والدین باید این مهارتها را یاد بگیرند و بدانند که با مسائل بلوغ نوجوان چگونه برخورد کنند.
والدین الان باید به کجا مراجعه کنند؟ چطور میتوانند به این محتواهای آموزشی دسترسی پیدا کنند؟
تا زمانی که مسوولان و وزیر بهداشت تصمیم بگیرند این مساله را در کشور عمومی کنند، متخصصان باید به والدین تعلیم بدهند. معمولاً توسط موسسههای مختلف نظیر شهرداری، برنامههای آموزشی زیادی برای والدین ترتیب میدهیم، اما امیدوارم که این برنامهها بهصورت سیستماتیک توسط وزارتخانههای بهداشت، آموزش و پرورش و کلیه سازمانهایی که واقعاً دغدغه خدمت به مردم را دارند، تسهیلات ایجاد کنند.
اخیراً بحث راهاندازی کلینیکهای سلامت مطرح شده است. این کلینیکها تا چه اندازه به عنوان محیطی برای ارائه مباحث آموزش جنسی به خانوادهها مفید خواهند بود؟
کلینیکها فقط برای حل مشکل مردم و بیماریهایشان نیست، بلکه حتماً مرکزی است که بتوان در آنها آموزش ارائه داد، پژوهش کرد و خدمات بالینی به مردم ارائه داد.
اینکه هنوز مسوولان وزارت آموزش و پرورش به این نتیجه نرسیدهاند که مبحثی درسی را به مسائل بهداشت جنسی کودک و نوجوان اختصاص دهند، تا چه اندازه میتواند کودکان را در خطر تعرضهای جنسی قرار دهد؟
در واقع سوال شما گفتههای من را تایید میکند که عدم ارائه آموزشهای کافی در این زمینه تا چه اندازه میتواند مشکلساز باشد، چرا که برای پیشگیری از تعارضات جنسی، حتماً باید میان خانه و مدرسه تعامل برقرار شود. یعنی اگر آموزش و پرورش در این مسیر به ما کمک نکند، شاید تعلیم تعدادی از والدین چندان هم اثربخش نباشد. بنابراین آموزش جنسی در سطح مدارس با فرمتهای تخصصی در قالب فرهنگی خودمان یکی از ضرورتهاست. این به معنای هشدار به مسوولان آموزش و پرورش است که نباید این مساله را نادیده بگیرند، چرا که کودکان در معرض آسیب هستند.
طی چند سال اخیر کشور دوباره سیاست ازدیاد جمعیت را در پیش گرفته است. آن هم در شرایطی که برابر آمارهای اعلامی، مشخص شده که بخش عمدهای از طلاقها ناشی از مشکلات جنسی است. به نظر شما میان عدم آموزش صحیح مسائل جنسی و بیمیلی خانوادهها به فرزندآوری چه رابطهای میتوان قائل شد؟
ما نمیتوانیم از مردم توقع داشته باشیم که بدون اطلاع و بدون تصمیم درست ازدواج کنند، بعد هم برای رعایت سیاستهای جمعیتی کشور فرزند بیاورند. مردم باید درست ازدواج کنند، از ازدواجشان خوشحال و راضی باشند و یک فرزند حاصل آن رضایت و خوشایندی باشد. در چنین شرایطی، طبیعتاً فرزند دوم هم خواهند آورد، منتها من فقط از نگاه سلامت جنسی میگویم. ممکن است متخصصان دیگر از ابعاد مختلفی، موضوع را تحلیل کنند. اما از آنجا که پرسش شما