ریشهیابی دلایل ناامنی کودکان در فضای مدارس کشور
نامعلمان کودکآزار
آنچه امروزه در جوامع مختلف از جمله ایران از آن به عنوان کودکآزاری یاد میشود، تاکنون ریشه در خشونت خانوادگی داشته و در زمان حال و آینده نیز بروز این رفتارها بعید به نظر نمیرسد.
آنچه امروزه در جوامع مختلف از جمله ایران از آن به عنوان کودکآزاری یاد میشود، تاکنون ریشه در خشونت خانوادگی داشته و در زمان حال و آینده نیز بروز این رفتارها بعید به نظر نمیرسد. کودکآزاری ابعاد مختلفی دارد که شامل کودکآزاری فیزیکی، جسمی، روحی، عاطفی و جنسی است که هر کدام از این نوع رفتارها پیامدهای خاص خود را دارند و عوامل دخیل در هر کدام از این نوع خشونتها هم متفاوت است.
آنچه در خصوص کودکآزاری قابل توجه بوده و نشانههای آن بارزتر است این است که آثار مخرب و ماندگار آزار و اذیتهای عاطفی میتواند به مراتب بیشتر از حتی آزارهای جسمی باشد. این نکته را هم باید در نظر گرفت که در ساختار جنسی جامعه ایرانی یک نوع پنهانکاری وجود دارد که ریشه در اعتماد بیش از حد ما دارد. گاهی میبینیم که این نوع آزارها از افرادی سر میزند که ما به آنها اطمینان زیادی داریم و تصورمان این است که فرزندانمان در محیط سلامتی به سر میبرند. پدر و مادرها باید آگاه باشند که هیچ محیطی از این نظر برای کودکان امن نخواهد بود حتی محیط منزل.
تشخیص کودک آزاری به علت حساسیت مساله، بسیار مشکل است بهطوری که تجربه نشان داده جامعه بسیار سریع نسبت به آزار کودکان واکنش نشان میدهد و اگر این آزارها از نوع جنسی، به ویژه در دختران باشد، میزان جریحهدار شدن جامعه بیشتر خواهد بود. نکته دیگری که در این زمینه مهم به نظر میرسد، این است که ما باید به فرزندانمان آموزش دهیم که هم در محیط منزل و هم در محیطهای عمومی که تعداد بچههای بیشتری حضور دارند، مراقبت از خود را به خوبی انجام دهند. کودکان کاملاً باید نسبت به این مسائل هوشیار باشند و بدانند چه کسانی و تحت چه شرایطی میتوانند نقاط حساس بدنشان را مشاهده و لمس کنند. اما متاسفانه میبینیم که جامعه ایرانی در بخش آموزش این مسائل به خوبی عمل نکرده و به دلیل تابو بودن مسائل جنسی نتوانسته در پرورش کودکان از این لحاظ موفق عمل کند.
همواره جامعه ایرانی نسبت به این آموزشها کوتاهی میکند و نتیجه این غفلت اتفاقات ناگواری است که میتواند جامعه را به آسانی جریحهدار کند. متاسفانه معدودی از این خشونتها در رسانهها گزارش میشود بهطوری که تجاوز به دختری 9ساله در زنجان همانند قطرهای در میان دریای پرتلاطم کودکآزاریهاست. البته این نکته را هم باید در نظر گرفت که ممکن است فراوانی آزارهای جنسی چندان زیاد نباشد اما آثار روانی این نوع رفتارها تا سالها در ذهن افرادی که مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند، میماند. آثار مخرب کودکآزاری حتی میتواند در ایفای نقشهای اجتماعی آنها اختلال ایجاد کند و از اینرو ما باید کودکآزاری و حتی حمایت از کودکانی که به هر دلیلی مورد آزار واقع شدهاند را جدیتر از گذشته بگیریم. بنابراین در این راستا یکی از راههایی که میتوانیم از طریق آن به جامعه کمک کنیم، این است که در برنامههای پیشگیرانه تمرکز کنیم. در واقع باید برای جلوگیری از این نوع رفتارهای خشونتآمیز تمامی برنامههای پیشگیرانه جدی گرفته شود. شناخت اورژانس اجتماعی از این لحاظ باعث میشود پدر و مادرها اطمینان پیدا کنند که بر کودکان خود کنترل و نظارت لازم را
دارند.
بسیاری از خانوادههای ایرانی عادت کردهاند برای اینکه چند لحظهای فرصت پیدا کنند به امور شخصی و پذیرایی از مهمان بپردازند، فرزندان خود را با فرزندان مهمانان به اتاقی بفرستند و آنها را تنها بگذارند. در حالی که در منطق تربیت و پرورش کودکان بر این تاکید شده که نباید کودکانمان را تحت هیچ شرایطی رها کنیم و در اتاق در بستهای، تنها بگذاریم. بهترین کار این است که کودکان جلوی چشم پدر و مادران باشند و خانواده کودکان را به جمع بیاورند. حتی سعی کنند صداهای آنان را در حین بازی تحمل کنند و چنانچه کودکان به تنهایی در اتاق هستند، هر از گاهی به آنها سر بزنند تا حتی کودک این کنترل و نظارت را احساس کند. خانوادهها حتی میتوانند این نوع نظارتی را که در منزل دارند در محیطهای آموزشی و عمومی اجرا کنند. گاهی اوقات دلیل کودکآزاریها همین سهلانگاریهای والدین و سرپرستان است که البته از روی تعمد انجام نمیدهند و بیشتر از روی غفلت و ناآگاهی از جو حاکم است. در واقع خانوادهها خودشان زمینهای را فراهم میکنند تا بدترین آزار و اذیتها شامل حال کودک شود.