در حوزه رعایت سلامت جنسی و ارتباط آن با کاهش طلاق و فرزندآوری است، این توضیح را اضافه میکنم. خانوادههای زیادی در پی ازدواج اشتباه و ناخوشایند، تصمیم میگیرند تا زمانی که تکلیف این نارضایتیشان روشن نشده، فرزندی به دنیا نیاورند. عملاً میتوانیم ارتباط خیلی قوی بین اینها ببینیم. پس اگر ازدواجی درست انجام شود و زوجین از رابطه خود خوشحال باشند، محصول آن نعمتی به نام فرزند است و چنانچه امکانات اقتصادی خانواده ایجاب کند، تعداد فرزندان میتواند بیشتر شود. اما من شخصاً به هیچ ازدواج اشتباهی و خانواده ناراضی، فرزندآوری را توصیه نمیکنم. برخلاف این دیدگاه که میگویند فرزند بیاورید تا شاد شوید، باید اعلام کنم که فرزند ابزار اصلاح ازدواجهای اشتباه نیست. پس در نتیجه حتی مسوولان باید به این توجه کنند که اگر سیاست جمعیتی ایجاب میکند که افراد را تشویق به فرزندآوری کنیم باید سلامت جنسی آنها را جدی بگیریم. همه انسانها دوست دارند در فضای امن و خوشحال ازدواجشان خانواده داشته باشند و سایز آن خانواده را هم بزرگتر کنند، اما من مطمئنم هیچ مقام مسوولی حاضر نیست برای ازدواجی که آینده نامعلوم دارد، فرزندآوری را تشویق کند.
کشورهایی که تجربه موفق در حوزه آموزش سلامت جنسی داشتهاند، چطور برای ارتقای سطح بهداشت جنسی جامعهشان برنامهریزی کردهاند؟ میتوانید مثالی بیاورید.
یکی از بهترین کشورهایی که در حوزه تامین سلامت جنسی جمعیتش تلاش زیادی کرده و به اعتقاد من خیلی هم موفق بوده، استرالیاست. الگوهای آموزش جنسی کودکان استرالیا تقریباً در دنیا حرف اول را میزند. برخلاف تصور بعضیها هیچ ارزشی در این کشور زیر پا گذاشته نمیشود و الگوهای خدمات حوزه سلامت جنسی کاملاً مبتنی بر اخلاق و مبانی رشد و تکامل قشری است که به آنها آموزش میدهند. البته تحقیقات زیادی در دنیا انجام شده که نشان میدهد آموزش جنسی مبتنی بر نرم و هنجارهای خاص آن جامعه و رعایت ارزشها و کرامت انسان، تقریباً هیچ تاثیری در بیبند و باری جنسی نداشته است. در استرالیا، گذشته از آزادیهای جنسی که وجود دارد و با چالشهای خود همراه است، سایر مسائل کاملاً اخلاقمدار آموزش داده میشود. اروپا نیز در پیشگیری از حاملگیهای ناخواسته بین نوجوانان بسیار موفق عمل کرده است و این همه را فقط مدیون ارائه آموزشهای جنسی است. ممکن است افراد در کشور ما چالشهایی را مطرح کنند، اما باید بگویم هیچ نیازی نیست که دقیقاً الگوهای کشورهای موفق را به ایران بیاوریم و اجرایی کنیم. میتوانیم آن الگوها را بومیسازی کنیم و منطبق بر ارزشهای بومی خودمان، دقیقاً به همان موفقیتها دست پیدا کنیم البته اگر بعضی از افراد باریکبین اجازه بدهند.