چرایی خشونت
در چرایی اینکه هنوز در مدارسمان تنبیه رواج دارد و معلمی به دانشآموز تجاوز میکند، میتوان گفت که میزان تنبیهات کودکان در مدارس بسیار کاهش پیدا کرده و بروز چنین رفتارهایی را نمیتوان به کل نظام آموزشی کشور تعمیم داد. در این زمینه باید منصف بود و به درستی قضاوت کرد. این روزها در برخی شبکههای مجازی تصاویر و فیلمهایی از کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، انتشار یافته که تصویر خوب یک معلم و مربی مهدکودک را مخدوش کرده است. نظام آموزشی ما به سلامت کودک توجه لازم و تمرکز ویژهای دارد و اگر معلمی به خود اجازه تنبیه دانشآموزی را میدهد دیگر نمیتوان اسم این فرد را معلم گذاشت و این شخص نامعلم است. در واقع مقام معلم بسیار گرامی است و جایگاه مقدسی دارد. بهتر است این شخص را اصلاً معلم خطاب نکرد و شاید هم این شخص اشتباهی در جایگاه یک معلم قرار گرفته است.
اما در میان این همه اتفاقهای ناخوشایند در مجموع میتوان گفت نظام آموزش و پرورش کشور یکی از سالمترین محیطهای اجتماعی است و نباید با انتشار چند عکس و فیلم قضاوتهای نابجا کرد. همچنین توصیه میشود که خانوادهها عینک اعتماد را از چشم خود بردارند و برای ایمن نگه داشتن کودکانشان از آزار جنسی و جسمی به نکاتی توجه کنند. نکته اول این است که والدین به این نکته توجه داشته باشند، اصولاً هر کسی که در مدرسه درس میدهد، ویژگیهای بارز یک معلم را نخواهد داشت و همانند یک معلم فداکار و مهربان رفتار نخواهد کرد. نکته دوم نیز نوع زندگی و روابط این افراد است. بدون شک یکی از وجوه مشخص افرادی که این نوع رفتارها را دارند، نارضایتی از روابط جنسی است و مرد متاهلی که با کودکی ارتباط برقرار میکند طبیعتاً رضایت لازم را از روابط زناشوییاش نداشته که مرتکب چنین کاری شده است. گاهی به اندازهای به شخصی اطمینان میکنیم که دیگر شک و احساس خطری از جانب این فرد نمیکنیم.
چگونه به کودکان آموزش دهیم؟
حال سوال اینجاست که کودکان در چه سنی و چه مقطعی باید آموزش لازم را برای دفاع از خود در برابر این نوع رفتارها ببینند؟ در جامعه کنونی آموزش مراقبت از خود به کودکان باید از کودکی آغاز شود و بهترین سن برای یادگیری کودکان سهسالگی است. از سهسالگی مادران میتوانند کودکان خود را برای مراقبت از بدن و جسمشان آماده کنند اگرچه در این میان نباید نقش رسانهها را هم در این امر نادیده گرفت.
رسانهها میتوانند در برنامههایی که برای کودکان ساخته میشود از بروز این اتفاقات پیشگیری کنند و سهم خود را در آگاهیبخشی به والدین و کودکان پررنگ کنند. شبکههای اجتماعی و رسانهها نیز میتوانند عاملی موثر برای پیشگیری از این اتفاقات باشند. اما میبینیم که صدا و سیما به خوبی در این مسائل ورود پیدا نکرده و به ضعف خانوادهها در آموزش این مسائل دامن زده است.
کودک در کانون خانه و خانواده پرورش پیدا میکند و مهارت والدین اگر در این زمینه ضعیف و در الگوی تربیتی پدر و مادر تناقض جدی وجود داشته باشد میزان آسیبپذیری کودکان بیشتر است. از طرفی در صورتی که اعضای خانواده آلوده به مواد مخدر و مشکلات دیگر مانند اختلالات روانی باشند، آسیبپذیری کودکان بیشتر است و احتمال کودکآزاری در این خانوادهها بیشتر خواهد بود. معمولاً کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، پس از این تجربه دردناک و تلخ نیازمند حمایت اجتماعی و روانی هستند که باید از محیط زندگی، خانواده و دانشآموزان مدرسه خود دریافت کنند تا روابط اجتماعیشان را بار دیگر از سر گیرند.
دیدگاه تان را بنویسید