سالهاست که با بیماریای نظیر ایدز که رابطه بسیار تنگاتنگی با عدم آموزش صحیح رفتارهای جنسی دارد همانند یک تابو رفتار میشود. برای عدم گسترش بیماریهایی که به واسطه روابط جنسی واگیر دارند چه برنامهریزیهایی میتوان داشت؟
در تمام دنیا که با مساله عفونتهای آمیزشی روبهرو هستند، برای پیشگیری از گسترش این بیماریها و اپیدمی عفونتها برنامهریزی میکنند. برای پیشگیری نیز باید دو مساله را جدی گرفت؛ یکی آموزش جنسی به اقشار مختلف، گروههای در خطر و پرخطر است. در وهله اول اعتقاد راسخ دارم که باید سلامت عمومی را در نظر گرفت. با آموزش عمومی است که مردم سالم، میتوانند از خودشان محافظت کنند ولی به این معنی نیست که ما به ارتقای سلامت افرادی هم که در خطرند، پرخطرند یا گرفتارند، توجهی نکنیم. پس دو مساله است؛ یکی آموزش سلامت جنسی و دیگری ارتقای سلامت. فکر میکنم اگر در این زمینه فعالیت کنیم، میتوانیم تا حدی از گسترش این بیماری یا بیماریهای آمیزشی پیشگیری کنیم ولی طبیعی است که رسیدگی و توجه و ارتقای سلامت افرادی که درگیرند هم بهطور مستقیم میتواند سلامت جامعه را تامین کند. نه باید آنها را به حال خود واگذار کرد و نه سلامت عمومی را نادیده گرفت. همه ما میتوانیم در معرض آلودگی باشیم، پس آموزش جنسی اهمیت زیادی دارد.
در سال 1994 میلادی نزدیک 179 کشور متعهد شدند خدمات سلامت جنسی و باروری را تا سال 2015 میلادی برای همه مردم فراهم کنند. نمایندگان این کشورها هم قبول کردند که نپرداختن به این تعهدات، نتایج فاجعهباری را برای جامعه جهانی به دنبال دارد. آیا ایران جزو این کشورها بوده و الان اصلاً در چه وضعیتی است؟
در کنفرانس بینالمللی جمعیت و توسعه (ICPD) که در سال 1994 برگزار شد و ایران هم جزو امضاکنندگان آن بود، چنین چالشهایی مطرح شد و به نتیجه نرسید. مثلاً در تعریف بهداشت باروری و بهداشت جنسی، تقریباً ایران یکی از مخالفانی بود که فردگرایی را در این حوزه نپذیرفت ولی به هر حال امضا کرد که حقوق جنسی جمعیت کشورش را تامین کند. اما من در جریان جزییات مفاد چالشهای ایران در ICPD 94 نیستم. این تفاهمنامهها اینگونه نبوده که کشورها را وادار به رعایت یک الگوی واحد کند. آنها اصول را گفتند و کشور ما میتوانست با رعایت آن اصول و مبتنی بر شرایط و ارزشهای بومی خود، این برنامهریزی را انجام دهد. معتقدم به دلیل محدودیتهای نظری در جامعه ایران، مفاد تفاهمنامه یا ICPD در کشور ما از آن زمان تاکنون پیشرفتی نداشته است. امیدواریم این محدودیتهای نظری قدری برطرف شود تا بتوانیم به آن اهداف تا حدودی دست پیدا کنیم.
منظورتان از محدودیتهای نظری چیست؟
اینکه تمام تصمیمسازان کشور به یک گونه به آن تفاهمنامه نمینگرند. برای همه آنها یک چالش، معنای واحدی ندارد؛ مساله برای برخی چالش بوده و برای برخی نبوده است. وقتی تفاهم نظری و فکری بین سیاستگذاران و تصمیمسازان کشور وجود نداشته باشد عملاً یک برنامه در حوزه سلامت نمیتواند به اجرا دربیاید و من فکر میکنم این هم اتفاقی بود که برای همان تفاهمنامه ICPD پیش آمد.
وزیر بهداشت اخیراً در خصوص عدم آموزش کافی در حوزه مسائل جنسی هشدار داده و معاون رئیسجمهور نیز بخش عمدهای از طلاقها را به همین موضوع نسبت داده و این در شرایطی است که اغلب مردم، حتی از حرف زدن در مورد این مبحث شرم دارند...
جای خوشحالی دارد که وزیر در این خصوص هشدارآمیز صحبت کردهاند. همانطور که گفتید به دلیل ویژگیهای فرهنگی خاص جوامع مختلف، مسائل جنسی باید مطابق نُرم و هنجار آن جامعه مطرح شود. ارائه خدمات سلامت جنسی در ایران، مثل دیگر خدمات حوزه سلامت گسترده نیست، آن هم به دو دلیل؛ یکی اینکه سیاستگذاران و تصمیمسازان کشور از این موضوع واهمه دارند. آنها نگراناند که ممکن است نتوان این خدمات را با ویژگیهای تخصصی، مطابق هنجارها و در قالب فرهنگی کشور ارائه داد. طبیعتاً این اتفاق باید بیفتد که این خدمات با رعایت هنجارها و ارزشهای بومی به مردم ارائه شود وگرنه نمیتواند اثربخش باشد. دومین دلیل این است که تمام افراد کشور و کسانی که در قالب فرهنگی ما زندگی میکنند اعم از مردم، تصمیمسازان و سیاستگذاران، نگاهشان به خدمات جنسی تا حدودی نگاه تناسلی است. وقتی شما به خدمات جنسی، نگاه تناسلی دارید مساله حریم خصوصی مردم مطرح میشود و وقتی پای حریم خصوصی به میان میآید نه مردم و نه مسوولان طالب نیستند که کسی وارد حریم خصوصی افراد شود. بنابراین فکر میکنم اگر وزیر بهداشت تایید و حمایت کنند که خدمات این رشته تخصصی در قالب فرهنگی ایران، تنظیم و ارائه شود و زیر نظر متخصصان این اتفاق بیفتد، فرهنگسازی جدیدی در حوزه جنسی اتفاق میافتد که این فرهنگ، مشابهت زیادی با پایههای فرهنگی و دینمداری خودمان دارد. در آن صورت، مردم میتوانند از این خدمات بهطور اثربخش استفاده کنند.
به نگاه اشتباهی که به مساله خدمات سلامت جنسی وجود دارد، اشاره کردید. این نگاه از کجا نشأت میگیرد و برای تغییر این دیدگاه چه باید کرد؟
زمانی بود که در این کشور نمیتوانستید راجع به خیلی از موضوعات صحبت کنید. مثلاً نمیتوانستید راجع به ایدز حرفی بزنید. البته این ویژگی جامعه ایران نیست، هنگامی که در هر جامعهای موضوعی مطرح میشود که قدری از حساسیت بالایی برخوردار است، زمان میبرد تا آن موضوع حساسیتاش را از دست بدهد. چه زمانی حساسیتاش را از دست میدهد؟ وقتی که هم مردم، هم سیاستگذاران و هم خدمتگزاران ببینند آنگونه که فکر میکردند، قرار نیست با مطرح شدن مسائل جنسی، به مردم یا پایههای فرهنگی آسیبی وارد شود. وقتی این را با چشم ببینند، نگاهشان عوض خواهد شد. طبیعتاً هر جای دنیا بخواهید موضوعات جنسی را صرفاً تناسلی و عملکردی ببینید، این مساله با حیا و حریم خصوصی مخلوط میشود که صحبت کردن در موردش در هیچ جای دنیا راحت نیست؛ مردم از اینکه راجع به مسائل جنسیشان صحبت کنند، ابا دارند و سیاستگذاران واهمه دارند که باید چگونه این مسائل مطرح شود. بنابراین این نگاه در جوامع بسیاری وجود دارد و در جامعهای مثل ما که قدری محافظهکارتر است، شدت و حدتش بیشتر است. ولی من امیدوارم با حمایت افرادی که قدرت تصمیمگیری و اجرایی دارند، ما متخصصان بتوانیم آن فرهنگ سالم جنسی را با رعایت هنجارهای بومی طراحی کنیم. من به شما اطمینان میدهم که اگر برنامهها به این شکل طراحی و اجرا شود، مردم میتوانند از سلامت جنسی بسیار خوبی برخوردار باشند. لابد میپرسید چرا میگویم بسیار خوب؟ دلیلش این است که ما با استفاده از برنامههای دینی و ارزشهایمان و رعایت حد و مرزها میتوانیم قول سلامت کامل جنسی را به مردم بدهیم.
طیفهایی هستند که آموزش مسائل مربوط به رعایت بهداشت جنسی را به معنای ترویج آموزش روابط جنسی میدانند؛ در حالی که بین این دو، مرز باریکی وجود دارد. با این نگاه رادیکال چه باید کرد؟
این یک نگاه با باریکبینی تمام است، در حالی که اگر میگوییم اقشار مختلف باید آموزش جنسی ببینند، به دلیل آن است که آگاهیشان افزایش پیدا کند، مسوولیتهای جنسی را یاد بگیرند و بتوانند از خودشان محافظت و مراقبت کنند. به تبع آن، سلامت جامعه به دنبال سلامت جنسی افراد تامین میشود. اما همانطور که گفتید، افرادی هستند که با باریکبینی تمام، چون نگاه تناسلی به موضوعات جنسی دارند، فکر میکنند اگر آموزش جنسی یا خدمات سلامت جنسی در کشور اشاعه پیدا کند، این به معنای بیبند و باری جنسی است یا قرار است مردم با بیبند و باری جنسی آشنا شوند. در حالی که در تمام جوامع نشان داده شده که وقتی آموزش جنسی اصولی، متناسب با سن، فکر و تعاملات جنسی افراد (متناسب با اقشار مختلفی که آموزش میبینند نظیر کودکان، نوجوانان، جوانان و...) باشد، اینقدر آگاهی مردم بالا میرود که مسوولیتپذیریشان افزایش پیدا میکند و خودشان سلامت جنسی جامعه را خودبهخود تامین میکنند. نگاه باریکبینانه موجود فقط مختص جامعه ما نیست، بلکه در جوامع محافظهکار زیادی شاهد این دیدگاهها هستیم.
آموزش مسائل مربوط به حفظ سلامت جنسی معمولاً از چه سنی باید شروع شود؟ به عنوان نمونه، اینکه موضوعاتی آموزش داده شود که کودک بداند چطور از حریم شخصیاش دفاع کند؟
هر جامعهای به لحاظ فرمت یا الگوی آموزش جنسی، با جامعه دیگر متفاوت است. در نتیجه جوامع توسعهیافته بهگونهای عمل میکنند، ما نیز باید به گونه دیگری عمل کنیم. مثلاً در کشورهای توسعهیافته، بچهها از همان اوان کودکی و حوالی سهسالگی میتوانند با انواع مفاهیم در حوزه جنسی آشنا شوند؛ مثلاً با تفاوت حیوان با انسان، تفاوت پسر با دختر و... . اما اجازه بدهید من راجع به جامعه خودمان صحبت کنم. در شرایط فعلی آموزش و پرورش هیچ فرمت یا الگویی برای ادغام آموزش، قوانین یا برنامههای آموزش جنسی در برنامههایش نداشته و ندارد. بنابراین عملاً نمیتوانیم آموزش مفاهیم جنسی را از مرز سهسالگی برای کودکانمان آغاز کنیم. وقتی میگویم مفاهیم جنسی، به شما اطمینان میدهم که منظور اصلاً در حوزه جنسی نیست، بلکه این مفاهیم به آموزش مباحث حریم خصوصی، مراقبت از بدن و غیره اختصاص دارد. ما معمولاً به والدین کودکان و حتی نوجوانان تا حدود 12سالگی تعلیم میدهیم. چون والدین نخستین آموزگاران جنسی کودکان هستند. در شرایط فعلی نیز در ایران با حمایت بسیاری از خدمتگزاران کشور توانستهایم والدین زیادی را تعلیم بدهیم تا بتوانند رفتارهای جنسی کودکانشان را مدیریت کنند و در مواقع لزوم به فرزندانشان آموزش بدهند. این آموزش هم اختصاصاً به مساله روابط جنسی حیطه بزرگسالان محدود نیست، فقط در مورد مفاهیم حوزه جنسی است که اشاره کردم. موضوعات آموزشی حیطه والدین برای کودکان، موضوعات بسیار زیادی است. مثلاً شناساندن اندامهای خصوصی و نحوه مراقبت از آنها، تنها محتوای آموزش جنسی کودکان نیست. در مورد نوجوانان نیز همینطور است. برنامههایی را طراحی کردهایم و به والدین آموزش میدهیم که این برنامهها شامل مدیریت رفتارهای جنسی نوجوانان است؛ والدین باید این مهارتها را یاد بگیرند و بدانند که با مسائل بلوغ نوجوان چگونه برخورد کنند.
والدین الان باید به کجا مراجعه کنند؟ چطور میتوانند به این محتواهای آموزشی دسترسی پیدا کنند؟
تا زمانی که مسوولان و وزیر بهداشت تصمیم بگیرند این مساله را در کشور عمومی کنند، متخصصان باید به والدین تعلیم بدهند. معمولاً توسط موسسههای مختلف نظیر شهرداری، برنامههای آموزشی زیادی برای والدین ترتیب میدهیم، اما امیدوارم که این برنامهها بهصورت سیستماتیک توسط وزارتخانههای بهداشت، آموزش و پرورش و کلیه سازمانهایی که واقعاً دغدغه خدمت به مردم را دارند، تسهیلات ایجاد کنند.
اخیراً بحث راهاندازی کلینیکهای سلامت مطرح شده است. این کلینیکها تا چه اندازه به عنوان محیطی برای ارائه مباحث آموزش جنسی به خانوادهها مفید خواهند بود؟
کلینیکها فقط برای حل مشکل مردم و بیماریهایشان نیست، بلکه حتماً مرکزی است که بتوان در آنها آموزش ارائه داد، پژوهش کرد و خدمات بالینی به مردم ارائه داد.
اینکه هنوز مسوولان وزارت آموزش و پرورش به این نتیجه نرسیدهاند که مبحثی درسی را به مسائل بهداشت جنسی کودک و نوجوان اختصاص دهند، تا چه اندازه میتواند کودکان را در خطر تعرضهای جنسی قرار دهد؟
در واقع سوال شما گفتههای من را تایید میکند که عدم ارائه آموزشهای کافی در این زمینه تا چه اندازه میتواند مشکلساز باشد، چرا که برای پیشگیری از تعارضات جنسی، حتماً باید میان خانه و مدرسه تعامل برقرار شود. یعنی اگر آموزش و پرورش در این مسیر به ما کمک نکند، شاید تعلیم تعدادی از والدین چندان هم اثربخش نباشد. بنابراین آموزش جنسی در سطح مدارس با فرمتهای تخصصی در قالب فرهنگی خودمان یکی از ضرورتهاست. این به معنای هشدار به مسوولان آموزش و پرورش است که نباید این مساله را نادیده بگیرند، چرا که کودکان در معرض آسیب هستند.
طی چند سال اخیر کشور دوباره سیاست ازدیاد جمعیت را در پیش گرفته است. آن هم در شرایطی که برابر آمارهای اعلامی، مشخص شده که بخش عمدهای از طلاقها ناشی از مشکلات جنسی است. به نظر شما میان عدم آموزش صحیح مسائل جنسی و بیمیلی خانوادهها به فرزندآوری چه رابطهای میتوان قائل شد؟
ما نمیتوانیم از مردم توقع داشته باشیم که بدون اطلاع و بدون تصمیم درست ازدواج کنند، بعد هم برای رعایت سیاستهای جمعیتی کشور فرزند بیاورند. مردم باید درست ازدواج کنند، از ازدواجشان خوشحال و راضی باشند و یک فرزند حاصل آن رضایت و خوشایندی باشد. در چنین شرایطی، طبیعتاً فرزند دوم هم خواهند آورد، منتها من فقط از نگاه سلامت جنسی میگویم. ممکن است متخصصان دیگر از ابعاد مختلفی، موضوع را تحلیل کنند. اما از آنجا که پرسش شما در حوزه رعایت سلامت جنسی و ارتباط آن با کاهش طلاق و فرزندآوری است، این توضیح را اضافه میکنم. خانوادههای زیادی در پی ازدواج اشتباه و ناخوشایند، تصمیم میگیرند تا زمانی که تکلیف این نارضایتیشان روشن نشده، فرزندی به دنیا نیاورند. عملاً میتوانیم ارتباط خیلی قوی بین اینها ببینیم. پس اگر ازدواجی درست انجام شود و زوجین از رابطه خود خوشحال باشند، محصول آن نعمتی به نام فرزند است و چنانچه امکانات اقتصادی خانواده ایجاب کند، تعداد فرزندان میتواند بیشتر شود. اما من شخصاً به هیچ ازدواج اشتباهی و خانواده ناراضی، فرزندآوری را توصیه نمیکنم. برخلاف این دیدگاه که میگویند فرزند بیاورید تا شاد شوید، باید اعلام کنم که فرزند ابزار اصلاح ازدواجهای اشتباه نیست. پس در نتیجه حتی مسوولان باید به این توجه کنند که اگر سیاست جمعیتی ایجاب میکند که افراد را تشویق به فرزندآوری کنیم باید سلامت جنسی آنها را جدی بگیریم. همه انسانها دوست دارند در فضای امن و خوشحال ازدواجشان خانواده داشته باشند و سایز آن خانواده را هم بزرگتر کنند، اما من مطمئنم هیچ مقام مسوولی حاضر نیست برای ازدواجی که آینده نامعلوم دارد، فرزندآوری را تشویق کند.
کشورهایی که تجربه موفق در حوزه آموزش سلامت جنسی داشتهاند، چطور برای ارتقای سطح بهداشت جنسی جامعهشان برنامهریزی کردهاند؟ میتوانید مثالی بیاورید.
یکی از بهترین کشورهایی که در حوزه تامین سلامت جنسی جمعیتش تلاش زیادی کرده و به اعتقاد من خیلی هم موفق بوده، استرالیاست. الگوهای آموزش جنسی کودکان استرالیا تقریباً در دنیا حرف اول را میزند. برخلاف تصور بعضیها هیچ ارزشی در این کشور زیر پا گذاشته نمیشود و الگوهای خدمات حوزه سلامت جنسی کاملاً مبتنی بر اخلاق و مبانی رشد و تکامل قشری است که به آنها آموزش میدهند. البته تحقیقات زیادی در دنیا انجام شده که نشان میدهد آموزش جنسی مبتنی بر نرم و هنجارهای خاص آن جامعه و رعایت ارزشها و کرامت انسان، تقریباً هیچ تاثیری در بیبند و باری جنسی نداشته است. در استرالیا، گذشته از آزادیهای جنسی که وجود دارد و با چالشهای خود همراه است، سایر مسائل کاملاً اخلاقمدار آموزش داده میشود. اروپا نیز در پیشگیری از حاملگیهای ناخواسته بین نوجوانان بسیار موفق عمل کرده است و این همه را فقط مدیون ارائه آموزشهای جنسی است. ممکن است افراد در کشور ما چالشهایی را مطرح کنند، اما باید بگویم هیچ نیازی نیست که دقیقاً الگوهای کشورهای موفق را به ایران بیاوریم و اجرایی کنیم. میتوانیم آن الگوها را بومیسازی کنیم و منطبق بر ارزشهای بومی خودمان، دقیقاً به همان موفقیتها دست پیدا کنیم البته اگر بعضی از افراد باریکبین اجازه بدهند.
سالهاست که با بیماریای نظیر ایدز که رابطه بسیار تنگاتنگی با عدم آموزش صحیح رفتارهای جنسی دارد همانند یک تابو رفتار میشود. برای عدم گسترش بیماریهایی که به واسطه روابط جنسی واگیر دارند چه برنامهریزیهایی میتوان داشت؟
در تمام دنیا که با مساله عفونتهای آمیزشی روبهرو هستند، برای پیشگیری از گسترش این بیماریها و اپیدمی عفونتها برنامهریزی میکنند. برای پیشگیری نیز باید دو مساله را جدی گرفت؛ یکی آموزش جنسی به اقشار مختلف، گروههای در خطر و پرخطر است. در وهله اول اعتقاد راسخ دارم که باید سلامت عمومی را در نظر گرفت. با آموزش عمومی است که مردم سالم، میتوانند از خودشان محافظت کنند ولی به این معنی نیست که ما به ارتقای سلامت افرادی هم که در خطرند، پرخطرند یا گرفتارند، توجهی نکنیم. پس دو مساله است؛ یکی آموزش سلامت جنسی و دیگری ارتقای سلامت. فکر میکنم اگر در این زمینه فعالیت کنیم، میتوانیم تا حدی از گسترش این بیماری یا بیماریهای آمیزشی پیشگیری کنیم ولی طبیعی است که رسیدگی و توجه و ارتقای سلامت افرادی که درگیرند هم بهطور مستقیم میتواند سلامت جامعه را تامین کند. نه باید آنها را به حال خود واگذار کرد و نه سلامت عمومی را نادیده گرفت. همه ما میتوانیم در معرض آلودگی باشیم، پس آموزش جنسی اهمیت زیادی دارد.
در سال 1994 میلادی نزدیک 179 کشور متعهد شدند خدمات سلامت جنسی و باروری را تا سال 2015 میلادی برای همه مردم فراهم کنند. نمایندگان این کشورها هم قبول کردند که نپرداختن به این تعهدات، نتایج فاجعهباری را برای جامعه جهانی به دنبال دارد. آیا ایران جزو این کشورها بوده و الان اصلاً در چه وضعیتی است؟
در کنفرانس بینالمللی جمعیت و توسعه (ICPD) که در سال 1994 برگزار شد و ایران هم جزو امضاکنندگان آن بود، چنین چالشهایی مطرح شد و به نتیجه نرسید. مثلاً در تعریف بهداشت باروری و بهداشت جنسی، تقریباً ایران یکی از مخالفانی بود که فردگرایی را در این حوزه نپذیرفت ولی به هر حال امضا کرد که حقوق جنسی جمعیت کشورش را تامین کند. اما من در جریان جزییات مفاد چالشهای ایران در ICPD 94 نیستم. این تفاهمنامهها اینگونه نبوده که کشورها را وادار به رعایت یک الگوی واحد کند. آنها اصول را گفتند و کشور ما میتوانست با رعایت آن اصول و مبتنی بر شرایط و ارزشهای بومی خود، این برنامهریزی را انجام دهد. معتقدم به دلیل محدودیتهای نظری در جامعه ایران، مفاد تفاهمنامه یا ICPD در کشور ما از آن زمان تاکنون پیشرفتی نداشته است. امیدواریم این محدودیتهای نظری قدری برطرف شود تا بتوانیم به آن اهداف تا حدودی دست پیدا کنیم.
منظورتان از محدودیتهای نظری چیست؟
اینکه تمام تصمیمسازان کشور به یک گونه به آن تفاهمنامه نمینگرند. برای همه آنها یک چالش، معنای واحدی ندارد؛ مساله برای برخی چالش بوده و برای برخی نبوده است. وقتی تفاهم نظری و فکری بین سیاستگذاران و تصمیمسازان کشور وجود نداشته باشد عملاً یک برنامه در حوزه سلامت نمیتواند به اجرا دربیاید و من فکر میکنم این هم اتفاقی بود که برای همان تفاهمنامه ICPD پیش آمد.
دیدگاه تان را بنویسید